زمانی جامعۀ هند به 72 ملتی خود مینازید، اما در دهه گذشته نارندا مودی هند را تبدیل به یک جامعه متعصب و گسسته کرده که متعصبان هندویانِ اکثریت، چشم دیدن 200 میلیون مسلمان در اقلیت را ندارند.
روزنامه نیویورک تایمز در گزارشی از سختتر شدن شرایط زندگی برای بیش از 200 میلیون مسلمان هندی در اثر سیاستهای هندوگرایانه و ناسیونالیستی حزب متبوع نارندرا مودی، نخستوزیر هند در یک دهه گذشته خبر داده است.
در این گزارش آمده است:
وقتی حس کنید رهبران کشورتان شما را نمیخواهند، احساس تنهایی میکنید؛ این همان احساسی است که طی یک دهه گذشته در میان مسلمانان هندی رشد کرده است. سایه این احساس روی تمامی ابعاد زندگی میافتد. ناگهان ممکن است لیست دوستان و عزیزان چندین دههای، تغییر یابد. همسایههای مسلمان و هندو با هم غریبه شوند و از تماس با یکدیگر خودداری کنند و در جشنهای همدیگر شرکت نکرده و درِ خانه یکدیگر را نزنند.
“ضیا اوس سلام”، نویسنده مسلمانی که با همسرش “اوزما اوسف” و 4 دخترش در حومه دهلی زندگی میکند، در اینباره میگوید: «این یک زندگی بیجان است.»
آقای سلام 53 ساله، زمانی که به عنوان یک منتقد فیلم در یکی از روزنامههای اصلی هند قلم میزد، وقت خود را با سینما، هنر و موسیقی پر میکرد. روزهای کاری او با سوارشدن بر پشت موتورسیکلت یکی از دوستان بزرگتر با رفتن به یک کافه برای صرف غذای مورد علاقه همراه گپهای طولانی پایان مییافت. همسرش هم که همکار روزنامهنگار او بود، درباره زندگی، غذا و مُد مینوشت.
اکنون اما روال زندگی آقای سلام به دفتر و خانه خلاصه شده است و افکار او درگیر نگرانیهای سنگینتر است. او گفت که برخوردهای قومیتی مداوم با او به دلیل اینکه «به وضوح مسلمان» است – توسط کارمند بانک، متصدی پارکینگ، مسافران قطار- خستهکننده شده است.
هر دو والدین بر روی بزرگکردن دخترانشان در کشوری متمرکز هستند که بهطور فزایندهای نشانههای هویت مسلمانان را زیر سوال میبرد، یا حتی تلاش میکند تا نشانگرهای هویت مسلمانان را پاک کند؛ نحوه لباس پوشیدن آنها، آنچه میخورند و حتی به طور کلی هندیبودن آنها.
یکی از دختران این زوج مسلمان که یک دانشآموز- ورزشکار چشمگیر بود، آنقدر تحت فشار قرار گرفت که نیاز به مشاوره پیدا کرد و ماهها مدرسه را از دست داد. این خانواده اغلب در مورد ماندن در محله هندو- مسلمان خود در محله “نویدا” درست خارج از دهلی بحث میکنند. مریم، دختر بزرگ آنها، که دانشجوی کارشناسی ارشد است، به سازش تمایل دارد؛ هر چیزی که زندگی را قابل تحمل کند. او میخواهد رو به جلو حرکت کند.
زندگی در هر جایی جز یک منطقه مسلماننشین ممکن است دشوار باشد. کارگزاران املاک و مستغلات اغلب مستقیما میپرسند که آیا خانوادهها مسلمان هستند یا خیر، چون مالکان غیرمسلمان تمایلی به اجارۀ منزل به آنها ندارند.
مریم گفت: «من دارم به این وضع عادت میکنم.»
آقای سلام پاسخ داد: «من قبول نمیکنم.»
او آنقدر بزرگ است که به یاد بیاورد زمانی که همزیستی تا حد زیادی در یک هندِ بسیار متنوع موضوعی عادی بود و او نمیخواهد بر جداسازی فزاینده این کشور بیفزاید، اما او همچنین عملگرا است. او آرزو میکند که مریم حداقل در شرایطی که کشور اینگونه است به خارج از کشور برود.
امید آقای سلام این است که این وضعیت، یک دورۀ گذرا و انتقالی در هند باشد و اوضاع دوباره به حالت عادی و همزیستی بازگردد.
با این حال نارندرا مودی، نخستوزیر هند در حال انجام یک بازی طولانی است.
رسیدن او به قدرت در سال 2014، با وعده توسعه سریع، یک جنبش ملیگرای هندو را که چندین دهه قدمت داشت، از حاشیه به مرکز سیاست هند آورد. از آن زمان، او چارچوب سکولار و دموکراسی قوی که هند را با وجود اختلافات مذهبی و طبقاتی گاهی انفجاری آن، مدتها در کنار هم نگه داشته بود، کنار زد.
سازمانهای دست راستی هندو شروع به استفاده از قدرت عظیم اطراف آقای مودی به عنوان اهرمی برای تغییر جامعه هند کردند. اعضای آنها در حالی که دولت مودی نظارهگر یا حتی مشوق بوده، درگیریهای فرقهای را به قدری تشدید کردند که ماموران برای ویرانکردن خانههای مسلمانان و دستگیری مردان مسلمان گسیل شدند. گروههای هندوی متعصب برخی از مسلمانان را به اتهام قاچاق گوشت گاو (گاوها برای بسیاری از هندوها مقدس هستند) “لینچ” کردند. (تا حد مرگ کتک زده و کشتند.) در حالی که رهبران ارشد حزب آقای مودی آشکارا از هندوهایی که علیه مسلمانان مرتکب جنایات شدند، تجلیل کردند.
در بخشهای بزرگی از رسانههای هندی، بهویژه در رسانههای اجتماعی، تعصبات فرقهای در حال غلیان است. گروههای واتساپی هندو تئوریهای توطئهای درباره مردان مسلمان منتشر میکنند که زنان هندو را برای تغییر دین و مذهب و یا حتی در مورد تفکردن مسلمانان در غذای رستوران، مورد سرزنش و حتی تهدید قرار می دهند.
در حالی که آقای مودی و مقامات حزبش با اشاره به برنامههای رفاهی که هندیها را به طور مساوی پوشش میدهد، ادعاهای تبعیض بین هندوها و مسلمانان را رد میکنند، شخص مودی اکنون در انتخاباتی که در اوایل ماه آینده به پایان میرسد، در سخنرانیهای خود مدام بر ضد مسلمانان سخن میگوید. او بیش از هر زمان دیگری 200 میلیون مسلمان هند را هدف قرار داده است و آنها را «نفوذی» مینامد و القا میکند که آنها فرزندان زیادی دارند.
این اسلامهراسی خزنده اکنون موضوع غالب نوشتههای آقای سلام است. سینما و موسیقی، لذتهای زندگی، اکنون در حوزه نوشتههای او کوچکتر میشوند. او در یکی از کتابهای خود ماجرای “لینچ” کردن مردان مسلمان را شرح داده است. او توضیح داده که چگونه مسلمانان هند در سرزمین مادری خود احساس “یتیمی” میکنند.
او میگوید: «اگر انرژیام را تنها به سینما و ادبیات محدود کنم، دیگر نمیتوانم خودم را در آینه نگاه کنم. فردا به بچههایم چه بگویم؛ وقتی نوههایم از من بپرسند وقتی یک بحران وجودی وجود داشت، چکار میکردی؟»
آقای سلام در کودکی در خیابانی مختلط از هندوها و سیکها و مسلمانان در دهلی زندگی میکرد. وقتی آفتاب بعدازظهر داغ میشد، بچهها بازیهای خود را زیر درختهای حیاط معبد هندو انجام میدادند. راهب معبد برای همۀ آنها با آب میآمد و از کسی دینش را نمیپرسید.
آقای سلام به یاد میآورد: «من برای او مثل هر بچۀ دیگری بودم.»
این خاطرات یکی از دلایلی است که آقای سلام خوشبینی سرسختانهای را حفظ میکند که هند میتواند بافت سکولار خود را احیا کند. مورد دیگر این است که ناسیونالیسم هندوی آقای مودی، در حالی که بخشهای وسیعی از کشور را فراگرفته است، در چندین ایالت مرفهتر در جنوب هند با مقاومت مدنی مواجه شده و پس زده میشود. گفتگوهای خانوادگی میان مسلمانان در آنجا بسیار متفاوت است؛ در مورد مدارک دانشگاهی، ارتقای شغلی، برنامههای زندگی و آرزوهای معمول.
در ایالت “تامیل نادو” احزاب سیاسی اغلب متخاصم در حمایت از سکولاریسم و تمرکز بر رفاه اقتصادی متحد هستند. “ام.کی استالین”، وزیر ارشد ایالت تامیل نادو، آشکارا خود را یک «آتئیست» خوانده است.
“جانمحمد” که با خانوادۀ پنجنفره خود در شهر “چنای” مرکز این ایالت زندگی میکند، میگوید که همسایگان در جشنهای مذهبی یکدیگر شرکت میکنند. در مناطق روستایی این ایالت، یک سنت وجود دارد؛ هنگامی که یک جامعه ساخت یک عبادتگاه را به پایان میرساند، روستائیان با ادیان دیگر با هدیه میوه، سبزیجات و گل میآیند و برای صرف غذا میمانند.
خانوادۀ او مملو از افرادی است که توانستهاند تا عالیترین مدارج دانشگاهی درس بخوانند. محمد، خودش با مدرک فوق لیسانس، در کار ساختوساز است. همسرش “رکسانا” که دارای مدرک اقتصاد است، پس از بزرگشدن بچهها یک تجارت آنلاین لباس راهاندازی کرد.
“میمونا بوشرا” یک دختر او دو مدرک کارشناسی ارشد دارد و اکنون درحالیکه برای عروسی خود آماده میشود، در یک کالج محلی تدریس میکند. جوانترین آنها، “حفصه لبنا” دارای مدرک کارشناسی ارشد در بازرگانی است و در عرض 2 سال از یک کارآموز در یک شرکت محلی، به یک مدیر 20 ساله تبدیل شد.
هر دو دختر میخواهند تا مقطع دکترا به تحصیلاتشان ادامه دهند و تنها نگرانی آنها این است که دامادهای احتمالی مرعوب شوند.
رکسانا به شوخی میگوید: «اگر یک خانم دکتر شویم پیشنهادهای ازدواج از بین میروند.»
با اینحال در هزار مایلی شمال، در حومه شهر دهلی، خانواده آقای سلام، گویی در کشور دیگری زندگی میکنند؛ جایی که تعصب به قدری عادی شده است که حتی یک دوستی 26 ساله را از بین میبَرد. آقای سلام بهخاطر جثه بزرگش به سردبیر سابقش که هندو است «کوه انسانی» لقب داده بود، چون وقتی در زمستان دهلی، بعد از کار بر موتورسیکلت سردبیر سوار میشدند، بدن تنومند او همچون کوهی از آقای سلام در برابر باد محافظت میکرد. آنها اغلب با هم بودند. وقتی دوستش گواهینامه رانندگی میگرفت، آقای سلام هم با او بود. آقای سلام میگوید: «من هر روز به نمازم میرفتم و او هر روز به معبد میرفت، و من برای این کار به او احترام میگذاشتم.»
چند سال پیش، همهچیز شروع به تغییر کرد. اول از همه پیامهای متعصبانه از کانالهای واتساپی آمد.
سردبیر شروع به ارسال برخی از مطالب نادرست از کانالهای واتساپی درباره مسلمانان به آقای سلام کرد؛ به عنوان مثال، مسلمانان 20 سال دیگر بر هند حکومت خواهند کرد زیرا زنان آنها هر سال زایمان میکنند و مردانشان اجازه دارند 4 همسر داشته باشند.
آقای سلام میگوید: «میخواستم بدانم منظورش از ارسال اینگونه پیامها به من چیست؟ در ابتدا فکر میکردم او فقط یک پیرمرد ساده است که همۀ پیامهایی را که برایش میآید، به دیگران فوروارد میکند.»
نقطه شکست دو سال پیش بود، زمانی که “یوگی آدیتیانات”، یکی از شاگردان مودی، دوباره به عنوان رهبر “اوتار پرادش”؛ ایالت پرجمعیت مجاور دهلی، جایی که خانواده سلام زندگی میکنند، انتخاب شد.
آقای آدیتیانات، که آشکارا ستیزهجوتر از آقای مودی نسبت به مسلمانان است، در لباس زعفرانی راهب هندو حکومت میکند و به طور مکرر از جمعیت کثیری از زائران هندو با گل استقبال میکند، در حالی که نمایشهای عمومی مذهبی مسلمانان را سرکوب میکند.
در روز شمارش آرا، دوست هندوی سلام، مدام با او تماس میگرفت و از رهبری آقای آدیتیانات ابراز خوشحالی میکرد. همین چند روز قبل، این دوست هندو از افزایش بیکاری و تلاش پسرش برای یافتن شغل در دوره اول ریاستجمهوری آقای آدیتیانات شکایت کرده بود.
او به خاطر میآورد که از دوستش پرسید: «از صبح خیلی خوشحالی، چه چیزی به دست میآوری؟» دوستش با اشاره به نماز مسلمانان در روزهای جمعه که اغلب در خیابانها برگزار میشد، پاسخ داد: «یوگی بساط نماز را از خیابانها جمع کرد.» آقای سلام گفت: «همان روز از او خداحافظی کردم و بعد از آن، دیگر به زندگی من بازنگشته است.»
به نقل از: عصر ایران
دیدگاههای کاربران