علامه سید ابوالحسن ندوی رحمهالله وقتی به بیان زندگانی یکی از مشاهیر امت میپردازد، نهتنها به زندگیاش، بلکه به دعوت و رسالتش میپردازد، به عوامل تکوین شخصیتِ فکری و دعوتیاش میپردازد و جالبتر اینکه برای بیان نوعیت کار و دعوتش، بهجای اینکه به شاگردان و معتقدانش مراجعه کند، بیشتر به کلام خودِ آن شخص مراجعه میکند و خطمشی دعوتش را از زبان و بیان خودش استخراج میکند. این روش کمنظیر استاد ندوی از اینجهت زیباست که از افراط و تفریط دور است. چهبسا شاگردان و مریدان در بیان اوصاف و رسالت مرشد خود راه گزافهگویی را در پیش گرفته و از راه اعتدال فاصله بگیرند، اما اگر برای بیان دعوت و رسالت یک شخص به خودش مراجعه کنیم، اغلب از این افراط و تفریطها در امان میمانیم.
علامه ابوالحسن ندوی رحمهالله در کتاب «الداعية الكبير الشيخ محمد الياس و دعوته إلى الله» از همین شیوه استفاده میکند. علامه ندوی که خود از یاران نزدیک مولانا محمدالياس کاندهلوی رحمهالله بوده، با شیرینی و شیوایی کمنظیر، تصویری صادق و راستین را از این مجدد بزرگ به خواننده نشان میدهد.
مولانا محمدالياس رحمهالله فردی متقی و پرهیزگار بوده است، هیچگاه خود را با دنیا و آلایش آن وابسته نکرده است. تربیت ایشان زیر چتر محبت و اخلاص فقیهالنفس مولانا رشیداحمد گنگوهی رحمهالله انجام شده است. بدیهیست استاد و مرشد اگر علامه گنگوهی باشد، شاگرد نیز مجدد و امامی مثل مولانا محمدالياس خواهد شد.
مولانا الياس رحمهالله از دوران نوجوانی با امراض گوناگونی دستوپنجه نرم میکند و حتی در وسط ایام تحصیل، ناچار میشود درس و مدرسه را رها کند و بعد از مدتی که اندکی بهبود مییابد دوباره برمیگردد و با جدیت ادامه تحصیل میدهد.
اخلاص و احتساب مولانا الیاس رحمهالله بسیار نمونه است و در هرچیز خداوند متعال را مدنظر قرار میدهد. دیگران را نیز توصیه میکند که در هر عملی فقط پروردگار را در نظر بگیرند، حتی کسانی را که به نیت ملاقاتش میآیند با ملاطفت توبیخ میکند که نیت خود را از آمدن به نزد من، اصلاح کنید و به نیت اصلاح و تربیت و دعوت بیایید، ملاقات با من در ضمن انجام میشود.
همت ایشان چنان والا بود که بزرگترین کوهها، سختترین صخرهها و عمیقترین درهها را نیز پشتسر میگذاشت، هیچگاه مغلوب موانع نمیشد و در قاموس عملیاش اثری از “غیرممکن” وجود نداشت.
عجیبترین نکتهای که در کتاب «الداعية الكبير الشيخ محمد الياس و دعوته إلى الله» از زندگی مولانا محمدالياس رحمهالله به آن پرداخته شده، استغراق و غوطهورشدن ایشان در امر دعوت است. تمام هموغم مولانا الیاس «دعوت» بود، اگر براثر شدت بیماری بیهوش میشد، به محض به هوش آمدن، فورا میپرسید که فلان جماعت چکار کرد؟ از وضعیت دینی فلان منطقه بگویید و…
روش نوینی که ایشان برای دعوت بهسوی خداوند و حفاظت دین برگزید، در هیچ جای دنیا و حتی در هیچ دینی سابقه نداشت. این یک ابتکار بود و بدیهیست که در ابتدای کار، موانع، سختیها و مخالفتهای زیادی متوجه ایشان شد، اما همت والا، خستگیناپذیری و انهماک ایشان در این کار، سبب شد که موانع یکی پس از دیگری حذف، و گردنههای صعبالعبور پشت سر گذاشته شوند.
بر اثر اخلاص، دید وسیع و سوز و گداز قلبی مولانا الیاس رحمهالله علمای زیادی دوروبر ایشان گرد آمده بودند. دعوتگری بلندپایه همچون علامه ندوی، مُناظری والامقام همچون مولانا محمدمنظور نعمانی، محدثانی چیرهدست همچون مولانا ظفراحمد عثمانی و شیخالحدیث مولانا زکریا کاندهلوی رحمهمالله همه و همه جزو خادمان مکتب نوین دعوتگریِ مولانا الیاس، و دست و بازوی ایشان بودند.
با کمال اطمینان و جرأت میتوان گفت که تاکنون در هیچ دینی، چنین حرکتی دعوتگرانه با این وسعت ایجاد نشده است. وسعت این حرکت و فرامرزی بودنش به قدری است که نه کوچهپسکوچههای واشنگتن را گذاشته و نه عمق جنگلهای آفریقا را. به سبب این جنبش عظیم، مدارس دینی آباد شده، مساجد رونق گرفته و میادین جهاد نیز بیتاثیر نمانده است. این جنبش به منزلۀ سوخت برای سایر حرکتهای اسلامی است و رونق این ذخیرۀ سوخت و وسعتش، سبب وسعت دامنه حرکتهای اسلامی دیگر میشود.
دیدگاههای کاربران