امروز :دوشنبه, ۲۱ آبان , ۱۴۰۳

تفاوت غزوات پیامبر با جنگ‎های امروزی [بخش اول]

تفاوت غزوات پیامبر با جنگ‎های امروزی [بخش اول]

چکیده
  با بعثت نبی مکرم اسلام و انتشار نور امید در عالم و رسوایی اهل باطل و به صدارت رسیدن حق، باری دیگر شیاطین انسی و جنی بیکار ننشستند و با مکر و حیله و نیرنگ، خواستار برچیده شدن سفره رحمت الله تعالی شدند.

این بار آنان شخص مبارک رحمة للعلمین، صلی‎الله‎علیه‎وسلم، را نشانه گرفتند و سعی بر خدشه‎دار نمودن وجه قیادت ایشان در عالم را کردند. چانچه امروزه نیز، دنیای غرب با شبهه پراکنی و اغتشاش اذهان عمومی، سعی بر منفی جلوه‎دادن پیامبر رحمت برای انسان‎ها دارد. این مقاله با نگاهی به سیره پیامبر اکرم، صلی‎الله‎علیه‎وسلم، در شأن و جایگاه فرماندهی، و معنا و مفهوم و هدف جنگ در مذاهب و جبش‎های غیر اسلامی، کوشیده است چند گام در شناخت روش آن‎حـضـرت صلی‎الله‎علیه‎وسلم در ابعاد مختلف قیادت و فرماندهی عالم و نحوه نشر دین مبین اسلام در خارج از شبه جزیره عربستان و تفاوت‎های آن را با جنگ‎های حاضر، بررسی و تبیین کند. توجه به خدای متعال، رعایت حقوق انسانی، شجاعت، گذشت، مهرورزی، تکریم مجاهدان و خـانـواده شـهـیـدان و مـانـند آن، در سیره نظامی پیامبر اعظم، صلی‎الله‎علیه‎وسلم، و مکر و نیرنگ، وحشی‎گری و گرگ‎صفتی، بردگی و برده سالاری، ظلم و ستم، و… حاصل نبرد جنگ‎های حاضر را تشکیل می‎دهد.

مقدمه
با طولانی شدن عهد آخرین رسول از جانب الله، رفته‎رفته بشریت از صراط مستقیم به کج‎راه‎های هلاکت و نابودی و از روشنایی دین به تاریکی‎های جهالت و گمراهی و از خلق‎و‎خوی انسانی به خصلت حیوانی کشیده شدند.
باری! باورهای نابه‎جای انسان‎ها و حرص و طمع بی‎پایان‎شان دستاوردهایی را برای آنان به دنبال داشت که به جرأت می‎توان گفت که تاریک‎ترین صفحات تاریخ بشریت بوده‎اند. از دزدی و چپاول و غارت و بردگی و کشتار و… گرفته تا بازداشتن خلق الله از بندگی‎اش و معطوف داشتن‎شان به بندگی و طاعت بندگان ظالم و مستبد که جنایتی بالاتر از آن نیست.
این‎جا بود که خلا وجود منجی که ظلمت‎ها را بزداید و حقوق از دست رفته را باز ستاند و طاغوت و طاغوتیان را سرجایشان بنشاند و رحمت و رفاه و آسایش را به بشریت عرضه کند، احساس می‎شد. تا این‎که ثمره دعای ابراهیم خلیل، علیه‎السلام، به حقیقت پیوست و رحمت موعود از جانب الله بر بشریت عرضه شد.
باری! محمد امین، جوانمرد قریش! با سرشت انسانی و روح و روان خدایی، حامل رحمت و رسالت الله بر بندگان، از جانب الله بسوی رشد و هدایت و نجات و رهایی انسان‎ها  فرستاده شد. و این‎جا بود که تاریکی‎ها کنار رفت و روشنایی تابیدن نمود و صبحی دیگر بر عالم کائنات طلوع کرد و دیگر، تاریخ از ثبت وقایع زمان هراسی نداشت.
اما امروزه گذشته تلخ دوباره زنده شده و جهالت پیشین بر انسان‎ها طاری گردیده و عدل و عدالت و رحم و مروت و خیر و اخوت، جای خود را  به ظلم و ستم و استبداد و خودکامگی افرادی نالایق و نابه‎کار داده است.
واقعا جای بسی تعجب است که دنیای غرب و غلامان دربارش تمام هم و غم‎شان را صرف خرده‎گیری به اسلامی کرده‎اند که خالق هستی او را پاک آفریده و اکسیر نجات بشریتش قرار داده و عزتش را با سرور کائنات به پای تکمیل رسانیده است.
چرا آنان جنایات جنگ‎های صلیبی را نمی بینند، جنگ‎های جهانی اول و دوم را به خاطر نمی آورند؟ آیا هلوکاست چندان اهمیتی ندارد؟ فاجعه هیروشیما و ناکازاکی ژاپن در دنیای آنان رخ نداده است؟ خاطرات جنگ‎های هيتلر و چنگيز و چرچیلٰ جذابیتی برای‎شان در پی نداشته است؟ و… و… و…
اگر حافظه‎شان آنان را در باب این مسایل یاری نمی کند چرا در مورد قتل‎عام فلسطینیان که همه روزه تازگی به خود می‎گیرد واکنشی نشان نمی‎دهند؟
و اما، اگر از وحشی‎گری در عراق و افغانستان و هند و چچن و مصر و لیبی بگذریم، درد سوریه و میانمار را به که بگوییم؟
اکثر قریب به اتفاق غربی‎ها نه دیروز و نه امروز، قدر ارزش‎های الهی را نفهمیدند. آنان کشور‎ها را اشغال نموده و دست‎های آلوده به خون هزاران بی‎گناه خود را بر ثروت‎های طبیعی ملت‎ها گذاشتند و انسان‎ها را به بردگی گرفته و زیر پرچم استعمار خود آوردند و در این راستا خون‎ها ریختند و حق‎ها پایمال کردند و جنگ‎ها به راه انداختند که نبردهای خونین بالکان، و جنگ‎های جهانی اول و دوم در گذشته دور (گولن، محمد فتح الله (1391): 2/ 192-193) و اشغال افغانستان توسط روس و انگلیس و امروز ناتو، اشغال عراق، کشت و کشتار ملت مظلوم و بی‎دفاع سوریه، مصر، لیبی و… دست‎آوردهای آنها، از این قبیل‎اند.
به راستی! این مدعیان حقوق بشر، حامل رسالت رهایی انسان‎ها در زعم باطل‎شان را چه می‎توان گفت؟ جهالت آنان را چه می‎توان نامید؟ چه لقبی زیبنده‎شان است؟ آیا این جهالت در عین تجاهل نیست؟
حال آن‎که درست 14 قرن پیش، با دستان پرنور و تاریک‎زدای رسول خدا، ظلم و استبداد برچیده شد و با کمترین خسارت، اعم از مالی و جانی، آزادی و آزادگی بر انسانیت تقدیم گردید. (گولن، محمد فتح الله (1391)؛ 2/ 192-193)

1. معناشناسی جهاد (جنگ)
1ـ1. واژه و معنای لغوی
واژه «جهاد» از ریشه «ج- ه- د» به معنی کوشش و مبارزه و فعالیت است.  جِهاد، جنگ‌ مشروع‌ در راه‌ خدا و عنوان‌ یکی‌ از ابواب‌ فقه‌ اسلامی می‎باشد‌. جِهاد واژه‌ای‌ عربی‌ است‌ از ریشه‌ “جهد” به‌ معنای‌ مشقت‌، تلاش‌، مبالغه‌ در کار، به نهایت چیزی رسیدن و توانایی. (خلیل بن احمد (1406هـ . 1986م)؛1/ 411-412 و نیز الجوهري،  إسماعیل بن حماد (1404 هـ . 1984م)؛ 5/ 1902)
2ـ1. معنای اصطلاحی
مهم‌ترین‌ مفهوم‌ اصطلاحی‌ این‌ واژه‌ در متون‌ دینی‌، همانند کاربرد عام‌ آن‌، گونه‌ای‌ خاص‌ از تلاش‌ است؛‌ یعنی‌ مبارزه‌ کردن‌ در راه‌ خدا با جان‌ و مال‌ و دارایی‌های‌ دیگر خود، در نبرد با کافران و باغیان، با هدف‌ گسترش‌ و اعتلای اسلام و برپا داشتن شعائر و یا دفاع از آن. (عثمانی، مفتی محمدتقی (1424هـ)؛ 1/ 10)
جهاد برعکس آن‎چه که امروزه توسط سیاست‌مداران مطرح می‌شود، تنها به معنی جنگ و خون‌ریزی نیست. بلکه در اصل، به معنی کوشش و مبارزه می‌تواند در عرصه‌های گوناگون باشد. جهاد، مصادیق دیگری چون جهاد اصغر، جهاد مالی و جهاد زبانی دارد. برخی از عبادات نیز هم‎سنگ جهاد دانسته شده‌اند. متصدی امر جهاد، حکومت دینی است. بزرگ‌ترین جهاد “جهاد با نفس” است که با نام “جهاد اکبر” شناخته می‌شود و تلاش در راه دفاع از دین اسلام یا گسترش قلمرو اسلام، جهاد کوچک (جهاد اصغر) نام دارد.
جهاد یکی از فروع دین و از واجبات اسلامی است. کلمهٔ جهاد حدود ۱۰۸ بار در قرآن آمده ‌است. (هیکل، محمد خیر (1996)؛ 1/ 41)

2. حقیقت جهاد نبوی و جنگ‎های دیگر
با نگاهی دقیق و عمیق در عمق معنای جهاد می‎توانیم اهداف جزئی زیادی را برای آن در نظر بگیریم. چنانچه علمای ربانی چنین کرده‎اند و در این‎جا اشاراتی به آنها خواهد شد.
دنیای غرب در قرن گذشته با فتنه‎انگیزی و اخلال‎گری، شبهاتی پیرامون احکام جهاد در بین مردم منتشر کرده‎اند و این‎طور وانمود نموده‎اند که جهاد راهی است برای پذیرفتن اسلام و مسلمانان، نه با دلیل و برهان که با زور شمشیر توانستند دین خود را گسترش دهند. جنگ و درگیری و توسل به زور و ارعاب و … تنها راه دعوت به سوی اسلام بود و برای همین منظور، مسلمانان به سرزمین‎های غیراسلامی یورش بردند تا آنان را وادار به قبول دین اسلام نمایند.
باری! این پندار نابخردانه و مغرضانه، جز جهالت و یا تجاهل از مسائل جهاد مشروع و قرابتی که بین جهاد و دعوت اسلامی است، نمی‎تواند باشد.
در حقیقت، جهاد برای اجبار مردم به پذیرفتن اسلام مشروع نشده است. بلکه برای اجرای فرمان‎های الهی و در هم کوبیده ‎شدن عظمت و ابهت پوشالی کفار که همواره بزرگترین سبب برای شیوع ظلم و فتنه و فساد و بارزترین مانع پذیرفته‎شدن حق و گوش فرا دادن به دعوت اسلامی بوده‎، مشروع گردیده است. و اگر جهاد بر مبنای اجبار نمودن به قبول دین می بود، پس چرا جزیه برای خاتمه دادن به جنگ جواز پیدا نمود؟
تاریخ خود مدعای ماست؛ چنانچه در هیچ یک از جنگ‎های جهادی اسلام، ملاحظه نشده که پس از فتح مسلمانان سرزمینی را، کسی از اهل آن را وادار به قبول دین کرده باشند. و اما تسلیم کفار به احکام الهی و گردن‎ نهادن به حقانیت اسلام نه با اجبار و اکراه که با دلیل و برهان قاطع و سیمای زیبای اسلام و اخلاق نیکو و کارهای مجذوب و… بوده است. چنانکه آنان پس از درک جایگاه دین و عظمت و شوکت رسالت نبوی و ملکوتی بودن آن، با اختیار کامل و میل خود به اسلام گرویده‎اند.
باری! مشروعیت جهاد، برای اعتلای کلمةالله بر روی زمین الله بود و تا اینکه عزت و شوکت و سربلندی تنها برای اسلام باشد و متکبرینی که برای تحقق آرمان‎های خود، بندگان الله را به بردگی می‎گرفتند و ملزم به اجرای قوانینی سرچشمه گرفته از رأی و نظر شخصی‎شان بود، می‎کردند و از این‎که فرمان الله بر زمینش جاری شود ابا می‎ورزیدند و اکراه داشتند و با قدرت حکم‎شان، هرگونه ظلم و ستم و فساد را روا می داشتند، از صحنه گیتی زدوده شوند.
اما متأسفانه، برخی از مسلمان‎نماها که خود را منسوب به اسلام می‎دانند و غرب‎گرایانی که شیفته افکار و اندیشه‎های غرب شده‎اند، بدون این‎که حقیقت و کنه معنای جهاد را بفهمند و این‎که کفار هرگز به حکم جهاد راضی نمی‎شوند، در برابر دنیای غرب سر به گریبان برده و بی‎شرمانه عذر‎خواهی می‎کنند و بدین منظور روایات جهادی را نیز تأویلات وقیحانه‎ای می‎نمایند؛ چنانکه می‎گویند: مشروعیت جهاد، تنها جهت دفاع از مملکت اسلامی در برابر هجوم دشمن است و فرمان جهاد با ملت کفر هیچ‎گونه جوازی ندارد.
باری! پندار کورکورانه آنان نه در کتاب و نه در سنت و نه در تاریخ، هیچ‎گونه جوازی ندارد و فقه اسلامی نیز هرگز بر این امر تسلیم نشده است. (عثمانی، مفتی محمدتقی (1424هـ)؛ 3/ 4-5)
1ـ2. اصول پایه جنگ در اسلام
اسلام همواره سعی بر به حداقل رساندن میزان تلفات و خسارات ناشی از جنگ نموده است؛ فسخ‎نمودن جنگ با قبول اسلام و یا تن دادن به جزیه و چهار اصل ذیل از جملۀ اسباب کاهش ضرر و زیان‎های جنگ می‎باشد.
1ـ کرامت و شرافت انسانی را جریحه‎دار نساختن؛
2ـ بر کودکان و زنان تعرض نکردن؛
3ـ خرده نگرفتن بر کسانی که در معابد وقف طاعت و عبادت‎اند؛
4ـ نجنگیدن با کسانی که در جنگ علیه سپاه شرکت نمی‎کنند.
پس جهاد برای نشر حق و دین اسلام مشروعیت پیدا نکرده است، بلکه مانعان و مغرضان حق عامل جنگند. (گولن، محمد فتح الله (1391)؛ 2/ 186)
2ـ2. قیادت منحصر به فرد رسول خدا
 تجربه نشان داده که رویدادهای روزگار، آبَستن رهبران سُتُرگ و فرماندهان نام‎آوری بوده که پا به عرصه گیتی نهاده و قیادت آن را بر عهده داشته‎اند. در این میان برخی فرصت قیادت را در ابتدای جوانی به دست آورده و برای برخی دیگر این مسئولیت به تعویق افتاده است.
اما پیشوایی و رهبری منجی عالم بشریت، حضرت ختمی مرتبت، محمد مصطفی، صلی‎الله‎علیه‎وسلم، کاملا با رهبری دیگر سردمداران و رهبران جهان متفاوت بوده و غیرقابل مقایسه است.
آن‏حضرت، صلی‎الله‎علیه‎وسلم، از نظر فطری دارای صفات وهبی در زمینه قیادت بوده‎اند و خداوند متعال ایشان را شایستگی و لیاقت پیشوایی مسلمین را داده بود که رویدادهای زمان هیچ‎ نقشی در شکوفایی خلاقیت‏های فرماندهی وی نداشته است. به طور مثال هنگامی که واقعه “حرب ‎فجار” رخ داد- جنگی که یک سوی آن قریش، همان قبیله‎ای که رسول خدا به آن منتسب است، قرار گرفته بود و در طرف دیگر آن یکی از قبایل عرب قرار داشت- چرا این خلاقیت‏های فرماندهی در آنجا هویدا نگردید؟ حال آن‎که پیامبر خدا در عنفوان جوانی بود و فقط نقش یک سرباز عادی را ایفا نمود، با وجودی که در میان قریش، در چنین سنی فرماندهان زیادی وجود داشت. چرا این ویژگی‏ها در زمانی که اصحاب وی بدترین شکنجه‎ها را می‎چشیدند، نمودار نگردید؟
باری! قیادت پیامبر خدا در سن 53 سالگی آغاز گردید؛ آن هم به بهترین شکل ممکن، چرا که این یک رسالت معیّن و ویژه از جانب الله بود. به تعبیر دیگر خداوند متعال وی را از مبارزه‎های جنگی و بازی‏های سیاسی و رقابت‏های تنگاتنگ و… که بقیه فرماندهان دنیا به آن نیاز دارند، بی‎نیاز ساخته بود.
 همان‎طورکه اشاره گردید در دنیا معمولا استعدادهای یک فرمانده از کوچکی در وجود وی مشخص می‎شود و سپس با تجربه‎هایی که در جوانی به آن دست می‎یابد رشد و نمو می‎کند و بعد در هر میدانی می‎خواهد صلاحیت‏های خود را با تلاش متناوب و رقابت‏های تنگاتنگ به رخ دیگران بکشد تا از این راه به مقام دل‎خواهش دست یابد.
آیا شما فکر می‎کنید که ناپلئون 27ساله که ایتالیا را به زانو نشاند بدون سابقه جنگی و بدون تجربه بوده است؟ خیر! او ابتدا وارد دانشکده جنگی شد و سپس به‎ عنوان افسر توپخانه از آن‎جا فارغ‎التحصیل گردید، سپس از تجربه‎های نظامی معاصر استفاده نموده و آنها را عملی اجرا می‎کرد و پس از آن در سن 25سالگی به سِمَت سرلشکری درآمد و در سال1795م توانست اغتشاش‎گران را در پاریس سرکوب کند و پس از آن توانست قیادت ارتش فرانسه در ایتالیا را بر عهده گیرد. به‎ همین ترتیب اگر به دیگر فرماندهان بنگریم به طور مثال “هیتلر”، “چرچیل”، “تیتو” و “استالین” و حتی “چنگیزخان” همه به این شکل بوده‎اند؛ چنگیزخان از13 سالگی تا 35سالگی (یعنی به مدت چهل سال از عمرش) را در جنگ‏ها سپری کرده و کشورگشایی او ناگهانی نبوده است. (گولن، محمد فتح الله (1391)؛ 2/ 267-268)

3. اهداف جهاد در سیره نبوی و دنیای غرب
هدف‎شناسی در هر زمینه‎ای از حایز اهمیت‎ترین موارد در آن به شمار می‎رود. جنگ و نبرد که از دشوارترین رفتارهای عملی انسان‎ها به حساب می‎آید اگر هدفمند نباشد، جز تباهی و ویرانی به دنبال نخواهد داشت. لذا باید اذغان نمود که سرنوشت هر جنگی به هدف پیش روی فرماندهی آن بستگی دارد. اگر ابوجهل و شیبه و عتبه و… در گذشتۀ دیر، و سزار و ناپلئون و هانیان و هیتلر در گذشتۀ نزدیک، و بوش و اوباما و بشار و…. در عصر حاضر هدف نبردهای خونینی را که به راه انداخته و می اندازند و دستاوردهایی که به دنبال داشته و دارند و آثار مخربی که برجای می‎گذارند را می‎دانستند به‎راستی که هرگز جرأت نمی‎کردند چنین وحشیانه و نابخردانه پا به عرصه نبرد بنهند. (گولن، محمد فتح الله (1391)؛ 2/ 274 )
هدف از جنگ در اسلام متمایز از برداشت دنیای غرب و غرب‎گرایان و غرب‎پیشگان است. چرا که برخلاف آنان که جنگ آنها مصلحت شخصی و حقد و کینه و حرص و طمع و خودپرستی و خودبینی و… را به دنبال دارد، آزادی فکر و اندیشه و عقیده و باور و رهایی از چنگال استبداد و استعمار، در اسلام مراد است. (گولن، محمد فتح الله (1391)؛ 194-195)
در هیچ مرحله‎ای از مراحل زندگانی آن‎حضرت، صلی‎الله‎علیه‎وسلم، جنگ هدف واقع نشد. جنگ آخرین تدبیر بود؛ چنانکه ابتدا پذیرفتن اسلام و دوم پرداخت جزیه مطرح بود. (گولن، محمد فتح الله (1391)؛ 3/ 253)
خداوند در آیه 10 سوره حجرات فرمان می‎دهد که هرگاه دو گروه باهم درگیر شدند و نابسامانی و ناامنی غالب و شرایط بحرانی به وجود آمد، باید به هر نحو، صلح و آرامش و امنیت را برگرداند، اگرچه منجر به صف‎آرایی در مقابل برادران مسلمانی که از حد تجاوز کرده‎اند باشیم. (گولن، محمد فتح الله (1391)؛ 194-195)
1ـ3. هدف از مشروعیت جهاد تهاجمی
جهاد تهاجمی اجبار غیرمسلمانان به احکام اسلام و پذیرفتن آن نیست، بلکه اقامه دستورات الهی بر روی زمین الله است. بدین منظور که اسلام نه تنها مجموعه‎ای از عقاید و عبادات ـ مانند سایر امت‎هاـ نیست که حکم خداوندی در تمام مراحل و دستورات زندگی می‎باشد و دعوت آن دعوتی انقلابی نه به‎سوی عقیده محض که عدالت خداوندی بر روی زمین است.
این اکسیر حیات‎بخش هیچ‎گونه مخالفتی با کسی که پایبند دین و آداب و رسوم خود باشد، ندارد اما تحمل این‎که گروهی افکار و عقاید باطله خود را بر دیگران تحمیل نمایند و بندگان خدا را بردگان خود بگمارند و بر اساس آرا و اندیشه‎های نفسانی، ظلم و فسق و فجور را حلال دانسته و منکر و فساد را رواج داده و سرشت انسانی را تغییر دهند و آنان را از شنیدن و قبول حق باز دارند، را ندارد. (عثمانی، مفتی محمدتقی (1424هـ)؛ 3/ 10-11)
باری! اسلام به قیادت و سالاری پیامبر اعظم به قصد تحقق بخشیدن به هدف والایی به میدان آمده بود. آنان جاه و پست و مال و منال و یا دنیای فانی را نمی‎خواستند؛ بلکه هدف آنان چنان والا و میمون بود که هر انسان عاقلی را به تأمل وا می‎داشت. آنان اعلای کلمةالله در چهارگوشه هستی را خواستار بودند؛ عبادت و بندگی الله و رهایی انسان‎ها را از اسارت و بردگی نفس و شیطان و برچیده ‎شدن ظلم و طاغوت را می‎طلبیدند. (گولن، محمد فتح الله (1391)؛ 2/ 274 )
و این همان هدفی است که ربیعة ابن عامر، رضی‎الله‎عنه، در جواب رستم در فتح ایران که هدف آنان را می طلبد، می‎گوید: الله مبعوث‎مان  کرده تا کسی را که بخواهد از عبادت بنده  به عبادت الله سوق دهیم و از تنگی دنیا به فراخی آخرت رهنمون داریم و از جور ملل و مذاهب باطل به عدالت اسلام رهسپار سازیم. (ابن کثیر (1408 هـ – 1988 م)؛ 7/ 39)
و چنانچه کفار به حکم الهی گردن نهادند و جزیه را پذیرفتند، هدف و مقصود جهاد حاصل گشته و هرگز با زور و ارعاب، وادار به قبول اسلام نشوند تا رفته‏رفته خود، حقانیت اسلام را درک و آن را در آغوش بگیرند.

4. عوامل به راه‎اندازی غزوات
1ـ4. قلع و قمع ظلم و ستم
داد حق‎خواهی مظلومان همواره فضای آسمان دنیا را طنین‎انداز کرده است و ظلم و ستم حاکمان جابر و مستبد و پایمال‎کردن حقوق انسانی مردمان بی‎گناه، طالب حس دادخواهی و همدردی شده است اما تا دردی در دل نباشد و قلبی احساس نورزد و رحمی در کار نباشد، داد هیچ مظلومی جواب داده نخواهد شد. (گولن، محمد فتح الله (1391)؛2/ 184)
برخی کوردلان که نعمت افزون‎شان رسیده، جایی که شکر برآرند ظلم و ستم  روا دارند، چنان‎که درصدر اسلام با تمام صبر و شکیبایی رسول خدا، صلی‎الله‎علیه‎وسلم، و صحابه کرام، رضی‎الله‎عنهم، روز به روز بر ظلم‎ها افزوده می‎شد و حقوق پایمال و بهای خون ارزان و باورها بی‎اساس خوانده می‎شدند و اینجا بود که الله، جل‎جلاله، ظلم را بر بندگان خود نپسندید و اجازه دادخواهی را صادر نمود؛
«أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى نَصرِهِمْ لَقَدِيرٌ*الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيَرِهِم بِغَيرِ حَقٍ إِلا أَن يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ …» [حج: 39-40]
(به آنها كه جنگ بر آنان تحميل شده اجازه جهاد داده شده است، چرا كه مورد ستم قرار گرفته‎اند و خدا قادر بر نصرت آنها است*همان‎ها كه به ناحق از خانه و لانه خود بدون هيچ دليلى اخراج شدند جز اين‎كه مى‎گفتند پروردگار ما الله است…)
باری! پیامبر ما صاحب شمشیر نیز بودند اما تا بدانجا که ممکن بود شمشیر از نیام برون نمی‎آوردند و رحمت و عطوفت به کار می‎بستند و چون کوردلی را، عطوفت کار نیاید شمشیر از نیام برآید. این الگوی رفتاری رسول خدا، صلی‎الله‎علیه‎وسلم، مدعای این شعار است که می‎گوید: شما هرگز نمی‎توانید مانع آزادی فکر و اندیشه شوید و راه‎های منتهی به انسانیت را مسدود سازید. (گولن، محمد فتح الله (1391)؛ 2/ 190-191)
2ـ4. فراهم‎سازی زمینه دعوت
دین رحمت هرگز نمی‎پسندد که بنده‎ای بر روی این کره خاکی بی‎ایمان از دنیا برود و راه حق و حقیقت را نشناسد. در این بین اگر گروهی حق‎ستیز و جاه‎طلب ممانعت ایجاد کنند و مانع از ایمان آوردن تشنگان راه حق شوند، حکم جهاد واجب خواهد شد. (گولن، محمد فتح الله (1391)؛2/ 186)

ادامه دارد…

امیرحمزه نورزهی


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید