«گوشت گرون شد، نخوردیم، میوه گرون شد، نخوردیم، برنج گرون بشه، نمیخوریم، اما نمیتونیم آینده بچهمون رو تباه کنیم که…» دل همۀ کسانی که با وسواس و دقت دفترها و جعبههای مداد را بررسی میکنند و قیمت را میپرسند، همینقدر پر است و منتظرند کسی بحث را شروع کند تا آنها هم مجال درددل پیدا کنند: «سه تا دانشآموز دارم، شما حساب کن بخوام برای هر کدوم یکمیلیونوپونصد خرید کنم، چقدر میشه، من یه کارگرم مگه حقوقم چقدره؟». «مجبوریم، نمیتونیم که به بچه بگیم نرو مدرسه، یا دفتر و مداد و خودکار نمیتونیم برات بخریم، به هر ترتیبی شده تهیه میکنیم، چاره چیه.» زن این را میگوید و بستههای مدادرنگی بساط دستفروش را زیر و رو میکند تا دخترش یکی را انتخاب کند. «از هفتاد تومن دارم تا یکمیلیونوپونصد، شما بگو چی میخوای.» این را مرد دستفروش به مشتریاش میگوید که قیمت مدادرنگی را پرسیده.
همانقدر که در نگاه پدرها نگرانی از شرمندهشدن پیش بچهها موج میزند، مادرها سعی دارند به شکلی هزینهها را با قانعکردن بچهها برای خرید معقولتر مدیریت کنند، اما بچهها دلشان میخواهد کیفشان را با بهترین دفترها و مدادهای بازار پر کنند و به کلاس درس فکر میکنند و اینکه پیش همکلاسیها سرشان بالا باشد. البته بازار هم قواعد خود را دارد: «گرونی شده درسته، اما این هم انصاف نیست که جنس پارسال رو دارن به قیمت امسال با چندبرابر قیمت میفروشن، ما مردم باید هوای همو داشته باشیم.» این را یکی از پدرها که دخترش در حال انتخاب مدادرنگی است، میگوید و اضافه میکند: «چند تا دفتر خریدم شده 500 هزار تومن، تازه این فقط یک بخشی از هزینه است. سرویس مدرسه و لباس فرم و کتاب کمکآموزشی هم باید حساب کنیم.»
آدمها زیر لب غر میزنند یا با بچهها چانه میزنند که: «پرگار که پارسال خریدی، نمیشه همون رو استفاده کنی؟» یکی از فروشندهها میگوید: «بیشتر مشتریها فقط دفتر و مداد و خودکار میخرن، معمولا سعی میکنن بچهها از همون وسایلی که پارسال خریدن استفاده کنن.» منظورش جامدادی و کیف و قمقمه و… است که امسال گرانتر شده است. کیسههای خرید در دست آدمها هم همین را میگوید؛ دفتر و مداد و خودکار و در مواردی مدادرنگی جزو مهمترین خریدهای بچههاست و اقلام دیگر کمتر در لیست خریدها قرار دارد.
یکی از مادرها میگوید: «اگر فقط لوازمالتحریر گرون میشد باز آدم یه کاری میکرد، شما ببین تو این چند ماه، نون چند بار گرون شد، گوشت و میوه و هر چیزی که فکرش رو بکنید چندبرابر شده، اینه که گرونشدن وسایل مدرسه فشار رو بیشتر کرده، شاید بشه گوشت و مرغ رو حذف کرد، اما دفتر و مداد رو که نمیشه نخرید.» یکی دیگر از مادران میگوید: «روپوش شده ۹۰۰ هزار تومن، سرویس هنوز قیمت نداده، تازه وقتی برن مدرسه، معلم هم یه لیست جدید میده دوباره باید بیاییم خرید، خرجهای دیگه هم دارن در طول سال، کسی که دانشآموز نداشته باشه نمیتونه این فشارها رو درک کنه، تازه وقتی هم بچهها رو میفرستیم مدرسه، مثل پارسال باید مدام تنمون بلرزه که تو مدرسه اتفاقی نیفته و بچه سالم برمیگرده خونه یا نه…»
بچهها سرگرم بررسی دفتر و مدادهایی هستند که از میان انبوه مدلها و طرحها انتخاب کردهاند، پدر و مادرها اما نگرانند؛ نه فقط نگران تامین هزینه لوازمالتحریر و خرید مدرسه، که نگران آیندهای که بچهها با این وضعیت اجتماعی و اقتصادی خواهند داشت.
روند رو به رشد جاماندگان از تحصیل
در مناطق محروم و حاشیهنشین اما قواعد دیگری حاکم است؛ اغلب خانوادههای حاشیهنشین و محروم که با آسیبهای اجتماعی متعدد درگیر هستند، ناگزیر کودکان را به چشم نیروی کار میبینند و گرانی هزینههای تحصیل، عامل مهمی است برایشان تا بچهها را به جای کلاس درس، به محلی مثل کارگاه یا چهارراهها برای کار و کسب درآمد راهی کنند. در بسیاری از شهرها هم هستند خانوادههایی که حتی اگر بخواهند هم نمیتوانند به هر ترتیبی شده هزینه تحصیل فرزندانشان را تامین کنند و همین امر مقدمهای میشود برای جاماندن دانشآموزان از تحصیل؛ پدیدهای که حتی آمارهای رسمی هم خبر از روند افزایشی آن دارند.
جا ماندن از تحصیل موضوعی است که در سالهای اخیر جامعهشناسان در مورد تبعات آن هشدارهای جدی داده و آمارهای سالانه نشان از روند رو به رشد آمار آن دارند.
اسفندماه سال گذشته مرکز پژوهشهای مجلس گزارشی در خصوص آمار بازماندگان از تحصیل و ترک تحصیل دانشآموزان منتشر کرد که نشان میداد: «۹۱۱ هزار و ۲۷۲ کودک لازمالتعلیم در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۰ از تحصیل بازماندهاند و ۲۷۹ هزار و ۱۹ دانشآموز در این سال ترک تحصیل کردهاند».
بر اساس این گزارش، حدود ۷۰ درصد از کودکان بازمانده از تحصیل در دهک اول تا پنجم قرار دارند و پنج استان سیستانوبلوچستان، خراسان رضوی، تهران، خوزستان و آذربایجان غربی بیشترین آمار بازماندگان از تحصیل را به خود اختصاص دادهاند. مرکز پژوهشهای مجلس در بخش نتیجهگیری این گزارش آورده است: «بهطور کلی میتوان گفت که بازماندگی از تحصیل با وضعیت رفاه خانوار مرتبط است.» جزییات پراکندگی آمارهای مربوط به بازماندگان از تحصیل و اظهارنظر جامعهشناسان و اقتصاددانان نیز موید همین امر است که رابطه مستقیمی بین فقر و بازماندن از تحصیل وجود دارد.
ضرورت طرح «پویش واقعبینی»
«شما دانشآموزان برای اینکه بدانید در گذشته کجا بودیم، اکنون در چه جایگاهی هستیم و مسیر آینده کدام است، میتوانید پیشرفتهای کشور را به تصویر بکشید. امسال به جای پرسش مهر، پویش مهر را مطرح میکنم، من از شما دانشآموزان میخواهم با قلم خود پیشرفتهای کشور را گزارش دهید و در مدرسه به نمایش بگذارید تا سایر دانشآموزان و والدین مشاهده کنند.» این جملات را رییسجمهور در مراسم آغاز سال تحصیلی بیان کرده است و به نظر میرسد فاصله معناداری با مسائلی دارد که دانشآموزان در دنیای حقیقی در حال تجربۀ آن هستند. جاماندن همکلاسیهایشان از تحصیل به دلایل مختلف و غیبت معلمها در کلاس به دلایل گوناگون و صورت از سیلی سرخ پدر در خانه حقیقتیست که دانشآموزان آن را بهخوبی درک میکنند، اما باید دید چطور میتوانند آن را به تصویر بکشند تا مشخص شود «در گذشته کجا بودیم و اکنون در چه جایگاهی هستیم.» شاید بهتر بود دانشآموزان «پویش واقعبینی» را برای مسئولان طرح و از آنها میخواستند میزان پیشرفت جامعه را به تصویر بکشند.
به نقل از: روزنامه «اعتماد»- سهشنبه ۴ مهرماه ۱۴۰۲ (با اندکی تلخیص)
دیدگاههای کاربران