امروز :شنبه, ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۳

دانش اقتصاد در قرآن

دانش اقتصاد در قرآن

اقتصاد، دانشی که به تحقیق دربارۀ تولید و توزیع منابع مادّی جامعه می‌پردازد. در سیاق قرآن، دانش اقتصاد عبارت است از نقش احکام، قواعد و راهنمایی‌های شریعت اسلامی که بر رفتار فردی و اجتماعی در قلمرو اکتساب و انتقال منابع مادّی و ثروت حاکم است. هرچند علمای مسلمان در آثار خود در دورۀ ماقبل مدرن به موضوع مالیات، نقش اقتصادی حکومت، بازار، قیمت‌ها و تدبیر منزل پرداخته‌اند (مثلاً قاضی ابویوسف [د.182]، خراج؛ ابن‌خلدون [د. 809]، مقدمه؛ Ibn Taymiyya [d. 728], Public duties)، اما موضوعات اقتصادی به‌طور کلی بخشی از مباحث فقه محسوب می‌شوند. در اواخر قرن بیستم، بسیاری از علمای مسلمان درصدد برآمده‌اند نظامی اسلامی برای اقتصاد به‌عنوان یک رشتۀ علمی که مبتنی بر متون مقدس (یعنی قرآن و سنّت) و مبتنی بر حاصل تجربۀ تاریخی مسلمانان باشد، ایجاد کنند.
قرآن طرح اولیه‌ای برای نظام اقتصادی ندارد، بلکه مجموعه‌ای از ارزش‌ها، راهنمایی‌ها و قواعد را به‌عنوان مبنا برای ایجاد نظام‌ها و نهادهای اقتصادی مناسب جوامع مسلمان عرضه کرده است (Haq, Economic doctrines, 81-89; Naqvi, Ethics, 37-57).
ارزش‌های مثبت بسیاری ازجمله عدالت، میانه‌روی، امانت و نیز شفقت بر محرومان در کنار ارزش‌های منفی مثل ظلم، طمع، افراط‌کاری، خِسّت و احتکار ذکر شده است. همین‌طور، قرآن فعالیت‌های اقتصادی حرام مانند رباخواری (علمای مسلمان ربا را مساوی بهره دانسته‌اند)، اختلاس و قمار و نیز فعالیت‌های اقتصادی مباح مانند تجارت را معرفی کرده است. پنج قلمرو از رفتار اقتصادی به‌صورت گسترده‌تر در قرآن بیان شده است: عدالت و مسئولیت همگانی، اکتساب ثروت، انتقال ثروت، حمایت از محرومان، و تنظیم معاملات از طریق عقود.

عدالت و مسئولیت همگانی
بر عدالت در همۀ جنبه‌های زندگی از جمله فعالیت‌های اقتصادی تأکید شده است (نساء: 58؛ انعام: 152؛ هود: 84ـ 87؛ نحل: 76؛ شوریٰ: 15) و همۀ کسانی که در پی فعالیت‌های اقتصادی‌اند به رفتارهای منصفانه، صادقانه، امانتدارانه و به داشتن روح تعاون تشویق شده‌اند؛ توصیه شده‌اند که، بدون هیچ اجباری، در معاملات به اختیار پای گذارند؛ از کالاهای خویش توصیف منصفانه ارائه کنند و اطمینان دهند که از معیارهای مناسبِ اندازه‌گیری استفاده می‌کنند. (انعام: 152؛ اعراف: 85؛ هود: 84ـ85؛ یوسف: 59، 88). در عقود مثل فروش، خرید یا اجاره، یعنی در مواردی که مفاد مبادله در کار است، باید از طریق مبادلۀ برابر، یعنی تحویل جنس و دریافت برابر آن، عدالت تأمین شود.
اعمالی که به افزایش بی‌عدالتی منجر شوند، حرام‌اند یا سزاوار سرزنش. «ظلم»، «بَغی»، «طغیان» و «عُدوان» مفاهیم غالب در قرآن‌اند و به شدیدترین شکل، حرام شمرده شده‌اند. از کسانیکه مرتکب اعمال ظالمانه می‌شوند خواسته شده است تا توبه کنند (مائده: 39). به آنها گوشزد شده که عذاب اخروی‌شان سخت است (زمر: 24). و حتی در این دنیا رنج خواهند دید (عنکبوت: 31). بسیاری از اعمال حرام در تجارت و امور مالی، مانند خیانت، کلاهبرداری، تقلب، جعل و دزدی نیز ظالمانه شمرده شده‌اند.
از امت خواسته شده است اطمینان حاصل کنند که عدالت باقی است و از ظلم اجتناب می‌شود. هرجاکه مقررات و ارزش‌های قرآنی نقض شود، از امت خواسته می‌شود تا، به‌صورت فردی و جمعی، مراقبت کنند تا معیارهای قابل قبول عمل بازگردد. این مسئولیت از طریق نهاد «امر به معروف و نهی از منکر» تحقق پیدا می‌کند و از نظر قرآن برای همبستگی اجتماعی امری ضروری به‌حساب می‌آید (اعراف:715؛ توبه: 71؛ نک. Ibn Taymiyya, Public duties, 3-82). از نظر قرآن، وقتی احکام حقوقی، اخلاقی و ارزشی قرآن در عمل اجرا شود و با آن موازینی که از رفتارهای ارزشی پیامبر قابل استنباط است، همراه گردد، شرایطِ منجر به عدالت قطعی در قلمرو فعالیت اقتصادی محقق خواهد بود.

اکتساب ثروت
انسان‌ها، آن‌گونه‌که در قرآن توصیف شده‌اند، به‌طور طبیعی به ثروت و منفعت مادّی علاقه دارند. اما تنظیم این علاقه در سایۀ ارزشهای اخلاقی و معنوی به برابری اجتماعی ـ اقتصادی منجر می‌شود. در قرآن، این علاقه به‌راحتی و زینت (کهف: 46؛ شوریٰ: 36) یا علاقه به معاش آسان، یکی از لذت‌های این دنیا معرفی شده و بد تلقی نشده است، و مسلمانان تشویق شده‌اند تا حتی در حین حج در پی این امور باشند و آنها را به‌دست آورند (بقره: 198؛ قرطبی، جامع، 2 /274).
قرآن مکرر تأکید می‌کند که همه چیز در این عالم متعلق به خدا، خالق این جهان، است؛ و از این‌رو، مالکیت آدمیان به شکل سرپرستی است (بقره: 155، 247؛ اسراء: 6). ثروت‌های عطاشده به انسان‌ها نعمت خداست که به امانت نزد آنان است (انفال: 28؛ نور: 33). گرچه خدا مالک همه‌چیز است، اما انسان‌ها دعوت شده‌اند برای مشارکت در این ثروت کوشش کنند؛ این کار امری مقبول و حتی نافع قلمداد شده است، اما مشروط بر آنکه از قواعد و راهنمایی‌های قرآن تبعیت کنند. مالکیت خصوصی به‌دست‌آمده حقی است که انتظار حمایت از آن می‌رود (بقره: 188). در کنار این، علاوه‌بر مالکیت افراد، به امت هم حقوق خاصی داده شده است؛ مالکیت خصوصیِ نامحدود چه‌بسا آن وظایف اجتماعی را که ملازم مالکیت ثروت است، به مخاطره اندازد، و برقراری تعادل میان منافع، حقوق و وظایف افراد با نیازهای امت یکی از جنبه‌های کلیدی دیدگاه اقتصادی قرآن است.
مطابق نظر قرآن، راه‌های متعددی برای به‌دست آوردن ثروت وجود دارد، ولی مهم‌ترین این راه‌ها کار (عمل) و کسب است. این اصطلاحات نشانگر آن است که تلاش و مشارکت معنادار، ازجمله تجارت (بقره: 275) و حتی جهاد (انفال: 41، جایی که غنیمت نیز منبع ثروت شمرده می‌شود؛ نک. Malik, Muwatta: 71-173) برای بهرهمندی از ثروت ضروری است. در مقابل، بیکاری و بارِ بر دوش دیگران‌شدن در تقابل با اخلاق کار در قرآن محسوب می‌شود. درخواست از دیگران جز در موارد ضروری مذموم است. حرفه‌ها و پیشه‌هایی چون روسپیگری (نور: 23)، رقص و هنرهای دارای محتوای جنسی به‌طور کلی (اسراء: 32)، تولید و خرید و فروش شراب و مسکرات (بقره: 219؛ مائده: 90؛ نک. Malik, Muwatta: 355-357) و قماربازی (مائده: 90ـ91) حرام است. هر کار مباحی نه‌تنها خوب و حلال است، که عبادت نیز محسوب می‌شود.

توزیع و انتقال ثروت
انباشت ثروت در دست تعداد کمی از افراد منشأ نابرابری‌های اجتماعی دانسته شده که به‌نوبۀ خود به فساد، سوءاستفاده از قدرت اقتصادی و ظلم در حق بیچارگان و حاشیه‌نشینان منجر می‌شود. یکی از وجوه اصلی دیدگاه قرآن در زمینۀ توزیع ثروت تقاضا از کسانی است که در پی رونق ثروت‌اند تا بخشی از مال خود را به‌طور منظم در زمان‌های خاصی، تحت شرایط خاص، به طبقات معینی از جامعه بدهند. قرآن مکرر به مؤمنان توصیه می‌کند به فقرا و نیازمندان (بقره: 271؛ توبه: 60؛ حج: 28)، والدین و خویشان (بقره: 83، 177؛ نساء: 36) خود کمک کنید و پاداش چنین بخششی را عظیم می‌داند (لیل: 5ـ7). قرآن این بخشش را به ایمان پیوند می‌زند و به کسانیکه بخشش نمی‌کنند، عذاب سخت وعید داده است (مدثر: 42ـ44). قرآن این عدالت توزیعی را در قالب اصطلاحاتی چون «زکات» یا «صدقه» توصیف می‌کند. اگرچه این دو اصطلاح در ابتدا در قرآن به‌جای یکدیگر به‌کار می‌رفتند، ولی بعدها فقه اسلامی زکات را امری واجب (و بنابراین، حق گیرندگان) و صدقه را امری اختیاری (و از این‌رو، نشانۀ سخاوت و صفای قلب بخشندگان) دانست. توصیۀ قرآن به بخشش غالباً در کنار توصیه به گزاردن نماز آمده است.
امر مهم در توزیع و نیز در اکتساب ثروت وجود قواعد خاصی است که از طریق آنها مال پس از مرگ شخص به ارث می‌رسد (نساء: 11ـ12، 176). این توزیعِ اجباری میراث در میان اعضای خانواده توزیع ثروت اجتماعی را تقویت و یک بار دیگر با آن ایدۀ قرآنی نسبت به ثروت که آن را امانت می‌دانست، مطابقت می‌کند. مالک تا حدودی اجازۀ تعیین دارد و به او حق داده می‌شود که تا یک‌سوم مالش را مطابق آنچه مطلوب اوست و در سنّت مقرر شده، مانند اهداف خیرخواهانه، صرف کند. اما مالک بر دوسوم باقیماندۀ میراث، که باید براساس قوانین تقسیم قرآن میان خویشان توزیع شود، تسلطی ندارد. (Ibn Rushd, Distinguished, ii, 407). این نمونۀ دیگری از هدف قرآن برای حفظ همبستگی اجتماعی از طریق جلوگیری از تمرکز ثروت در دستان عده‌ای قلیل است.
اکتساب مال به این معنا نیست که مالک حق انحصاری در اموال خویش و انتقال آن را در وصیت دارد؛ بلکه ثروت باید همواره در گردش باشد و به‌صورت عادلانه توزیع شود (حشر: 7)، خسّت مذمت‌ شده (نجم: 33ـ34؛ حشر: 9) و در عین‌حال، میانه‌روی سفارش شده است (اسراء: 29). انباشت ثروت حرام است و آنها که نافرمانی کنند جایگاه‌شان در آتش جهنم خواهد بود (توبه: 34ـ35). به‌طور مشابه، اتلاف مال حرام است؛ درواقع، امت باید از اتلاف اموالِ افرادی که توانایی ادارۀ خود را ندارند (سفهاء) به‌دست خودشان ممانعت کند (نساء: 5؛ رازی، تفسیر، 7/107). در جای دیگری اسراف به «فساد» (بقره: 60؛ اعراف 74؛ هود: 85) ربط پیدا کرده است به همراه عذابی سخت برای اسراف‌کنندگان (اعراف: 86؛ رعد: 25). درهمین‌جهت، افراد نباید سرمایۀ خویش را برای کالاها یا کارهای حرامی مانند اعمال جنسی غیرمشروع، مشروبات الکلی یا هر کاری که به فساد یا ضرر به دیگران منجر شود، صرف کنند.

عدم بهره‌کشی از محرومان
به‌نظر قرآن، ثروت باید از طریق انجام فعالیت‌های به لحاظ اجتماعی سودمند که نیازهای بخش‌های ضعیف‌تر جامعه را در نظر می‌گیرد، بهدست آید. در زمان نزول وحی، مکه شهری تجاری بود و بخش اساسی سرمایه‌ها مصروف قرض‌دادن و انتظار سودداشتن می‌شد (که «ربا» دانسته شده است). در چهار فقرۀ مختلفِ قرآن حرمت ربا ذکر شده است (طبری، تفسیر، 3/190). در فقرۀ نخست تأکید می‌کند که ربا سرمایه را از برکت الهی تهی می‌کند (روم: 39). فقرۀ دوم ربا را محکوم می‌کند و آن را معادل تصاحب نادرست اموال می‌داند (نساء: 161). فقرۀ سوم از مسلمانان می‌خواهد که از رباخواری اجتناب کنند (آلعمران: 130). فقرۀ چهارم تفاوت آشکاری میان ربا و تجارت می‌گذارد و مؤمنان را صرفاً به بازگرفتن اصل سرمایه تشویق می‌کند و می‌گوید اگر بدهکار قادر به بازپرداخت نبود حتی از بازگرفتن آن نیز صرف‌نظر کنند (بقره: 275ـ 280؛ طبری، تفسیر، 3 /108ـ 114).
افزودن ثروت از طریق ربا به این دلیل که عملی ظالمانه است، حرام است (بقره: 279). با توجه به ماهیت ریشه‌دار رباخواری در جامعۀ قبل از اسلام و اوایل دورۀ اسلامی، قرآن با تأکید فراوان اعلام کرده است کسانی که از این قانون الهی تجاوز کنند باید آمادۀ «جنگ خدا و پیامبر او باشند» (بقره: 279). از نظر قرآن، بزرگ‌ترین ظلم هنگامی رخ می‌دهد که شخص ثروتمند بخواهد از ثروتی که خدا به امانت در اختیار او قرار داده است، در راه بهره‌کشی از بخش‌های ضعیف و محروم جامعه استفاده کند. ازآنجاکه ربا دَین فراوانی به‌بار می‌آورد، قرآن به قرض‌دهنده توصیه می‌کند در هنگام گرفتاری‌های مالی مهلت بیشتری به بدهکار بدهد و سود اضافی نخواهد (بقره: 280) و حتی، اگر ضرورت اقتضا کند، از دَین چشم‌پوشی کند. به‌علاوه، قرآن اعلام می‌کند که قرض بدون ربا یا «قرض‌الحسنه» عملی خیرخواهانه است (بقره: 245؛ حدید: 18؛ تغابن: 17). اگرچه قرآن در مواجهه با مسئلۀ ربا تفاوتی میان فقیر و غنی نمی‌گذارد، نشانه‌هایی هست بر اینکه دغدغۀ اصلی قرآن تأثیر ربا بر فقرا و محرومان است (Saeed, Islamic banking, 21-39).

تنظیم معاملات از طریق التزام به قراردادها
به‌منظور تنظیم فعالیت‌های اقتصادی جامعه، قرآن تأکید می‌کند که معاملات باید زیر سیطرۀ قواعدی باشد که بسیاری از آنها در خود متن قرآن ارائه می‌شود. برای جلوگیری از سوءتفاهم و بی‌عدالتی، قراردادها باید نوشته و در موارد لزوم از شاهد استفاده شود (بقره: 289؛ رازی، تفسیر، 7/107). قرآن به مؤمنان دستور می‌دهد به وعده‌ها (انعام: 152؛ نحل: 91؛ اسراء: 34) و قراردادهای خویش (مائده: 1؛ مؤمنون: 8) ملتزم بمانند و این التزام وظیفه‌ای است که آنان باید در روز قیامت پاسخگوی آن باشند (اسراء: 34). ادای وظیفه، عملی صرفاً اقتصادی، اخلاقی و دستوری رستگارکننده نیست، بلکه نشانه‌ای از ایمان است (بقره: 177؛ قطب، ظلال، 1/161). از سوی دیگر، نقض عهد حرام است (بقره: 27؛ قرطبی، جامع، 1/172). مؤمنان توصیه شده‌اند دَین خود را ادا کنند (آلعمران: 75)، پیمانه و ترازو را به تمام بپیمایند (انعام: 152؛ اعراف: 85؛ هود: 84ـ 85؛ اسراء: 35؛ شعراء: 181)، امانت را به صاحبانش بازگردانند (بقره: 283؛ نساء: 58) و از حیله و فریب دیگران اجتناب کنند (شعراء: 181).
این راهنمایی‌ها در مقررات مبنای قانون قراردادها در اسلام را ارائه می‌کند. قرآن از طریق قاعده‌مندکردن رفتار اقتصاد، علی‌الظاهر نقش مهمی به نهادهایی مثل بازار می‌دهد و امکان کافی در اختیار مسلمانان، به‌طور فردی یا جمعی، می‌گذارد تا نهادها و نظام‌های اقتصادی را در چهارچوب دیدگاه‌ها، ارزش‌ها و هنجارهای قرآنی توسعه دهند. هدف حاکم بر این قواعد اطمینان از برقراری عدالت و انصاف است. این حقوق و وظایف است که به لحاظ نظری آزادی مطلق اعضای جامعه را در رسیدن به اهداف اقتصادی فردی محدود می‌کند.

اصول اقتصادیِ اسلامی در دنیای جدید
علمای مسلمان در قرن بیستم درصدد برآمده‌اند اقتصاد اسلامی را براساس راهنمایی‌های قرآن، سنت، فقه اسلامی و تجربۀ تاریخی خود بنیان‌گذاری کنند. در زیر فهرستی از اصولی که مبنای نظام اقتصادی اسلامی محسوب می‌شود، می‌آید (نجّار، مدخل، 45ـ 87؛ صدر، اقتصادنا، 1/ بخش دوم، 51ـ 142؛ Taleghani, Society, 25-29):

1ـ مالک همه‌چیز فقط خداست و انسان‌ها به‌عنوان خلیفۀ او در زمین امانتدار این اموال‌اند (Khan, Economic teachings, 7)؛
2ـ آزادی و رفتار اقتصادی با مقوله‌های حلال و حرام و نیز ارزش‌های اخلاقی محدود می‌شود؛
3ـ مالکیت خصوصی با محدودیت‌های حداقلی که منظور از آنها حمایت از مصالح اجتماعی است به رسمیت شناخته می‌شود (Khan, Economic teachings, 7-14)؛
4ـ نقش بازار مهم است و مداخلۀ دولت فقط برای حمایت از مصالح اجتماعی و قاعده‌مندکردن فعالیت اقتصادی است (Ibn Taymiyya, Public duties, 47-58)؛
5ـ در تعارض میان منافع فردی و مصالح اجتماعی، مصالح جامعه مقدم است؛
6ـ حق‌الزحمۀ عادلانه برای کار هرکس و ممنوعیت استثمار کارگر (Ibn Taymiyya, Public duties, 43-45)؛
7ـ هرکس حق دارد ثروت خود را در محدودۀ ضوابطی که قرآن و سنّت معیّن کرده است، توزیع یا تقسیم کند؛
8ـ حکومت (و جامعه) باید از طریق برنامه‌های صَرف هزینه‌های عمومی، مراقب محرومان باشد (Siddiqi, Role, 5-30)؛
9ـ در تجارت و مبادله‌ها، انجام آن‌دسته از کارهایی که به لحاظ اجتماعی سودمند و مفید است، باید مبنای سود قرار گیرد؛
10ـ قرض‌دادن پول به امید سودبردن رباست؛ معاملات و فعالیت‌های اقتصادی باید عاری از ربا باشد (مودودی، ربا، 139ـ 142؛ Saeed, Islamic banking, 49-50)؛
11ـ محدودیت‌های قرآنی در باب اکتساب و انتقال ثروت، درآمد، مصرف و مخارج باید حفظ شود.
پاره‌ای از نهادهای اقتصادی اسلامی ایجاد شده‌اند تا این اصول را به اجرا گذارند، مهم‌ترین این نهادها آن مؤسسه‌های مالی اسلامی‌اند که براساس حرمت ربا بنا شده‌اند. به‌نظر می‌رسد جهان اسلام از این فرایند اسلامی‌سازی به‌طور فزاینده‌ای استقبال کرده است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

  • دائرةالمعارف قرآن، جلد اول (آ ـ ب)؛ سرویراستار: جین‌دَمن مک‌اولیف؛ ویراستاران ترجمۀ فارسی: حسین خندق‌آبادی، مسعود صادقی، مهرداد عباسی، امیر مازیار؛ تهران: مؤسسه انتشارات حکمت با حمایت معاونت پژوهشی و آموزشی سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1392ش.

اصلی:
ابن‌تیمیه، فقه المعاملات، بیروت 1995؛ ابن‌خلدون ـ رزنتال؛ ابن‌عابدین، محمدامین‌بن‌عمر، ردُّ المحتار علی الدُرّ المختار، حاشیة ابن‌عابدین، بیروت 1987؛ ابویوسف، کتاب الخراج، قاهره 1352/ 1932؛ رازی، تفسیر؛ سرخسی، محمدبن‌احمد،کتاب المبسوط، بیروت 1409؛ طبری، تفسیر؛ قرطبی، جامع؛ قطب، ظلال؛
Ibn Rushd, the distinguished jurist’s primer. A translation of Bidayat al-mujtahid, trans. I.A Khan Nyazee and M. Abdul Rauf, Reding 1996; Ibn Taymiyya, Public duties in Islam. The institution of the hisba, trans. M. Holland, Leicester 1932; Malik, Muwtta, trans. A.A.R. Bewley, Granada 1989; Taleghani, Ayatullah Sayyid Mahmud, Society and economics in Islam, trans. R. Campbell, Berkelcy 1982.

فرعی:
صدر، م. ب.، اقتصادنا، 2 ج، تهران 1982؛ نجّار، الف.، المدخل إلی النظریة الاقتصادیة فی المنهج الاسلامی، قاهره 1980؛
M. Asad, The message of the Quran, Gibraltar 1980; M.U. Chapra, Islam and the economic challenge, Herndon 1992; M.A. Choudhury, The principles of Islamic political economics. A methodological enquiry, NY 1992; Y. Essid, A critique of the origins of Islamic economic thought, Leiden 1995; I. Haq, Economic doctrines of Islam, Herndon 1996; S.W.A. Husaini, Islamic environmental systems engineering, London 1980; A.A. Islahi, Economic concepts of Ibn Taimiyah, Leicester 1988; M.F. Khan, Economic teaching of Prophet Muhammad, Islamabad 1989; S.A. Maududi, Towards understanding the Quran, Leicester 1988; S.N.H. Naqvi, Ethics and economics. An Islamic synthesis, Leicester 1981; A. Saeed, Islamic banking and interest. A study of the prohibition of riba and its contemporary interpretation, Leiden 1996, 19992; M.N. Siddiqi, Role of the state in the economy. An Islamic perspective, Leicester 1996.

منبع: فصلنامۀ «ندای اسلام»


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید