غالباً سال ۱۳۶۹ش. بود و ماه رمضان؛ حاج بشیرالله ریگی – از فعالان جماعت دعوت و تبلیغ زاهدان – پیشنهاد کرد به اتفاق هم سفری دعوی-تبلیغی به کردستان داشته باشیم؛ جماعتی سهنفری متشکل از حاج بشیرالله، حاج درمحمد کرد و بنده.
با هواپیما عازم تهران شدیم. به تهران که رسیدیم، باروبنه خود را در هتل حافظ گذاشتیم و برای شرکت در نماز تراویح که آن زمان تنها در یک محل در تهران (خانهٔ فرهنگ سفارت پاکستان در تهران) برگزار میشد، به آنجا رفتیم. یک حافظ پاکستانی پیشنماز بود و تعدادی از پاکستانیها و ایرانیهای اهلسنت ساکن تهران مقتدی بودند.
آقای حمیدالدین ملازهی نمایندهٔ ایرانشهر و آقای عبدالعزیز دادگر نمایندهٔ چابهار در مجلس سوم را ملاقات کردیم و با راهنمایی آنان به خانهٔ آقای مسعود هاشمزهی نمایندهٔ خاش رفتیم و قصد خود را از سفر بیان کردیم.
آقای هاشمزهی گفت: کاش قبلاً میدانستم و برنامهریزی میکردم و همراه شما به کردستان میآمدم. سپس از فعالیت پدرش در جماعت دعوت و تبلیغ برای ما تعریف کرد.
صبح روز بعد با یک اتومبیل کرایهای راهی کردستان شدیم. نخستین باری بود که به کردستان میرفتم، سراپا علاقه و شوق بودم. آنچه دربارهٔ کردها و گذشته و حالشان خوانده و شنیده بودم همگی در ذهن تداعی و مجسم میشد. به سنندج رسیدیم و به مسجدی که معروف به مسجد طوبی بود رفتیم. گفتند اینجا فعالان دعوت و تبلیغ گرد هم میآیند. مورد استقبال گرم عزیزان قرار گرفتیم و طبق راهنماییشان مشغول گشتوگذار و دیدار و ملاقات شدیم.
روزی در یکی از مساجد سنندج بودیم که شخصیتی وجیه، سرزنده و باوقار تشریف آورد. یکی از فعالان جماعت دعوت و تبلیغ به نام خدابخش که قبل از ما به سنندج رفته بود و با برخی شخصیتها و چهرههای کردستان تا حدی آشنا بود، گفت ایشان دکتر مصطفی خرمدل است. متقابلاً بنده را نیز بهعنوان خادمی از دارالعلوم زاهدان معرفی کرد.
این نخستین دیدار ما با دکتر مصطفی خرمدل بود. دکتر خردمدل بسیار خوشحال شد و خیلی ابراز محبت و صمیمیت نمود. جناب خدابخش نیز از همکاریهای جناب دکتر خیلی تمجید و اظهار خرسندی کرد.
برای من مقداری جای تعجب بود که چطور یک شخصیت برجسته و دانشمند در سطح دکتر خرمدل، با خدابخش که یک دعوتگر عامی بود، اینگونه همراهی و همکاری میکند. قطعاً این از اخلاص و فروتنی آن مرد بزرگ بود.
ازآنپس ایشان با اتومبیل شخصی ما را به اینسو و آنسو میبرد و در خیلی از ملاقاتها همراهی میکرد. دربارهٔ اوضاع منطقه و فعالیتهای دینی و وضعیت تحصیلات علوم دینی تبادل نظر میکردیم و از ایشان درددل میشنیدیم.
جمع دوستان و خاطرهای فراموشنشدنی
▪️شبی از شبهای دههٔ اخیر رمضان، در منزل یکی از عزیزان گردهمایی و اجتماع مختصری برگزار شد. حاضران از سر لطف از بنده خواستند که نماز تراویح را امامت کنم. اصرار کردند تا اینکه پذیرفتم. موقع نماز وتر رسید، گفتم وتر را جناب دکتر خرمدل پیشنماز شوند، اما ایشان گفتند خیر! امشب میخواهیم طبق مذهب امام اعظم ابوحنیفه رحمهالله وتر بخوانیم.
بعد از پایان نماز جلسه شروع شد. در آن جلسه برخی از شخصیتها و بزرگان معروف سنندج شرکت داشتند ازآنجمله آقای مسعود قادرمرزی و کاک فاروق فرساد.
به هر یکی از شخصیتهای حاضر چند دقیقه وقت داده شد تا سخن بگوید، بنده نیز صحبت کردم. وقتی گفتم من اینجا در برادران کرد ویژگیها و اوصافی دیدهام که آرزو میکنم: «یا لیتنی کنت کردیاً؛ ای کاش من یک کرد بودم»، حاضران خیلی اظهار خوشحالی و لطف کردند. جلسه تقریباً تا دیروقت ادامه یافت.
آنچه از یادآوریش لذت میبرم ترنمهای دستجمعی عزیزان کرد بود که یکی از آنان اشعاری از قصیدهٔ بُرده را در مدح حضرت رسول صلّیاللهعلیهوسلّم میخواند و در آخر همگی یک صدا میگفتند: «مولای صلّ و سلّم علی حبیبک خیر الخلق کلهم.»
مخصوصاً وقتی خواننده این بیت را زمزمه میکرد: «يا نفس لا تقنطي من زلّة عظمت/ إنّ الكبائر في الغفران كاللّمم؛ ای نفس با لغزش بزرگی که از تو سرزده [از رحمت الهی] ناامید مباش؛ زیرا در مقام بخشایش، گناهان کبیره مانند صغیرهاند.» جمعیت به وجد میآمد و همگی میگفتند: «مولای صلّ و سلّم دائماً ابداً علی حبیبک خیر الخلق کلهم.»
از آن مجلس پرطراوت به این نتیجه رسیدم که برادران کرد اعم از اهل علم و تحصیلکرده دارای قلبهای تپنده و سرشار از محبت آنحضرت صلّیاللهعلیهوسلّم هستند و تندبادهای گوناگون نتوانسته نعمت حب و عشق را از آنان سلب کند.
▪️از دکتر خرمدل درخواست کردم که در سفری به زاهدان تشریف بیاورد، فرمود: تصمیم گرفتهام تا زمانیکه کار ترجمهٔ تفسیر فی ظلال القرآن سید قطب رحمهالله را تکمیل نکردهام به هیچجای دوری سفر نکنم. بنده از همّت و عزم ایشان متأثر شدم و فهمیدم انجام کارهای بزرگ علمی بدون یکسویی و تمرکز فکری مشکل است.
بار دوم دکتر خردمدل را در سفری دیگر در مهاباد زیارت کردم. در مجلسی که آقایان ماموستا ملا عبدالله احمدیان و شیخ برهان شفیعی نیز تشریف داشتند و از زاهدان نیز تعدادی از عزیزان همراه بودند.
آخرین ملاقات و وداع
سال ۱۳۸۶ش. دفتر امور دانشجویی دارالعلوم زاهدان تصمیم گرفت به روال هر سال برای همایش سراسری دانشجویان اهلسنت، یکی از شخصیتهای بزرگ اهلسنت کشور را دعوت کند، که در این سال مصوب شد مهمان ویژهٔ همایش جناب دکتر مصطفی خرمدل باشند. با ایشان تماس گرفته شد، و ایشان با کمال میل دعوت را پذیرفتند و به زاهدان تشریف آوردند و با تواضع و فروتنیِ ویژهای که مخصوص ایشان بود و با افادات خویش طلاب و دانشجویان و علاقهمندان را به فیض رساندند. اوقات خوب و خوشی با ایشان در مدت حضورشان در زاهدان سپری شد، و قصد بر آن بود تا در فرصتهای دیگری از وجود ایشان امکان استفاده بیشتر میسر گردد.
اما سالها از آخرین دیدار ما با ایشان گذشت و متأسفانه بار دیگر نه فرصت و امکان سفر دیگری به کردستان برای ما فراهم شد و نه فرصت و امکانی برای حضور دوباره ایشان در زاهدان و بلوچستان میسر گردید.
و اینک با دریافت خبر ارتحال و درگذشت ایشان به تاریخ ۴ خرداد ۱۳۹۹، با غم فراق این شخصیت برجسته مواجه شدیم، إنّا للّه و إنا إلیه راجعون.
▪️دکتر مصطفی خرمدل با خدمات گرانسنگ و ارزشمند خویش در زمینهٔ ترجمه و تفسیر قرآن مجید و بعضی دیگر از موضوعات علمی، احسان و منت بزرگی بر جامعهٔ ما نهاد. امید داریم خداوند متعال این شخصیت قرآنی و خدوم را به عالیترین درجات اخروی مشرف و فائزالمرام گرداند و راهش را پر رهرو قرار دهد.
اللهم اغفر له وارحمه واکرم نزله، اللهم لا تفتنا بعده ولا تحرمنا اجره.
منبع: کانال تلگرامی مفتی محمدقاسم قاسمی
دیدگاههای کاربران