امروز :جمعه, ۷ اردیبهشت , ۱۴۰۳

عمادالدین زنگی؛ رهبری که نباید فراموش شود

عمادالدین زنگی؛ رهبری که نباید فراموش شود

در هر قوم و ملتی افرادی هستند که به آنها افتخار می‌کنند و به آنان می‌بالند، حتی افرادی هستند که نه‌تنها میان ملت خود بلکه در سایر ملل به‌خاطر تلاش‌ها و فعالیت‌هایشان دوست‌داشتنی شده‌اند، به‌عنوان‌مثال صلاح‌الدین ایوبی کردی علاوه بر اینکه محبوب ملت کرد هستند، نزد دیگر مسلمانان به‌عنوان الگو و اسوه یاد می‌شوند؛ اما در این میان اشخاصی نیز هستند که نامهربانی‌های تاریخ و صدالبته کم‌توجهی ما آنان را ناشناخته و یا کمتر شناخته‌شده گذاشته است و این بر ما است تا اسطوره‌های شجاعت، دلاوری و نیکوکاری خود را بشناسیم و به فرزندان‌مان نیز بشناسانیم تا به‌جای رابین‌هود و زرو و… اسطوره‌های واقعی و اسلامی را الگوی خود قرار دهند.
عمادالدین‌بن‌آق سنقربن‌عبدالله آل‌ترغان از اغوزهای (1) ترکمن (2) بود، تاریخ‌نگاران کمتر به وی پرداخته‌اند حتی در میان قوم خود نیز کمی ناشناخته است، او را پیشگام جهاد اسلامی ضد وجود صلیبیان در شامات (3) می‌دانند، او زمانی پا به عرصه جهاد گذاشت که جنگ‌جویان صلیبی سرزمین‌های اسلامی را درنوردیده بودند و حتی تا مناطقی از عراق پیش رفته بودند، آنها گمان می‌کردند که هیچ‌گاه از سرزمین‌های اسلامی بیرون نخواهند شد، حتی مسلمانان نیز امیدی برای فتح و پیروزی نداشتند و افسانه شکست‌ناپذیری جنگجویان صلیبی در تمام ممالک پیچیده بود، قهرمان داستان ماکسی بود که اسطوره شکست‌ناپذیری صلیبیان را در هم شکست، فرمانده‌ای شجاع و حاکمی مسلمان، اصالتاً ترکمن بود، هیبتی عظیم داشت و سیاستمداری بزرگ بود، ضعفا را حمایت می‌کرد و اقویا از او خوف داشتند، سرزمین‌های را که قبل از آن خرابه شده بودند، آباد کرد، دزدان و راهزنان را قلع‌وقمع کرد و امنیت گستراند، مردم در زمانه او به بهترین شیوه زیستند او کسی است که زمینه‌سازی فتح دوباره قدس و بیرون راندن نیروهای اشغالگر صلیبی را توسط صلاح‌الدین ایوبی فراهم آورد. «استنلی‌لین‌پول» می‌گوید: «مسلمانان می‌بایست اعلام جهاد کنند و فرماندهی باتجربه به میدان مبارزه بفرستند که بتواند شهامت، جرئت، دلاوری و استعدادها و توان رزمی و نظامی خویش را به نمایش بگذارد و لازم بود که امرای ترک و والیان دولت گروهی از قهرمانان و جنگاوران مؤمن و مبارز را گرد هم آورند تا از صلیبیان خون‌آشام و متجاوزی که علیه مسلمانان بی‌گناه ستم‌ها و جنایات متعددی روا داشته و آنان را بی‌رحمانه به قتل رساندند، انتقام بگیرند، این فرمانده باتجربه و دلاور کسی جز «عمادالدین زنگی» نبود.»(4)


عمادالدین زنگی قهرمانی از نسل قهرمانان

پدرش ابوسعید آق‌سنقر ملقب به قسیم‌الدوله و معروف به حاجب از اصحاب و یاران سلطان ملکشاه سلجوقی بود، ملکشاه سلجوقی خود فرزند مجاهد کبیر سلطان آلپ ارسلان ترکمانی فردی که حماسه ملازگرد را آفریده بود، این دو که زیر نظر و اهتمام صدراعظم بزرگ تاریخ نظام‌الملک پرورش‌یافته بودند، تلاش می‌کردند تا افرادی دین‌دار، صادق و دلسوز برای امت اسلامی را در مناصب مهم بگذارند، این حرص و تلاش سلاطین سلجوقی و صدراعظم دانایشان نظام‌الملک باعث شد تا ستارگانی از جنس مردان زمینی و قهرمانانی بزرگ تربیت یابند که تمام هم‌وغم‌شان حفظ بلاد اسلامی و پیشرفت روزافزون امت اسلامی باشد، یکی از این فرماندهان آق‌سنقربن‌عبدالله ترکمانی پدر عمادالدین زنگی است، او مکانت بزرگی نزد سلطان ملکشاه سلجوقی داشت، به‌گونه‌ای که سلطان وی را قسیم‌الدوله ملقب نمود و این یعنی او را شریک خود در اداره حکومت می‌دانست. (5)
به روايت ابن‌اثير، ملکشاه در (۴۷۹ ق/۱۰۸۶. م) به شام لشکر کشيد و پس از استيلا بر حلب، امارت آن ديار را به آق‌سنقر واگذاشت. پس از مرگ آق‌سنقر، سلطان برکيارق به‌پاس خدمات وي، پرورش پسر ۱۰ ساله‌اش ابوالجود عمادالدين زنگي را که در حلب اقامت داشت، بر عهده گرفت و اقطاعاتي به او داد. عمادالدين در دستگاه «برکيارق» شجاعت و لياقتي نشان داده در همه پيکارهايي که وي در شام و جزيره با صليبيان داشت، شرکت جست. وي در (۵۱۲ ق / ۱۱۱۸. م) از سوي سلطان محمود سلجوقي به امارت بصره منصوب شد و اندکي بعد «واسط» نيز به قلمرو او پيوست. در همين سال فردی شیعه مسلک به نام دبیس‌بن‌صدفه علیه خلیفه عباسی المسترشدبالله شورید، سلطان محمود سلجوقی، به یاری خليفه درآمد و وارد بغداد شد و چندي بعد عمادالدين را به شحنگي بغداد برگماشت. پس از مرگ عزالدين مسعودبن‌آق سُنقُر بُرسُقي (۵۲۱ ق / ۱۱۲۷. م) که امارت موصول را داشت، عمادالدين به حکومت آن ديار برگزيده شد و سلطان تربيت دو پسر خود آلپ ارسلان و فرخ‌شاه را به او سپرد. از همين‌جاست که وي لقب اتابک (6) يافت و جانشينان او اتابکان خوانده شدند. عمادالدين پس از استقرار در موصل، به حلب تاخت و آنجا را تصرف کرد (۵۲۲ ق /۱۱۲۸ م)». همچنين صادق سجادي به‌درستي مي‌نويسد که «عمادالدین زنگي که در فرماندهي از استعدادي عالي برخوردار بود، از نخستين کساني به شمار مي‌رود که به مقابله جدي با تجاوز صليبيان پرداخت. قتل او باعث شد که صليبيان تا چندي آسوده‌خاطر باشند، زيرا انتظار داشتند که پس از او جانشينانش، مانند ساير ملوک‌الطوايف اسلامي، بر سر فرمانروايي به ستيز برخيزند؛ اما بي‌درنگ پس از قتل زنگي، پسر مهینش سیف‌الدین به تدبیر جمال‌الدين اصفهاني بر مسند حکومت موصول نشست و پسر ديگرش نورالدين محمود روي به حلب نهاد و در آنجا مستقر شد و به‌زودي بر سراسر شام استيلا يافت و به نيرومندترين دشمن صليبيان مبدل گشت. (7)


از فرماندهی جنگ تا مسند ولایت

بعدازآن که عمادالدین زنگی بالیاقت خود به فرماندهی بزرگ تبدیل شد، تغییرات بزرگی در حوادث منطقه ملتهب «شام» رخ داد، با وفات اتابک موصل “عزالدین مسعود برسقی” شام و موصل در دریایی از هرج‌ومرج و بی‌نظمی غرق‌شده بود و سلجوقیان و صلیبیان برای تسلط یافتن بر آن با یکدیگر درگیر بودند. از طرفی دیگر شیعیان باطنی که امیر عزالدین مسعود برسقی ترکمانی را به شهادت رسانده بودند، نیز تهدیدی برای این امارت محسوب می‌شدند و از سوی دیگر ذی‌نفعان و منفعت‌طلبان نیز هرکدام برای به دست آوردن منصب امارت در تلاش بودند، در «کوران» این اتفاقات بود که قاضی موصل شیخ بهاءالدین شهرزوری به‌سوی سلطان محمود سلجوقی شتافت و خواستار تعیین امیری نیرومند و کارآمد شد، در این زمان نیروهای اشغالگران صلیبی حدود 30 سال بود که در مناطق شام و حدودش روی کار بودند تا جایی که چهار پادشاهی مستقل «انطاکیه»، «رها»، «طرابلس» و «بیت‌المقدس» را در سرزمین شام به وجود آورده بودند و این غیر از سیطره صلیبیون بر اغلب مناطق شام بود.
سلطان محمود بعد از تفکر سریع و بینشی عمیق قرار شد، مسند ولایت و اداره موصل را به قهرمان ما عمادالدین زنگی بسپارد، این‌چنین شد که سلطان محمود جز او کسی را بهتر برای این امر نیافت و این امر در سال 521 هجری قمری موافق با 1127 میلادی محقق شد، این تاریخ نقطه عطفی در مناقشات ضد صلیبی بود که دوران جدیدی برای مسلمانان پدید آورد و آغازی خیر برای تمام امت شد.


اوضاع جبهه شام

هنگامی‌که عمادالدین زنگی امارت موصل را به‌دست گرفت، توانست از نزدیک اوضاع جبهه شام را ببیند‌؛ اما اوضاع بسیار غم‌انگیز بود، زیرا نیروهای اشغالگر صلیبی بیشتر مناطق شام را تصرف نموده و چهار امارت صلیبی در شام و سوریه پایه‌گذاری کرده بودند، شهرها و قلعه‌های تحت حاکمیت مسلمانان از اختلاف‌نظرها و جنگ‌های فرقه‌ای رنج می‌برد و این جدال‌ها گاهی حتی به جنگ بین خود آنها نیز می‌کشید، اما از سویی دیگر والیان مسلمان شهرها با صلیبیون معامله می‌کردند، اوضاع به‌گونه‌ای بود که گویا هر شهری مستقل از دیگر نقاط سرزمین اسلام بود، اغلب آنها بلکه تمامشان از برخورد و جنگ با صلیبیان جلوگیری می‌کردند تا از شر آنها محفوظ بمانند، زیرا می‌ترسیدند که اموال و دارایی‌های خود را از دست بدهند و آمال و آرزوهای‌شان منهدم گردد، همانند آنچه در زمان ما برای حکام ممالک اسلامی رخ‌داده است، این درماندگی و خودداری از یاری‌کردن ولایات و شهرها، کار صلیبیون را بیش‌ازپیش سهل و آسان نموده بود و وجود آنها را در شام و سرزمین‌های را کم‌کم مستحکم‌تر می‌نمود.
اضافه بر آن تقریباً کل مناطق و شهرهای مسلمان در حالتی مضطرب و هرج‌ومرج به سر می‌بردند، اختلاف بین امرای سلجوقی شدت گرفته بود از سویی دیگر میان سلطان مسعود سلجوقی و خلیفه عباسی المسترشدبالله اختلاف شدیدی صورت گرفته بود، در خلال تمام این موضوعات تصمیم گرفت، زمام امور را به‌دست گیرد و علیه صلیبیون به جهاد بپردازد و کاری را شروع کرد که قبل از او کسی سابقه آن را نداشت و تا زمانی که این هدف بزرگ و رؤیای مسلمانان را تحقق نبخشید، چشم روی چشم نگذاشت، دامنه رؤیاهای او به فراتر از حقیقت تبدیل گشت، زیرا قهرمان ما تصمیم گرفته بود تمام سرزمین شام را از وجود صلیبیون پاک‌سازی کند.


عمادالدین زنگی و ایجاد بنیانی مستحکم

تشکیل جبهه مقاومتی و دفاعی یکی از بدیهیات اساسی است که هنگام جنگ و مبارزه با دشمنان خارجی و اشغالگران باید به آن توجه داشت. در این زمان صفوف مجاهدین مسلمان ضعیف و ازهم‌گسسته شده بود، به همین خاطر اولین تلاش عمادالدین ایجاد و تکوین پایگاهی جامع و مستحکم با متحد کردن جبهه داخلی سوریه برای مسلمانان بود و شاید برای پیروزی این مرحله از سخت‌ترین مراحل باشد.
مدتی از حکومت عمادالدین زنگی در موصل نگذشته بود که جهاد ضد صلبیان را در محرم سال 522 هجری قمری در حلب آغاز کرد. ایشان پیش از حرکت به‌سوی شام قبلاً نقشه آزادی کامل این خطه را طراحی کرده بود. متأسفانه بعضی از طمع‌کاران زورگو مانع درست می‌کردند. ورود به‌ حلب کار ساده‌ای نبود، ایشان برای رسیدن به فتح آنجا را چندین ماه محاصره‌ کرد. سپس تنها یک سال بعد در تاریخ 523 هجری موافق با 1129 میلادی شهر «حماه» را نیز ضمیمه حکومت اسلامی کرد، بعدازآن نیز شهر «سرجی» و «دارا» (8) را فتح نمود، اقدام بعدی او فتح قلعه «اثارب» (9) از دست صلیبیان اشغالگر بود، در این میان اختلافات بین خلیفه عباسی المسترشدبالله و سلطان مسعود سلجوقی شدت گرفت، به‌گونه‌ای که عمادالدین چندین سال مشغول این اختلاف شد و در آن شرکت کرد؛ اما بعدازآن دوباره بر سر هدف اصلی خود بازگشت و بلافاصله چندین قلعه ازجمله قلعه‌های کردهای حمیدیه و کردهای هکاریه و قلعه صور (10) را زیر سلطه خود درآورد و سپس تلاش خود را برای به دست آوردن دیار بکر و مناطق کوهستانی (در سال 523 ه.ق=1134 م) ادامه داد.
به‌جز مناطقی که در اختیار صلیبیان بود، مناطق بزرگی از سرزمین شام به‌دست عمادالدین افتاده بود، دمشق قلب شام بود و ازاین‌رو زنگی در سال 529 هجری (1135 م) سعی در انضمام آن به ممالک اسلامی تلاش کرد؛ اما موفق نشد ولی او بیکار ننشست و همچنان به دنبال راهی برای وارد شدن به دمشق گشت.


زنگی شیر بلاد شام

بعدازاینکه عمادالدین زنگی ایجاد و تکوین جبهه‌ای جامع و مستحکم را به اتمام رساند، جهاد اصلی و حقیقی خود را ضد دشمنان اشغالگر صلیبی برای حفاظت از مقدسات آغاز کرد. صلیبیون قبل از ظهور عمادالدین زنگی در حال طرح‌ریزی استیلا بر همه مناطق سوریه و مصر بودند؛ اما وقتی‌که شیر جدید شام نمودار گشت، تمام سعی‌شان این بود آنچه را که زیر سلطه دارند، حفظ کنند.
قدرت عمادالدین در حلب روزبه‌روز بیشتر می‌شد و این مسئله برای صلیبیان به‌شدت سنگین می‌آمد همین شد که آنها به‌رغم اختلافات مذهبی فکر یاری خواستن از «امانوئل» امپراطور قسطنطنیه را بگیرند، زیرا آنها پیرو کلیسای کاتولیک و پاپ بودند، ولی امپراطور قسطنطنیه پیرو مذهب ارتودکس بود؛ بااین‌حال درنهایت صلیبیان کاتولیک با امانوئل برای یاری در مقابل سپاه اسلام به توافق رسیدند.
بلاد شام در موقعیتی بحرانی قرارگرفته بود؛ سال 532 هجری (1138 م) امانوئل امپراطور بیزانس با لشکری انبوه در آسیای صغیر (11) نفوذ کرد، هیچ‌یک از سلاجقه روم نیز نتوانستند او را متوقف کنند، او پس از دادن امان‌نامه به اهالی شهر «بزاعه» وارد سوریه شد، شهری که فاصله چندانی با حلب نداشت؛ اما بلافاصله بعد از به چنگ آوردن آن عهدشکنی کرد و مردان‌شان را قتل‌عام کرد و زنان‌شان را به اسارت گرفت. اوضاع منطقه و آنچه رخ‌داده بود. امپراطور بیزانس را بسان چکش و صلیبیون فرانسوی را در شام همانند سندان (12) قرار می‌داد، در همین دوران سخت بود که مردی به‌سان شمشیری آب‌دیده و سرسخت ظاهر شد. عمادالدین زنگی بعد از بررسی و تفکر در مورد این بلای عمومی دو تاکتیک را در پیش گرفت:
تاکتیک اول: با استفاده از گروه‌های داوطلب جهاد به‌صورت جنگ‌های چریکی و نامنظم به دشمن حمله کرده و آنها را تارومار می‌کردند، سپس عقب‌نشینی ‌کردند و به قتال و مبارزه با امپراطوری بیزانس پرداخت، با این کار اظهار قدرت و مبارزه‌طلبی کرده و ترس حملاتی ناگهانی را در دل دشمن کاشت، همچنین علی‌رقم تفاوت‌های بزرگ بین قوای آنها و قوای دشمن به‌منظور ترساندن آنها از حملات ناگهانی و جلوگیری از پیشرفت دشمن، تاکتیک ارسال نامه‌ها و وعیدهای تهدیدآمیز برای امپراطور بیزانس را به کاربرد.
تاکتیک دوم: عمادالدین زنگی از باهوش‌ترین و با بصیرت‌ترین افراد دوران خود بود، او از اختلاف مذهبی بین ارتودوکس و کاتولیک‌ها نهایت استفاده را کرد و با این کار بین بیزانسی‌ها و فرانک‌ها اختلاف انداخت، بدین‌صورت که فرستادگانی به‌سوی امپراطور بیزانس فرستاد تا او را از عهدشکنی فرانک‌ها و اینکه آنها در کمینش هستند، بترسانند، او نیز در مکانی به نام قلعه «شیزر» در نزدیکی «حماه» از نصرت و یاری آنان خودداری کرد، همچنین به‌سوی صلیبیان فرانک نیز پیکی فرستاد و آنها را از امپراطور بیزانس ترساند و از زبان امپراطور بیزانس به آنها گفت: «همانا سرزمین شام قلعه واحدی است که به ما متعلق دارد.»(13)
طرح عمادالدین موفق شد و بین دو طرف اختلاف واقع شد، امپراطور (بیزانس) درحالی‌که غنیمت‌های زیادی برای سربازان شام جا گذاشت، از شام خارج شد و منجنیق‌ها و سلاح‌های زیادی را در همان حالت رها کرد و رفت، اسیران زیادی از مسلمانان آزاد شدند. جایگاه عمادالدین در بین مسلمانان بالا رفت و به‌جای آنها عظمت و هیبت او در دل‌های صلیبیان جا گرفت، سپس او سعی در فتح دمشق کرد؛ اما در مقابل مقاومت و ایستادگی «معین‌الدین انر» حاکم دمشق شکست، خورد و نتوانست رؤیای خود را در مهم‌ترین شهر شرق تحقق بخشد.


فتح رها (14)

با شروع جنگ‌های صلیبی، صلیبیان شهر «رها» را اشغال کردند و در سال 492 هجری (1099. م) اولین حکومت صلیبی را در سوریه تشکیل دادند، حاکم‌شان فردی به نام جوسلین بود، او با شروع تحرکات عمادالدین فهمید که می‌خواهد «رها» را آزاد کند، پس به تقویت خطوط دفاعی شهر پرداخت و مانع خروج اهالی از شهر شد، ولی بااین‌وجود همسر و فرزندان خود را به فرانسه فرستاد، همه این تاکتیک‌ها به‌خاطر حفاظت از «رها» کرده بود.
عمادالدین از توانایی، عقل و حکمت جولسین آگاه بود، بنابراین طرحی بسیار هوشمندانه ریخت، چراکه آهن تنها با آهن‌پاره می‌شود. (15) ایشان طوری وانمود کرد که در حال نبرد با قبائل کردی است چراکه کردها قلعه‌های زیادی را در منطقه دیار بکر (در جنوب ترکیه امروزی) تحت کنترل داشتند. متأسفانه آنها به‌خاطر تعصب نژادی و قبیله‌ای از پیوستن به صفوف عمادالدین امتناع می‌ورزیدند، لیکن این خدعه‌ای برای به دام انداختن جوسلین بود. جوسلین وقتی موقعیت را این‌گونه مشاهده کرد از شدت محکم‌کاری کاست و بخش دفاعی شهر را کاهش داد و حتی برای ملاقات خانواده‌اش به فرانسه سفر کرد، ازآنجای که عمادالدین زنگی شب‌وروز با چشمانی باز از احوال منطقه خبر می‌گرفت، زمانی که فهمید جوسلین شهر را ترک کرده و نیز استحکام دفاعی شهر سست شده به اردوگاه سربازان خود رفت و آماده حمله به «رها» شد.
عمادالدین از شجاع‌ترین، قوی‌ترین و خطرناک‌ترین مبارزین در جنگ‌ها بود و هیچ‌کس در مقابلش امان نداشت. ایشان قبل از شروع جنگ سفره‌ای از غذا پهن کرد و گفت: «امروز از سفره‌ من کسی غذا می‌خورد که فردا با من برای فتح «رها» کارزار کند.» این سخن از شجاعتش و شدت جنگ حکایت داشت. عمادالدین زنگی هنگام محاصره «رها» با ترکمانان نامه‌نگاری کرده و آنها را برای یاری نظامی و ادای فریضه جهاد دعوت کرد، تعداد زیادی از ترکمانان به وی ملحق شدند. (16) هنگامی‌که جنگ شروع شد باوجوداینکه سنش بالا بود اولین سوار بود که به درهای شهر رسید، کاری که فقط از عهده شجاع‌ترین مردم برمی‌آمد، هنگامی‌که سر سفره نشست جز یک امیر و یک نوجوان کسی دیگر نبود، پس آن امیر رو به نوجوان کرده و گفت: «چگونه است که در اینجا نشسته‌ای؟» آن نوجوان رو به امیر کرد و جواب داد: عمادالدین زنگی رهبر، مربی و الگوی ماست، او کسی است که می‌داند چگونه غیرت جوانان و نوجوانان را برانگیزد و توان و نیروی‌شان را تهییج کند در این هنگام بود که عمادالدین گفت: «رهایش کنید که به‌خدا قسم من در چهره او شخصی را می‌بینم که از من سرپیچی و نافرمانی نمی‌کند.»(17) درواقع همین سخنان و حمایت عمادالدین از آن جوان سبب شد که نیروی بزرگی در آن نوجوان ایجاد شود.
سرانجام در 6 جمادی‌الثانی سال 539 هجری قمری (1144. م) شهر «رها» فتح شد. این فتح بازتاب شدیدی در جوامع اسلامی و صلیبی داشت. از زمان ورود صلیبیان به سرزمین شام حدوداً پنجاه سال می‌گذشت. درواقع این بزرگ‌ترین پیروزی مسلمانان بر نیروهای صلیبی بود. همین باعث شد تا نیروهای مسلمان به خودباوری رسیده و دوباره دوران پیروزی خود را به یادآورند و به مسلمانانی که بعد از آنها می‌آیند روحیه جهادی بزرگی تزریق کنند. از همه مهم‌تر اینکه با اعتمادبه‌نفس بیشتری با تفکر شکست‌ناپذیری صلیبیان فایق آیند و بعد از چند دهه به آزادی برسند.
صلیبیان که یکی از بدترین شکست‌های خود را متحمل شده و یکی از مهم‌ترین امارت‌های خود را ازدست‌داده بودند، سومین جنگ خود را در سال 542 هجری قمری (1147. م) برای بازپس‌گیری «رها» علیه شام آغاز کردند که درنهایت شکست خوردند.


شهادت عمادالدین زنگی

بعد از پیروزی «رها» گذرگاها برای دشمنان اسلام تنگ آمدند و کیان و موجودیت صلیبیان شام و دولت‌هایی که طی 50 سال ساخته بودن زیر سایه این شیر غرّان درخطری جدی قرار گرفتند. به همین خاطر آنها برای پیروزی در میدان‌ها جهاد ترفندهای زیادی به کاربردند؛ اما درنهایت پیروزی و ظفر شیر اسلام به دست آورد تا جایی که در بیشتر مناطق سوریه خطر وی صلیبیان را تهدید می‌کرد. به همین دلیل آنها تصمیم گرفتند که علیه عمادالدین از سلاح خیانت و دست‌های کثیفی استفاده کنند که جز در تاریکی کاربرد ندارند.
صلیبیون در فکر چگونگی خلاص شدن از دست عمادالدین زنگی و اینکه چه کسی این مهم را انجام خواهد داد، بودند. پس تصمیم گرفتند که وظیفه ترور وی را به گروهی بسپارند که معروف به ترور اشخاص مهم بودند؛ و همین هم شد. در تاریخ 6 ربیع‌الثانی (541 ه.ق/1146 م) درحالی‌که عمادالدین زنگی قلعه جعبرالمطله را محاصره کرده بود که در کنار رود فرات قرار داشت، عده‌ای از باطنیان با صلیبیان به توافق رسیده -و بعدازآنکه دستمزدهای خود را گرفتند- به اردوگاه سربازان عمادالدین نفوذ کردند و خود را به‌عنوان محافظ و نگهبان جا زدند و نیمه‌شب هنگامی‌که وی خواب بود او را به قتل رساندند. ایشان در آن زمان 64 سال سن داشت و درنهایت وی را در صفین به خاک سپردند. فرزندانش سیف‌الدین غازی در موصل و نورالدین محمود در حلب و سپس در دمشق جانشین وی گشتند و راه پدر را ادامه دادند.
این‌چنین بود که قهرمان و شهسوار میدان‌ها جهاد بعد از زندگی سراسر جهاد، مبارزه، نصرت اسلام و مسلمین و زنده گردانیدن آنچه از یادها رفته و مفقودشده بود، در برابر خواسته الهی سر تسلیم فرود آورد و جام شهادت را نوشید و بنیانی مستحکم برای جانشینانش قرار داد. فرحمه‌الله ‌رحمة واسعة، و غفرله ما كان من خطايا و زلات.
مورخان او را همواره ستوده‌اند. ابن‌اثیر در وصف او می‌گوید: «او در بین سربازانش دارای هیبتی بزرگ و در مقابل رعیتش سیاستمداری عظیم بود. در دوره او قدرتمندان نمی‌توانستند بر ضعیفان ظلم کنند، سرزمین‌های اسلامی قبل از آمدن ایشان به سبب مجاورت با فرانک‌ها و جابه‌جایی فرماندهان، از بی‌عدالتی‌ها و ظلم‌ها رو به ویرانی بود. پس از آمدن ایشان مناطق اسلامی از آبادانی برای اهالی و ساکنان آن پر شد، او شجاع‌ترین خلق‌الله بود.» (18).
همچنین علامه ابن‌کثیر دمشقی در مورد ایشان می‌فرماید: «زنگی برگزیده پادشاهان و از بهترین‌ها بود. ایشان دارای سیرت و ظاهری نیکو بود، زنگی بسیار شجاع، جسور، بی‌پروا، قاطع، هوشیار و از سخت‌گیرترین مردم به‌جز برزنان و رعیتش بوده و از گرامی‌ترین پادشاهان در معامله و سودرسانی به عوام بود و فرمانروایان در مقابل از ایشان فرمان می‌برند». (19)
شاید آنچه عمادالدین زنگی را از دیگر رهبران متمایز می‌کند. فهم او از حقیقت مشکلاتی بود که امت اسلامی از آنها رنج می‌برد و احساس مسئولیت وی نسبت به امت اسلامی و ایثار او در انتخاب مصالح عمومی به‌جای مصالح شخصی و اعمال او با توجه به مقتضیات زمان است که او را فراتر از باقی فرمانروایان زمانه خودساخته است و برای فخر او جانشینی قهرمان و بزرگ مانند نورالدین محمود کافی باشد.
عمادالدین زنگی در همه نبردهای مقابل دشمنان قرار می‌گرفت. خیلی شیفته شهادت بود. مردم به همین خاطر ایشان را لقب شهید دادند. به‌راستی او شهیدی از شهدای بزرگ اسلام بود، خدایش بیامرزد.

************************************

1. جد افسانه‌ای اقوام ترکمن «اغوز» نام دارد./ در تواریخ از ترکمن‌ها به‌نام «اغوز» یادشده است.
2. وفیات‌الأعیان (217/1، 218). عمادالدین زنکی، د. عمادالدین خلیل به نقل از السلطان الشهید عمادالدین زنکی شخصیته و عصره، د. علی‌محمد محمد الصلابی ص 11.
3. محدوده کشورهای سوریه، فلسطین، لبنان، بخشی از اردن و بخشی از ترکیه امروزی.
4. السلطان صلاح‌الدین، ص 29، سید ابوالحسن ندوی.
5. تاریخ زنکیین فی الموصل و بلاد الشام ص 43، به نقل از السلطان الشهید عمادالدین زنکی شخصیته و عصره، د. علی‌محمد محمد الصلابی ص 11.
6. در دوره سلجوقی «اتابک» به کسانی گفته می‌شود که کار تربیت شاهزادگان را بر عهده داشتند.
7. نگاه کنید به صادق سجادی، «آل‌زنگی»، دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی، تهران، 1368 ش، ج 2، ص 7-15 به نقل از حسن انصاری قمی، مجله کتاب ماه، مقاله «دین و دولت» در دولت‌های آل‌زنگی و ایوبیان (درآمدی بر ادبیات سیاسی اسلامی)، شماره 104،105،106- خرداد تیر و مرداد 1385.
8. «سرجی» نام شهری بین ماردین و نصیبین و «دارا» قلعه‌ای تاریخی در جنوب ماردین در مرز ترکیه و عراق است.
9. قلعه‌ای مابین حلب و انطاکیه.
10. قلعه‌های در اطراف دیار بکر.
امروزه شبه‌جزیره آسیای صغیر
11. آسیای صغیر به شبه‌جزیره‌ای گفته می‌شود که امروزه به آن آناتولی نیز گفته می‌شود، جزیره‌ای در جنوب دریای سیاه، مشرق مدیترانه و شمال سوریه. کشور ترکیه امروزین تقریباً همین شبه‌جزیره است.
12. آهنی ضخیم که فلزات و جز آن را بر آن نهند و با پتک کوبند. آلتی است معروف که آهنگران بدان آهن فولاد کوبند.
13. ابن‌الأثير: الكامل في التاريخ، 9/91.
14. «رها» نام قدیم شهر «اورفا» در جنوب ترکیه است.
15. ضرب‌المثلی عربی.
16. ابن‌قلانسی، 1983: 436
17. ابن‌الأثير: الكامل في التاريخ، 9/131.
18. ابن‌الأثير: الكامل في التاريخ، 9/142.
19. ابن‌كثير: البدايةوالنهاية، 12/275.


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید