امروز :شنبه, ۱۴ مهر , ۱۴۰۳

تسامح و مدارا در سیره نبوی

تسامح و مدارا در سیره نبوی

تسامح و مدارا دو خصلت مطلوب و پذیرفته شده در میان همۀ جوامع بشری اعم از ادیان، فِرَق و گرایش‌های مختلف فکری هستند و تحقق عملی این دو خصلت در جامعه تأثیر مستقیمی بر بقا و دوام جامعه و اندیشه‌های حاکم بر آن داشته است. تاریخ ثابت کرده است که هر جامعه و یا حاکمیتی که از این دو خصلت بی‌بهره بوده، کیان آن به خطر افتاده و دچار اضمحلال و فروپاشی شده است و تنها در سایۀ تحقق این دو خصلت است که زندگی مسالمت‌آمیز در میان احزاب و گروه‌ها، مردم و حاکمیت و آحاد بشر و‌ نیز پیروان ادیان شکل می‌گیرد.
اگر آیات قرآن کریم و سیرۀ نبوی را مورد بررسی قرار دهیم، با نمونه‌های فراوانی مواجه می‌شویم که به سوی تسامح و مدارا فرامی‌خوانند و به التزام به این دو اصل تأکید می‌کنند. خداوند متعال می‌فرماید: «لَا یَنْهَاکُمُ اللهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْـمُقْسِطِینَ»؛ خداوند شما را بازنمی‌دارد از اینکه نیکی و خوش‌رفتاری کنید به کسانی که به سبب دین با شما نجنگیده‌اند و شما را از شهر و دیارتان بیرون نرانده‌اند. خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد. [ممتحنه: ۸]
واقعیت این است که مدارا،‌ رفتار نیکو و ملایم نشان‌دادن و همزیستی مسالمت‌آمیز از مواردی هستند که خداوند از ما می‌خواهد با غیرمسلمانانی که در انسانیت با ما مشترک هستند و در حالت جنگ با ما به‌سر نمی‌برند، در پیش بگیریم و سیرت رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم اجرای عملی این قانون شکوهمند به‌شمار می‌آید.
دین اسلام، از نگاه بسیاری از جوامع غیر مسلمان که درک درستی از اسلام و تعالیم قرآن و سیرۀ پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم ندارند، دینی است که به‌سوی خشونت، کشتار، خونریزی و ترور فرا می‌خواند، بنابراین لازم است چهرۀ اصلی این دین نمایانده شود و سیرۀ‌ پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم به مردم جهان معرفی شود تا زمینۀ بیشتری برای امنیت و آرامش در جوامع انسانی فراهم آید و تعامل شریعت اسلامی، اظهار شایستگی اسلام برای رهبری فرد و جامعه و مهار تنش‌ها و مقابله با چالش‌های موجود در جامعۀ جهانی و منطقه‌ای آشکار گردد و جهانیان بدانند که چگونه اسلام پایه‌های روابط حسنه را با غیر مسلمانان تحکیم بخشیده است.

تسامح و مدارا در گفتار نبوی
در گنجینۀ روایات و گفتارهای پیامبر عظیمالشان اسلام صلّی‌الله‌علیه‌و‌سلّم با انبوهی از احادیثی مواجه می‌شویم که ما را به‌سوی تسامح و مدارا و شفقت و مهرورزی و آسان‌گیری فرامی‌خوانند و حامل معانی و مفاهیمی از این دست هستند.
آن‌حضرت امت خویش را توصیه نموده تا مدارا و تعامل خوب را حتی هنگام جنگ و نبرد با دشمنان نیز از دست ندهند و احسان و خوبی را سرلوحۀ برنامۀ خود قرار دهند.
م.ج. دورانی (اندیشمند انگلیسی، که از دانشمندان مسیحی بود و سپس به دین اسلام مشرف شد) می‌گوید: در تصور انسان نمی‌گنجد که نمونه‌ای بالاتر از این الگو (یعنی محمد) در فداکاری و مهرورزی نسبت به دیگران ارائه دهد. [عرفات، ۱۹۷۸: ۴/ ۳۰]
نبی اکرم صلّی‌الله‌علیه‌و‌سلّم در حدیثی می‌فرمایند: «وقتی مصر را فتح کردید با قبطی‌ها به‌خوبی رفتار کنید؛ زیرا برای آنان پیمان عهد و خویشاوندی وجود دارد.» (مسلم: ۲۵۴۳)
این جملات زیبا و معانی ارزشمند فقط در حد نظری و تئوری نبودند که جایگاهی در زندگی عملی مردم نداشته باشند؛ بلکه عملاً و با شفافیت تمام در همۀ موضع‌گیری‌ها و رفتارهای رسول‌الله صلّی‌الله‌علیه‌و‌سلم انعکاس می‌یافتند و این معانی و مفاهیم به‌روشنی در تمام معاهدات، روابط، معاملات و قضاوت‌های نبوی پدیدار می‌گشتند و آن‌حضرت صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم می‌کوشید تا اسباب تحقق آنها را با بهترین وجه ممکن فراهم نماید.
در مقابل، اگر به دیدگاه یهود بنگریم، متوجه می‌شویم که قضیه برعکس است. یهود معتقد است که در تورات چنین آمده است: ای ملت‌ها! نزدیک شوید و گوش فرا دهید، ای مردم! به من گوش فرادهید، تا زمین و هر آنچه در آن وجود دارد، جهان و هر آنچه بیرون می‌آورد، بشنوند، خدا بر امت‌ها خشمگین است، از همۀ لشکرهای‌شان ناراضی است. ازاین‌رو ریختن خونشان را جایز دانسته است و آنان را به ذبح کردن دفع کرده است. پس کشتگان‌شان در خیابان‌ها انداخته شوند و از لاشه‌های‌شان بوی بد برانگیخته شود و از خونشان کوه‌ها سرازیر شوند. (سرجانی، ۱۳۹۱ : ۲۹۰)

تسامح و مدارا در زندگی عملی پیامبر
اصلاً خداوند متعال علت بعثت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم را گسترش مهرورزی و شفقت و تسامح و مدارا بیان کرده است، چنان‌که می‌فرماید: «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ»؛ و (ای پیامبر!) تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم. (انبیاء:۱۰۷)
طبری معتقد است که رحمت پیامبر شامل مؤمنان و کافران بوده است؛ چنان‌که پس از ذکر اختلاف علما در مورد این‌که آیا این رحمت ویژۀ مؤمنان است یا کفار، می‌فرماید: صائب‌ترین نظریه این است که خداوند، پیامبرش را پیامبر رحمت برای همۀ جهانیان فرستاده است و این رحمت مؤمن و کافر همه را شامل می‌شود؛ بدین‌صورت‌که مؤمنان را به‌وسیلۀ وی هدایت نموده و به‌خاطر ایمان، و عمل‌شان به دستورات خداوند، وارد بهشت می‌گرداند و کفار امت وی را از بلای زود هنگامی‌که بر امت‌های تکذیب‌‌کنندۀ گذشته فرود می‌آمد، محفوظ می‌دارد.(طبری، ۲۰۰۰: ۹/۹۹)
این یک واقعیت است که پیامبر اسلام صلّی‌الله‌علیه‌و‌سلّم هرگز مردم را از طریق قدرت و با نیروی اسلحه به دور خود جمع نکرده بلکه سبب اصلی این تجمع، همان‌گونه‌ که پروردگار فرموده است، مهرورزی و رحمتی بود که در قلب رسول خدا وجود داشت و موج می‌زد. خداوند چه زیبا پیامبرش را خطاب نموده، می‌فرماید: «فَبِمَا رَحْمَه مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ»؛ پس به (سبب) رحمت الهی است که تو با آنان نرم‌خو (و مهربان) شدی، و اگر تندخو و سخت‌دل بودی، قطعاً از اطراف تو پراکنده می‌شدند.(آل‌عمران:۱۵۹)
ازاین‌جهت هیچ صحنه، رویداد، گفتار و عکس‌العملی از آن‌حضرت صلّی‌الله‌علیه‌و‌سلّم حتی در لحظات دشواری که تصور رعایت اخلاق سخت به‌نظر می‌رسد، از بروز آشکار زیبایی اخلاق و تسامح و مدارا خالی نبوده و این برخورد زیبای اخلاقی در امور جنگ و سیاست، و در برخورد با ستمگران، فاسقان و جنگجویان کاملاً مشهود بوده است.
با توجه به این‌که دین اسلام در آغاز بعثت نبوی در شبه‌جزیرۀ عربستان تازگی داشت، و کسانی‌ که به محضر پیامبر اکرم می‌آمدند، نسبت به بسیاری از احکام شریعت ناآگاه بودند؛ بااین‌همه پیامبر اکرم هیچ‌گاه و در هیچ شرایطی آرامش و صبر و شکیبایی‌اش را از دست نداد و در تمام این مواضع و صحنه‌ها با آنان با رحمت و عطوفت و تعامل سازنده و مدارا برخورد می‌کرد.
حضرت انس‌بن مالک رضی‌الله‌عنه می‌گوید: ما در مسجد در محضر پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌و‌سلّم نشسته بودیم که ناگهان صحرا‌نشینی آمد و در مسجد رسول‌الله شروع به ادرار کرد! اصحاب پیامبر خواستند او را از ادرار باز دارند و او را نکوهش کنند، ‌اما رسول خدا فرمود: «ادرارش را قطع نکنید و او را به حال خود رها کنید.» مردم او را رها کردند تا این‌که از ادرار فارغ شد. آن‌گاه پیامبر اکرم او را فراخواند و فرمود: «همانا این مساجد برای دفع ادرار و مدفوع بنا نشده‌اند، بلکه برای ذکر و یاد الله و نماز و قرائت قرآن بنا شده‌اند.» سپس آن‌حضرت به مردی دستور داد تا یک دلو آب بیاورد و بر جایی‌که آن مرد ادرار کرده بود، بریزد.(بخاری)
آن‌حضرت در این صحنه چنان رفتاری نشان داد که نه گذشتگان چنین کرده‌اند و نه آیندگان می‌توانند چنین رفتار خوبی داشته باشند.

تسامح و مدارای نبوی هنگام اجرای حدود
از روایات و احادیث چنین بر‌می‌آید که رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌و‌سلّم علاقه‌ای به اجرای حدود نداشت و خواهان آن نبود که کسی را رجم و یا قصاص کند و یا دستش را قطع نماید، بلکه تا حد ممکن تلاش می‌کرد، راه برون‌رفتی برای گناهکار بیابد.
رسول‌الله صلّی‌الله‌علیه‌و‌سلّم در حدیثی می‌فرماید: «تا می‌توانید حدود را از مسلمانان دفع نمایید، پس اگر راه نجاتی برای شخصی که حد بر او لازم گشته وجود داشت، او را رها کنید؛ زیرا اگر امام در عفو و بخشایش اشتباه کند، بهتر از این است که در اجرای کیفر اشتباه کند.» (بیهقی:۱۶۸۳۴)
بنابراین، رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌و‌سلّم در صدد تجسس و تعقیب اشتباهات گناهکاران نبود، بلکه به‌طور کلی تا زمانی‌که دلیلی کافی و حجتی آشکار علیه کسی وجود نداشت، تسامح و چشم پوشی می‌کرد.
در روایات آمده است که روزی صفوان کسی را نزد رسول اکرم برد و شکایت کرد: این مرد چادر مرا به‌سرقت برده است. رسول خدا فرمود: باید دستش را قطع کنیم. صفوان گفت: یا رسول الله! منظورم اجرای حد بر وی نبود. چادر را به او بخشیدم. آن‌حضرت فرمود: «چرا قبل از آن‌که وی را به نزد من برای محاکمه بیاوری، چنین نکردی؟» (سجستانی:۴۳۹۴)
از این واقعه به‌وضوح معلوم می‌شود که رسول خدا به مسلمانان توصیه می‌کند در جرم‌هایی که میان‌شان رخ می‌دهد، جانب گذشت و تسامح را در نظر بگیرند و جز در شرایط دشوار جرم‌ها را به وی ارجاع ندهند.

نمونه‌هایی از تسامح و مدارای نبوی با دشمنان
ابن‌اسحاق روایت می‌کند: رسول خدا در غزوۀ بدر، علی‌بن ابی‌طالب، زبیربن عوام، سعدبن ابی وقاص و تعدادی از یارانش را برای جست‌وجوی آب فرستاد. آنان شتری آب‌کش به همراه دو نفر به نام‌های اسلم که غلام بنی‌حجاج بود و ابویسار که غلام بنی‌عاص‌بن سعید بود، یافتند و پس از تحقیق معلوم شد که آنان برای قریش آب می‌کشند. بنابرین آن دو نفر را دستگیر کرده، به نزد لشکر مسلمانان آوردند و درحالی‌که رسول خدا مشغول نماز بود، آنان را مورد بازجویی قرار دادند.
آن دو نفر گفتند: ما را قریش برای آب کشیدن فرستاده است. مسلمانان این گفتۀ آنان را نپذیرفتند و گمان می‌کردند که آنان از طرف کاروان ابوسفیان هستند؛ بنابرین آنان را می‌زدند تا اعتراف کنند که از کاروان ابوسفیان هستند. وقتی آنان را مورد شکنجه و آزار قرار دادند، می‌گفتند: ما از کاروان ابوسفیان هستیم و چون آنان را رها می‌کردند، می‌گفتند ما از جانب قریش هستیم. وقتی رسول خدا از نماز فارغ گردید، فرمود: «وقتی با شما راست می‌گویند، شما آنها را می‌زنید و چون به شما دروغ می‌گویند، آنان را رها می کنید! به‌خدا سوگند! اینها از کاروان قریش هستند.» آن‌گاه با نرمی و ملایمت رو به آن ‌دو کرد و فرمود: «اینک از قریش برایم بگویید.»(ابن‌کثیر،۱۹۸۸ :۳/۲۹۴)
باوجوداین‌که این دو برده از لشکر تجاوزگر دشمن بودند و لشکر را با آب‌رسانی کمک می‌کردند، اما رسول خدا یارانش را مورد نکوهش قرار داد و زدن آنان را ناپسند دانست و آن دو را اسیر نکرد و درحالی‌که آن دو غلام، حامل برخی از اخبار به‌سوی دشمن بودند، اما به‌خاطر کم‌سن‌وسالی و ضعف‌شان با آنان مدارا نمود.
چنین معلوم می‌شود که این دو نفر اگر چه به‌ظاهر برای جنگ آمده بودند، اما چون به سن بلوغ نرسیده بودند و بالطبع مکلف نبودند؛ ازاین‌جهت مورد عفو رسول اکرم قرار گرفتند.(سرجانی، ۱۳۹۱: ۳۵۷)

رفتار رسول اکرم با مجرمان
در سیرۀ نبوی آمده است که فردی در فتح مکه اسرار نظامی بسیار مهمی از دولت اسلامی را افشا می‌کند و با این‌ کار خطر بزرگی متوجه مسلمانان می‌کند، ‌اما در مقابل با تعامل بسیار زیبای پیامبر مواجه می‌شود. این فرد حاطب‌بن ‌ابی‌بلتعه است که نامه‌ای به‌سوی مشرکان قریش می‌فرستد و آنان را از لشکرکشی پیامبر اکرم به قصد فتح مکه خبر می‌کند و با این کارش هم با دستور پیامبر اسلام به‌عنوان بزرگترین فرمانده، مخالفت می‌نماید و هم لشکر مسلمانان را با خطر جدّی مواجه می‌کند.
حال ببینیم هنگام بروز چنین اتفاقاتی مناسب‌ترین واکنش و بهترین اقدام در تمام مجامع بینالمللی دنیا چگونه است؟ مسلّم است که در چنین قضیه‌ای همه حکم به کشتن وی می‌دهند، هر چند که عاقبت ناگواری را در پی داشته باشد و در واقع بسیاری از صحابه همین پیشنهاد را مطرح کردند. اما واکنش رسول خدا چگونه بود؟ آن‌حضرت پس از آن‌که این نامۀ خطر‌آفرین را دید و از محتوای آن باخبر شد، حاطب را طلبید و در کمال آرامش از وی پرسید: «ای حاطب! این چه کاری است که کرده‌ای؟»
حاطب گفت: ای رسول‌الله! در قضاوت نسبت به من شتاب نکن، من فردی هستم که در میان قریش از قوم و قبیلۀ خودم کسی را ندارم و مهاجرانی که با شما هستند، هر کدام خویشاوندانی در مکه دارند که از اهل و عیال‌شان پشتیبانی می‌کنند. من خواستم با این کار از قریش امتیازی بگیرم تا به خانواده‌ام تعرض نکنند و این کار را از روی ارتداد و برگشتن از دین انجام نداده‌ام. رسول خدا فرمود: «همانا وی راست می‌‌گوید.» حضرت عمر رضی‌الله‌عنه عرض کرد: ای رسول خدا! بگذار تا گردن این منافق را بزنم. آن‌حضرت فرمود: «او از کسانی ‌است که در غزوۀ بدر شرکت کرده است و تو چه می‌دانی ای عمر که خداوند بر حال کسانی که در غزوۀ بدر شرکت کرده‌اند آگاه است و خداوند خودش درباره آنان فرموده است: هر چه می‌خواهید بکنید، شما را بخشوده‌ام.» (بخاری:۲۸۴۵)
بسیاری عذر حاطب را نمی‌پذیرفتند؛ چنان‌که عمربن خطاب آن را نپذیرفت و به‌نظرش باید در قبال این جنایت کشته می شد؛ زیرا معقول نبود که برای حمایت و پشتیبانی از یک خانواده، یک لشکر بزرگ را در معرض خطر بیندازد. همچنین به‌طور واضح از فرمان رسول خدا سرپیچی کرده بود.
به‌راستی که عدالت چیزی است و رحمت و مدارا چیزی دیگر؛‌ عدل مقتضی آن است که حاطب‌بن ابی‌بلتعه مورد مؤاخذه و کیفر قرار گیرد، اما رحمت و مدارا مقتضی آن است که این قضیه به‌صورتی فراگیرتر مورد بررسی قرار گیرد.
رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌و‌سلّم در طول حیات مبارک خود، این شیوه را برگزیده بود و بدون افراط و تفریط، اخلاقیات قرآن مجید را عملی می‌کرد.
«جان‌ لیک» مستشرق اسپانیایی می‌گوید: محمّد شخصاً ثابت کرد که بزرگترین و باشکوه‌ترین نوع رحمت‌ها و شفقت‌ها را در اختیار دارد. (مکسیم،۱۹۸۰ :۴۳)

آسان‌گیری و مدارای پیامبر در جنگ و جهاد
از نگاه اسلام جهاد نه‌تنها عبادت است، بلکه از آن با ‌عنوان قله و کوهان اسلام یاد شده است و احادیث فراوانی در مورد فضیلت جهاد وارد شده است. چه‌بسا جهاد برای دفاع از تمامیت ارضی و حریم سرزمین‌های اسلامی و دفع ظلم و ستم دشمنان است، ولی باز هم رسول خدا با جنگجویان دشمن با مدارا و تسامح رفتار می‌کرد و اوضاع و شرایط آنان را در نظر داشت و برای‌شان تخفیف قایل می‌شد و با رحمت و شفقت با آنان برخورد می‌کرد؛ هرچندکه خودش در موقعیتی سخت و تنگنا قرار داشت.
همچنین رحمت و شفقت پیامبر بر کشتگان دشمن آشکار بود. عبدالله‌بن یزید انصاری رضی‌الله‌عنه می‌گوید: نبی اکرم صلّی‌الله‌علیه‌و‌سلّم از چپاول اموال و مُثله کردن مقتولین منع کرده است. عمران‌بن‌حصین رضی‌الله‌عنه می گوید: رسول خدا ما را به صدقه تشویق، و از مُثله کردن نهی می‌فرمود. (سجستانی:‌۲۶۶۷)
علی‌رغم این‌که مشرکان در غزوۀ احد حضرت حمزه رضی‌الله‌عنه عموی پیامبر را مُثله کرده بودند؛ اما آ‌ن حضرت مبادی و اصولی را که در پیش گرفته بود، تغییر نداد، بلکه پیوسته بر این اصول مداومت می‌کرد و از مُثله کردن مشرکان نهی می‌فرمود و در تاریخ، هرگز یک حادثه هم روی نداده است که نشان دهد مسلمانان یک نفر از دشمنان‌شان را مُثله کرده باشند.
برخی قاعدۀ «مقابله‌به‌مثل» را قانونی برای تجویز این امر قرار داده‌اند تا هر کاری را که بخواهند با دشمنان‌شان اعم از محاربین یا شهروندان انجام دهند، اما اسلام هرگز خشونت و ستم را روا نمی‌داند؛ ازاین‌رو از نظر قانونی اذیت و آزار شهروندان کشوری را که با ما در جنگ است، مباح نمی‌داند؛ هرچند آنان شهروندان ما را مورد آزار و شکنجه قرار دهند.
خداوند متعال می‌فرماید: «وَلَا یجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى»؛ دشمنی با گروهی شما را بر آن ندارد که عدالت نکنید؛ عدالت کنید که به پرهیزگاری نزدیک‌تر است.(مائده: ۸) علامه قرطبی رحمه‌الله می‌گوید: این آیه دلالت دارد بر این‌که کفر کافر، مانع عدالت با او نمی‌شود و مُثله کردن آنان جایز نیست؛ هرچندکه آنان زنان و فرزندان ما را بکشند و با این کارشان ما را دردمند کنند؛ هرگز ما به بهانۀ مقابله‌به‌مثل اجازه نداریم آنان را با مثله کردن بکشیم تا آنان را دردمند و اندوهگین بکنیم. (قرطبی، ۱۳۸۴: ۶/ ۱۱۰)
از اینجاست که «هلیار بلوک» مستشرق فرانسوی می‌گوید: عرب‌ها برای غارت و چپاول بیرون نشدند، بلکه برای گسترش دین محمّد و نشر نمونۀ برتر بیرون آمدند. (سرجانی:۳۶۵)
وقتی قرطبه در سال ۶۳۶هـ به‌دست مسیحیان افتاد، تمام کتابخانه‌های آنجا را به آتش کشیدند و ۲۰ سال پس از این واقعه بغداد به‌دست تاتاریان افتاد و آنان نیز همین کار را با کتابخانۀ بغداد انجام دادند، چنان‌که میلیون‌ها کتاب قطوری را که حاصل تلاش علمی مسلمانان در پنج قرن بود، جمع کردند و در نهر دجله انداختند. (همان) اما جنگ‌های پیامبر اکرم صلّی‌الله‌علیه‌وسلّم با انگیزۀ تخریب نبود؛ بلکه پیامبر و مسلمانان به‌شدّت تلاش می‌کردند تا از عمران و آبادانی سرزمین‌های دشمن محافظت کنند. در توصیه‌های آن‌حضرت این‌گونه آمده است: «هیچ درختی را قطع نکنید و هیچ نخلی را نکَنید و هیچ خانه‌ای را ویران ننمایید.»(بیهقی: ۱۷۹۳۵)

تسامح و مدارای نبوی با اسیران جنگی
اگر صحنۀ فتح مکه مورد بررسی قرار گیرد، زمانی‌که پیامبر اکرم صلّی‌الله‌‌علیه‌و‌سلّم مکه را فتح کرد و همۀ آنان در مقابل وی زانو خم کرده و مملوک وی قرار گرفتند، آن‌حضرت می‌توانست هرگونه رفتاری که دوست داشت، با آنها در پیش گیرد، اما با آنان چگونه رفتار کرد؟
فرمود: «ای اهل قریش! خداوند از شما نخوت جاهلی و افتخار به پدران را از بین برد. همۀ انسان‌ها از نسل آدم‌اند و آدم از خاک. آن‌گاه این آیه را تلاوت فرمود: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ»؛ ای مردم! بی‌شک ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم، تا یکدیگر را بشناسید، همانا گرامی‌ترین شما نزد خدا پر هیز گارترین شماست، بی‌گمان خداوند دانای آگاه است.(حجرات:۱۳)
در ادامه فرمود: «ای اهل قریش! شما گمان می‌برید که من با شما چه برخوردی خواهم کرد؟» آنان گفتند: شما برادر بزرگوار و فرزند برادر بزرگوار هستید. آن‌‌حضرت فرمود: «اذهبوا فأنتم الطلقاء؛ بروید، آزادید.»‌(ابن هشام، ۱۹۵۵ :۲/ ۴۱۱)
در این قضیه برای ما به‌وضوح نمایان می‌گردد که کلمۀ «الطلقاء» یعنی آزادگان، در حدیث بیانگر این است که آنان حکم اسیر را داشتند و رسول خدا بر آنان منت گذاشت و آنان را آزاد کرد و به آنان آزاری نرسانید، بلکه آنان را مورد اکرام و نوازش قرار داد و منزلت و مقامشان را بالا برد که این امر نشانۀ اخلاق وارسته و رحمت و عطوفت و اوج تسامح و مدارای آن حضرت است.

رأفت و مدارای نبوی با اسیرانی که نگه‌داری می‌شدند
حضرت ابن‌عباس رضی‌الله‌عنه می‌گوید: رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌و‌سلّم در روز غزوۀ بدر به اصحابش دستور داد تا اسیران را مورد اکرام و نوازش قرار دهند و صحابه آنان را در غذا خوردن بر خود مقدم می‌کردند.(ابن کثیر، ۱۹۹۹: ۴/ ۵۸۴) اصحاب رسول‌الله‌ براساس این توصیۀ آن‌حضرت هرگز غذای باقیماندۀ خود را به اسیران نمی‌دادند؛ بلکه غذای بهتر را به آنان می‌دادند و پس‌مانده‌ها را برای خود جمع می‌کردند و می‌خوردند. ابوعزیز، برادر مصعب‌بن عمیر یکی از اسیران بدر بوده و آنچه را خودش مشاهده کرده است، چنین بیان می‌کند: وقتی مرا در بدر اسیر کردند، در میان گروهی از انصار بودم. آنان هرگاه ناهار و شام می‌آوردند، بنابر توصیۀ رسول خدا که در حق ما کرده بود، اول غذا را به من تقدیم می‌کردند و خودشان خرما می‌خوردند، و هرگاه به‌دست کسی تکه نانی می‌افتاد، آن را به من تقدیم می‌کرد و من شرمنده می‌‌شدم و آن را رد می‌کردم و او دوباره آن را به‌سوی من برمی‌گرداند و به آن دست نمی‌زد.
همچنین مسلمانان به اسیران لباس و پوشاک نیز تقدیم می‌کردند. و این امر در احادیث صحیح وارد شده است. در روایتی آمده است که رسول خدا دستور داد تا اسیران هوازن را لباس بپوشانند، چنان‌که به فردی دستور داد تا از مکه برای اسیران لباس مُعَقَّد (نوعی از چادرهای هَجَر بودند) خریداری نماید. لذا هر کسی که آزاد می‌شد، لباس بر تن داشت. (بیهقی:۵/ ۲۶۴)

فراهمکردن اسکان مناسب برای اسیران
مسلمانان اسیران را پس از آن‌که وضعیت‌شان مشخص می‌شد، در دو جا اسکان می‌دادند: یا در مسجد که گرامی‌ترین مکان در نزد مسلمانان بود، یا در خانه‌های صحابه، و این امر اکرام و احترام زیادی از طرف مسلمانان نسبت به اسیران بود. حسن بصری می‌گوید: چون اسیری را به محضر رسول خدا می آوردند، آن را به یکی از صحابه می‌سپرد و به او این‌گونه توصیه می‌فرمود: «با او به نیکی رفتار کن.» و چون اسیر دو یا سه روز نزد آن صحابی می‌ماند، تحت تأثیر قرار می‌‌گرفت.(آلوسی، ۱۴۰۵: ۲۹/ ۱۵۵)

نرمی و ملایمت با اسیران
شریعت اسلام از شکنجه دادن به اسیر به‌ این منظور که از او در مورد دشمن کسب اطلاعات شود، نهی کرده است. از امام مالک پرسیدند: آیا اگر احتمال بود که اسیر، اسرار لشکر ما را به دشمن اطلاع دهد، آن‌گاه مورد شکنجه قرار داده می‌شود؟ فرمود: من چنین چیزی را نشنیده‌ام. بنابراین، یکی از مسائل اخلاقی در اسلام این است که باید با اسیر نرمی و ملاطفت شود تا احساس آرامش و اطمینان کند. اخلاق رسول خدا نیز این‌گونه بود که به پرسش‌های اسیران جواب می‌داد و از سؤالات آنان خسته و ملول نمی‌شد.
آن‌حضرت از افرادی که بارها و بارها برای کشتن آن‌حضرت تلاش می‌کردند نیز گذشت می‌کرد و هیچ‌گاه این امر باعث این نمی‌شد که در قلب آن‌حضرت حقد و کینه‌ای راه یابد، یا اخلاق زیبا و مهربانی‌اش را تغییر دهد. آن‌حضرت با تمام رهبران کفر چه آنهایی که با وی جنگیدند، و چه آنهایی که در مکه بودند و نیز با همۀ آنانی‌که در شبه جزیره می زیستند، گذشت پیشه کرد و پس از به‌دست گرفتن قدرت آنان را مورد عفو قرار داد.
در سایۀ این تسامح و مدارا و اخلاق عالی بود که پس از گذشت مدت زمان کوتاهی از آغاز رسالت پیامبر، دین مبین اسلام به‌صورت شفاف و روشن در مقابل مردم جهان عرض اندام کرد و پرده از چشمان مردم زدوده شد و موانع و اسباب گمراهی کنار رفت. آن‌گاه دیری نپایید که عامۀ مردم با چشم عقل خویش به عظمت و زیبایی اسلام پی بردند و از نزدیک به اخلاق رفیع پیامبر و حسن سلوک ایشان و سخنان و گفتارهای حکیمانه‌شان آگاهی یافتند و از روی تمایل قلبی و عشق و علاقۀ درونی، نه از روی اکراه و اجبار، اسلام را پذیرفتند.
بر خلاف آنچه امروز تبلیغ می‌شود که اسلام با شمشیر و اسلحه جهان را فتح کرده است، در بستر این اخلاق زیبا و تعامل نیکو و تسامح پیامبرگونه بود که ملت‌های ایران، شام، مصر، شمال آفریقا، و بلکه مسیحیان اندلس، اناضول و شرق اروپا و همچنین مردم شرق و غرب آفریقا، اندونزی، سرزمین‌های ملایو، هند و دیگر نقاط جهان فوج فوج وارد اسلام شدند و در برابر این شریعت گردن نهادند.

منابع:
1ـ ابن‌کثیر، ابوالفداء اسماعیل؛ البدایه ‌و النهایه؛ چاپ اول، بیروت: دارإحیاءالتراث العربی، ۱۹۹۹م.
2ـ ابن‌کثیر،ابوالفداء اسماعیل؛ تفسیر القرآن العظیم؛ دمشق: دارطیبه للنشر و التوزیع، ۱۹۸۸م.
3ـ ابن‌هشام، عبدالملک؛ السیره النبویه؛ چاپ دوم، قاهره: مکتبه و مطبعه مصطفی البابی الحلبی، ۱۹۵۵م.
4ـ آلوسی، شهاب‌الدین؛روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی؛چاپ اول،بیروت:دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۵ق.
5ـ رودنسون، مکسیم؛ ترجمۀ احمد خلیل؛ چاپ اول، بیروت: دارالحقیقه، ۱۹۸۰م.
6ـ عرفات، کامل العشی؛ رجال و نساء اسلموا؛ چاپ دوم، کویت: دارالقلم، ۱۹۷۸م.
7ـ قرطبی، ابوعبدالله محمد؛ الجامع لأحکام القرآن؛ چاپ دوم،القاهره: دارالکتب المصریه، ۱۳۸۴ق.

به نقل از: فصلنامۀ «ندای اسلام»/ شمارۀ 67-68


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید