نزدیک غروب ، برای قدم زدن و پیادهروی به ساحل دریای کوچک خلیج چابهار در انتهای بلوار امام خمینی رفتم که محلههای قدیمی و اولیه شهر مثل اسلامآباد (محله میدها)، محله مسقطیها و محله ریکسر در آنجا واقع شده است. در اثنای پیادهروی کنار ساحل دریای کوچک یکی از دوستان قدیمی را دیدم. شغل این دوستم همچون شغل آبا و اجدادش صید و صیادی است. خیلی وقت بود او را ندیده بودم. رفتم و کنارش نشستم و کمی از احوالش جویا شدم. انگار دل پر دردی داشت و منتظر یک گوش برای شنیدن درد و رنجش بود. من هم پای حرفهایش نشستم و گوش دادم.
او صحبتهایش را اینگونه آغاز کرد: چند مدت است به دلايل مختلف، کار ما یعنی صید حال و روز مناسبی ندارد. ما کار صید با قایق انجام میدهیم که به آبهای عمیق دریا برای صید نمیرویم و در سواحل نزدیک صیادی میکنیم،اما متأسفانه به دلایل مختلف زیستگاههای ماهیان ما در دریا از بین رفته است که یکی از مهمترین دلایل تخریب و ازبینرفتن آن وجود کشتیهای صید ترال یا کفروب است. این نوع صید نهتنها زیستگاه صید ما بلکه محیط زیست گیاهان دریایی و مرجانها که منابع تغذیه گونههای مختلف دریایی است را نیز از بین برده و در نتیجه سفرههای ما صیادان بلوچ چابهاری از رونق سابق افتاده است؛ مثلا ماهی ۴۰ هزار تومانی شده کیلویی ۲۰۰ هزار تومان و نه معیشتمان مثل قبل است نه صیدمان!!
دوستم ادامه میدهد: در صید ترال یا کفروب، تور ماهیگیری بزرگی به شکل قیف استفاده میشود که از دوطرف به تختههایی متصل است و به دنبال شناور در بستر دریا کشیده میشود و با یک محاسبه ساده سود و زیان نشان میدهد که این شیوه صید، برخلاف شیوههای نسبتا سنتیتر در دریای چابهار و با این سبک و سیاق مضراتش خیلی بیشتر از منافعش است، از آنجا که این نوع تورکشیدن در آبهای میان سطحی و عمیق انجام و بر کف دریا کشیده میشود و در اصطلاح مثل یک جاروبرقی هر چه در دریا و کف آن باشد را صید میکند، اغلب موجب بههمخوردگی توازن زیست دریایی شده، آسیب فیزیکی جدی به همراه داشته، ماهیان کوچک را که خوراک ماهیهای بزرگتر هستند از بین برده و در نتیجه چرخه بقا در دریا را بههم زده است و نهایتا باعث نسلکشی و انقراض ماهیان قابل صید و دارای ارزش اقتصادی و خوراکی شده است.
این دوستم گفت: یکی دیگر از دلایل مهم که باعث شده شغل ما کمرمق شده و مثل سابق نباشد دستکاری اکوسیستم خلیج چابهار با توسعۀ بیمطالعه اسکلههای بزرگ و عظیمالجثه در این خلیج است که در این اسکله متأسفانه انبارهای بزرگ سوخت نیز قرار دارد و همچنین شائبه بین ما صیادان به وجود آمده که مسئولین میخواهند بنادر شهید بهشتی و شهید کلانتری را به هم وصل کنند که اگر این اتفاق بيفتد خیلج چابهار کامل و صددرصد خشک میشود و این یعنی اشتغال و معیشت ما نیز بهصورت کامل از بین خواهد رفت. همچنین تازگیها شنیدهایم که مسئولین محلی میخواهند انبارهای متانول در بندر شهید بهشتی ایجاد کنند و خط لوله انتقال آن را که از شهرک پتروشیمی شروع و تا بندر شهید بهشتی ادامه دارد، در بسیاری از نقاط از دل شهر و از درون بافت مسکونی شهر چابهار عبور دهند!! به اعتراف شرکتهای مذکور؛ مسیر پروژه خط لوله انتقال متانول جان هزاران شهروند چابهاری را در معرض خطر مرگ قرار میدهد که یقینا دیر یا زود فاجعهای انسانی رخ خواهد داد.
او ادامه داد: این موضوع نیز به نگرانی ما افزوده است و مشکلات اینچنینی باعث شده و میشوند که این خیلج که از قدیمالايام محل صید قایقی و سنتی ما صیادان چابهاری بوده است، دیگر مثل گذشته نباشد و این موضوع باعث شده شرمندۀ خانواده خودمان باشیم و با توجه به تورم و گرانی که در چابهار به وجود آمده شغل صیادی دیگر به صرفه نیست و کفاف زندگی ما را نمیدهد.
صحبتهای این دوست مرا به فکری عمیق فرو برد. با ناراحتی و دلی پرغصه از او خداحافظی کردم، اما نیک میدانستم که صیادی که دستش از همهجا کوتاه است به تنهایی راه به جایی نخواهد برد و باید سایر شهروندان دخالت و مطالبه و پیگیری کنند و مسئولین امر هم سیاستهایی متناسب با زیست بوم دریایی و ساحلی منطقه اتخاذ کنند تا آسیب طرحهای توسعهای به حداقل ممکن برسد. این امر همت همگانی را میطلبد…. التماس تفکر.
دیدگاههای کاربران