بلوچها در دوستی در اوج صداقتاند و در رفاقت در نهایت شفقت. دارای چنان عزت نفسی هستند که هرگز احساس نمیکنی از آنان نمینمایی.
وقتی خداوند متعال این همه ارزش و احترام را به صاحب علم هدیه میکند، کدام حس محقرانهای در انسان میتواند قوی شود تا عالمان را کوچک و علمشان را مضر بداند؟ غیر از تنگنظری و حسادت، آیا چیز دیگری وجود دارد که این حس را تقویت کند؟
همکار حمیدرضا میگوید «دیر رسیدیم». این نقطه هر چقدر که آدم فکرش را بکند، دور است. خیلی دور. اهالی اینجا از همه چیز و همه کس دورند. آنها در نقطه «صفر» زندگی میکنند؛ «صفر مرزی». این روستاها تابع بخش «روتک» هستند و «روتک» تابع شهرستان «خاش»؛ صدها کیلومتر دورتر از اولین جایی که کمترین امکانات را دارد.
جاوید چودهری که با نام مستعار «یاسر محمدخان» نیز قلم میزند و خوانندگان زیادی در پاکستان دارد، پس از پایان سفر، یادداشتی در سایت شخصیاش با عنوان «تهران؛ عشق اول در نگاه اول» منتشر کرد. روزنامهنگار ارشد پاکستانی تهران را چگونه دیده است؟
از میان ادیان الهی؛ شاید کمتر این سفارش دیده شود و هیچ جا و هیچ موردی بیشتر از اسلام دیده نمی شود که: بگردید در زمین و بنگرید عاقبت تکذیب کنندگان را…
به مرور زمان متوجه شدم از کلیسا فاصله گرفتهام و نسبت به آن بیگانه شدهام. اسلام فکر و ذهنم را به خود مشغول کرده بود و شب و روز به آن میاندیشیدم. تا اینکه روزی نامهای به این مضمون به مسجد نوشتم: «من به خداوند یکتا ایمان آوردم و همچنین ایمان دارم که محمد رسول و فرستاده برحق خداست و دوست دارم در زمرۀ گویندگان کلمۀ “لا إله إلا الله، محمد رسولالله” باشم.»
زمانی که بحث از تمدن غرب است، لازم است ابتدا اصول و پایههای این تمدن را خوب بشناسیم. باید بدانیم این تمدن بر چه پایههایی بنا شده است تا بهتر بتوانیم نقاط قوت و ضعف آن را پیدا کنیم. آنوقت میتوانیم خوب آن را از بدش تشخیص دهیم؛ خوبیهای آن را برگیریم و بدیهایش را دور بریزیم.
امروز روی تخت بیمارستان بدون یار و یاور افتادهام. کسانی که فکر میکردم «خدا» هستند، یا مُردند یا ناراحت شده و مرا ترک کردهاند. اکنون فقط من هستم و «خدای واقعی» من
علامه ندوی رحمهالله ادامه دادند: «ضررها و ضربههایی که کمال اتاترک [در ترکیه] به اسلام وارد کرده، شاید هیچکس در تاریخ اسلام تا این حد به آن ضرر نرسانده است.
درس مثنوی حضرت استاد بسیار شیوا، دلکش و معنوی بود. مولانا درَّکانی پس از بیان مطلب اشعار مثنوی، گاهی به گریه میافتاد و برای مدتی صدایش قطع میشد.