امروز :چهارشنبه, ۱۴ آذر , ۱۴۰۳

نگاهی به جریان‌های سیاسی دویست سال اخیر ترکیه

[به مناسبت صدمین سالگرد تاسیس نظام جمهوری ترکیه]
نگاهی به جریان‌های سیاسی دویست سال اخیر ترکیه

دولت عثمانی تا نیمۀ سدۀ ۱۰ق/۱۶م، در اوج قدرت سیاسی و نظامی و برخوردار از سنن نیرومند فرهنگی که خود مبتنی بر حقـوق اسلامی و قانون‌نامه‌های عثمانی بود، نیازی به تحول و دگرگونی یا همسویی با تمدن رو به رشد غرب احساس نمی‌کرد، اما پس از آن تدریجا ضعف‌هایی در امپراتوری عثمانی پدید آمد و توانش در برابر قدرت‌های اروپایی رو به کاهش نهاد.

انقلاب فرانسه یا انقلاب کبیر فرانسه (۱۷۹۹–۱۷۸۹) به دست مردم فرانسه دگرگونی‌های اجتماعی-سیاسی در تاریخ سیاسی فرانسه و اروپا پدید آورد. این انقلاب، یکی از چند انقلاب مادر در طول تاریخ جهان است که پس از فرازونشیب‌های بسیار، منجر به تغییر نظام سلطنتی به جمهوری دموکراتیکی فرانسه و ایجاد لائیسیته شد. امواج این تحول و دگرگونی خیلی زود سرزمین‌های عثمانی را فراگرفت. مسیحیان، خواستار استقلال از دولت عثمانی و تاسیس دولت ملی خود شدند. کشورهای قدرتمندی مانند انگلیس، فرانسه و روسیه نیز از آنها حمایت کردند. در آن زمان جمعیت این کشور ۱۲ میلیون نفر بود که ۸ میلیون نفر از آنها مسلمان و ۴ ملیون نفر غیرمسلمان (مسیحیان و یهودیان) بودند (مسیحیان یونانی / یونانی، بلغاری، مقدونی، صربستانی، کروات، ارمنی، آشوری، مارونی و غیره).

دولت عثمانی به فکر چاره افتاد و بهترین راه را در مدرن‌سازی دولت بر اساس تحولات جدید اروپا یافت و برای پایان‌دادن به همه ایده‌های جدایی‌طلبانه، دست به اصلاحات زیادی زد. این اصلاحات در تاریخ عثمانی به «فرمان تنطیمات» مشهور است. هدف اصلاحات دوره تنظیمات، نوسازی دستگاه دولتی و اجتماعی و یکپارچه کردن اقوام غیرمسلمان و غیرترک امپراتوری عثمانی از راه تغییر قانون‌ها و روش‌ها، اعطای حقوق اجتماعی، آزادی‌های مدنی و مقابله با حرکت‌های ناسیونالیستی و قدرت مخاصم بود.

نخستین گام در اجرای مفاد فرمان تنظیمات که تشکیل نهادهای جدید را ضروری می‌ساخت، با تأسیس «مجلس والای احکام عدلیه» برداشته شد. این مجلس که عهده‌دار وضع قوانین بود، یک رئیس و ۹ عضو داشت و در تدوین قوانین، گذشته از رعایت احکام شرع اسلام، بهره‌گیری از حقوق و قوانین اروپایی و تلفیق آن با احکام اسلام را نیز مورد توجه قرار می‌داد. این فرمان شامل برخی از مطالب اعلامیه حقوق بشر فرانسه نیز (۱۷۸۹م) بود. این اصلاحات بین سال‌های ۱۸۰۰ تا ۱۸۵۰ انجام شد و بر پایه این اصلاحات دولت اعلام کرد که همه کسانی که در قلمرو عثمانی زندگی می‌کنند؛ فرقی نمی‌کند از هر نژاد، مذهب، فرقه یا منشی باشند، همه به یک اندازه شهروند عثمانی به‌حساب می‌آیند. به همین دلیل نام اولین سیاست مدرن امپراتوری عثمانی، به «عثمانی‌گرایی» شهرت یافته است.

اما دیری نپایید که این سیاست با شکست مواجه شد و بسیاری از مناطق غیرمسلمانان از بدنۀ دولت عثمانی جدا شدند. سلطان عبدالعزیز و سلطان عبدالحمید به خاطر علاقه وافرشان به یکپارچگی جهان اسلام از سال ۱۸۵۰م تا ۱۹۰۸م سیاست اسلام‌گرایی را درپیش گرفتند و سعی کردند با متحدساختن مسلمانان ساکن در قلمرو دولت عثمانی مثل عرب‌ها، آلبانیایی‌ها، بوسنیایی‌ها و… قدرت جدیدی پدید آورند، اما با رشد نهضت ناسیونالیستی، سیاست اسلام‌گرایی با شکست مواجه شد. سرانجام آلبانیایی‌ها در سال ۱۹۱۲م و اعراب بعد از ۱۹۱۴م از عثمانی جدا شدند. اسلام‌گرایی می‌توانست ادامه یابد، اما آنها سلطان عبدالحمید را از سلطنت خلع کردند و جانشینان او سیاست سوم را اتخاذ کردند.

در نتیجۀ نهضت ناسیونالیستی، «جنبش پان‌ترکیسم» ایجاد گردید که به توران بزرگ و اعتقاد به برتری نژادی ترک معتقد بود و باعث رخ‌دادن انقلاب «ترکان جوان» در سال ۱۹۰۸ و عزل سلطان عبدالحمید گردید. در پی این وقایع، عثمانی به ورطۀ جنگ جهانی اول کشانیده شد و سرانجام از میان رفت. بر پایۀ این دیدگاه تمام مردمانی که تُرک‌تبار هستند یا به زبان‌های ترکی سخن می‌گویند، باید تحت یک ملت و رهبری واحد در دولتی واحد و مستقل متحد شوند. بنابراین سیاست ترکیسم/تورانیسم را پذیرفتند تا حداقل ترک‌ها را در دست خود نگه دارند. از آنجایی که سرزمین‌های ترک‌تبارها در دست روس‌ها بود و روس‌ها بیشترین تلاش را برای نابودی امپراتوری عثمانی انجام دادند، این سیاست با هدف نجات کشورهای ترک‌نژاد و تبدیل‌شدن به یک کشور قدرتمند توفیقات زیادی به‌دست نیاورد و در جنگ جهانی اول ۱۹۱۴-۱۹۱۸م نظریۀ پان‌ترکیسم نیز شکست خورد.

بعد از فروپاشی و تجزیه عثمانی، قدرت‌های غربی ازجمله یونان، فرانسه و ارمنی‌ها آناتولی را اشغال کردند، کردها در شرق دست به قیام زدند. در این زمان جنبش نظامی و سیاسی ملی‌گرایان ترک شکل گرفت و این حرکت در آناتولی منجر به شکل‌گیری مجمع بزرگ ملی تحت رهبری آتاترک شد. او توانست طی یکسری عملیات نظامی علیه تهاجم یونان، و جنگ با ارمنی‌ها و فرانسوی‌ها و سرکوب کردها در شرق آناتولی، به پیروزی‌هایی دست یابد که امروزه به جنگ استقلال «Kurtuluş Savaşı یا İstiklâl Harbi،» مشهور است.

بعد از جنگ استقلال، ترک‌ها از سیاست اسلام‌گرایی و ترک‌گرایی دست برداشتند و به سیاست غرب‌گرایی روی آوردند و با پذیرش ساختار و نظام غربی در نهایت به آنها اجازه تاسیس جمهوریت ترکیه داده شد. انقلابیون ترک توانستند در اکتبر ۱۹۲۳م جمهوری ترکیه را تشکیل بدهند. بعد از استقلال ترکیه، مصطفی کمال آتاترک به‌عنوان اولین رئیس‌جمهور ترکیه انتخاب شد و تا پایان عمر یعنی سال ۱۹۳۸ در این سمت باقی ماند و در مدت زمامداری خویش دست به اصلاحات زیادی در راستای غربی‌سازی کشور زد.

دیروز (۲۹ اکتبر) مصادف بود با صدمین سالگرد جمهوری ترکیه که هنوز با سیستم و تفکر غرب‌گرایی اداره می‌شود. اگر بخواهیم جریان‌های سیاسی دویست سال اخیر ترکیه را خلاصه کنیم، می‌توان گفت ابتدا عثمانی‌گرایی، سپس اسلام‌گرایی، پس از آن ترک‌گرایی و در نهایت غرب‌گرایی جریان‌های غالب این سرزمین بوده‌اند. امروزه نیز می‌توان تمامی احزاب، جماعت‌ها، انجمن‌ها، بنیادها، گروه‌ها، سازمان‌های موجود در ترکیه را در چارچوب این چهار ایده و جریان ارزیابی کرد.


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید