مولانا عبدالحمید، امام جمعۀ اهلسنت زاهدان در خطبههای جمعه 21 مهر 1402 با اشاره به اتفاقات تلخ اخیر در سرزمینهای اشغالی، سخنانی مطرح کرد که به مذاق خیلیها خوش نیامد. ایشان در سخنان خود پس از طرح این سؤال که «یهودیان و فلسطینیها تا کی میخواهند یکدیگر را بزنند؟ هفتادواندی سال است که با هم درگیرند؛ میخواهند تا چند سال دیگر با هم درگیر باشند؟!» خاطرنشان کرد: «بهجای اینکه مسلمانان در فکر نابودی یهودیان و یهودیان در فکر نابودی و اخراج مسلمانان و تخریب شهرهای مسلمانان باشند باید کنار هم بنشینند و جهانیان نیز بهجای حمایتهای یکطرفه، کمک کنند تا مشکل مردم این سرزمین حلوفصل شود.»
امام جمعۀ اهلسنت زاهدان درعینحال تصریح کرد: «شاید بسیاری با شنیدن این سخنان بر بنده بتازند و بگویند اسرائیل باید نابود بشود و اسرائیلیها از جایی دیگر آمدهاند و باید برگردند، اما واقعیت این است که نه مسلمانان میتوانند آنها را نابود یا بیرون کنند و نه اسرائیلیها میتوانند مسلمانان را نابود کنند و اگر میتوانستند تا حالا این کار را میکردند.»
مولانا عبدالحمید در ادامه تأکید کرد: «اکثر کسانی که به حمایت از اسرائیل یا حمایت از فلسطینیها برخاستهاند دنبال منافع خودشان بودهاند. کسانی که از اسرائیل حمایت میکنند میخواهند از طریق این سرزمین به منافعشان در تمام خاورمیانه برسند. از این طرف نیز بعضی از دولتهای حامی فلسطین اگرچه توانایی حامیان اسرائیل را ندارند، اما این دولتها نیز دنبال منافع خودشان هستند و کماند دولتهایی که با اخلاص و دلسوزی از ملت فلسطین حمایت کنند. اگر این حمایتها و تلاشها برای خدا و در راستای اقدامات بشردوستانه و حلوفصل موضوع میبودند مسأله فلسطین چندین دهه طول نمیکشید و خیلی زودتر از این حل میشد.»
همانگونه که انتظار میرفت و خود مولانا عبدالحمید هم پیشبینی کرده بود، خیلیها متأسفانه هم از اخلاق عرفی و انسانی و هم از اخلاق و منش حرفهای فاصله گرفتند و بدون آنکه بخواهند یا بتوانند سخنان منطقی، اعتدالی و انساندوستانۀ امام جمعۀ اهلسنت زاهدان را با منطق و استدلال پاسخ بدهند، مثل همیشه دهان به هتاکی و توهین و ناسزاگویی گشودند و هرچه دلشان خواست گفتند و نوشتند. بدون شک هتاکان و توهینکنندگان و کاری که آنها به نام فعالیت رسانهای و ژورنالیستی میکنند، ارزش پرداختن ندارد. مهم سخنانی است که شیخالاسلام مولانا عبدالحمید بهعنوان یک نظریۀ قابل تأمل و توجه و یک راهکار فوقالعاده مؤثر برای حل مشکل همیشگی قضیۀ فلسطین مطرح کرده است.
مولانا عبدالحمید در سخنان روز جمعۀ خود ضمن تاکید بر «توافق و حلوفصل عادلانه» قضیه فلسطین، بر لزوم «تشکیل حکومت مستقل فلسطین با مرکزیت شهر بیتالمقدس» نیز تصریح و تاکید کرد؛ همان راهکار و راهحلی که بخش قابل توجهی از فلسطینیها نیز در کنار بسیاری از کشورهای اسلامی و عربی بر آن اتفاقنظر دارند و خواستار آن هستند.
مولانا عبدالحمید یکشنبه 23 مهر 1402، در جلسۀ مشورتی اساتید دارالعلوم زاهدان دربارۀ سخنان خود در نماز جمعه توضیح داد: «بنده این سخنان را قصداً مطرح کردم. سخنان من نه در پاسخ به کسی بود و نه کس یا کسانی از من خواسته بودند چنین سخنی را مطرح کنم. به نظرم رسید که موعد مطرحکردن این نظر اعتدالی فرا رسیده است. معتقدم این سخن اثر خودش را خواهد گذاشت. مهم نیست از زبان چه کسی مطرح شده اما با توجه به شرایط، تأثیرگذاری خودش را خواهد داشت.»
بدون هیچ تردیدی باید گفت آنان که بدون حب و بغض مولانا عبدالحمید را میشناسند و با آرا و نظریات و روحیات حقطلبانه، انساندوستانه، خیرخواهانه و خشونتپرهیز ایشان آشنایی دارند، به خوبی میدانند که امام جمعۀ اهلسنت زاهدان چرا در این موقعیت به جای طرح سخنان احساسی و شعارگونه و تحریککننده، برای برونرفت از بحران، راهکار ارائه میکند. آنها میدانند فقط کسی که دلسوز واقعی مردم فلسطین است و نگاهی انسانی به ماجرا دارد و هیچ منافع شخصیای را دنبال نمیکند، میتواند چنین انسانی، عقلانی و مستقل اظهارنظر کند.
مولانا عبدالحمید همیشه شخصیتی واقعگرا بوده و سعی کرده چشم بر واقعیتها نبندد. بلندنگری و مجالندادن به احساسات زودگذر ویژگی بارز این شخصیت محبوب است. این یک واقعیت ثابتشده و غیرقابل انکار است که خیلی از کشورهای اسلامی باتوجه به شرایطی که دارند، اگر بخواهند هم نمیتوانند کاری برای مردم فلسطین بکنند. سران این کشورها حتی نمیتوانند نام فلسطین را ببرند چه برسد به اینکه بخواهند از مردم این کشور حمایت کنند و گامی عملی در دفاع از آنان بردارند. سران خیلی از کشورهای مسلمان هم در حد حرف و موضعگیری پیش میروند. خیلی از این کشورها هم برای جلب یا حفظ منافع خود شعارگونه از نابودی و محو اسرائیل از صفحۀ روزگار سخن میگویند اما در عمل کوچکترین کاری برای رسیدن به هدف انجام نمیدهند. ادعا میکنند که انگشت روی ماشه دارند، اما هیچگاه در دفاع از کودکانِ درخونغلتیده و زیرآوارماندۀ غزه ماشه را نمیچکانند، مبادا به منافع کوتاهمدت یا بلندمدت خودشان دست پیدا نکنند.
آنسوی قضیه هم آمریکا و کشورهای غربی هستند که پشت به انسانیت کرده و تمامقد از اسرائیل حمایت میکنند؛ نه با این هدف که اسرائیل را از منجلابی که 75 سال است گرفتار آن شده بیرون بکشند، بلکه با این هدف که به منافع سیاسی و اقتصادی و نظامی خود دست پیدا کنند و نظر یهودیان ثروتمند و بانفوذی که آنجا زندگی میکنند و باتوجه به ثروت و نفوذی که دارند، پشت پردۀ بسیاری از تحولات سیاسی حضور دارند، جلب شود.
در چنین شرایطی کسانی که منافع شخصی خود را دنبال نمیکنند و فقط میخواهند نگاهی انسانی و بیطرفانه به قضیۀ فلسطین داشته باشند، نمیتوانند رأی به ادامهیافتن درگیریها و تلاش برای محو و نابودی اسرائیل بدهند و این اتفاق را ممکن تحلیل کنند. آنها به راهحلهای ممکن و انسانیتر فکر میکنند و براساس وظیفۀ انسانی و اسلامی خود به طرح آن میپردازند و از توهین و تهدید و ناسزای هیچکسی نهتنها نمیترسند که از قبل آن را پیشبینی میکنند.
نکتۀ پایانی اینکه در واکنشهای تند و زننده و توهینآمیز به سخنان روز جمعۀ مولانا عبدالحمید، یک نکته قابل تأمل بود و آن اینکه در داخل کشور رسانههای بخش افراطی اصولگرا و در خارج از کشور مخالفان سرسختِ ایدئولوژیک نظام جمهوری اسلامی ایران همنوا با هم، بدون آنکه بتوانند سخنان مولانا عبدالحمید را با منطق و استدلال رد کنند، با ادبیاتی زننده به هتاکی علیه ایشان پرداختند. این اولین باری نیست که به مولانا عبدالحمید توهین میشود، آخرین بار هم نخواهد بود. گفتن حرف حق در دنیای پرآشوب امروز که بسیاری از انسانها از انسانیت فاصله گرفتهاند و فقط به منافع خود میاندیشند، هزینه دارد.
دیدگاههای کاربران