صبح جمعه برای تزریق گاز سیانجی به تنها جایگاه فعال زاهدان واقع در بلوار انقلاب این شهر مراجعه کردم. صبحهای جمعه معمولاً صف کمی خلوت است. آنجا که رسیدم صف از بریدگی اولِ بعد از جایگاه کمی گذشته بود. یعنی رانندگان باید میرفتند و از بریدگی دوم میپیچیدند و وارد صف میشدند. برخی از رانندگان که حوصله نداشتند، از بریدگی اول میپیچیدند، مسیر کوتاهی را خلاف میرفتند و به صف میپیوستند. غافل ازاینکه پلیس راهنمایی و رانندگی کمی آنطرفتر پشت ماشینهایی که در صف گاز بودند، در کمین آنها نشسته است.
هر رانندهای که خلاف میآمد و در صف قرار میگرفت، مأمور پلیس بلافاصله دفترچهبهدست سراغش میرفت و قبض جریمه را تقدیمش میکرد. این کمینکردن و بهدامفتادن متخلفان همچنان ادامه یافت تا اینکه شور و شعور اجتماعی بهجوش آمد و رانندگان جلویی با فریادزدن، متخلفان را از کمین پلیس آگاه میکردند؛ هرکس که خلاف میآمد، همه باهم فریاد میزدند: «پلیس پلیس!» این همرسانی اجتماعی نقشۀ پلیس را نقش برآب میکرد تا اینکه سرانجام پلیس تغییر تاکتیک داد و پس از دقایقی از پشت صف خارج شد و رفت.
ماشینهای بعدی با خیال راحت خلاف میآمدند و به صف میپیوستند و رانندههای جلویی هم به گمان اینکه خطر رفع شده، نیازی به تذکر نمیدیدند، غافل از اینکه پلیس گرچه بهظاهر محل را ترک کرده، اما در جایی دور از دید همه کمین کرده است. وقتی تعداد قابل توجهی خلاف آمدند و در صف قرار گرفتند، پلیس مثل أجل معلق از راه رسید و همه را جریمه کرد.
تا اینکه ظاهراً قبوض جریمه تمام شد و این خودروی راهنمایی و رانندگی از محل رفت. چند دقیقه بعد خودروی دیگری آمد و دور از دید در جایی کمین کرد و این بار چند رانندۀ متخلف هم به دام این خودروی پلیس افتادند. این ماجرا ادامه داشت تا اینکه من به جایگاه رسیدم و خدا میداند که چند راننده دیگر هم بعد از من جریمه شدند.
در طول زمانی که این ماجرای ناراحتکننده ادامه داشت، این سؤال بین رانندگان مطرح بود که کار پلیس راهنماییکردن است یا مچگرفتن؟ تخلف رانندگان قابل دفاع نیست و باید همۀ شهروندان دستبهدست هم بدهند و قانونگریزی را به یک ناهنجاری و ضدارزش در جامعه تبدیل کنند. حال سؤال این است که آیا این عملکرد پلیس به قانونمندشدن شهروندان کمکی میکند یا بیشتر آنان را قانونگریز میکند. تجربه نشان داده که این دزد و پلیسبازیها مردم را از قانون بیشتر بیزار کرده است. کاش پلیس محترم راهنمایی و رانندگی به جای کمینکردن، در موقعیتی مناسب مستقر میشد و از تخلف رانندگان و حوادث احتمالی جلوگیری میکرد. این رفتار صلحجویانه روی مردمی که کمرشان زیر بار گرانیها خم شده و از سرناچاری برای کمکردن هزینههای زندگی از آن سوی شهر به این سوی شهر میآیند تا گاز بزنند، بیشتر میتوانست تأثیر بگذارد. بدونشک وقتی پلیس وظیفه راهنماییکردن را با کمینکردن و مچگیری اشتباه بگیرد، قانونگریزی و تخلف در رانندگی هم افزایش مییابد، چون بسیارند رانندههایی که دوست دارند زرنگبازی را با زرنگبازی جواب بدهند.
وظیفه پلیس راهنمایی و رانندگی از عنوانش مشخص است. پلیس باید بر اجرای درست قوانین رانندگی نظارت کند و با حضور در کنار مردم، مانع تخلف شود. اگر پلیس تخلف و صدور قبوض جریمه را منبع درآمد بداند و با این نگاه به مردم جامعه بنگرد و بهجای راهنماییکردن، مچ بگیرد و به دام بیندازد، شاید در این اوضاعِ بد، درآمدی بهدست آید، اما تخلف بهجای کاهش، افزایش مییابد، چون پلیس بهجای کمک به مردم از روی کول آنها بالا رفته است.
دیدگاههای کاربران