بشریت از زمانی که وارد زندگی اجتماعی و ایجاد مدنیت و تمدن شده، به دو بخش حکومت و ملت تقسیم شده است. حکومتها و دولتها از دل ملتها برمیخیزند و ملتها وجود حکومتها را برای ایجاد نظم و قانون و مدیریت زندگی اجتماعی لازم دانسته و به پذیرش آن ناگزیر بوده و هستند. بخش زیادی از سعادت و رفاه ملتها منوط به نوع حکمرانی و چگونگی حکومت حاکمان است. بنابر شواهد تاریخی این یک واقعیت انکارناپذیر است که شخصیت و اهلیت حاکمان و دولتمردان و نوع حکمرانی و کشورداری آنان در سرنوشت و پیشرفت و پسرفت ملتها تأثیر مستقیم و بهسزایی داشته و دارد.
قرآن مجید گرچه کتاب تاریخ نیست، ولی سرگذشت بسیاری از ملتها و حکومتها را برای عبرت و راهنمایی حکایت کرده است. مردم مصر در مضیقه بهسر میبرند و پیشبینیها و پیشگوییها به نزدیک شدن خطر یک بحران اقتصادی شدید دلالت دارد. حکام و دولتمردان وقت به ناتوانی خویش در مقابله با این تهدید و بحران اذعان دارند و دنبال راهحل میگردند. وقتی به این نتیجه میرسند که فردی شایسته و دانا و توانا به نام یوسف علیهالسلام هست که میتواند گره از این مشکل بگشاید و جلوی بحران و نابسامانی را بگیرد، به ایشان اعتماد میکنند و مسئولیت را به وی میسپارند و از علم و دانش و حکمت و تدبیرش استفاده میکنند. یوسف علیهالسّلام پس از اینکه خود را مسئول و صاحب اختیار میبیند، با تدبیر و برنامهریزی حکیمانه ملت مصر و مردم سرزمینهای همجوار را از چنگال دیو قحطی و فقر نجات میبخشد و با رضایت ملت بر اریکۀ قدرت میدرخشد.
بنیاسرائیل از دست حاکم ستمگری به نام «جالوت» به تنگ آمده بودند و آیندۀ خود را تاریک میدیدند. پیامبر وقت بنابه درخواست آنان حاکمی شایسته از خداوند مسئلت میکند تا آنان را فرماندهی و رهبری کند و نیروهای ظالم و اهریمنی را سرکوب و ریشههای ناامیدی را قطع نماید. سرانجام عنایات الهی به شکل «طالوت» تبلور مییابد و او با قیادت مدبرانه و پایمردی جانانهاش دشمن را شکست میدهد و بنیاسرائیل نفس راحتی میکشند.
در طول تاریخ حکومتها و حاکمانی که سبب استقلال، آزادی و تأمین رفاه و امنیت ملتها گشته و عدالت را برپاداشتهاند، در مقابل از حمایت و اطاعت و محبت ملتها برخوردار شده و خوشنامی و محبوبیت را برای خود رقم زدهاند. برعکس حکومتها و حاکمانی که ظلم را پیشۀ خود ساخته و فقط برای بقا و انحصار قدرت در خاندان و حزب خود کوشیده و برای این منظور از هیچ نوع اهانت و اعمال تبعیض و بیعدالتی و سرکوب و ایجاد جو اختناق و فشار دریغ نورزیدهاند، سرانجام در نگاه ملت منفور و مبغوض شده و در سیاهچال بدنامی تاریخ سقوط کرده و لعن و نفرین را به دنبال داشتهاند. گذشت زمان هم نتوانسته لکۀ بدنامی را از صورت چنین حکام و حکومتهایی بزداید، و تبلیغات گسترده و دفاع مذبوحانه هم سودی به آنان نبخشیده است.
آگاهان میدانند که در قرآن مجید و کتابهای آسمانی پیشین هیچ واژهای منفورتر از «ظلم» و «ظالم» وجود ندارد، و هیچ گناهی بعد از شرک مانند ظلم مورد نکوهش و نفرین قرار نگرفته است؛ و همانا مجازات و کیفر ظلم در دنیا و آخرت سنگینترین نوع مجازات و کیفر است.
به آیات و احادیث ذیل توجه کنیم:
1ـ «يَوْمَ لَا يَنْفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَلَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ» (غافر: 52)؛ «روزی که سود ندهد ستمکاران را عذر آوردن ایشان، و برای آنان است لعنت [و دوری از رحمت] و برای آنان است عقوبت و کیفر آن سرای.»
2ـ «مَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَلَا شَفِيعٍ يُطَاعُ» (غافر: 18)؛ «نیست برای ستمكاران هیچ دوستى و نه شفاعتکنندهای كه سخن او پذيرفته شود.»
3ـ «وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ» (شعراء: 227)؛ «و به زودی خواهند دانست ظالمان که به كدام جا بازخواهند گشت.»
4ـ «لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِين» (اعراف: 44)؛ «لعنت خدا بر ستمكاران باد.»
5ـ «بُعْدًا لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ» (هود: 44)؛ «نفرين بر گروه ستمكاران.»
حضرت رسول اکرم صلّیاللهعلیهوسلّم نیز فرمودند:
1ـ «اتَّقُوا الظُّلْمَ فَإِنَّ الظُّلْمَ ظُلُمَاتٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.» (صحیح مسلم: 6741)؛ «از ظلم و ستم بپرهیزید؛ زیرا ظلم و ستم، تاریکیهای بسیاری در روز قیامت در پی خواهد داشت.»
2ـ ابوسعید خدری رضیاللهعنه روایت میکند که رسول اکرم صلّیاللهعلیهوسلّم فرمودند: «حاکم ستمگر به سختترین عذاب روز قیامت گرفتار میشود.»
3ـ در معجم طبرانی از ابوهریره رضیاللهعنه مروی است که رسول اکرم صلّیاللهعلیهوسلّم فرمودند: «روز قیامت سه شخص به بیشترین عذاب گرفتار میشوند: 1. کسی که پیامبری را به قتل رسانده است؛ 2. کسی که از دست یک پیامبر به قتل رسیده است؛ 3. فرمانروای ستمگر.»
شایان ذکر است که مجازات عموم گناهان در آخرت صورت خواهد گرفت، زیرا این دنیا ظرفیت تحقق کامل کیفر را ندارد. البته مجازات برخی از اعمال بد ازجمله ظلم، در همین دنیا به شکلهای مختلفی تحقق مییابد و فرد ظالم و ستمگر در همین دنیا به عوارض و عواقب ظلم گرفتار میشود.
قرآن مجید سرنوشت عبرتناک حاکمان ستمگر مانند فرعون و هامان و نمرود و غیره را با تکرار ذکر کرده است تا آیندگان درس بگیرند و جنایات آنان را تکرار نکنند. آنان کسانی بودند که برای حفظ قدرت و جایگاه خود مردمان را میکشتند و بدترین نوع شکنجه را بر مخالفان خود روا میداشتند. هرکسی با آنها نبود، مخالفشان تلقی میشد، و ترحم بر مخالفان در فرهنگشان جا و معنایی نداشت. اگرچه آنان مدتی فرصت اقتدار و حکمرانی یافتند، اما سرانجام تازیانۀ عذاب بر سرشان فرود آمد. چنانکه حکایت این قبیل ستمکاران در قرآن آمده است:
«أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعَادٍ إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلَادِ وَثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ وَفِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتَادِ الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلَادِ فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسَادَ فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذَابٍ إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ» (فجر: 6ـ14)؛ «آیا ندیدی که چه کرد پروردگار تو با قوم عاد؟ اِرَم دارای ستونهای بزرگ [یا قد و قامت بلند]. که آفریده نشده بود مانندشان در سایر سرزمینها؟ و قوم ثمود، آنانکه تراشیدند سنگها را در آن وادی؟ و فرعون دارای میخها [یا اهرام]؟ آنانکه سرکشی کردند در سرزمینها؛ و بسیار کردند در آنها فساد. لذا فرو ریخت بر ایشان پروردگار تو تازیانۀ عذاب را؛ همانا پروردگار تو البته در کمین [ظالمان] است.»
شاید کسی بگوید که آنها کافر و منکر و مشرک بودند؟ اما بدانیم که ظلم تنها از کافران نکوهیده نیست، بلکه اگر از مؤمنان و مسلمانان سربزند نکوهیدهتر خواهد بود و با ادعای اسلامیبودن هرگز توجیهی نخواهد داشت.
تاریخ اسلام سرنوشت بد و هولناک برخی حکام ظالم مسلمان را نیز ثبت کرده است. حاکمانی که بهظاهر حاکمیت خود را برحق و مشروع میدانستند و نماز هم میخواندند، اما کشتن و شکنجه و تبعیض و زندان را توجیه میکردند! اما حاکمالحاکمین؛ آن فرمانروای مطلق نه فراموش میکند و نه فریب میخورد.
گرچه عدهای از آنان مدتی فرصت اقتدار و فرمانروایی یافتند، اما آن روز هم در زندگیشان فرارسید که در همین دنیا خوار و ذلیل گشتند و هیچ کسی آنان را یاری نکرد. طرفدارانشان آنان را در سختترین لحظهها تنها گذاشتند، ثروت و قدرتشان از بین رفت و عبرتی برای آیندگان قرار گرفتند و لعن و نفرین نصیبشان گردید.
ظالمان از هر طبقهای باشند بدانند که خون مظلوم، فریاد مظلوم، آه و نالۀ مظلوم و دعای بد مظلوم ضایع نمیشود.
بترس از آه مظلومان که هنگام دعا کردن / اجابت از در حق بهر استقبال میآید
فرد ظالم درواقع برای خودش دارد چاه میکند. مولانا به همین واقعیت اشاره میکند:
چاه مُظلم گشت ظلم ظالمان / اینچنین گفتند جملۀ عالمان
هرکه ظالمتر چَهش باهولتر / عدل فرمودست بدتر را بتر
ای که از ظلم، چاهی میکَنی / از برای خویش دامی میکَنی
بهر مظلومان همی کندند چاه / در چَه افتادند و میگفتند آه
به نقل از: فصلنامۀ «ندای اسلام»- شمارۀ پیاپی 88-89
دیدگاههای کاربران