یکی از بلندگوهای تبلیغاتی نظام که عنوان خبرگزاری را با خود یدک میکشد بار دیگر فرصت را غنیمت شمرده و از حادثۀ دردآور حمله به کلانتری 16 زاهدان اقدام به بهرهبرداری سیاسی کرده است. این رسانه به جای خبررسانی و انعکاس مشکلات مردم، توان و نیروی خودش را عمدتا در فرافکنی علیه منتقدان صرف میکند، و در تازهترین مورد به جای پرداختن به واقعیتهای سیستانوبلوچستان و ریشههای مسائل، مولانا عبدالحمید را مسئول «التهاب» در استان و «زمینهساز حملات تروریستی» دانسته است.
ناگفته نماند – به عنوان مشت نمونه خروار- سالها پیش که این بوق تبلیغاتی هنوز یکساله نشده بود، با دروغی شاخدار در مورد مولانا عبدالحمید، چهرۀ واقعی خود را به مردم سیستانوبلوچستان نشان داد. خبرنگار تسنیم «در حاشیه راهپیمایی 13 آبان» در حالی با مولانا عبدالحمید مصاحبه کرده بود که ایشان اصلا در آن راهپیمایی شرکت نکرده بود و حتی تلفنی هم مصاحبهای انجام نشده بود! دفتر امام جمعه اهلسنت زاهدان در آبان 1392 این گزارش «تسنیم» را «جعلی» و «ساختگی» دانست و تکذیبیه صادر کرد.
خلاصۀ ادعای این مثلا خبرگزاری در تازهترین مورد این است که مولانا عبدالحمید با بیانات آتشینش التهابآفرینی کرده و باعث زمینهسازی برای حمله به کلانتری 16 شده است. نیک میدانیم این بوق تبلیغاتی از کدام آبشخور سیراب میشود و جای شگفتی است که چرا این افراد برای تضعیف نظام شمشیر از رو بستهاند و به سرعت منتقدان را به مخالف و مخالفان را به دشمن خونی تبدیل میکنند. براستی مطالبهگری و فریاد بلندکردن برای عدالت بستر را برای ناامنی فراهم میکند یا به رگبار بستن مردم بیدفاع و نمازگزاران عادی که برای اقامۀ نماز آمدهاند؟ آیا بلندکردن صدای مردم و تقاضای اجرای عدالت و انصاف «التهابآفرینی» است یا کشتن مردم دستخالی با گلولۀ جنگی و متهمکردن نمازگزاران به تروریسم و تجزیهطلبی؟ چرا این رسانهها چشم بر واقعیت بستهاند و از مسئولان نمیپرسند حال که پذیرفتید 8 مهر 1401 حملهای مسلحانه و تروریستی بر کلانتری صورت نگرفته و زن و مرد و پیر و جوان و حتی کودکان بیگناه آماج گلولههای خشم و نفرت نظامیان قرار گرفتند، پس قاتلان کجایند؟ چرا محاکمه نمیشوند و خبری از اجرای عدالت و قصاص نیست؟
در این میان، برخی از این شیپورهای تبلیغاتی و مسئولان نامسئول چنان از انتقادات مولانا عبدالحمید آشفته شدهاند و ابراز خشم میکنند که انگار نه انگار اتفاقی در زاهدان و دیگر نقاط کشور رخ داده و صدها انسان بیگناه به خاک و خون کشیده شدهاند. گویا تاریخ برای آنها نه از جمعه 8 مهر که از جمعه 15 مهر شروع میشود؛ این افراد دود را میبینند اما منکر وجود آتشی هستند که زیر سر خودشان شعلهور شده است. باید از این افراد پرسید شما که منّت آزادی بیان را بر سر ما مینهید چرا حاضر به تحمل انتقاد نیستید و روز به روز حلقۀ فشار را تنگتر میکنید تا صدای انتقادی بلند نشود؟!
عجیب است که این رسانههای فرافکن نمیبینند چگونه جوانان این دیار برای لقمه نانی هدف گلوله قرار میگیرند و در آتش فقر و بیکسی زندهزنده در کف جادههای فاقد استانداردهای لازم میسوزند و جان میدهند. از مسئولان قضائی بپرسند تاکنون چند نیروی مسلح که سوختبران و مردم عادی را با گلوله کشتهاند به دار مجازات آویخته شدهاند؟
نتیجۀ ناامیدی مردم از نظام بسیار خطرناک است. اگر تدبیر حکیمانۀ مولانا عبدالحمید و ممانعت ایشان از انتقامجویی مسلحانه نمیبود، با این حجم از مشکلات و بیعدالتیها بخشهای زیادی از کشور در آتش فتنهها و جنگهای داخلیِ پیچیده گرفتار شده بود و بدون شک حمام خون در منطقه به راه افتاده بود. شما خوب میدانید که اگر انتقادهای مولانا عبدالحمید نمیبود، مردم داغدیده و زجرکشیده از هر نوع تشفیخاطری محروم میماندند و آتش خشم و نفرت عمومی فوران میکرد. درواقع، سود این انتقادات سازنده و خیرخواهانه بیش از هر کسی به حاکمیت میرسد؛ اگر قدر بداند. آیا همین است رسم سپاسگزاری از خیرخواهان کشور و ملت که آنها را تهدید میکنید و صدای عدالتخواهیشان را میخواهید خفه کنید؟! گمان میکنید با عوضکردن جای قاتل و مقتول و به چوب بستن خونخواهان مظلوم، آرامش حاکم میشود؟!
باری، برای افکار عمومی جای سؤال است چگونه چهار فرد مسلح وارد شهر زاهدان شدهاند و با خیالی راحت خود را به نقطهای حساس و نظامی مثل کلانتری 16 رساندهاند درحالیکه تمام ورودیهای زاهدان شبانهروزی کنترل میشوند و ادعای اشراف اطلاعاتی نهادهای امنیتی تا ورای مرزهای کشور بارها مطرح شده است؟! آیا این ایست و بازرسیها فقط برای تضییع وقت گرانبهای مردم عادی است و افراد مسلح راهی دیگر بلدند؟!
دیدگاههای کاربران