پیروزی اردوغان در این دوره از انتخابات ریاستجمهوری، فرصت بسیار ارزشمندی برای واردشدن ترکیه به قرن جدیدی است که چشماندازهای امیدبخشی را بیش از پیش نوید میدهد.
روزنامهی کیهان که در اتهامزنی و خشونت کلامی گوی سبقت را از رسانههای همترازش ربوده، بار دیگر نوک حملهی رسانهایاش را به سوی شیخالاسلام مولانا عبدالحمید نشانه گرفت. البته که تیرهای کیهان همیشه به سنگ میخورد و مردم فهیم ایران از نوع بیان این قبیل جراید، دوست و دشمن خود را بهتر تشخیص میدهند.
هدف اصلی نگارنده بیان مشکلات ناشی از عدم نظارت وزارت آموزشوپرورش بر چگونگی عملکرد مدیران استانی است. اعتبار توسط دولتها اختصاص مییابد، اما در استان سیستانوبلوچستان نحوۀ عملکرد جای بحث و پیگیری جدی دارد.
جای تأسف است که کشور ما به نقطهای رسیده که رسانۀ منسوب به شورای عالی امنیت ملّیِ آن هم مثل روزنامۀ کیهان با ادبیات کوچهبازاری سخن میگوید و نکاتی را مطرح میکند که عملاً برخلاف امنیت ملی کشور میتوانند تحلیل شوند.
حساب توئیتری نورنیوز، وابسته به شورای عالی امنیت ملی (شعام) در متنی طعنهآمیز نوشته «چرا از مسجد مکی زاهدان صدایی در محکومیت اقدام غیرقانونی طالبان و بستن آب بر روی مردم تشنه سیستانوبلوچستان شنیده نمیشود؟!» نورنیوز در حالی این گزارۀ نادرست را مطرح کرده که بارها از تریبون مسجد مکی و از زبان صاحب تریبون، حقآبۀ ایران از دولتمردان افغان مطالبه شده است؛ قطع نظر از اینکه نظام سیاسی حاکم چه رویکردی نسبت به ایران داشته است.
ترکیه دارای سیستمی کاملاً متفاوت از ایران است، و عملاً دموکراسی حاکم است. امکان ندارد به صرف «کشف راز موفقیت انتخابات ترکیه»، در انتخابات ایران تحولاتی ایجاد شود.
اینکه یک حکومت، شهروندانش را به خودی و غیرخودی تقسیم کند و در امور مختلف به نفع یکی و علیه دیگری اقدام کند، آشکارترین نوع تبعیض است. هیچ پدیدهای مانند تبعیض، خشم و غضب افراد یک جامعه را برنمیانگیزد و یا منفعل و پژمرده و افسرده و پریشان نمیکند.
انتخابات ریاستجمهوری ترکیه به دلیل سیاست خارجی اردوغان در سالهای گذشته و معادلات منطقهای و بینالمللی نه فقط برای مردم ترکیه که برای بسیاری از کشورهای منطقه و جهان نیز اهمیت پیدا کرده است. داستان انتخابات ترکیه قابل تامل است.
نماز جمعه مصلای شهدای جمعه خونین زاهدان شاید نماز جمعهای متفاوت باشد که میتوان واژۀ جدید «سجاده بهدوشان» را برای آن بهکار برد. مصلای نماز جمعهای که کف آن ماسه ریخته است و سقف آن سایبانی از پارچه است. نماز جمعهای که در عین سادگی مورد توجه بسیاری در استان، کشور و دنیاست. نماز جمعهای که هزاران نمازگزارِ سجادهبهدوش هر جمعه با ندای اذان، کار و تجارت خود را رها ساخته و به سوی آن روان میشوند. جمعیتی که سیلی خروشان از دینداری، اخلاص و تقواست. نماز جمعهای که خطیب و امام آن هم انسانی باتقوا، مخلص و محبوب و مردمی است.
پایتخت مانند تمام شهرها در حال تغییر است. کاری به دیگر تغییرات پایتخت ندارم، اما تغییر نگاه به بلوچ و بلوچستان در پایتخت تغییری اساسی بوده است. پایتختنشینان «بلوچ» را دیگر افغانی و پاکستانی نمیدانند، بلوچ را نماد خشونت و قاچاق مواد مخدر نمیدانند، از نظر مذهبی هم دیدگاه پایتختنشینان به بلوچ و اهلسنت تغییر اساسی نموده است، اما این تغییر نگاه چگونه اتفاق افتاده است؟