پایتخت مانند تمام شهرها در حال تغییر است. کاری به دیگر تغییرات پایتخت ندارم، اما تغییر نگاه به بلوچ و بلوچستان در پایتخت تغییری اساسی بوده است. پایتختنشینان «بلوچ» را دیگر افغانی و پاکستانی نمیدانند، بلوچ را نماد خشونت و قاچاق مواد مخدر نمیدانند، از نظر مذهبی هم دیدگاه پایتختنشینان به بلوچ و اهلسنت تغییر اساسی نموده است، اما این تغییر نگاه چگونه اتفاق افتاده است؟
در اولین نشست خبری سخنگوی قوه قضائیه در سال 1402 که دیروز (22 فروردین) برگزار شد، موضوعات مختلف سیاسی و امنیتی داخلی و خارجی مورد بحث قرار گرفت و سخنگوی قوه قضائیه به سؤالات خبرنگاران پیرامون این مسائل پاسخ داد، ولی آنچه در این نشستِ منتسب به دستگاه قضایی مورد بیتوجهی قرار گرفت حادثۀ هشتم مهرماه 1401 در زاهدان- که با عنوان «جمعه خونین» از آن یاد میشود- بود.
متاسفانه برخی گمان میکنند با تزویر و دروغ میتوان واقعیتها را وارونه جلوه داد، اما زهی خیال باطل. این مردمی که بیدار شدهاند هیچ چیز فریبشان نخواهد داد.
آنچه در نوشته خبرگزاری فارس بسیار مهم و حائز اهمیت است، اعتراف ناخواسته و یا ناخودآگاهی است که این خبرگزاری بهعنوان پیشزمینه و یا مفروضات بنیادی بهمنظور نتیجهگیری بخش دوم معادله یعنی بهاصطلاح حجت شرعی ممنوعیت خروج علیه حاکم جائر، مرتکب میشود، زیرا اگر حاکم ستمگر و ظالم نباشد، بحث «ممنوعیت خروج» موضوعیت پیدا نمیکند. بنابراین اینگونه به نظر میرسد که خبرگزاری فارس حداقل بهصورت تلویحی و ضمنی مدعی میشود که حکومت فعلی «ظالم و جائر» است و اهلسنت ایران بر مبنای عقیدۀ فقهی خودشان حق مخالفت ندارند و باید آن را بهصورت مطلق بپذیرند، در غیر اینصورت بر خلاف فقه و شرع خودشان عمل کردهاند.
نکتهای که از نگاه تحلیلگران پنهان مانده و در محاسباتشان نمیگنجد، این است که مولانا عبدالحمید در عینحال که یک عالم فقیه و رجل سیاسی است، یک دعوتگر نیز است و نگاهی داعیانه دارد و میکوشد تا حد امکان کسی را از دین و اهل دین فراری ندهد.
در جامعۀ توسعهیافته میتوان آرزو را دنبال کرد. همین که فردی میتواند تا این حد در یک جامعه رشد کند علامت خوبی است. علامت رشد همین است، نه آنکه درصدهایی را با هم مخلوط کنیم و با میانگین نادرست به عنوان رشد به خورد مردم بدهیم.
این روزنامۀ وابسته به دانشگاه آزاد اسلامی در ادامه نوشته است: «خرداد سال گذشته (خبرگزاری) فارس در گزارشی آماری نوشت که اهلسنت تنها در تهران و اطراف آن، 9 مسجد اختصاصی دارند…» حال میخواهیم بدانیم مطالب این روزنامه تا چه حد به واقعیت نزدیک است، آیا واقعاً اهلسنت در تهران مسجد دارند، یا آنچه این روزنامه اصولگرا از آن به عنوان «مسجد» یاد کرده، نمازخانه است؟
جالب است که شیخالاسلام مولانا عبدالحمید در طول این مدت با درک اوضاع روحی و روانی مردم آنها را از اعتراض باز نداشته و با کلماتی که با دقت و بصیرت انتخاب کرده از آنان خواسته اگر حرف و اعتراضی دارند، آن را به شکلی منطقی با شعارهایی که پیامی در آنها باشد و مخاطب خود را به فکر و تأمل وا دارد، مطرح کنند.
توافق با عربستان حاکی از این است که نظام بهخاطر تنگناها و مشکلات حکمرانی در آستانه یک نرمش و چرخش قهرمانانه است. امیدوارم چنین نرمشی در برابر خواستههای مردم معترض هم به زودی انجام شود تا انعطاف، متوازن پیش رود.
شاید برای خیلی از خانوادههایی که شبوروزشان را در نگرانی میگذرانند چندان مهم نباشد که چه کس یا کسانی و با چه اهدافی این کار را کردهاند، چیز مهم برای ما این است که هرچه سریعتر عاملان و آمران را پیدا کرده و جلوی این حملات گرفته شود.