اهلبیت نبوت و خاندان رسول گرامی اسلام صلّیاللهعلیهوسلّم، اعم از همسران، فرزندان و نوادگان آنحضرت، همواره در چشم و دل اهل ایمان، عزیز و گرامی بوده و هستند. زندگی و سیرت این بزرگواران، الگوی کاملی فراروی کسانی است که میخواهند به آرمان بزرگ رسول خدا صلّیاللهعلیهوسلّم که همانا حاکمشدن ارزشهای الهی بر حیات بشر است، دست یابند.
یکی از شخصیتهای برجسته و سادات اهلبیت، حضرت زینالعابدین رحمهالله است که در این نوشتار با سیرت و شخصیت ایشان بیشتر آشنا میشویم.
نام و نسب
ایشان علی فرزند حسینبنعلیبنابیطالب، و به «زینالعابدین» و «سجّاد» معروف است. در پنجم شوال سال ۳۸ هجری به دنیا آمد. کنیهاش ابوالحسن و در برخی روایات ابومحمد است. مادرشان «سُلافه» و در برخی روایات «غزاله» دختر یزدگرد؛ آخرین امپراطور سرزمین فارس است که پس از اسارت، به مدینه منوره منتقل شد و با مشورت حضرت علی و موافقت حضرت عمر رضیاللهعنهما به عقد حضرت حسینبنعلی درآمد.
زینالعابدین در حادثۀ خونین کربلا با پدرش حسین همراه و جوانی بیستوسهساله بود، ولی در بستر بیماری قرار داشت و نتوانست در نبرد شرکت کند. پس از حادثه کربلا همراه دیگر اهلبیت و همراهان حضرت حسین به دمشق نزد یزید برده شد.(سیر أعلام النبلاء: ۴/ ۷)
جایگاه زینالعابدین در میان مردم
ایشان نزد مردم از جایگاه ویژهای برخوردار بود؛ زیرا جزء اهلبیت و از خاندان گرامی رسول خدا صلّیاللهعلیهوسلّم و تنها یادگار سالار شهیدان کربلا حضرت حسین رضیاللهعنه بود.
خداوند به ایشان ابهت، متانت و وقار خاصی بخشیده بود و صلاحیتها و استعدادهای فردی بسیاری داشت و از هوش سرشار، تدبیر و پختگی والایی برخوردار بود که همه این ویژگیها بهعلاوه اینکه از اهلبیت و خاندان نبوت بود، جایگاه بسیار رفیعی نصیب ایشان کرده بود.
زینالعابدین در عقیده و عبادت و رفتار مثل جدش حضرت علیبنابیطالب و پدرش حضرت حسین رضیاللهعنهما بود. بسیار پرهیزگار بود و از دنیا و اهل آن فاصله میگرفت، به شیخین؛ حضرات ابوبکر صدیق و عمر فاروق، و همچنین به حضرت عثمان ذیالنورین ارادت و محبت داشت و از خدمات شایانشان تجلیل میکرد، و همۀ اصحاب و یاران پیامبر را بسیار دوست میداشت. هنگامیکه عدهای از افراد مغرض خواستند وانمود کنند که با اهلبیت محبت دارند و بر این اساس به حضرات ابوبکر و عمر طعنه زدند، زینالعابدین از آنها ابراز برائت کرد.
ابوحازم مدنی میگوید: هیچکس از قبیلۀ بنیهاشم را ندیدهام که از علیبنحسین فقیهتر باشد. شنیدم که از او درباره مقام و منزلت ابوبکر و عمر رضیاللهعنهما نزد پیامبر اکرم صلّیاللهعلیهوسلّم سؤال کردند. در جواب به آرامگاه و روضه مبارک آنحضرت که ابوبکر و عمر در کنارش آرمیدهاند، اشاره کرد و فرمود: نزد رسول خدا صلّیاللهعلیهوسلّم همان جایگاهی را داشتند که اکنون در کنار ایشان دارند. درباره شهادت حضرت عثمان نیز میفرمود: به خداوند سوگند عثمان به ناحق کشته شد.(الدولة الأمویة: ۲ /۶۱۱-۶۱۲)
زینالعابدین همواره باورهای صحیح اسلامی را برای مردم تبیین میکرد و در راستای رفع شبهات از اذهان عموم مردم میکوشید. علامه ذهبی در کتاب «سیر أعلام النبلاء» از ایشان نقل میکند که فرمود: باری کسی نزد من آمد و گفت: من برای ادای مناسک حج یا عمره نیامدهام بلکه از شما سؤالی دارم. گفتم چیست؟ گفت: آمدهام تا از شما بپرسم حضرت علی چه وقت دوباره زنده میشود؟ گفتم به خدا سوگند روز قیامت زنده میشود و آنهنگام فقط به سرنوشت خود میاندیشد. (سیر أعلام النبلاء: ۴ /۳۹۶)
زبیربنبکار میگوید: جمعی از مردم عراق در حق ابوبکر و عمر رضیاللهعنهما سخنان ناشایستی به زبان آوردند و سپس به بدگویی در حق حضرت عثمان رضیاللهعنه پرداختند. زینالعابدین خطاب به آنان گفت: آیا شما از گروه اول مهاجرین هستید؟! آنانکه «أُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَیَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ»؛ از خانه و کاشانه خود بیرون رانده شدهاند، آنکسانی که فضل خدا و خشنودی او را میخواهند و خدا و پیغمبرش را یاری میدهند.» (حشر:۸) گفتند: نه. گفت: آیا شما از کسانی هستید که «تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِیمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ»؛ آنانکه پیش از آمدن مهاجران خانه و کاشانه را آماده کردند و ایمان را در دل خود استوار داشتند» (حشر:۹) گفتند: نه. گفت پس شما خودتان اقرار کردید و بر خود گواهی دادید که از زمره گروه اول و دوم (مهاجران و انصار) نیستید و من شهادت میدهم که شما از گروه سوم هم نیستید که خداوند متعال درباره آنان میفرماید: «وَالَّذِینَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلًّا لِلَّذِینَ آمَنُوا»؛ کسانی که پس از مهاجرین و انصار به دنیا میآیند و میگویند پروردگارا ما را و برادران ما را که در ایمانآوردن از ما پیشی گرفتهاند بیامرز و کینهای نسبت به مؤمنان در دلهایمان جای مده.» (حشر:۱۰) از مجلس من برخیزید، خداوند شما را از برکت خود محروم کند و اقامتگاه شما را از ما دور بدارد، شما اسلام را به سخره گرفتهاید و از اهل اسلام نیستید. (البدایةوالنهایة: ۹ /۱۴۹)
حضرت زینالعابدین به سبب همین مواضع دقیق و دفاع مخلصانهاش از حق و حقیقت محبوب دلها بود. زربنعبید میگوید: روزی در محضر ابنعباس رضیاللهعنه نشسته بودم که علیبنحسین بر ما وارد شد. ابنعباس فرمود: مرحبا به کسی که هم خودش و هم پدرش محبوب ماست. (البدایةوالنهایة: ۹ /۱۴۹)
مقام علمی و تواضع
زینالعابدین از بسیاری از صحابه و تابعین حدیث روایت کرده است. در علم فقه هم از مهارت خاصی برخوردار بوده است. در نقل حدیث از علما و رجال مورد اعتماد و امین بوده تا آنجاکه ابوبکربنأبیشیبه گفته است: یکی از صحیحترین اسناد حدیث، روایت زهری از علیبنحسین از پدرش، از جدش علیبنابیطالب است. (البدایةوالنهایة: ۹ /۱۴۹)
زینالعابدین برای علمآموزی نزد عبیداللهبنعبدالله که از علمای بزرگ وقت بود میرفت. عبیدالله معمولاً وقتی به نماز میایستاد به مراجعین خود توجهی نمیکرد. علیبنحسین نزد او میآمد و به انتظارش مینشست. عبیدالله هم طبق معمول نماز خود را طولانی میکرد. روزی مردم به او گفتند: او علیبنحسین و از اهلبیت است. عبیدالله در جواب گفت: هر کس به دنبال علم است باید در مسیر آن رنج و زحمت را تحمل کند. (سیر أعلام النبلاء: ۴ /۳۸۸)
زینالعابدین بسیار فروتن بود و به طلب علم اشتیاق فراوانی نشان میداد. وقتی وارد مسجد میشد، از میان مردم عبور میکرد تا در حلقه درس زیدبناسلم شرکت کند. باری نافعبنجبیر به ایشان گفت: رحمت خداوند بر شما باد، شما سرور مردمانی، از صفهای فشرده مردم عبور میکنی تا کنار این برده بنشینی! زینالعابدین در جواب فرمود: «العلم یستغنی و یؤتی و یطلب من حیث کان؛ علم استغنا دارد، باید بهسوی آن رفت و آن را طلب کرد هرکجا که باشد.» (همان)
ایشان برای رفع اشکالات علمی خود از سؤالکردن هیچ ابایی نداشت. از مسعودبنمالک روایت است که روزی زینالعابدین به او گفت: میتوانی من را به استادم سعیدبنجبیر برسانی؟ گفتم: با او کار داری؟ گفت: سؤالاتی در ذهن دارم که میخواهم از او بپرسم، این روزها مردم از ما درباره مسائلی سؤال میکنند که از آنها آگاهی نداریم.
زهد، عبادت و خداترسی
زینالعابدین بسیار عابد، پارسا، توّاب و سخاوتمند بود. همۀ معاصران وی اذعان دارند که ایشان عابدترین مردم بود. وقتی قصد نماز میکرد لرزهای همه وجودش را فرامیگرفت، و وقتی از او علت این امر را جویا میشدند، میفرمود: آیا میدانید در بارگاه چه ذاتی میایستم و با چه ذاتی مناجات میکنم؟ وقتی وضو میگرفت [از شدت خوف] رخسارش زرد میگشت. گفتهاند: او تا آخر عمرش در هر شبانهروز هزار رکعت نماز میخواند و بهخاطر کثرت عبادت به «زینالعابدین» معروف گشت.
همچنین بسیار اهل دعا، تضرع، مناجات و نیایش بود. طاووس میگوید: از علیبنالحسین؛ زینالعابدین، شنیدم که در حالت سجده در حطیم میگفت: «الهی، عُبَیدک بفنائک، مسکینک بفنائک، فقیرک بفنائک؛ بارالها! بندۀ کوچکت، بنده بیچارهات، گدای درت و نیازمند رحمتت در بارگاه تو حاضر شده است.» طاووس میگوید: به خدا سوگند! هرگاه با مشکلی مواجه میشدم و این دعا را میخواندم مشکلم حل میشد. (همان: ۴ /۳۹۳)
روزی در خانهای که زینالعابدین در آن نماز میگزارد، آتشسوزی شد، اما ایشان به نماز خود ادامه داد و از خانه خارج نشد. وقتی از نماز فارغ شد، مردم گفتند: چرا از خانه خارج نشدید؟ در پاسخ گفت: فکر آتش آخرت مرا از این آتش غافل کرده بود.
سالی در مراسم حج خواست تلبیه بگوید که بدنش به لرزه افتاد و گفت: بیم آن دارم که بگویم لبیک (بارالها! فرمانبردار توام) و هاتف غیبی بگوید: لا لبیک (تو فرمانبردار نیستی).(همان: ۴ /۳۹۲)
زینالعابدین عبادت الله تعالی را به زیبا انجام میداد، پروردگار متعال محبوب او بود و عشق الهی همۀ وجودش را فراگرفته بود، چنانکه میگفت: گروهی از مردم خداوند را از سر ترس میپرستند که این شیوۀ عبادت بردگان است، و دیگرانی او را به امید رسیدن به بهشت میپرستند که این شیوۀ عبادت بازرگانان است، و گروهی از سر سپاس و محبت ربّ ذوالجلال را میپرستند که این شیوه عبادت صالحان و آزادگان است. (همان: ۴ /۳۹۲)
امام زهری میگوید: از سید عابدان علیبنحسین شنیدم که اینگونه نفْس خود را محاسبه و با پروردگارش مناجات میکرد: « يا نَفْسُ! حَتّامَ اِلَى الحَياةِ سُكوُنُك ، وَ اِلَى الدُّنيا وَ عِمارَتِها رُكُونُك ، اَمَا اعْتَبَرْتَ بِمَنْ مَضى مِنْ اَسْلافِكِ، وَ مَنْ وارَتْهُ الاَرْضُ مِنْ اُلاّفِكِ وَ مَنْ فُجِعْتُ بِهِ مِنْ اِخْوانِكِ، وَ نَقَلْتِ اِلى دارِ الْبِلى مِنْ اَقْرانِكِ؛ ای نفْس تا کی قرار است با دنیا آرامش یابی و به آبادانی آن توجه کنی؟ آیا از گذشتگانت که رفتهاند و دوستانت که زمین آنها را در دل خود پنهان کرده و برادرانی که با رفتنشان با مصیبت مواجه شدهای و همسنوسالانت که زیر خاک آرمیدهاند، عبرت نمیگیری؟
سپس این ابیات را میسرود:
خَلَتْ دُوْرُهُم مِنْهُمْ وَأقْوَتْ عِرَاصُهُمْ / وَسَاقَهُمُ نَحْوَ الْمَنَايَا المَقَادِرُ
وَخَلَّوْا عَنِ الدُّنْيَا وَمَا جَمَعُوا لَهَا / وَضَمَّهُم تَحْتَ التُرابِ الحَفَائِرُ
(خانههای آنانی که فوت کردند خالی ماند و زمینهایشان بیصاحب، و تقدیر، آنها را بهسوی مرگ کشاند بهگونهای که از دنیا و آنچه برای زیستن در آن گرد آورده بودند درگذشتند و گودالهای قبر آنها را زیر خاک قرار داد. (البدایةوالنهایة: ۹ /۱۴۵)
تشویق مردم به اعتدال و میانهروی در محبت اهلبیت پیامبر
زینالعابدین همواره اطرافیان خود را به رعایت اعتدال در همۀ کارها امر میکرد و هنگامیکه عدهای در محبت اهلبیت پیامبر صلّیاللهعلیهوسلّم از حد اعتدال خارج شدند به آنان توصیه کرد که در همۀ امور به موازین اسلامی احترام بگذارند و از حد اعتدال خارج نشوند. ایشان غلو و افراط در محبت اهلبیت را برنمیتافت و میگفت: ای مردم، ما را به همان اندازه دوست داشته باشید که اسلام امر کرده است؛ زیرا محبت شما [اگر از دایره شرع فراتر رود] برای ما باعث ننگ و عار است. (سیر أعلام النبلاء: ۴ /۳۸۹)
احسان، سخاوت و استغنا
زینالعابدین که نوۀ حضرت علی رضیاللهعنه بود و در سایه تربیت حضرت حسن و حسین رضیاللهعنهما پرورش یافته بود، نمونهای کامل از جوانمردی سیّدنا علی، و سخاوت، بردباری و کَرَم سیّدنا حسن، و فداکاری و ایثار سیّدنا حسین بود. او برای کمک به رفع گرفتاری اطرافیان و انفاق مال برای تأمین نیازهای مستمندان از هیچ کوششی دریغ نمیکرد و بسا اوقات اموال خود را مخفیانه در راه خداوند متعال با اخلاص و ایمان و احتساب انفاق میکرد که واقعات بسیاری از سخاوت و انفاق و کرم و احسان وی در کتب تاریخ درج شده است.
علامه ابنتیمیه درباره ایشان میگوید: علیبنالحسین بهخاطر سخاوت، عبادت، پارسایی، گذشت و اخلاق والای خود گل سرسبد عابدان و نور چشم اسلام بود. در ماه رمضان بسیار انفاق میکرد و در مراسم حج به کثرت صدقه میداد و در همه احوال با خرجکردن مال خود به مردم احسان مینمود. شبانه کیسهای پر از مواد خوراکی بر پشت خود حمل میکرد و در تاریکی به دنبال مستمندان میگشت و میگفت: صدقهدادن در دل تاریکی شب آتش خشم الهی را خاموش میکند، دل را جلا میبخشد، قبر را روشن میگرداند و تاریکیهای روز قیامت را از بنده مؤمن دور میکند. جمع زیادی از اهل مدینه نمیدانستند نیازهای زندگیشان از کجا تأمین میشود. هنگامیکه علیبنالحسین از دنیا رفت کمکهایی که شبانه به مستمندان میرسید قطع شد. تازه مردم متوجه شدند که او نفقه صدها خانوار از اهل مدینه را تأمین میکرده است. پس از وفات، وقتی او را غسل میدادند اثر کیسههایی را که شبانه آنها را حمل میکرد و به منازل بیوهزنان میرساند، بر پشت او مشاهده کردند. (الدولة الأمویة: ۲ /۶۱۴)
آوردهاند که روزی به عیادت محمدبناسامه که در بستر بیماری افتاده بود رفت. اشک از چشمان محمد جاری شد. پرسید: چرا گریه میکنی؟! محمد گفت: بدهکارم و میترسم از دنیا بروم و این دَین بر ذمهام بماند. پرسید: مقدار بدهیات چقدر است؟ محمد پاسخ داد: پانزده هزار درهم. فرمود: من پرداخت آن را به عهده میگیرم. (البدایةوالنهایة: ۹/ ۱۴۰ـ ۱۳۹)
حضرت زینالعابدین همیشه نگاهش به الطاف و عنایات الهی بود و طبق سنّت اسلاف خود نسبت به اموال و داراییهای مردم استغنا نشان میداد و با عمل به سفارش رسول خدا صلّیاللهعلیهوسلّم که فرمودند: «ازهد فی الدنیا یحبّک الله و ازهد فیما عند الناس یحبّک الناس؛ نسبت به دنیا بینیازی نشان بده، خداوند تو را دوست میدارد؛ و نسبت به آنچه در دست مردم است استغنا داشته باش، محبوب مردم میشوی.» هیچگاه چشم طمع به داراییهای مردم ندوخت و هرگز از جایگاه و اصالت نَسَبی و خویشاوندی خویش که با رسول خدا صلّیاللهعلیهوسلّم داشت برای رسیدن به حطام دنیا استفاده نکرد.
بینش سیاسی و امانتداری
زینالعابدین با اوضاع جامعهای که در آن زندگی میکرد بیگانه نبود. روابط حسنهای با افراد و اقشار مختلف داشت و در راستای ارشاد و راهنمایی آنان از هر فرصت و امکانی استفاده میکرد. با علما و حکام وقت نیز در ارتباط بود تا در صورت لزوم بتواند آنها را راهنمایی کند و از این آشنایی برای احقاق حق و اجرای حدود شرعی در زمان مناسب بهره جوید. درخصوص اموال بیتالمال مسلمین بسیار حساس بود و محتاطانه عمل میکرد و از نمازخواندن پشت سر خلفا و حکام مسلمین و والیان آنان هیچ ابایی نداشت.
امام زهری میگوید: علیبنالحسین از بهترین افراد خاندان خود بود و نزد مروان و پسرش عبدالملک بسیار محبوب بود و بدون تقیه پشت سر بنیامیه نماز میخواند. از حضرت ابوجعفر محمد باقر نقل شده است که فرمود: ما پشت سر آنها (حکام بنیامیه) بدون تقیه نماز میخوانیم.
گذشت و تسامح در مقابل کوتاهی و اسائه ادب دیگران
زینالعابدین همواره از تقصیرات دیگران به آسانی میگذشت و بدیها و تندگوییهای مردم را با نیکی و خوشخلقی پاسخ میداد و هیچگاه کینه و عداوت مسلمانی را در دل نگه نمیداشت. روزی از مسجد خارج شد و مردی به ایشان ناسزا گفت. مردم خواستند آن مرد را مجازات کنند. زینالعابدین فرمود: رهایش کنید. سپس خطاب به آن مرد گفت: ما عیبهای بسیاری داریم که خداوند آنها را از تو مخفی نگه داشته است. آیا نیاز و حاجتی داری تا آن را برآورده کنم؟ آن مرد با شنیدن این سخنان و این رفتار بزرگوارانه، بسیار شرمگین شد. سپس حضرت زینالعابدین عبایش را به آن شخص هدیه کرد و به همراهان خود دستور داد هزار درهم به وی بدهند. پسازآن هرگاه آن مرد حضرت زینالعابدین را ملاقات میکرد، خطاب به وی میگفت: همانا تو از فرزندان انبیا علیهمالسلام هستی.
باری بین زینالعابدین و یکی از خویشاوندانش مشاجرهای درگرفت و آن خویشاوند کلمات زشت و ناشایستی در حق ایشان بر زبان آورد. زینالعابدین در مقابل او خاموش ماند و چیزی نگفت. شبهنگام به خانۀ آن فرد رفت و گفت: ای پسرعمو! اگر سخنانی که درباره من بر زبان راندی راست بود خداوند مرا ببخشاید، و اگر ناحق بود خداوند تو را عفو کند. سلام بر تو. سپس بازگشت. آن خویشاوند دنبال حضرت زینالعابدین رفت و با وی صلح کرد. (البدایةوالنهایة: ۹ /۱۴۰)
در مصنف عبدالرزاق آمده است: روزی زینالعابدین وضو میگرفت و کنیزش بر دستهای ایشان آب میریخت. در همین اثنا آفتابه از دست کنیزک رها شد و به صورت ایشان خورد و زخمی در صورت ایشان ایجاد کرد. ایشان سرش را بلند کرد و به کنیزک نگاه تندی انداخت. کنیزک فوراً گفت: خداوند متعال میفرماید: «وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ»؛ کسانی که خشم خود را فرومیبرند.» حضرت زینالعابدین فرمود: خشم خود را فرو بردم. باز کنیزک گفت: «وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ»؛ و از مردم گذشت میکنند. حضرت زینالعابدین فرمود: خداوند تو را معاف کند. باز کنیزک گفت: «وَاللهُ یُحِبُّ المُحْسِنِینَ»؛ و خداوند نیکوکاران را دوست دارد. حضرت زینالعابدین فرمود: تو را برای رضای الله تعالی آزاد کردم. (البدایةوالنهایة: ۹ /۱۴۰)
مردمشناسی و خیرخواهی
حضرت زینالعابدین از ویژگیهای اخلاقی مردم جامعه آگاه بود. نزدیکان خود را نصحیت میکرد و درباره معاشرت با افرادی که از نظر دیانت، اخلاق و توجه إلی الله ضعیف بودند هشدار میداد و از عواقب ناگوار آن برحذر میداشت. ایشان فرزند خود را اینگونه نصیحت میکرد: ای فرزند! با انسان فاسق معاشرت نکن، زیرا تو را به یک لقمۀ نان و حتی به کمتر از آن میفروشد، حتی اگر به آن دست هم نیابد. با بخیل نشستوبرخاست مکن، زیرا در زمان نیاز شدید تو را با مال خود یاری نمیکند. از دروغگو دوری کن، زیرا مانند سراب است که دور را در نظرت نزدیک و نزدیک را در نظرت دور مینمایاند. از کودن هم دوری کن، زیرا زمانی که میخواهد به تو نفعی برساند از گزندش در امان نخواهی بود، و از کسی که قطع صله رحم میکند برحذر باش زیرا در کتاب خداوند متعال مورد لعن و نفرین قرار گرفته است. سپس این آیه را تلاوت کرد: «فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَکُمْ أُولَئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَى أَبْصَارَهُمْ» [محمد:۲۳-۲۲] (البدایةوالنهایة: ۹ /۱۴۰) و همواره میگفت که ارزشمندترین مردم کسی است که دنیا را تمام هستی خود نداند، و میفرمود: اندیشیدن آیینهایست که بدیها و خوبیهای مؤمن را به او نشان میدهد.
تأثیر غم جانکاه حادثه کربلا بر ایشان
حضرت زینالعابدین هیچگاه حادثه کربلا را از یاد نبُرد و این غم جانکاه همیشه وجود مبارکش را میآزرد، اما ایشان با تأسی به سیره انبیای کرام علیهمالسلام و پیروی از آموزههای دین مبین اسلام شعلههای این اندوه بزرگ را در اعماق وجودش خاموش میکرد و با اخلاق و رفتار پیامبرگونۀ خود در پی رضای پروردگار بود. آوردهاند که بسا اوقات بر شهیدان کربلا اشک میریخت و وقتی مردم در اینباره از ایشان میپرسیدند، میفرمود: حضرت یعقوب در فراق فرزندش یوسف بهقدری گریست که چشمانش سفید گشت و بیناییاش از دست رفت درحالیکه بهیقین نمیدانست یوسف کشته شده یا نه؛ اما من دهواندی از افراد خانوادهام را مشاهده کردم که جلوی چشمانم به قتل رسیدند، آیا گمان میکنید هیچگاه غم آنها از دلم میرود؟ (همان: ۹ /۱۴۳)
امید به لطف و رحمت نامحدود الهی
حضرت زینالعابدین که یکی از پاکبازترین بندگان الهی بود و هیچگاه نافرمانی الله تعالی را برنمیتافت و همواره مطیع کتاب خدا و سنت پیامبرش بود؛ به رحمت، عنایت و الطاف بیکران الهی امید وافر داشت و ناامیدی را از هر گناهی سنگینتر تصور میکرد، زیرا ناامیدشدن از رحمتهای الهی به معنای عدم شناخت صفات زیبای الهی است که باعث میشود انسان به آسانی در دام شیطان بیفتد و به سرنوشت تأسفبار ابلیس دچار شود. ازاینرو ایشان همواره بندگان خداوند را به رحمت گسترده پروردگارشان امیدوار میکرد و غبار ناامیدی را از دلوجانشان میشست.
یکبار فرزند ناصالح یکی از انسانهای صالح از دنیا رفت. پدرش بسیار پریشان و نگران شد و گفت: فرزندم در زندگی خود همواره به گناه آلوده بود و بیم آن دارم که به سبب گناهانش گرفتار عذاب الهی گردد. حضرت زینالعابدین فرمود: نگران نباش زیرا سه چیز از فرزندت حمایت میکند: اقرار به توحید خداوند متعال، شفاعت رسول خدا صلّیاللهعلیهوسلّم در قیامت، و رحمت گسترده الهی. (همان: ۹/ ۱۴۳)
بخشی از سخنان ماندگار زینالعابدین
حضرت زینالعابدین که دلوجانش با عشق و محبت به ذات یگانه الله تعالی درآمیخته بود و همواره عامل به قرآن کریم و سنت پیامبر خدا صلّیاللهعلیهوسلّم بود و همۀ زندگی خود را وقف عبادت پروردگار و خدمت به خلق کرد، سخنان و نصایح خیرخواهانهاش که صفحاتی از تاریخ زرین اسلام را به خود اختصاص داده است، میتواند چراغ راهی برای امت اسلامی باشد تا در تربیت نسلهای مختلف و تبیین عملی معارف اسلامی توفیق بیشتری داشته باشد.
حضرت زینالعابدین که در زندگی مبارک خود مصیبت بزرگ کربلا را تجربه کرده بود و گاهی توسط افراد نادان مورد هجمه قرار میگرفت و با بیمهریهایی مواجه میشد، روان پاکش در کوران مشکلات و مصائب جلای خاصی یافته بود که این حقیقت در لابهلای گفتارهای زیبایش بسیار مشهود است که نمونههایی از آن قبلاً گذشت و اکنون به ذکر چند مورد از آن بسنده میکنیم:
فرزندش حضرت محمدباقر رحمهالله از ایشان نقل میکند که فرمود: «إنّ الجسد إذا لم یمرض أیشر و بطر و لا خیر فی جسدٍ یأشر و یبطر؛ اگر آدمی بیمار نشود، دچار غرور و حقکشی میگردد و آنکه مغرور شد و حق را پایمال کرد، خیری در او نیست.»
میفرمود: «همانا خداوند مؤمنِ گناهکارِ توبهکار را دوست دارد و کسی که امربهمعروف و نهی از منکر را ترک کند مانند کسی است که کتاب خدا را پشت سر انداخته است.»
میفرمود: «سروران و مهتران مردم در دنیا، سخاوتمندان و پرهیزگاراناند، و در آخرت اهل دین و اهل علم هستند، زیرا عالمان میراثداران پیامبراناند.»
میگفت: من از خداوند شرم دارم که یکی از برادران مسلمانم را ببینم و از خداوند برای او بهشت را مسئلت نکنم و از مال و اندوخته خود در حق وی بخل بورزم و روز قیامت به من بگویند: تو که مال خود را از برادرت دریغ میکردی اگر بهشت به دست تو بود از دادن آن به برادرت بهمراتب بیشتر بخل میورزیدی. (صفة الصفوة)
هنگامیکه جنازهای مشاهده میکرد این ابیات بر زبانش جاری میگشت:
نُراع إذا الجنائزُ قابَلَتنا / ونلهو حينَ تمضي ذاهباتِ
كرَوعة ثلّةٍ لمغار سبعٍ / فلمّا غاب عادت راتعات
(وقتی با جنازهای مواجه میشویم، برای چند لحظه وحشت وجود ما را فرامیگیرد، و هنگامیکه از ما دور میشود، باز غفلت به سراغمان میآید؛ مانند گلۀ گوسفندی که وقتی گرگ به آنها حمله میکند وحشتزده میشوند و همینکه از چشمشان پنهان میشود، باز با خیال آسوده به چریدن ادامه میدهند.)
وفات
حضرت زینالعابدین رحمهالله چنانکه از نوادۀ ایشان حضرت جعفر صادق رحمهالله نقل شده است، در سال ۹۴ هجری در مدینه منوّره بدرود حیات گفت و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.
منابع:
ـ ابنکثیر، عمادالدین اسماعیل بن عمر؛ البدایةوالنهایة؛ قاهره: دار ابیحیان، ۱۴۱۶ق.
ـ ابنجوزی، عبدالرحمن؛ صفة الصفوة؛ دار ابنحزم، ۱۴۲۹ق.
ـ ابنخلکان، أبیالعباس شمسالدین احمدبن محمد؛ وفیات الأعیان؛ تحقیق احسان عباس؛ بیروت: دارالإحیاء التراث العربی، ۱۹۷۰م.
ـ ذهبی، شمسالدین محمدبن احمد؛ سیر أعلام النبلاء؛ بیروت: مؤسسة الرسالة، ۱۴۱۴ق.
ـ الصلابی، علیمحمد؛ الدولة الأمویة عوامل الإزدهار و تداعیات الإنهیار؛ بیروت: دار ابنکثیر، ۱۴۲۷ق.
به نقل از فصلنامۀ «ندای اسلام»، شمارۀ ۵۷-۵۸
دیدگاههای کاربران