امروز :جمعه, ۳۱ فروردین , ۱۴۰۳

صلح حضرت حسن؛ ضعف یا حُسن تدبیر؟

صلح حضرت حسن؛ ضعف یا حُسن تدبیر؟

صلح حضرت حسن و معاویه رضی‌الله‌عنهما یکی از اتفاقات مهم و خوشایند در تاریخ اسلام به‌شمار می‌رود. پس از شهادت حضرت علی رضی‌الله‌عنه فرزند ایشان حضرت حسن به‌عنوان خلیفه‌ی مسلمانان انتخاب شد. باگذشت چند ماه از خلافت حضرت حسن رضی‌الله‌عنه احتمال آن مى‌رفت كه باری ديگر همچون گذشته جنگ و خون‌ريزى میان مسلمانان اتفاق بيفتد و زخم‌های کهنه، تازه و کینه‌های قدیمی، بار ديگر زنده شوند. در چنین موقعیت خطرناک و حساسی که تمام زمینه‌های تشتت و چنددستگی مسلمانان به‌ویژه در موضوع خلافت و زمامداری فراهم بود، حضرت امیر معاویه رضی‌الله‌عنه برای فرونشاندن این فتنه و ممانعت از تفرّق بیشتر، پیشنهاد صلح را به حضرت حسن رضی‌الله‌عنه داد و سیدنا حسن رضی‌الله‌عنه نیز در کمال جوانمردی و حُسنِ تدبیر این پیشنهاد را پذیرفت، و بدین‌صورت با واگذاری خلافت به حضرت امیر معاویه، مسلمانان از فتنه‌ای بزرگ نجات یافتند.
علاوه‌بر خیرات و برکات فراوانی که این اتفاق خوشایند برای جامعه اسلامی آن‌روز در پی داشت، در این واقعه درس‌ها و اندرزهای مهمی برای مسلمانان هر عصری نهفته است، اما متاسفانه این مهم نه‌تنها در روزگار ما مورد توجه مسلمانان قرار نگرفته است، بلکه بخش‌هایی از آن فراموش‌ شده و بخش‌هایی دیگر از آن وارونه و مغایر با واقعیت‌های این صلح، مطرح می‌شوند.
یکی از موارد نادرستی که پیرامون صلح حضرت حسن و معاویه رضی‌الله‌عنها مطرح می‌شود، این است که برخی‌ها می‌کوشند این‌گونه القا کنند که حضرت حسن رضی‌الله‌عنه از موضع ضعف با امیر معاویه رضی‌الله‌عنه صلح کرده است، درحالی‌که این نگاه و دیدگاه اشتباه، دلالت بر ناآگاهی این افراد از توان نظامی و جایگاه اجتماعی حضرت حسن و فرماندهان ایشان دارد.
حضرت حسن رضی‌الله‌عنه علاوه‌بر جایگاه اجتماعی ویژه در بین مردم، از قدرت و توان نظامی بالایی نیز برخوردار بود؛ چنان‌که علامه ابن کثیر می‌نویسد: نفیر حضرمی می‌گوید من به حضرت حسن رضی‌الله‌عنه گفتم: مردم گمان می‌کنند شما خواهان خلافت هستید؛ ایشان در جواب فرمودند: جمجمه‌های عرب در دستانم بود، با هرکسی که صلح می‌کردم، آنها هم صلح می‌کردند؛ و با هرکسی که می‌جنگیدم، آنها هم با او می‌جنگیدند، اما به‌خاطر رضای خدا جنگ را ترک کردم. [البدایة والنهایة، ج: ۸، ص: ۴۸)
همچنین حسن بصرى می‌گوید: قسم به خدا حضرت حسن رضی‌الله‌عنه با دسته‌هایی همچون کوه‌ها به استقبال معاویه رضی‌الله‌عنه رفت، عمرو بن عاص (پس از مشاهده گردان‌های حضرت حسن) گفت: به هماره حضرت حسن رضی‌الله‌عنه دسته‌هایی را مشاهده می‌کنم که تا وقتی طرف مقابل‌شان را از پای درنیاورند روی برنمی‌گردانند. حضرت معاویه- که طرف مقابل ایشان بود نیز به بزرگی سپاه حضرت حسن اعتراف می‌کند و- می‌گوید: اگر اینها (لشکریان حضرت حسن و امیر معاویه) همدیگر را بکشند، چه کسی امور مردم را بر عهده خواهد گرفت؟ چه کسی برای حفاظت از مال و ناموس مسلمانان باقی خواهد ماند؟ سپس حضرت معاویه دو شخص از قریش به نام عبدالرحمن بن سمره و عبدالله بن عامر بن کریز را برای مطرح کردن پیمان صلح نزد حضرت حسن فرستاد. [بخاری: 2704]
بنابر آنچه ذکر شد و علاوه بر آن، وجود فرماندهان نظامی دلاوری همچون حضرت حسین بن علی، عبدالله بن جعفر، قیس بن سعد بن عباده و عدی بن حازم رضی‌الله‌عنهم در سپاه حضرت حسن، دلیل محکمی است بر این‌که اگر حضرت حسن قصد مقابله و جنگ را می‌داشت، قدرت داشت که با لشکر امیر معاویه بجنگند و خلافت خویش را در مناطق تحت تسلطش حفظ کند، اما ایشان با حکمت و درایتی که داشت و با انگیزه جلب رضایت پروردگار، «صلح» را ترجیح داد و بدین‌ترتیب یکی از پیشگویی‌های رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم در مورد ایشان محقق گردید که فرمودند: این فرزندم سردار است و امید است که خداوند ایشان را سبب صلح و آشتی میان دو جماعت بزرگ از مسلمانان بگرداند.


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید