هياتی كه گفته شده از طرف رهبری به زاهدان آمدہ و با مولانا عبدالحميد ديداری داشته و یا دیدارھایی در آیندہ داشته باشد، از طرف برخی دوستان احتمال نوعی سازش آنچه از آن بنام “جریان مسجد مكی” ياد میكنند، بر سر خون شهدای جمعههای خونين زاهدان و خاش را مطرح میكنند که قطعا اینگونه نیست. اينکه با هیچ هياتی ملاقاتی صورت نگیرد چندان با شرایط ملتهب استان همخوانی ندارد. چنین موضعی بهدور از واقعبينی است. مهم ايستادن بر سر مواضع حقطلبانه است و نه تابوسازی هر نوع ملاقات.
بیتردید آنچه اكنون بر فضای بیسابقه سیاسی و اجتماعی تنشآلود، ملتهب و چالشبرانگیز بلوچستان میگذرد قبل از هر چیز نخست ریشه در ضعف تحلیل درست و واقعبینانه شرایط موجود این منطقه دارد و سپس بر در پیش گرفتن رویكرد چالشآفرین و تنشزا بهجای راهكارهای سیاسی اثربخش برای برونرفت از بحران فعلی، نادیده انگاشتن سابقه و تجربه گذشته تاریخی و از همه مهمتر ناتوانی از درک منطقی مسائل پیش روی این برهه زمانی جملگی بر وضعیت بغرنج پیشآمده سیستانوبلوچستان از نظر دورمانده مترتب است و دخیل.
چندی پیش علیرضا کمیلی، فعال عرصه اجتماعی و تشکلی و عضو اتحادیه بینالمللی امت واحده، نامهای به شیخالاسلام مولانا عبدالحمید نوشت و در آن با اشاره به اتفاقات اخیر زاهدان، پارهای از سخنان ایشان را مورد انتقاد قرار داد. یکی از طلاب دارالعلوم زاهدان پاسخی بر نامه سرگشاده آقای کمیلی نوشته که متن آن را در ادامه میخوانید.
که اگر طرفداران حکومت تا به این حد به حقانیت و مشروعیت خود باور دارند، برای یکبار هم که شده تن به برگزاری رفراندوم نمیدهند تا مخالفان خود را روسیاه کنند و به جهان نشان بدهند که معترضان کمشمارند و عددی نیستند. وقتی چنین اتفاقی نمیافتد، مردم هم گمان میکنند شاید واقعا ترسی از این وجود دارد که نکند مدافعان نظام واقعا از اکثریت افتاده باشند.
این نوشتار میخواهد از نمایندگان مجلس و در راس آن محمدباقر قالیباف بپرسد، وقتی شما تحمل شنیدن نظرات یکی از همکاران خود در بهارستان را ندارید، چگونه میشود باور کرد که به راحتی صدای مخالف را میشنوید؟ به قول معروف بهتر است شما اول برادری خود را ثابت کنید تا بعد در مورد گفتوگو حرف بزنیم.
اینک با وقوع درگیری در خاش، قبل از تندترشدن فضا و بسط ناآرامیها در نقاط دیگر استان، لازم است هرچه سریعتر، تدبیری در سطح ملی مبنی بر رسیدگی مدبرانه و دقیق به حوادث و احقاق حقوق مردم و آسیبدیدگان اتخاذ شود. تدبیری شفاف و فیصلهبخش که مورد پذیرش دو سوی ماجرا باشد و همه خود را ملزم به تبعیت از آن بدانند.
امروز مردم از زاهدان تا شیراز از شخصیتها و گروههای سیاسی، اجتماعی و مذهبی انتظار دارند عاملین دو جنایت مصلای زاهدان و شاهچراغ را محکوم و رسانه ملی در پوشش خبری چنین حوادثی رسالت ملی خود را بهخوبی ایفا نماید و حاکمیت عوامل، آمرین این دو جنایت را مجازات نماید و امنیت مکانهای مذهبی و عبادی را برقرار نماید.
جامعه مدنی ایران، فرهیختگان، روزنامهنگاران و رسانهها! حرمت قلم را محفوظ بدارید، واقعیتهای جامعه و مصلای خونین جمعه هشتم مهرماه ۱۴۰۱ را بیان کنید و گزارشتان را برای نگارش در تاریخ درج کنید؛ باشد از تکرار حوادث همانند جلوگیری شود و خون ناحقی ریخته نشود.
زاهدان یا همان دزآپ، شهریست که روزی مسجد، گودواره و میخانه در آن همه در یک کوچه بودند؛ بلوچ، سیستانی، فارس شیعه، سنی، سیک و… همه با هم زندگی مسالمتآمیزی داشتند؛ از افراط و تفریط و خشونت و تفاوتهای قومی و مذهبی در آن خبر زیادی نبود. اما امروز متأسفانه بعد از انقلاب اسلامی، سیستانوبلوچستان و مرکز آن زاهدان هر از چندگاهی شاهد خشونت و خونریزی است. خشونت و خونریزیهایی که بیش از هر چیزی، ریشه در بیعدالتی و تبعیض دارد.
بدون هیچ تردیدی باید گفت صداوسیمای ما که این روزها بیش از گذشته منفور عموم ایرانیان و بهویژه مردم ما در سیستانوبلوچستان شده، از عوامل تأثیرگذار بحران اخیر در کشور بهشمار میآید. باید هشدار داد که بزرگان نظام اگر این رسانه را از چنگ مسئولان کنونی آن خارج نکنند و این سازمان عریض و طویل با همین فرمان پیش برود، بیگمان خسارتهای جبرانناپذیری به کشور و نظام وارد خواهد کرد.