آنچه در نوشته خبرگزاری فارس بسیار مهم و حائز اهمیت است، اعتراف ناخواسته و یا ناخودآگاهی است که این خبرگزاری بهعنوان پیشزمینه و یا مفروضات بنیادی بهمنظور نتیجهگیری بخش دوم معادله یعنی بهاصطلاح حجت شرعی ممنوعیت خروج علیه حاکم جائر، مرتکب میشود، زیرا اگر حاکم ستمگر و ظالم نباشد، بحث «ممنوعیت خروج» موضوعیت پیدا نمیکند. بنابراین اینگونه به نظر میرسد که خبرگزاری فارس حداقل بهصورت تلویحی و ضمنی مدعی میشود که حکومت فعلی «ظالم و جائر» است و اهلسنت ایران بر مبنای عقیدۀ فقهی خودشان حق مخالفت ندارند و باید آن را بهصورت مطلق بپذیرند، در غیر اینصورت بر خلاف فقه و شرع خودشان عمل کردهاند.
نکتهای که از نگاه تحلیلگران پنهان مانده و در محاسباتشان نمیگنجد، این است که مولانا عبدالحمید در عینحال که یک عالم فقیه و رجل سیاسی است، یک دعوتگر نیز است و نگاهی داعیانه دارد و میکوشد تا حد امکان کسی را از دین و اهل دین فراری ندهد.
در جامعۀ توسعهیافته میتوان آرزو را دنبال کرد. همین که فردی میتواند تا این حد در یک جامعه رشد کند علامت خوبی است. علامت رشد همین است، نه آنکه درصدهایی را با هم مخلوط کنیم و با میانگین نادرست به عنوان رشد به خورد مردم بدهیم.
این روزنامۀ وابسته به دانشگاه آزاد اسلامی در ادامه نوشته است: «خرداد سال گذشته (خبرگزاری) فارس در گزارشی آماری نوشت که اهلسنت تنها در تهران و اطراف آن، 9 مسجد اختصاصی دارند…» حال میخواهیم بدانیم مطالب این روزنامه تا چه حد به واقعیت نزدیک است، آیا واقعاً اهلسنت در تهران مسجد دارند، یا آنچه این روزنامه اصولگرا از آن به عنوان «مسجد» یاد کرده، نمازخانه است؟
جالب است که شیخالاسلام مولانا عبدالحمید در طول این مدت با درک اوضاع روحی و روانی مردم آنها را از اعتراض باز نداشته و با کلماتی که با دقت و بصیرت انتخاب کرده از آنان خواسته اگر حرف و اعتراضی دارند، آن را به شکلی منطقی با شعارهایی که پیامی در آنها باشد و مخاطب خود را به فکر و تأمل وا دارد، مطرح کنند.
توافق با عربستان حاکی از این است که نظام بهخاطر تنگناها و مشکلات حکمرانی در آستانه یک نرمش و چرخش قهرمانانه است. امیدوارم چنین نرمشی در برابر خواستههای مردم معترض هم به زودی انجام شود تا انعطاف، متوازن پیش رود.
شاید برای خیلی از خانوادههایی که شبوروزشان را در نگرانی میگذرانند چندان مهم نباشد که چه کس یا کسانی و با چه اهدافی این کار را کردهاند، چیز مهم برای ما این است که هرچه سریعتر عاملان و آمران را پیدا کرده و جلوی این حملات گرفته شود.
طی ماههای اخیر و در جریان حوادث جاری کشور، بهویژه پس از جمعهٔ خونین ۸ مهر در زاهدان، شیخالاسلام مولانا عبدالحمید امامجمعهٔ اهلسنت زاهدان، با صراحتِ لهجه و صلابت و قاطعیت بیشتری دیدگاهها و مواضع خویش را مطرح کرده و بیش از گذشته موافقان و مخالفان را به اظهارنظر و تحلیل در این خصوص واداشته است. با توجه به این مسئله خواستم به چند نکته راجعبه شخصیت، منش و دیدگاههای ایشان اشاره کنم.
در رسانهها و فضای مجازی آمده است که یکی از نزدیکان مولوی عبدالحمید امام جمعه زاهدان به نام مولوی عبدالمجید مرادزهی بازداشت شده است…یا ما حاضریم سخنان رهبران بلوچ را از رادیو و تلویزیون خودمان بیطرفانه و با تمام و کمال پخش کنیم؟ در غیر اینصورت آنها حق ندارند صدای خود را با دیگر رسانهها به اطلاع دیگران برسانند؟
آنچه نقش مولانا عبدالحمید را در جامعه و منطقه تقویت کرده، فهم درست و واقعگرایانۀ ایشان از دین و مذهب و اجتماع و سیاست و دولت و انسانیت است. مولانا از حقوق مردمی که در یک کشور زندگی میکنند، دفاع کرده و معتقد است که حکومت حق ندارد مردم یک کشور را از حقوق انسانی و مدنیاش به خاطر داشتن اندیشهای متفاوت محروم کند.