پایتخت؛ همان مرکز قدرت، سیاست، اقتصاد و… کشور. کلانشهری با امکانات فراوان و مشکلات زیاد، شهری که هم کاخ دارد و کاخنشین و هم کوخ و کارتنخواب و گورخواب، شهری که از هر قومیت، دین و مذهب در آن زندگی میکنند. در پایتخت که روزی رضاشاه از سر زنان چادر و حجاب برداشت و انقلاب بر سرشان چادر و حجاب گذشت، امروز حجاب تبدیل به یک چالش گردیده است. بعضی از ایرانیان لباس سنتی خود را کنار گذاشتند و بعضی از اقوم لباس و فرهنگ خود را همچنان حفظ کردند. زن بلوچ نه با دستور رضاشاه چادر از سر برداشت و نه بعد از انقلاب تغییری در پوشش خود به وجو آورد. مرد بلوچ هم لباس و پوشش خود را به خواست اهل سیاست تغییر نداد، ولی متاسفانه این پوشش اصیل برای مردم پایتخت بعد از گذشت زمان غریب و ناآشنا گردید تا جایی که بسیاری بلوچ را در پایتخت با لباس بلوچی با افغانی و پاکستانی اشتباه میگرفتند و بسیاری هم بر اساس آنچه در رسانهها و پرده سینما دیده بودند، بلوچ را نماد خشونت، قاچاق مواد مخدر و بعضی هم نماد فقر و محرومیت و بعضی از دید مذهبی نگاهی دیگر داشتند، دیدگاه به بلوچ چه از نظر قومی، فرهنگی، مذهبی دیدی منفی بود.
پایتخت مانند تمام شهرها در حال تغییر است. کاری به دیگر تغییرات پایتخت ندارم، اما تغییر نگاه به بلوچ و بلوچستان در پایتخت تغییری اساسی بوده است. پایتختنشینان «بلوچ» را دیگر افغانی و پاکستانی نمیدانند، بلوچ را نماد خشونت و قاچاق مواد مخدر نمیدانند، از نظر مذهبی هم دیدگاه پایتختنشینان به بلوچ و اهلسنت تغییر اساسی نموده است، اما این تغییر نگاه چگونه اتفاق افتاده است؟
در پایتخت، بلوچ و اهلسنت متاسفانه بهجز چهار نماینده مجلس در قوه مقننه، جایگاهی در کابینه و قوه مجریه و قوه قضائیه، مدیریتهای کلان، نیروهای امنیتی و انتظامی و… ندارد، حتی از یک محل عبادت و مسجد در پایتخت محروم است و گویی سیاست بر این است که قوم بلوچ و جامعه اهلسنت در مسائل سیاسی، اجتماعی و مذهبی عادلانه و بدون تبعییض دیده نشوند.
امروز در پایتخت بلوچ و لباس بلوچی اعتباری خاص پیدا کرده و همه به آن احترام میگذارند. گویی مسجد مکی بزرگترین رسانه بلوچستان شده که بلوچ را متفاوت از گذشته به دنیا و مردم ایران معرفی نموده است؛ رسانهای که تمام فیلمهایی را که در مورد بلوچ و بلوچستان ساخته شده و موضوع اصلی همۀ آنها خشونت و قاچاق بوده را از ذهن پایتختنشینان پاک نموده و بلوچ را نماد و پرچمدار عدالتخواهی، مطالبهگری مدنی و آزادیخواهی برای همه ایرانیان از هر قومیت و مذهب به نمایش گذاشته است.
گر چه در پایتخت نسبت به گذشته متاسفانه دینگریزی و حتی دینستیزی مشهود است، ولی مسجد مکی و شیخالاسلام مولانا عبدالحمید مورد احترام حتی دینگریزان و دینستیزان است. مولانا عبدالحمید و خطبههای نماز جمعه، اگرچه هرگز در رسانه ملی نشان داده نشده است، اما تاثیر زیادی بر مردم ایران و جهان گذاشته است. اندیشههای یک روحانی بلوچ و اهلسنت در مسجد مکی توجه بسیاری را در ایران و جهان به خود جلب نموده است؛ اندیشههایی که معتدل و به دور از افراط و تفریط هستند. در زمانی کوتاه توانسته است نگاه مردم پایتختنشین را در مورد قوم بلوچ و جامعه اهلسنت کاملا تغییر دهد و خیلی بیشتر و تاثیرگذارتر از هر رسانهای در این تغییر بوده است.
اکنون در پایتخت از شمال تا جنوب آن، مرد و زن، با هر دیدگاه و نگرشی به بلوچ و اهلسنت اعتماد دارند و احترام میگذارند. شاید احترام و اعتمادی که مردم پایتخت نسبت به بلوچ و بلوچستان پیدا کردهاند به سادگی و با یک سفر کوتاه وصف نتوان کرد؛ تغییر نگاهی که بیشتر از هر چیز ریشه در مسجد مکی و اندیشههای مولانا عبدالحمید دارد.
باید امیدوار بود همین تغییر نگاه مردمی موجب شود تا نگاه دولت و حاکمیت هم نسبت به اقوام و مذاهب ایرانی تغییر کند و اقوام و مذاهب ایرانی در تمام سطوح مدیریتی کشور بر اساس شایستگی مشارکت داده شوند، در امور مذهبی آزادی داشته باشند، وحدت ملی و وحدت اسلامی شعار نباشد و به معنای واقعی عملی گردد، بیعدالتی و تبعییضهای قومی و مذهبی در این سرزمین نباشد. کاش این تغییر نگاه و اعتماد به بلوچ و اهلسنت در دولت و حاکمیت هم مانند مردم پایتخت ایجاد شود.
دیدگاههای کاربران