سیمایی جذاب، شخصیتی باوقار، و هیئتی برازنده و دوستداشتنی داشت. از دور که ظاهر میشد گویی موکبی باشکوه در حال حرکت است و میطلبد که حاضران دمی به احترام بایستند و به تماشا بنشینند… دنیادیده، پرتجربه، آدمشناش، جامعهشناس، محقّق، و شخصیت علمی و فکری و عرفانی بسیار برجستهای بود
همانگونه که قبلا ذکر شد پیامبر اسلام ﷺ رهبر و فرمانروایی جامعالصفات بود که با ویژگیها و اوصاف منحصربهفرد خویش در تمام زمینهها تعالیم و آموزههای بیشماری را به امت اسلامی آموخته است. از اینجهت در این مبحث سعی خواهیم کرد مواردی از آموزههای ایشان پیرامون رهبری و قیادت امور جامعه اسلامی و اینکه یک رهبر چه ویژگیهایی میبایست داشته باشد، بیان نماییم.
سیره پیامبر اسلام ﷺ در زمینه سیاست و رهبری، سیره شخصیتی بینظیر و بیمثال است که میتواند درسها و تعلیمات وزینی برای جهانیان داشته باشد؛ چراکه وی توانست در عصری که جهان از قوانین بینالمللی و دیپلماتیک چیزی نمیدانست، بهروزترین و کارآمدترین ضوابط و قوانین سیاسی، مدنی و نظامی را آموزش داده و در این راه نمونههای نوینی را عرضه کند. جهان اسلام نیز که بهعنوان رهبران و پیروان ایشان بهحساب میآیند از این سرمایۀ گرانبها برخوردار هستند و میتوانند با الگو قراردادن این فرامین سیاسی و رهبری، نمونهای جدید از حکومتداری را به عرصه وجود بیاورند.
در دنیای امروز راجعبه رابطۀ اسلام و سیاست، دو نظریه و رویکرد متضاد شکل گرفته که هر دو مصداق افراط و تفریطاند. نظریه و رویکرد اول متعلق به اندیشۀ مبتنی بر سکولاریسم است که اسلام را مانند سایر ادیان و آیینها امری ذاتی و فردی و محدود به مسائل شخصی در زندگی خصوصی میداند. رویکرد دوم را که مصداق افراط و زیادهروی است، کسانی اختیار کردند که با شدت تمام به نقد و رد سکولاریزم پرداختند و سیاست را هدف و مقصود اصلی اسلام قرار دادند.
فواید و منافع سخنرانی متعدی و فراگیر است. سخنوری درواقع اسحلۀ یک دعوتگر و عالِم است که با قدرت زبانش چهبسا میتواند سبب انقلاب و تحول در جامعه بشود. سخنرانی واقعی آن است که بر دل بنشیند و در قلب اثر بگذارد. صحابهای میفرماید: «وعَظَنَا رسولُ اللهِ -صلى الله عليه وسلم- مَوْعِظَةً وجِلَتْ منها القلوبُ، وذَرَفَتْ منها العيونُ»؛ آنحضرت صلیاللهعلیهوسلم چنان سخنرانی میکرد که دلها را میترساند (بر قلبها اثر میگذاشت) و اشکها را جاری میساخت.
استاد گلدیقلیچ آخوند همانند پدرِ بزرگوارش، در هالهٔ نوری از گمنامی و سکوت و بهدور از هیاهو و جنجال جانانه مشغول تدریس و تربیت و تبلیغ بود. با وجود کهولت سن با جماعتتبلیغ همراه میشد. در کمال سادگی شبهای جمعه را با طلاب تشکیل میشد و برای تربیت طلاب به مساجد نزدیک شهر میرفت و شب را همانجا اعتکاف میماند. عموما شبهای شنبه را در مرکز جماعتتبلیغ سیمینشهر اعتکاف مینشست. همین عشق و علاقهٔ خالصانه و راستین به دانش و دین و تبلیغ، سبب شد که در واپسین روزهای زندگیاش، نمازجمعهٔ ۷ مهرماه ۱۴۰۲ را خودش پیشنماز شود، در اعمال شب شنبه جماعتتبلیغی شرکت کند، دعایش را بدرقهٔ راه یاران و شاگردانش نماید و روز شنبه ۸ مهرماه پساز ادای نماز جماعت در مسجد، کتاب ریاضالصالحین امام نووی و تفسیر جلالین را تدریس کند و در کلاس درس در حوزهٔ علمیه، سبکبال از این جهان فانی بهسوی دیار باقی پر بکشد. خدایش در صف نیکان کند محشور.
نام اصلی او «شریفحسین» است؛ اما بیشتر با نام مستعارِ «نسیم حجازی» شناخته میشود. وی قبل از تجزیهی هند در سال 1914 در ناحیهی گورداسپور پنجاب به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در روستای خود فرا گرفت و سپس در مقطع دبیرستان به ادامه تحصیل پرداخت. در سال 1932 از دانشگاه «اسلامیهٔ لاهور» مدرک لیسانس گرفت. نسیم حجازی زمانی آغاز به نوشتن نمود که که زمزمهی آزادی از زیر یوغ استعمار پیر در هندوستان طنینانداز شده بود. ایشان که فراز و نشیبهای زیادی در زندگی دید و در راه اندیشهٔ اسلامی سختیها و مصائب بسیاری را متحمل شد، سعی میکرد با نوشتههای خود امت خفته را بیدار کند. در زمان استقلال از سلطه انگلیس، خانوادهاش به پاکستان مهاجرت کرد و او بقیه عمر خود را در پاکستان گذراند.
متأسفانه برخی از عزیزانی که امروزه به موضوع عقیده دامن میزنند و آن را کلام مجالس خود نمودهاند، مفهموم و معنای عقیده را حصر کردهاند به معانی تئوری و نظری عقیده و این فهم ناقص از عقیده و حصر مفهوم آن و درک نکردن معانی عملی و تربیتی و علمی و معنوی عقیده منجر به بزرگ جلوه دادن اختلاف آرای تئوری علما شده و عدم درک درست از این اختلاف آراء منجر به بروز جریانهای افراطی و تکفیری و قتل و تباهی در بعضی مجامع گردیده است.
در زمان پیش از اسلام و صدر اسلام مردم برای مشخصکردن روزها و سالها، از مهمترین رویدادهایی که در جامعۀ آنان رخ داده بود، تاریخ را حساب میکردند که برخی از حادثۀ فیل و بعضی از جنگهای فجار و…. سالها را برمیشمردند. ایرانیان و رومیان نیز تاریخهای خاص خودشان را داشتند و میطلبید تا مسلمانان نیز برای خویش تاریخی اختصاصی داشته باشند.
این است امیر و مولای ما مؤمنان که سیرتش سراسر دلسوزی و خیرخواهی است نه کینهتوزی و دشمنی، آیا در اتاقهای فکر مسئولان ما ذرهای از این سیرت پاک علی ـ رضیاللهعنه ـ، که اینهمه به نامش هزینه میکنند، مذاکره و اجرایی میشود؟ آیا میتوانند محبت صادقانهشان را با سیدنا علی ـ رضیاللهعنه ـ ثابت کنند و عملکردشان را مانند حضرتش درآورند یا احترام و محبتشان فقط در همین پارچهنوشتههاست؟!