امروز :جمعه, ۳۱ فروردین , ۱۴۰۳

ويروس كرونا؛ و سياست عمربن‌خطاب در تعامل با بیماری طاعون

ويروس كرونا؛ و سياست عمربن‌خطاب در تعامل با بیماری طاعون

این روزها همه درگیرِ اخبار و شایعات وبای جهانی (کرونا) هستند که هر روزه حلقه‌ی گسترش آن وسعت می‌یابد. این وبا باعث مرگ تعداد زیادی شده، خصوصا در کشورهایی که خطر انتشارش بیشتر بوده است. از آنجایی‌که چنین بلایا از قضا و قدَر الهی است، از ما مسلمانان خواسته شده با توکل بر خدا و تسلیم‌بودن در برابر قضا و قدَر او، برای پیشگیری از این بلا و حفاظت خود از اسباب ابتلا به آن بکوشیم. در سیرت سیدنا عمر بن الخطاب رضی‌الله‌عنه عملکردی در تعامل با بیماری وبا روایت شده که در رابطه با قضیه‌ی (کرونا) برای ما سودمند است.

طاعون عمواس
در سال هجدهم هجری حادثه‌ای وحشتناک اتفاق افتاد که مراجع و منابع تاریخی آن را «طاعون عِمَواس» نام نهاده‌اند. عمواس نام شهر کوچکی میان قدس و الرَّملة است و چون شیوع طاعون از این شهر آغاز شده بود، به طاعون عمواس معروف شد و سرتاسر شام را دربرگرفت.
طبق معلومات بنده بهترین تعریفی که از این بیماری نقل شده از ابن حجر است که پس از ذکر آرای مختلف می‌گوید: این (معلوماتی) از اقوال اهل لغت، فقهاء و اطبّاء در تعریف آن بود و جانِ کلام آنکه: این بیماری در واقع ورمی است که از فشار خون یا انسداد خون در عضوی ایجاد می‌شود و آن را فاسد می‌کند‌. اما سایر بیماری‌های عمومی دیگری که از هوای آلوده پدید می‌آید، به علت سرایت همگانی و یا کثرت مرگ‌ومیر آن، به‌طور مجازی «طاعون» نام‌گذاری شده‌اند.
شاید علت تفاوت قائل‌شدن بین طاعون و وبا صحت این حدیث نبوی باشد که ایشان خبر داده‌اند طاعون در شهر مدینه داخل نمی‌شود، لکن وبا داخل می‌شود. و در قرن‌های پیشین وبا در این شهر بروز کرده، اما طاعون دیده نشده است.
قابل ذکر است که طاعون پس از نبردهای سنگین بین مسلمانان و رومی‌ها که افراد زیادی به قتل رسیده بود و تعفن آن فضا را دربر گرفته بود، پدید آمد و این امری‌ست که خداوند بر اساس حکمتی که او بهتر می‌داند آن را مقدر نمود.

۱ـ بازگشت عمر از مرزهای حجاز و شام
در سال هفدهم هجری سیدنا عمر رضی‌الله‌عنه تصمیم گرفت برای بار دوم از شام دیدن کند. وی همراه با گروهی از مهاجرین و انصار حرکت کرد تا به منطقه‌ی سَرْغ حوالی مرزهای حجاز و شام رسید، در آنجا با تعدادی از سرلشکران خود ملاقات کرد و آنان خبر دادند که در شام بیماری طاعون شیوع پیدا کرده است. عمر رضی‌الله‌عنه پس از مشوره با همراهانش بازگشت.
پس از بازگشت ایشان طاعون خطرناکی در شام شیوع پیدا کرد و به سبب همه‌گیری آن تعداد زیادی مُردند. ازجمله: أبوعبيدة بن الجرّاح (امیر شام)، معاذ بن جبل، يزيد بن أبي سفيان، حارث بن هشام (نیز گفته‌شده در یرموک به شهادت رسید)، سهيل بن عمرو، عتبة بن سهيل، و… سایر بزرگان قوم.
این بیماری همچنان ادامه داشت، تا اینکه عمروبن‌عاص رضی‌الله‌عنه به عنوالی والی شام مقرر شد. وی به مردم دستور داد از شهر خارج شده و به کوه‌ها پناه ببرند؛ مردم خارج شدند و مدتی نگذشت که خداوند این بلا را برطرف نمود. چون خبر به عمر رضی‌الله‌عنه رسید با این تدبیر عمروبن‌عاص مخالفت نکرد.

۲ـ سفر مجدد عمر رضی‌الله‌عنه به شام و ترتیب امور
عمر فاروق رضی‌الله‌عنه از وفات فرماندهان بزرگ و سربازان جان‌برکف خود به سبب طاعونِ شام، بسیار متأثر و غمگین شد. نامه‌های بسیاری از سوی امرای شام در رابطه با میراث فوتی‌ها و سایر موارد به وی رسید.
ایشان صحابه را گردهم آورد و از آنان مشوره خواست و در نهایت تصمیم گرفت شخصا به آن مناطق سرکشی کند و امورشان را نظم دهد. طبق نظر صحابه باید سفرش را از شام آغاز می‌کرد، به‌همین خاطر گفت: میراث مردم شام در حال ضایع‌شدن است، ابتدا از شام آغاز کرده و میراث‌شان را تقسیم خواهم کرد و آنچه را صلاح بدانم، آنجا اعمال می‌کنم و سپس به سایر شهرها می‌روم و امورشان را نظم می‌دهم.
فاروق اعظم رضی‌الله‌عنه از مدینه حرکت کرد و علی‌بن‌ابیطالب را جانشین خود تعیین کرد. زمانی که به شام رسید، اموال را تقسیم نمود، لشکر را به دو گروه زمستانی و تابستانی تقسیم‌بندی کرد، ورودی‌های شهر شام را استحکام بخشید، والیان را مشخص کرد، عبدالله‌بن‌قیس را بر نواحی ساحلی و معاویه رضی‌الله‌عنه را بر دمشق به‌عنوان والی تعیین کرد. امور نظامیان، فرماندهان و مردم را مرتب کرد، میراث مردگان را بین زنده‌ها تقسیم کرد.
چون وقت نماز فرارسید، مردم از وی خواستند بلال را دستور دهد تا اذان بگوید، وقتی بلال رضی‌الله‌عنه به دستور امیرالمؤمنین اذان گفت، همه گریستند و خود عمر رضی‌الله‌عنه بیشتر از همه گریست، زیرا اذان بلال یادآور ایام حیات رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم بود.
عمر رضی‌الله‌عنه قبل از بازگشت به مدینه در میان مردم خطبه‌ای ایراد کرد: «ای مردم! من فرماندهان و والیان شما را مشخص کردم، و آنچه را بر عهده‌ی من بود انجام دادم و حقوق، اماکن و درآمد شما مشخص شد، سربازان اسلام در خدمت شما هستند و نیز اگر کسی احساس می‌کند امری از امور نیاز به رسیدگی دارد، بیاید تا به آن رسیدگی کنیم».
قابل یادآوری است که طاعون عمواس حادثه‌ای بزرگ و خطیر بر مسلمانان بود، نزدیک به بیست‌هزار نفر- حدود نصف جمعیت شامِ آن زمان – فوت کردند. همچنین در آن شرایط حساس مسلمانان از حمله و یورش رومی‌ها نیز بیم داشتند، و اگر رومی‌ها از ضعف مسلمانان خصوصا تزلزلی که بر اثر طاعون در صف لشکر رخنه کرده بود، آگاه می‌بودند و حمله می‌کردند، مواجهه با آنان برای مسلمانان بسیار مشکل بود. اما چه‌بسا که یأس و ناامیدی در دل رومی‌ها اثر کرده بود و از حمله به مسلمانان صرف‌نظر کردند و زمین‌گیر شدند. خصوصا اطلاع یافته بودند که مردم شام و حوالی آن از حکومت اسلامی راضی هستند و با خاطری آسوده به پادشاه عادل آنان دست یاری دراز کرده‌اند. و رومی‌ها بدون کمک مردم شام هرگز نمی‌توانند بر مسلمانان پیروز شوند و دیگر اینکه سربازان رومی نیز از جنگ خسته بودند و به دنبال استراحت بودند و جرأت رویارویی با مسلمانان که در هر نبرد پیروز میدان بودند و آوازه‌ی‌شان ترس بر اندام همه می‌انداخت، را نداشتند.

۳ـ حكم ورود و خروج از مناطقی که طاعون در آنجا انتشار یافته است
رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمود: «إذَا سَمِعْتُمْ بِهِ بِأرْضٍ، فلاَ تَقْدمُوا عَلَيْهِ، وإذَا وَقَعَ بِأَرْضٍ وَأَنْتُمْ بِهَا، فَلا تخْرُجُوا فِرَارًا مِنْهُ»؛ (هرگاه شنیدید در جایی (طاعون نازل شده) وارد آن نشوید و اگر در جایی واقع شد و شما آنجا بودید، پس برای فرار از طاعون از آنجا خارج نشوید).
صحابه در رابطه با نهی از خروج و ورود به شهر طاعون‌زده اختلاف نظر داشتند، برخی به ظاهرِ حدیث عمل می‌کردند و برخی به تأویل آن باور داشتند. متأولین، خروج کسانی که در شهرشان طاعون نازل شده بود را مباح می‌گفتند. قبلاً تلاش سیدنا عمر رضی‌الله‌عنه برای بیرون کردن أبوعبيده از شام که در آن طاعون آمده بود را ذکر کردیم، اما ایشان عذرخواهی کرده (و باقی ماند). اما وقتی عمر رضی‌الله‌عنه از او خواست که مردم را از جایی که آب‌های آلوده داشت به جایی دیگر انتقال دهد، وی پذیرفت و این کار را انجام داد‌؛ البته نامه‌نگاری بین عمر و ابوعبیده رضی‌الله‌عنهما بعد از ملاقات یکدیگر در “سرغ” انجام شده بود و حدیث نهی از خروج و ورود به محل وباء را از عبدالرحمن بن عوف شنیدند و عمر به مدینه برگشت. چنین به نظر می‌رسد که طاعون تازه آغاز شده بود و همه‌گیر نشده بود، زمانی که عمر رضی‌الله‌عنه به مدینه رسید، اخبار مرگ و میرِ شدید به وی رسید.
برداشت عمر رضی‌الله‌عنه از جواز خروج از شهر طاعون‌زده از تعدادی دیگر از صحابه – معاصران ابوعبیده همچون: ابوموسی اشعری و عمروبن‌عاص- نیز نقل شده که آنان نیز همین دیدگاه را داشتند و اختلاف در خروج بود و در رابطه با نهی ورود به شهر طاعون‌زده همه اتفاق‌نظر داشتند.
کسانی که قائل به مباح بودن خروج بودند، این اباحت را مشروط به آن می‌دانستند که شخص خارج‌شونده معتقد نباشد که خروجش، فرار از تقدیر الهی است و به سبب فرار از مرگ نجات یافته است، بلکه خروجش را یک ضرورت جهت تداوی تلقی کند؛ در چنین صورتی خروج برایش جواز دارد.
اما عدم خروج ابوعبیده رضی‌الله‌عنه و عذرخواهی‌اش از عمر رضی‌الله‌عنه به‌خاطر مسائل طبی، اجتماعی، سیاسی و نظامی بود که دین دستور به تنظیم امور می‌دهد و باید فرمانده‌ای امین در رأس امور قرار داشته باشد، و ابوعبیده رضی‌الله‌عنه امین این امت بود و در پاسخ به علت عدم خروجش فرمود: «من در میان لشکر مسلمانان حضور دارم، خود را از آن‌ها بهتر نمی‌دانم.»
همچنین برخی از علما در رابطه با حکمت نهی از خروج گفته‌اند: اگر همه‌ی مردم برای خروج اقدام کنند، مصالح افراد ناتوان ضایع می‌شود، زیرا کسی باقی نمی‌ماند که به امور آنان در حال بیماری و یا پس از مرگ رسیدگی کند، پس اگر خروج مشروع باشد، توانمندان خارج می‌شوند و این سبب دل‌شکستگی ضعفا خواهد شد. همچنین گفته شده: یکی از حکمت‌های تهدید از فرار سربازان در جنگ، همین است که سایر سربازان دل‌شکسته شده و شکست می‌خورند‌.

نتیجه‌ی گفتار:
ماندن “رخصت (مباح)” و خارج‌شدن نیز رخصت است. کسی که در محل بیماری بوده و مبتلا شود، خارج‌شدنش هیچ فایده‌ای ندارد، بلکه وی انتقال‌دهنده‌ی بیماری به افراد سالم خواهد بود. اما فردی که مبتلا نشده برای وی رخصت است و می‌تواند خارج شود، البته در صورتی که همه‌ی افراد سالم خارج نشوند و افرادی جهت مداوای بیماران باقی بمانند‌.
این بیماری مُهلک به علت نافهمی، به زندگی بسیاری از مردم سرایت کرد، حتی فاتحان بزرگی مبتلا شدند؛ اما سیدنا عمر رضی‌الله‌عنه با احتیاط کامل با آن تعامل کرد و با همراهانش به شام وارد نشد؛ کوشید افراد سالم را از این شهر خارج کند؛ پس از نابودی وبا مسئولیت (تدبیر امور) را شخصاً به عهده گرفت و به شام سفر کرد تا از نزدیک تبعات آن را سنجیده و مشکلات را حل کند؛ مرجع تمامی تعاملات وی شریعت و فقه اسلامی بود که اجتهاد کرد و دستورات را نافذ کرد و والیان را مأموریت داد.
عمربن‌خطاب رضی‌الله‌عنه یقینا بهترین الگو و نمونه برای حاکمان و امرای بعد از خود است که چگونه با مشکلات و چالش‌ها مواجه شوند و آنها را مدیریت کنند. همچنین وی بهترین الگو در تعامل با بیماری‌های خطرناک است، زیرا دوری از اماکن انتشار بیماری و تلاش برای محدود کردن ساحه‌ی انتشار آن، از دانش و فهم خلیفه‌ی راشد عمربن‌خطاب رضی‌الله‌عنه در تعامل با بیماری‌های خطرناک است.

منابع:
۱- أحمد إبراهيم الشريف: دراسات في الحضارة الإسلامية، دار الفكر العربي، صفحة (253،254).
۲- عبد الوهاب النجار: الخلفاء الراشدون، (1986)، دار القلم، بيروت، صفحة (224:222).
۳- علي محمد الصلابي: سيرة أمير المؤمنين عمر بن الخطاب شخصيته وعصره، (2005)، مؤسسة اقرأ، القاهرة، صفحة (235:230).
۴- محمد حميد الله: مجموعة الوثائق السياسية للعهد النبوي والخلافة الراشدة، (1985)، دار النفائس، ط5، (490).
۵- محمد رشيد رضا: الفاروق عمر بن الخطاب، دار الكتب العلمية، بيروت، لبنان، صفحة (230).
۶- محمد شراب: أبو عبيدة عامر بن الجراح، (1997)، دار القلم، صفحة (220،232،237).


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید