بنا بر اعلام بعضی خبرگزاریها قرار است ۲۰ شهریور سال جاری جمعی از مردم استان سیستانوبلوچستان با رهبری دیدار داشته باشند.
میدانم که رهبری در کشور دارای قدرت و نفوذ زیادی بر همۀ ارکان و ارگانهای نظام است و استان سیستانوبلوچستان، جامعه اهلسنت و قوم بلوچ هم مشکلات فراوانی دارند که بعد از انقلاب گرهی کور شده و باز نمیشود. شاید این دیدار برای کسانی که در آن حضور پیدا میکنند فرصتی باشد تا بتوانند مشکلات و خواستههای اهلسنت و اقوام و مذاهب و ملت ایران را بیان کنند.
من که در این دیدار حضور ندارم، اما اگر حضور میداشتم و بالفرض اگر به من فرصت صحبت میدادند در چند دقیقه گوشهای از این مشکلات و خواستهها را به گوش رهبری میرساندم.
اگر در جلسۀ دیدار با رهبری حضور میداشتم و صحبت میکردم ابتدا از تخریب مسجد شیخ فیض مشهد و تبدیل آن به پارک شروع میکردم، سپس از تخریب حوزه علمیه عظیمآباد زابل یادی میکردم، از پلمپ و تعطیلی نمازخانههای اهلسنت میگفتم؛ از اینکه در قدس شریف که مکانی مقدس برای همه ادیان ابراهیمی است و اکنون در دست اشغالگران، مسلمانان اهلسنت همچنان مسجدالاقصی را در اختیار دارند و نمازها و اجتماعات عظیم دینی را در آن برگزار میکنند، اما در پایتخت یک کشور اسلامی و مدعی حمایت بیچونوچرای قدس، مسلمانان اهلسنت در آرزوی یک مسجد هستند.
در این دیدار میگفتم که در استان سیستانوبلوچستان در مصلای نماز جمعه زاهدان، دهها نمازگزار بیگناه با خشونت تمام به خاک و خون کشیده شدند و هیچ مقام بلندپایهای از مردم داغدیده نه دلجویی کرد و نه عذرخواهی و هنوز که نزدیک به یک سال از آن حادثۀ تلخ میگذرد خبری از مجازات و محاکمۀ عاملان و آمران این اتفاق خونین نیست.
در این دیدار میگفتم که مولانا عبدالحمید چندین نامه به رهبری نوشته است، اما پاسخی دریافت نکرده؛ شاید نگذاشتند نامهها به دست رهبری برسد.
اگر در جلسۀ دیدار با رهبری حضور میداشتم میگفتم که فشارها و محدودیتهای مذهبی و قومی زیادند و در چند دقیقه نمیتوان همه را بیان کرد، پس خلاصه کنم؛ ریشۀ تمام مشکلات جامعه اهلسنت در «تبعیض» نهفته است. مذهب باعث شده که اهلسنت نتوانند حداقل وارد کابینۀ هیچ دولتی بشوند، ورود به نیروهای امنیتی و مسلح بهجز بسیج تقریبا خیلی محدود و غیرممکن شده است، در مدیریتهای کلان و میانی هم جایگاه زیادی حتی در استانهایی که در اکثریت قرار دارند، ندارند.
در این دیدار میگفتم که مشکلات تنها «مذهبی» نیستند؛ مذهب و قومیتمان باعث شده جادههای ما هم بوی مرگ بدهند و فاصلۀ استان ما در فقر و محرومیت، آموزش و بهداشت و بیشتر شاخصهای توسعه نسبت به دیگر استانها بسیار زیاد و نامناسب باشد، مافیای سوخت و مواد مخدر در استان ما جولان میدهد و برچسب آن بر مردم ما زده میشود و چوبۀ دار و طناب اعدام هر روز منتظر یک یا چند بلوچ و اهلسنت است.
اگر در دیدار با رهبری حضور و فرصت صحبت میداشتم به رهبری میگفتم که همان مسجد و منبری که روزی شما از آن کلمۀ حق را میگفتید و ظلم و بیعدالتی حق و حقیقت را نمیپذیرفت و برای خاموشکردن صدایتان شما را به استان ما تبعید نمود، امروز هم از بیعدالتی و تبعیض سخن میگوید و مورد بیمهری بسیاری قرار گرفته است؛ آری، مسجد مکی و شیخالاسلام مولانا عبدالحمید بعد از چهلواندی سال همراهی با نظام اسلامی، امروز هم در جایگاه یک منتقدِ خیرخواه نظام و کشور صدای مردم و ملت را فریاد میزند، اما درک خیرخواهی ایشان برای بسیاری از مسئولان دشوار شده و در مسیر حقطلبی و عدالتخواهی ایشان سنگاندازی میکنند.
اگر به دیدار رهبری میرفتم خدمت ایشان میگفتم که مشاوران و رابطان استانِ ما با شما باید انسانهای صادق و امانتدار و حقیقتگویی باشند تا واقعیتهای استان اعم از اقوام و مذاهب و مخصوصا جامعه اهلسنت و قوم بلوچ را که روزی میزبانان خوبی برای شما بودند و شما شناخت خوبی از آنان هم دارید، به شما منتقل نمایند.
اگر به دیدار رهبری میرفتم میگفتم که حرف و درددل زیاد است و فرصت چند دقیقه، اندک، ولی امید است سخنان امروز شما امید، عدالت و رفع تبعیض را به استان ما برگرداند؛ چهآنکه اجرای عدالت و نبود تبعیض قومی و مذهبی به سود وحدت ملی و وحدت اسلامی ماست.
اگر در جلسۀ دیدار با رهبری حضور میداشتم میگفتم که امید است جمعیت حاضر در این جلسه، دو کلمه حرف حساب از واقعیتهای استان، جامعه اهلسنت و قوم بلوچ را با رهبری در میان بگذارند تا ایشان بهعنوان رهبر این کشور و نظام، دستورات لازم و مهمی را که موجب تغییر در نگاه و عمل گردند صادر فرمایند و این دیدار در تاریخ کشور و استانمان بهعنوان یک تحول بزرگ ثبت گردد.
دیدگاههای کاربران