امروز :چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت , ۱۴۰۳

پاکستان؛ بحران سیاسی یا کودتای نرم؟!

پاکستان؛ بحران سیاسی یا کودتای نرم؟!

تظاهرات و اعتصابات پاکستان مدتی است حکومت نواز شریف را با چالش جدی مواجه کرده است. دو شخص و بازیکن جدید در عرصه سیاست رهبری مخالفان و برنامه ریزی تظاهرات را بر عهده دارند. این دو شخص از لحاظ فکری و دیدگاه سیاسی کاملا با یکدیگر متفاوت هستند؛ یکی “عمران خان”، رهبر حرکت انصاف و بازیکن سابق کرکت است، و دیگری “طاهر القادری”، رهبر حرکت عوامی پاکستان و بنیانگذار حرکت منهاج القرآن. قادری علاوه از پاکستان دارای تابعیت کانادا نیز است و مدتی از عمرش را در کاندا گذرانده است.

نکته قابل ذکر در مورد این دو نفر این است که هر دوی آنها در میدان سیاست مبتدی هستند. شاید تنها وجه اشتراک بین قادری و عمران خان همین تازگی‎شان برای مردم پاکستان باشد؛ برای مردم پاکستان که مدت‎ها تحت لوای احزابی همچون حزب مردم (پیپلز بارتی) و حزب مسلم لیگ ایام را سپری کرده و یا پس از کودتای ارتش توسط ژنرال‎های ارتش سرکوب می شدند، مشاهده چهره های جدید، تازگی و جذابیت داشته باشد؛ آن هم کسانی که با جملاتی آتشین از انقلاب فراگیر، تغییر بنیادین و نجات پاکستان از بردگی و نوکری غرب سخن گفته و هواداران‎شان را تشویق و تحریک می‎کنند.
 البته این موضوع را نباید فراموش کرد که افرادی که امروز رهبری مخالفان دولت پاکستان را بر عهده گرفته اند، همان کسانی هستند که در انتخابات نخست وزیری سال گذشته پاکستان با نواز شریف به رقابت پرداخته و در این انتخابات شکست خوردند، و اکنون با ادعای تقلب در انتخابات، خواستار استعفای نواز شریف و انحلال دولت وی هستند.
اگرچه طاهر القادری و عمران خان در میدان سیاست شهرت چندانی ندارند، اما قادری، که از علمای سرشناس مکتب بریلویت به شمار می رود و عمران خان، که از بازیکنان معروف کرکت- پرطرفدارترین ورزش در پاکستان- می باشد، هر کدام دارای مریدان و هوادارانی هستند که همین تعداد مرید و هوادار برای به چالش کشیدن یک حکومت در کشوری مثل پاکستان که آزادی تظاهرات در آن قانونی است، کافی به نظر می رسد، به طوری که قادری و عمران بدون هیچ هزینه ای هواداران‏شان را به خیابان‎ها فراخوانده و ضمن تهدید حکومت، رئیس دولت را تحت فشار قرار داده و خواستار استعفای نخست‎وزیر می شوند. اما از آن‎سو نواز شریف؛ که در یک انتخابات آزاد و مردمی به پیروزی رسیده است، درخواست مخالفان را خواسته ای نامعقول می داند و از مخالفان می خواهد برای حل بحران، راه مذاکره و گفتگو را در پیش بگیرند؛ خواسته ای که مخالفان تاکنون عزم جدی برای قبول آن از خود نشان نداده اند.
مشکل مخالفان و حکومت زمانی تبدیل به یک چالش جدی برای حکومت شد که ارتش پاکستان به عنوان قدرت برتر و طرف ثالث، به بهانه میانجی‎گر وارد میدان شد؛ فرمانده ارتش پاکستان در یک روز مشخص با رهبران مخالفان دیدار می کند و وزیر کشور پاکستان درست در همان روز اعلام می کند که مخالفان وساطت ارتش برای پایان دادن به بحران کنونی این کشور را خواستار شده اند. اما رهبران مخالفان با تکذیب این خبر تاکید می کنند که آنها هرگز خواستار وساطت ارتش نشده و به چیزی جز استعفای نواز شریف رضایت نمی دهند. سخنگوی ارتش نیز وقتی با تکذیب مخالفان مواجه می شود، با صدور بیانیه ای اعلام می کند که حکومت از ارتش درخواست وساطت کرده است، نه مخالفان؛ مطلبی که از سوی حکومت نیز تکذیب شد.
اصرار ارتش بر اینکه حکومت نواز شریف تقاضای وساطت کرده و انکار حکومت، خبر از اختلاف بین ارتش و حکومت می دهد. چند سال قبل نیز ارتش علیه نوازشریف کودتا کرد، به طوری که وی مجبورشد به جده پناهنده شود. لذا نگاهی گذرا به گذشته سیاسی پاکستان و بحران فعلی این کشور نشان می دهد که ارتش پاکستان درصدد بیشترین بهره برداری سیاسی از چنین جریان‎هایی است. نظامیان و ارتش پاکستان به خوبی می دانند که اعتراض مخالفان و رهبران آنها در مقایسه با فردی همچون نوازشریف بسیار ضعیف و ناکارآمد هستند.
نواز شریف فردی سرمایه دار و سیاستمداری قوی است. حزب مسلم لیگ نیز قوی‏ترین حزب سیاسی در پاکستان بوده و هست، به طوری که انتخاب حزب نواز شریف برای اداره حکومت پاکستان از طرف مردم نیز بیشتر به خاطر نجات این کشور از بحران مالی بوده است. نوازشریف در دوره های مختلف نیز پست‏های کلیدی و مهمی را برعهده داشته است. قدرت مردمی و جایگاه بالای ملی وی به کام نظامیان خوشایند نیست و ژنرال‏های ارتش نمی خواهند قدرت را با فردی سیاسی و قوی همچون نواز شریف، که مورد انتخاب مردم باشد، تقسیم کنند.
از سوی دیگر مخالفان حکومت هیچ برنامه و دیدگاهی برای اداره کشور ندارند. فرض کنیم حکومت استعفا دهد و انقلاب آقای عمران خان و یا طاهر القادری پیروز شود و طرفداران‏شان جشن پیروزی بگیرند، آنها چگونه می خواهند کشور را از مشکلات اقتصادی و سیاسی نجات دهند؟ آیا قدرت کافی برای فراهم کردن امنیت و حل مشکلات اقتصادی را دارند؟ برنامه آنها برای  تعامل با دیگر احزاب چیست؟ چگونه می خواهند بر ملت پاکستان حکومت کنند در حالی که فعلا نمی توانند با حکومتی که بیشترین آرا را در انتخابات به دست آورده کنار بیایند؟
مقایسه گذرا بین اپوزیسیون ناتوان و فاقد هرگونه برنامه برای اداره کشور به رهبری قادری و عمران خان- دو چهره متضاد- و حکومت حزب مسلم لیگ- معروف‏ترین حزب مسلمانان هند- نشان می دهد که بحران فعلی در پاکستان کاملا به نفع نظامیان ارتش این کشور است. به عبارت دیگر تظاهرکنندگان و مخالفان دولت نواز شریف بدون اینکه متوجه باشند فرصت کودتای نرم ارتش را فراهم می کنند.
 ژنرال‏های ارتش در کشورهای مسلمان، چه در مصر باشند چه در پاکستان، از اربابان‎شان یاد گرفته اند که چگونه و چه زمانی در امور سیاسی دخالت کنند و زمام امور را در دست بگیرند تا بیشتر بتوانند ملت‏های اسلامی را سرکوب نموده و مانع رشد و ترقی جوامع مسلمان شوند. نظامیان و افراد وابسته به ارتش‎ها جزو آن دسته از افرادی هستند که استقلال ملت‎ها و اختیار سیاسی مسلمانان را تحمل نمی کنند؛ حال تفاوت نمی کند که این ملت‏ها یک بازرگان معروف همچون نواز شریف، یا یک حافظ قرآن همچون دکتر محمد مرسی را برای اداره امور خویش انتخاب کنند. به راستی چگونه می توان از ژنرال‎هایی که در دانشکده های آمریکا و انگلیس تربیت یافته اند، انتظار داشت که استقلال و عدم وابستگی ملت‎ها به اربابانشان را تحمل نمایند؟

به قلم: عبدالله عبیداللهی


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید