امروز :جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳

هیاهوی بسیار در بازار بی‌خط و بی‌آنتن موبایل!

هیاهوی بسیار در بازار بی‌خط و بی‌آنتن موبایل!

ما ایرانی‌ها همه چیزمان عجیب است. برای همین است که ملتی غیرقابل پیش‌بینی هستیم.
دوستی که این اواخر هم ویندوز 10 او به قول خودش پریده بود و هم تقریبا هر برنامه‌ای که در گوشی ویندوزفون خود نصب می‌کرد کار نمی‌کرد در واکنش به مطلبی که تاکید می‌کرد هر کاربر ویندوزپرستی که این چند برنامه را ندارد مفت باخته است می‌گفت که او نیز باخته‌ است!
راقم این سطور در پاسخ به او گفت که راستش ما در همه زمینه‌ها مفت باخته‌ایم! این که چیزی نیست؛ اگر دقت کرده باشی تقریبا هیچ‌کدام از برنامه‌های دیجیتالی در زندگی ما نقش اساسی ندارند. ضروری‌ترین برنامه‌ها حتی برای ما جنبه شوخی و سرگرمی دارند. بعضی‌ها هم از این‌که در فضای مجازی نیستند افتخار می‌کنند و خودشان را یک سروگردن بالاتر از دیگران می‌دانند. این‌ها دیگر مفت مفت مفت باخته‌اند؛ شاید!
این‌ها به کنار؛ کلا مرض جدی نگرفتن زندگی تبدیل به ویروس شده و به جان همه افتاده است. تا وقتی که برای مشکلات و معضلات و مسایل و بدبختی‌های زندگی‌مان لطیفه می‌سازیم و می‌خندیم، مفت باخته‌ایم. فضای مجازی و عصر دیجیتال پیشکش همه ما!

این صغرا و کبراها را چیدم تا جانم برای‌تان بگوید مقوله رجیستر کردن(ثبت) گوشی‌های موبایلی که در ایران نمایندگی ندارند نه فقط هیچ دردی از بازار آشفته موبایل دوا نمی‌کند بلکه نمک بر زخم ریش کسی است که از سر ناچاری و بی‌کاری برای تهیه سرمایه به هر دری زده تا بتواند سرقفلی مغازه‌ای اجاره کند یا فروشگاه اینترنتی راه بیندازد تا لقمه نانی به کف آرد و پشت را به خدمت دوتا نکند و از همه بدتر فرداروز فک و فامیل و در و همسایه و دوست و آشنا به او نگویند لیسانس مکانیک، حقوق، شیمی، فیزیک، ادبیات و… خودت را حتی نتوانستی در کوزه بگذاری و آبش را بخوری!

به‌راستی تصمیم ناگهانی رجیستر کردن گوشی‌های موبایل و این همه شتاب و جدیت برای اجرای آن از کجا آب می‌خورد!؟ کافی است مثل نویسنده این مطلب عصر یک روز تابستانی گشتی در بازار موبایل شهر خود بزنید تا حساب کار دست‌تان بیاید که از برکت طرح رجیستر کردن موبایل چه اوضاع هشت الهفتی سوار برای یابوی برصیصای عابد بسان سلطان محمود غزنوی ترک‌تازی می‌کند! از یک‌سو مشتری‌ها را به بازار بدبین کرده و آنها را در حالتی افکنده که در برزخ خریدن و نخریدن موبایل دست و پا می‌زنند و از سوی دیگر، فروشندگان موبایل را به شغل نسبتا شریف مگس‌پرانی واداشته است!

امروز در بازار موبایل اهواز نظر تنی چند از فروشندگان را جویا شدم. گفتم که خبرنگارم و… بغض‌شان گناهی بود نابخشودنی!
یکی‌شان می‌گفت: «آقا! تو را به جدت بنویس بدبخت شدیم! شده‌ایم چوب دوسر… لاإله‌إلاالله! آخر ما زندگی نداریم؟ زن و بچه نداریم؟ همین که با مدرک دانشگاهی تن به این کار داده‌ام کم تاوانی نیست و… !؟» من تحمل نکردم.
دیگری که خویشتن‌دارتر بود درآمد که: «می‌دانید هدف‌شان چیست؟ می‌خواهند ما را به خاک سیاه بنشانند! فکر کرده‌اند تقصیر ما است که گوشی‌ها در ایران نمایندگی ندارند. چه کسی باید این کار را می‌کرد؟ مطمئن باشید کار من و هم‌صنف من نیست. این وسط کسی که باخته من و امثال من است نه آن‌ که با سرمایه میلیاردی گوشی وارد مملکت می‌کند و کسی کاری به کارش ندارد که گوشی‌هایش در ایران نمایندگی ندارند. نهایت این که اگر خیلی به او فشار آمد کالایش را مرجوع می‌کند. من اما مجبورم از او محصول بخرم و به دست مشتری برسانم و… .» گفت که خودش لیسانس مکانیک است و شریک‌اش روانشناسی خوانده است.
خلاصه این روزها در بازار بی‌خط و بی‌آنتن موبایل ایران هیاهوی بسیار برای هیچ حاکم است و مشترک مورد نظر تکلیف‌اش را تا اطلاع ثانوی با خودش نمی‌داند!


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید