امروز :جمعه, ۷ اردیبهشت , ۱۴۰۳

ناراحتی روزنامه دولت از محبوبیت مولوی عبدالحمید نزد اکثر ایرانیان

ناراحتی روزنامه دولت از محبوبیت مولوی عبدالحمید نزد اکثر ایرانیان

روزنامه «ایران» که ارگان دولت است، مولوی عبدالحمید را به «بازی در زمین تجزیه‌طلبان» متهم کرده است و خواسته سهم خود را از پروژه بی‌آبروکردن مولوی عبدالحمید ادا کند تا مبادا از سفره انقلاب بی‌بهره بماند. گزارش سراسر دروغ این روزنامه این‌طور عنوان می‌کند که «تنها خطابه‌های یک امام جماعت است که در ماه‌های اخیر و بیش از گذشته مورد حمایت رسانه‌های بیگانه و مخالف نظام قرار گرفته است و به تیتر نخست‌شان تبدیل شده». خب این‌که جای تعجب ندارد. وقتی اغلب ائمه جمعه و حتی مراجع تقلید شیعه در برابر آنچه بر سر مردم می‌آید، سکوت کرده‌اند، معلوم است که تنها صدایی که از سمت جامعه مذهبی کشور به سود کشور و ملت بلند می‌شود، به‌شدت شنیده می‌شود؛ و البته که این روزنامه عنوان «امام جماعت» را برای تقلیل جایگاه این رهبر پرنفوذ اهل سنت تعمداً بکار برده است.
روزنامه دولت سپس مدعی می‌شود که «عبدالحمید بدون هیچ استنادی ادعای شکنجه و تجاوز به زندانیان در بازداشتگاه‌ها را در خطبه‌ها مطرح و از رأی قضات در دادگاه‌های رسیدگی به اتهام اغتشاشگرانی که دست‌شان به خون مردم و نیروهای مدافع امنیت آلوده است، انتقاد کرد.» آنچه مولوی مطرح کرده است روایت‌هایی بوده که به تواتر از سوی خود زندانیان مطرح شده و غیرقابل انکار است. سابقه رسوایی پس از اخذ اعترافات اجباری از زندانیان هم خود مؤید درستی این ادعاهاست.
این روزنامه سخن مولوی عبدالحمید را مبنی بر اینکه «ما معتقدیم که مردم ما را مأمور نه، بلکه حاکمیت و نظام زده است»، اظهاراتی مشابه با ادعای معاندان و ایران‌ستیزان و «دمیدن در آتش فتنه» می‌داند، درحالی‌که مولوی در ادامۀ آن سخنان تصریح کرده است که فجایعی مانند جمعه خونین زاهدان نتیجه تبعیض‌هایی‌ است که به‌صورت سیستماتیک از سوی نظام علیه اهل‌سنت اعمال شده است، نه نتیجه تصمیمات شخصی یک یا چند مأمور. تبعیض، انزوا و تحقیر را در پی دارد. در همین ماجرای جمعه خونین زاهدان اگر نیروهای درجه‌داری از اهل‌سنت در میان فرماندهان وجود داشتند، هرگز اجازه چنین جنایتی را نمی‌دادند اما نیروهای یک‌دست حاکمیت بی‌رحمانه به مردم حمله کردند.
خود این جنایت، پاسخ به آن اتهام «دمیدن در آتش فتنه» نیز هست. آیا مولوی عبدالحمید در آتش فتنه دمیده که بیش از دوازده هفته هر بار در نماز جمعه از مردم می‌خواهد امنیت را حفظ کنند و به جان و مال تعرض نکنند یا نظامی که بی‌دلیل به مردمی که تا پیش از آن حتی تظاهراتی هم برگزار نکرده بودند، شلیک می‌کند؟ اگر همین مولوی عبدالحمید مردم را به آرامش دعوت نمی‌کرد، کشتاری شدید در منطقه به راه می‌افتاد که غیرقابل مهار می‌شد.
نویسندۀ گزارش در ادامه یک گل به خودی هم زده و با طرح این ادعا که مولوی عبدالحمید نفوذش را «اغلب در حمایت از جریان‌های غربگرا در داخل ایران به لابی‌گری و بسیج آرای مردمی که در نماز به او اقتدا می‌کنند، به نفع کاندیداهای مورد حمایت خود بکار گرفته است»، رئیس دولت را زیر سؤال برده است؛ چرا که آقای ابراهیم رئیسی هم از نفوذ همین کسی استفاده کرد که به قول نویسنده «حامی جریان‌های غرب‌گرا» و «نزدیک به خاندان آل سعود» است. آیا رئیس‌جمهوری که شما میرزابنویس درگاهش شده‌اید، این‌قدر اطلاعات نداشت که به سراغ چنین کسی برای حمایت رفت؟
اهل‌سنت در تمام انتخابات تقریباً یکدست بوده‌اند و غالباً با به اصلاح‌طلبان رأی داده‌اند. در دور آخر هم این مولوی عبدالحمید بود که میلیون‌ها نفر از اهل‌سنت کل کشور را مجاب کرد به رئیسی رأی دهند و حتی شورای راهبردی برای این انتخابات ایجاد کرد. امید مولوی به این بود که حاکمیت یکدست شاید بتواند مشکلات اهل‌سنت را پس از ۴۳ سال حل کند و یا حداقل به جامعۀ آسیب‌پذیر اهل‌سنت، آسیبی نرسد، اما متأسفانه برعکس شد. اگر اهل‌سنت هم به آقای رئیسی که همین حالا هم کمترین مشروعیت را به لحاظ درصد آرا دارند، رأی نمی‌دادند، چه می‌کردید؟
مولوی عبدالحمید علیرغم فشارهای شدید برای تحریم انتخابات، از رئیسی حمایت کرد و هزینه‌های سنگینی هم بابت آن پرداخت، اما آمدن رئیسی نه‌تنها فشاری از سر اهل‌سنت برنداشت که فشارها را بیشتر هم کرد. مولوی هم که رویه را چنین دید، بعد از چندبار به تهران رفتن و دست خالی برگشتن، مدت‌ها پیش از شروع اعتراضات سراسری، انتقادها به دولت را آغاز کرد. انتقادهایی که خود او بارها تأکید کرده که «سازنده» هستند و راهکار ارائه داده است. حتی همین حالا که در کوچه و خیابان‌های ایران مردم فریاد عبور از نظام سر می‌دهند، او همچنان مسئولان را به حل مشکلات فرامی‌خواند. اگر انصافی در کار بود، جمهوری اسلامی باید مولوی عبدالحمید را شفیق‌ترین دوست خود برمی‌شمرد که این‌گونه مشفقانه برای «ماندنش» راهکار می‌دهد اما افسوس که نظام تملق‌گویی‌های بولتن‌نویسان را به انتقادهای سازنده ترجیح می‌دهد.
روزنامه دولت سپس همان حربه تکراری را برای «دیگری» نشان‌دادن اهل‌سنت و در اینجا مولوی عبدالحمید به دیگر ایرانیان به کار می‌گیرد و آن‌هم چسباندن آن‌ها به عربستان سعودی است و در توصیف این رابطه می‌نویسد: «رابطه‌ای که اگر مشابهش میان یکی از علمای شیعه عربستان با جمهوری اسلامی ایران برقرار می‌شد نه‌تنها از سوی آل سعود تحمل نمی‌شد که به جاسوسی برای ایران متهم و به برخوردی همچون آنچه بر شیخ شهید نمر رفت منجر می‌شد.»
این روزنامه به عادت دیگر رسانه‌های حامی نظام اعتقاد چندانی به بیان اسناد و استدلال‌ها ندارد و تنها شاهدی که بر مدعایش می‌آورد، «هدیه ملک عبدالله به مولوی» است، درحالی‌که این افترا و تهمت است. واقعیت این است که یکی از مهمانان مراسم فارغ‌التحصیلی طلاب دارالعلوم زاهدان که از عربستان بود، عبای شخصی خود را به ایشان هدیه داد که فیلم آن در فضای مجازی موجود است. سپس نویسنده بی‌شرمانه مدعی می‌شود «طبیعی است که کمترین تضییع یا ممانعتی نسبت به برگزاری آزادانه مراسمات اقلیت‌های مذهبی ازجمله اهل سنت انجام نشده و شخص عبدالحمید آزادانه مراسم سالانه «ختم بخاری» (مراسم فارغ‌التحصیلی طلاب اهل سنت با فراگیری احادیث کتاب صحیح البخاری) را با حضور شیوخی از پاکستان، سعودی و سایر کشورهای سنّی مذهب برگزار می‌کند.»
نخست آنکه نویسنده لابد نمی‌داند یا شاید هم نمی‌خواهد بداند که سال‌هاست از حضور مهمانان خارجی و حتی بسیاری از مهمانان داخلی ممانعت به‌عمل می‌آید. این درحالی‌ست که حضور مهمانان خارجی تأثیر مثبتی در تغییر ذهنیت آنان نسبت به جمهوری اسلامی داشته است؛ چنانکه برخی از سفرای جمهوری اسلامی و مسئولان مجمع‌التقریب اذعان کرده‌اند که شما با دعوت این مهمانان بزرگ‌ترین خدمت را به کشور کرده‌اید.
دیگر آنکه مولوی عبدالحمید، به‌عنوان پرنفوذترین شخصیت اهل‌سنت ایران در همه کشورهای جهان شخصیتی شناخته‌شده و مورد احترام است و جز در ایران، در هر کشور دیگری درخواست ملاقات با سران آن کشور را داشته باشد، از او استقبال می‌شود. مولوی هم از این فرصت برای تحکیم وحدت و همبستگی میان ایران و دیگر کشورها استفاده کرده است. او درباره ستم به شیعیان بحرین، محکومیت اعدام شیخ نمر و… نامه‌هایی به سران این کشورها نوشته است و در مجمع فقهی مکه هم عربستان را به برقراری مجدد رابطه خوب بین ایران و عربستان به‌عنوان دو کشور اسلامی توصیه کرده است.
نویسنده همه این آسمان‌وریسمان‌ها را به هم بافته تا در نهایت یکی از میهن‌دوست‌ترین شخصیت‌های مذهبی کشور را به تجزیه‌طلبی متهم کند. او می‌نویسد: «رگه‌های پررنگی از همنوایی با سناریوی تجزیه‌طلبی که تلاش برای اجرای آن با تحریک اقوام و مذاهب در ماه‌های اخیر به اوج رسیده در موضع‌گیری‌های اخیر مولوی عبدالحمید رخ نموده است تا او بتواند با تحریک اختلافات شیعه و سنی بخشی از پازل تجزیه‌طلبان برای ایران را تکمیل کند.»
حال‌آنکه مولوی عبدالحمید بارها در خطبه‌های نماز جمعه نه‌تنها سیستان‌وبلوچستان را جدا از باقی کشور ندانسته که بارها بر هویت مشترک ایرانیان تأکید کرده است و فراتر از مطالبات مردم بلوچ به مطالبات عموم ملت ایران پرداخته است و به همین دلیل نیز توجه‌ها به سخنان او جلب شده است.
روزنامه دولت مولوی عبدالحمید را «بندباز سیاسی» توصیف می‌کند و می‌نویسد: «از ویژگی‌های دیگر مولوی عبدالحمید شاید بتوان به موضع‌گیری‌های باب روز او اشاره کرد. ویژگی که سبب شده او در طول زمان در سمت‌های متفاوتی از یک موضوع واحد بایستد و در رویکردی که به نظر می‌رسد خالی از توجه به انتفاع سیاسی، رسانه‌ای و حتی اقتصادی نیست مواضعی متعارض بیان کرده است.»
مواجب‌بگیران دولت که خود به قیمت انتفاع سیاسی، رسانه‌ای و البته اقتصادی از هیچ کار شنیعی پرهیز نمی‌کنند، همه را به کیش خود می‌پندارند و دلیل‌شان چیست؟ انتقاد طالبان پس از اعلام حمایت از آن‌ها. حالا این انتقاد را چه کسی مطرح می‌کند؟ روزنامه همان دولتی که خود بارها گفته طالبان تغییر کرده‌اند و «باید بخشی از آینده افغانستان باشند». این انتقادهای مولوی اتفاقاً نشان‌دهنده آزادگی و استقلال ایشان است و اینکه مولوی پیمانی ابدی برای هواداری از هرکسی در هر شرایطی نبسته و وقتی عمل اشتباهی چه از جمهوری اسلامی و چه از طالبان ببیند، از آن انتقاد می‌کند.
قسمت خنده‌‌آور گزارش روزنامه ایران آنجاست که نوشته مولوی عبدالحمید «بی‌اعتناست به آنکه بعضی از این سخنان ادعایی چگونه اغتشاش‌آفرینی می‌کند و به قیمت جان ده‌ها تن از مردم تمام می‌شود و گویا آنچه در این میان اهمیت پیدا نمی‌کند مطالبات بحق مردم نجیب سیستان و بلوچستان است.» مطالبه به حق مردم نجیب سیستان و بلوچستان را لابد روزنامه ایران بهتر از مولوی عبدالحمید می‌شناسد. روزنامه‌ای که پیش‌تر با نوشتن این جمله درباره اعتراضات زاهدان که «فیلمی از حضور زنان به‌اصطلاح معترض بلوچ منتشر شد که با لهجه تهرانی شعار می‌دادند.» خود را مضحکه عام و خاص کرده بود.
این روزنامه در پایان تلویحاً خواستار برکنار مولوی عبدالحمید از نماز جمعه می‌شود و می‌نویسد: «بازگشتن منبر خطابه مسجد مکی به‌عنوان تریبون نافذ زاهدان به مسیر اجتناب از التهاب‌آفرینی و دوقطبی‌سازی به هر ترتیب بهترین اتفاقی است که می‌تواند زمینه‌ساز روزهای بهتر برای مردم شریف استان و مانع از متضرر شدن بیشتر آنها باشد.»
باید به این خام‌اندیشان گفت منبری را که مردم خود ساخته‌اند، خود تعیین می‌کنند تریبون چه کسی باشد و بولتن‌نویسان این خیال‌ها را باید از سر بیرون کنند. ما که خوب می‌دانیم همه این حرف‌ها و اتهام‌هایی که بیان می‌کنند، بهانه‌ای بیش نیست و آن‌ها از انتقادات مولوی عبدالحمید رنجیده‌اند و حالا خود را به هر درودیواری می‌زنند تا عزت را از کسی بگیرند که عزتش را از خدا گرفته است.


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید