چکیده
با بعثت نبی مکرم اسلام و انتشار نور امید در عالم و رسوایی اهل باطل و به صدارت رسیدن حق، باری دیگر شیاطین انسی و جنی بیکار ننشستند و با مکر و حیله و نیرنگ، خواستار برچیده شدن سفره رحمت الله تعالی شدند.
این بار آنان شخص مبارک رحمة للعلمین، صلیاللهعلیهوسلم، را نشانه گرفتند و سعی بر خدشهدار نمودن وجه قیادت ایشان در عالم را کردند. چانچه امروزه نیز، دنیای غرب با شبهه پراکنی و اغتشاش اذهان عمومی، سعی بر منفی جلوهدادن پیامبر رحمت برای انسانها دارد. این مقاله با نگاهی به سیره پیامبر اکرم، صلیاللهعلیهوسلم، در شأن و جایگاه فرماندهی، و معنا و مفهوم و هدف جنگ در مذاهب و جبشهای غیر اسلامی، کوشیده است چند گام در شناخت روش آنحـضـرت صلیاللهعلیهوسلم در ابعاد مختلف قیادت و فرماندهی عالم و نحوه نشر دین مبین اسلام در خارج از شبه جزیره عربستان و تفاوتهای آن را با جنگهای حاضر، بررسی و تبیین کند. توجه به خدای متعال، رعایت حقوق انسانی، شجاعت، گذشت، مهرورزی، تکریم مجاهدان و خـانـواده شـهـیـدان و مـانـند آن، در سیره نظامی پیامبر اعظم، صلیاللهعلیهوسلم، و مکر و نیرنگ، وحشیگری و گرگصفتی، بردگی و برده سالاری، ظلم و ستم، و… حاصل نبرد جنگهای حاضر را تشکیل میدهد.
مقدمه
با طولانی شدن عهد آخرین رسول از جانب الله، رفتهرفته بشریت از صراط مستقیم به کجراههای هلاکت و نابودی و از روشنایی دین به تاریکیهای جهالت و گمراهی و از خلقوخوی انسانی به خصلت حیوانی کشیده شدند.
باری! باورهای نابهجای انسانها و حرص و طمع بیپایانشان دستاوردهایی را برای آنان به دنبال داشت که به جرأت میتوان گفت که تاریکترین صفحات تاریخ بشریت بودهاند. از دزدی و چپاول و غارت و بردگی و کشتار و… گرفته تا بازداشتن خلق الله از بندگیاش و معطوف داشتنشان به بندگی و طاعت بندگان ظالم و مستبد که جنایتی بالاتر از آن نیست.
اینجا بود که خلا وجود منجی که ظلمتها را بزداید و حقوق از دست رفته را باز ستاند و طاغوت و طاغوتیان را سرجایشان بنشاند و رحمت و رفاه و آسایش را به بشریت عرضه کند، احساس میشد. تا اینکه ثمره دعای ابراهیم خلیل، علیهالسلام، به حقیقت پیوست و رحمت موعود از جانب الله بر بشریت عرضه شد.
باری! محمد امین، جوانمرد قریش! با سرشت انسانی و روح و روان خدایی، حامل رحمت و رسالت الله بر بندگان، از جانب الله بسوی رشد و هدایت و نجات و رهایی انسانها فرستاده شد. و اینجا بود که تاریکیها کنار رفت و روشنایی تابیدن نمود و صبحی دیگر بر عالم کائنات طلوع کرد و دیگر، تاریخ از ثبت وقایع زمان هراسی نداشت.
اما امروزه گذشته تلخ دوباره زنده شده و جهالت پیشین بر انسانها طاری گردیده و عدل و عدالت و رحم و مروت و خیر و اخوت، جای خود را به ظلم و ستم و استبداد و خودکامگی افرادی نالایق و نابهکار داده است.
واقعا جای بسی تعجب است که دنیای غرب و غلامان دربارش تمام هم و غمشان را صرف خردهگیری به اسلامی کردهاند که خالق هستی او را پاک آفریده و اکسیر نجات بشریتش قرار داده و عزتش را با سرور کائنات به پای تکمیل رسانیده است.
چرا آنان جنایات جنگهای صلیبی را نمی بینند، جنگهای جهانی اول و دوم را به خاطر نمی آورند؟ آیا هلوکاست چندان اهمیتی ندارد؟ فاجعه هیروشیما و ناکازاکی ژاپن در دنیای آنان رخ نداده است؟ خاطرات جنگهای هيتلر و چنگيز و چرچیلٰ جذابیتی برایشان در پی نداشته است؟ و… و… و…
اگر حافظهشان آنان را در باب این مسایل یاری نمی کند چرا در مورد قتلعام فلسطینیان که همه روزه تازگی به خود میگیرد واکنشی نشان نمیدهند؟
و اما، اگر از وحشیگری در عراق و افغانستان و هند و چچن و مصر و لیبی بگذریم، درد سوریه و میانمار را به که بگوییم؟
اکثر قریب به اتفاق غربیها نه دیروز و نه امروز، قدر ارزشهای الهی را نفهمیدند. آنان کشورها را اشغال نموده و دستهای آلوده به خون هزاران بیگناه خود را بر ثروتهای طبیعی ملتها گذاشتند و انسانها را به بردگی گرفته و زیر پرچم استعمار خود آوردند و در این راستا خونها ریختند و حقها پایمال کردند و جنگها به راه انداختند که نبردهای خونین بالکان، و جنگهای جهانی اول و دوم در گذشته دور (گولن، محمد فتح الله (1391): 2/ 192-193) و اشغال افغانستان توسط روس و انگلیس و امروز ناتو، اشغال عراق، کشت و کشتار ملت مظلوم و بیدفاع سوریه، مصر، لیبی و… دستآوردهای آنها، از این قبیلاند.
به راستی! این مدعیان حقوق بشر، حامل رسالت رهایی انسانها در زعم باطلشان را چه میتوان گفت؟ جهالت آنان را چه میتوان نامید؟ چه لقبی زیبندهشان است؟ آیا این جهالت در عین تجاهل نیست؟
حال آنکه درست 14 قرن پیش، با دستان پرنور و تاریکزدای رسول خدا، ظلم و استبداد برچیده شد و با کمترین خسارت، اعم از مالی و جانی، آزادی و آزادگی بر انسانیت تقدیم گردید. (گولن، محمد فتح الله (1391)؛ 2/ 192-193)
1. معناشناسی جهاد (جنگ)
1ـ1. واژه و معنای لغوی
واژه «جهاد» از ریشه «ج- ه- د» به معنی کوشش و مبارزه و فعالیت است. جِهاد، جنگ مشروع در راه خدا و عنوان یکی از ابواب فقه اسلامی میباشد. جِهاد واژهای عربی است از ریشه “جهد” به معنای مشقت، تلاش، مبالغه در کار، به نهایت چیزی رسیدن و توانایی. (خلیل بن احمد (1406هـ . 1986م)؛1/ 411-412 و نیز الجوهري، إسماعیل بن حماد (1404 هـ . 1984م)؛ 5/ 1902)
2ـ1. معنای اصطلاحی
مهمترین مفهوم اصطلاحی این واژه در متون دینی، همانند کاربرد عام آن، گونهای خاص از تلاش است؛ یعنی مبارزه کردن در راه خدا با جان و مال و داراییهای دیگر خود، در نبرد با کافران و باغیان، با هدف گسترش و اعتلای اسلام و برپا داشتن شعائر و یا دفاع از آن. (عثمانی، مفتی محمدتقی (1424هـ)؛ 1/ 10)
جهاد برعکس آنچه که امروزه توسط سیاستمداران مطرح میشود، تنها به معنی جنگ و خونریزی نیست. بلکه در اصل، به معنی کوشش و مبارزه میتواند در عرصههای گوناگون باشد. جهاد، مصادیق دیگری چون جهاد اصغر، جهاد مالی و جهاد زبانی دارد. برخی از عبادات نیز همسنگ جهاد دانسته شدهاند. متصدی امر جهاد، حکومت دینی است. بزرگترین جهاد “جهاد با نفس” است که با نام “جهاد اکبر” شناخته میشود و تلاش در راه دفاع از دین اسلام یا گسترش قلمرو اسلام، جهاد کوچک (جهاد اصغر) نام دارد.
جهاد یکی از فروع دین و از واجبات اسلامی است. کلمهٔ جهاد حدود ۱۰۸ بار در قرآن آمده است. (هیکل، محمد خیر (1996)؛ 1/ 41)
2. حقیقت جهاد نبوی و جنگهای دیگر
با نگاهی دقیق و عمیق در عمق معنای جهاد میتوانیم اهداف جزئی زیادی را برای آن در نظر بگیریم. چنانچه علمای ربانی چنین کردهاند و در اینجا اشاراتی به آنها خواهد شد.
دنیای غرب در قرن گذشته با فتنهانگیزی و اخلالگری، شبهاتی پیرامون احکام جهاد در بین مردم منتشر کردهاند و اینطور وانمود نمودهاند که جهاد راهی است برای پذیرفتن اسلام و مسلمانان، نه با دلیل و برهان که با زور شمشیر توانستند دین خود را گسترش دهند. جنگ و درگیری و توسل به زور و ارعاب و … تنها راه دعوت به سوی اسلام بود و برای همین منظور، مسلمانان به سرزمینهای غیراسلامی یورش بردند تا آنان را وادار به قبول دین اسلام نمایند.
باری! این پندار نابخردانه و مغرضانه، جز جهالت و یا تجاهل از مسائل جهاد مشروع و قرابتی که بین جهاد و دعوت اسلامی است، نمیتواند باشد.
در حقیقت، جهاد برای اجبار مردم به پذیرفتن اسلام مشروع نشده است. بلکه برای اجرای فرمانهای الهی و در هم کوبیده شدن عظمت و ابهت پوشالی کفار که همواره بزرگترین سبب برای شیوع ظلم و فتنه و فساد و بارزترین مانع پذیرفتهشدن حق و گوش فرا دادن به دعوت اسلامی بوده، مشروع گردیده است. و اگر جهاد بر مبنای اجبار نمودن به قبول دین می بود، پس چرا جزیه برای خاتمه دادن به جنگ جواز پیدا نمود؟
تاریخ خود مدعای ماست؛ چنانچه در هیچ یک از جنگهای جهادی اسلام، ملاحظه نشده که پس از فتح مسلمانان سرزمینی را، کسی از اهل آن را وادار به قبول دین کرده باشند. و اما تسلیم کفار به احکام الهی و گردن نهادن به حقانیت اسلام نه با اجبار و اکراه که با دلیل و برهان قاطع و سیمای زیبای اسلام و اخلاق نیکو و کارهای مجذوب و… بوده است. چنانکه آنان پس از درک جایگاه دین و عظمت و شوکت رسالت نبوی و ملکوتی بودن آن، با اختیار کامل و میل خود به اسلام گرویدهاند.
باری! مشروعیت جهاد، برای اعتلای کلمةالله بر روی زمین الله بود و تا اینکه عزت و شوکت و سربلندی تنها برای اسلام باشد و متکبرینی که برای تحقق آرمانهای خود، بندگان الله را به بردگی میگرفتند و ملزم به اجرای قوانینی سرچشمه گرفته از رأی و نظر شخصیشان بود، میکردند و از اینکه فرمان الله بر زمینش جاری شود ابا میورزیدند و اکراه داشتند و با قدرت حکمشان، هرگونه ظلم و ستم و فساد را روا می داشتند، از صحنه گیتی زدوده شوند.
اما متأسفانه، برخی از مسلماننماها که خود را منسوب به اسلام میدانند و غربگرایانی که شیفته افکار و اندیشههای غرب شدهاند، بدون اینکه حقیقت و کنه معنای جهاد را بفهمند و اینکه کفار هرگز به حکم جهاد راضی نمیشوند، در برابر دنیای غرب سر به گریبان برده و بیشرمانه عذرخواهی میکنند و بدین منظور روایات جهادی را نیز تأویلات وقیحانهای مینمایند؛ چنانکه میگویند: مشروعیت جهاد، تنها جهت دفاع از مملکت اسلامی در برابر هجوم دشمن است و فرمان جهاد با ملت کفر هیچگونه جوازی ندارد.
باری! پندار کورکورانه آنان نه در کتاب و نه در سنت و نه در تاریخ، هیچگونه جوازی ندارد و فقه اسلامی نیز هرگز بر این امر تسلیم نشده است. (عثمانی، مفتی محمدتقی (1424هـ)؛ 3/ 4-5)
1ـ2. اصول پایه جنگ در اسلام
اسلام همواره سعی بر به حداقل رساندن میزان تلفات و خسارات ناشی از جنگ نموده است؛ فسخنمودن جنگ با قبول اسلام و یا تن دادن به جزیه و چهار اصل ذیل از جملۀ اسباب کاهش ضرر و زیانهای جنگ میباشد.
1ـ کرامت و شرافت انسانی را جریحهدار نساختن؛
2ـ بر کودکان و زنان تعرض نکردن؛
3ـ خرده نگرفتن بر کسانی که در معابد وقف طاعت و عبادتاند؛
4ـ نجنگیدن با کسانی که در جنگ علیه سپاه شرکت نمیکنند.
پس جهاد برای نشر حق و دین اسلام مشروعیت پیدا نکرده است، بلکه مانعان و مغرضان حق عامل جنگند. (گولن، محمد فتح الله (1391)؛ 2/ 186)
2ـ2. قیادت منحصر به فرد رسول خدا
تجربه نشان داده که رویدادهای روزگار، آبَستن رهبران سُتُرگ و فرماندهان نامآوری بوده که پا به عرصه گیتی نهاده و قیادت آن را بر عهده داشتهاند. در این میان برخی فرصت قیادت را در ابتدای جوانی به دست آورده و برای برخی دیگر این مسئولیت به تعویق افتاده است.
اما پیشوایی و رهبری منجی عالم بشریت، حضرت ختمی مرتبت، محمد مصطفی، صلیاللهعلیهوسلم، کاملا با رهبری دیگر سردمداران و رهبران جهان متفاوت بوده و غیرقابل مقایسه است.
آنحضرت، صلیاللهعلیهوسلم، از نظر فطری دارای صفات وهبی در زمینه قیادت بودهاند و خداوند متعال ایشان را شایستگی و لیاقت پیشوایی مسلمین را داده بود که رویدادهای زمان هیچ نقشی در شکوفایی خلاقیتهای فرماندهی وی نداشته است. به طور مثال هنگامی که واقعه “حرب فجار” رخ داد- جنگی که یک سوی آن قریش، همان قبیلهای که رسول خدا به آن منتسب است، قرار گرفته بود و در طرف دیگر آن یکی از قبایل عرب قرار داشت- چرا این خلاقیتهای فرماندهی در آنجا هویدا نگردید؟ حال آنکه پیامبر خدا در عنفوان جوانی بود و فقط نقش یک سرباز عادی را ایفا نمود، با وجودی که در میان قریش، در چنین سنی فرماندهان زیادی وجود داشت. چرا این ویژگیها در زمانی که اصحاب وی بدترین شکنجهها را میچشیدند، نمودار نگردید؟
باری! قیادت پیامبر خدا در سن 53 سالگی آغاز گردید؛ آن هم به بهترین شکل ممکن، چرا که این یک رسالت معیّن و ویژه از جانب الله بود. به تعبیر دیگر خداوند متعال وی را از مبارزههای جنگی و بازیهای سیاسی و رقابتهای تنگاتنگ و… که بقیه فرماندهان دنیا به آن نیاز دارند، بینیاز ساخته بود.
همانطورکه اشاره گردید در دنیا معمولا استعدادهای یک فرمانده از کوچکی در وجود وی مشخص میشود و سپس با تجربههایی که در جوانی به آن دست مییابد رشد و نمو میکند و بعد در هر میدانی میخواهد صلاحیتهای خود را با تلاش متناوب و رقابتهای تنگاتنگ به رخ دیگران بکشد تا از این راه به مقام دلخواهش دست یابد.
آیا شما فکر میکنید که ناپلئون 27ساله که ایتالیا را به زانو نشاند بدون سابقه جنگی و بدون تجربه بوده است؟ خیر! او ابتدا وارد دانشکده جنگی شد و سپس به عنوان افسر توپخانه از آنجا فارغالتحصیل گردید، سپس از تجربههای نظامی معاصر استفاده نموده و آنها را عملی اجرا میکرد و پس از آن در سن 25سالگی به سِمَت سرلشکری درآمد و در سال1795م توانست اغتشاشگران را در پاریس سرکوب کند و پس از آن توانست قیادت ارتش فرانسه در ایتالیا را بر عهده گیرد. به همین ترتیب اگر به دیگر فرماندهان بنگریم به طور مثال “هیتلر”، “چرچیل”، “تیتو” و “استالین” و حتی “چنگیزخان” همه به این شکل بودهاند؛ چنگیزخان از13 سالگی تا 35سالگی (یعنی به مدت چهل سال از عمرش) را در جنگها سپری کرده و کشورگشایی او ناگهانی نبوده است. (گولن، محمد فتح الله (1391)؛ 2/ 267-268)
3. اهداف جهاد در سیره نبوی و دنیای غرب
هدفشناسی در هر زمینهای از حایز اهمیتترین موارد در آن به شمار میرود. جنگ و نبرد که از دشوارترین رفتارهای عملی انسانها به حساب میآید اگر هدفمند نباشد، جز تباهی و ویرانی به دنبال نخواهد داشت. لذا باید اذغان نمود که سرنوشت هر جنگی به هدف پیش روی فرماندهی آن بستگی دارد. اگر ابوجهل و شیبه و عتبه و… در گذشتۀ دیر، و سزار و ناپلئون و هانیان و هیتلر در گذشتۀ نزدیک، و بوش و اوباما و بشار و…. در عصر حاضر هدف نبردهای خونینی را که به راه انداخته و می اندازند و دستاوردهایی که به دنبال داشته و دارند و آثار مخربی که برجای میگذارند را میدانستند بهراستی که هرگز جرأت نمیکردند چنین وحشیانه و نابخردانه پا به عرصه نبرد بنهند. (گولن، محمد فتح الله (1391)؛ 2/ 274 )
هدف از جنگ در اسلام متمایز از برداشت دنیای غرب و غربگرایان و غربپیشگان است. چرا که برخلاف آنان که جنگ آنها مصلحت شخصی و حقد و کینه و حرص و طمع و خودپرستی و خودبینی و… را به دنبال دارد، آزادی فکر و اندیشه و عقیده و باور و رهایی از چنگال استبداد و استعمار، در اسلام مراد است. (گولن، محمد فتح الله (1391)؛ 194-195)
در هیچ مرحلهای از مراحل زندگانی آنحضرت، صلیاللهعلیهوسلم، جنگ هدف واقع نشد. جنگ آخرین تدبیر بود؛ چنانکه ابتدا پذیرفتن اسلام و دوم پرداخت جزیه مطرح بود. (گولن، محمد فتح الله (1391)؛ 3/ 253)
خداوند در آیه 10 سوره حجرات فرمان میدهد که هرگاه دو گروه باهم درگیر شدند و نابسامانی و ناامنی غالب و شرایط بحرانی به وجود آمد، باید به هر نحو، صلح و آرامش و امنیت را برگرداند، اگرچه منجر به صفآرایی در مقابل برادران مسلمانی که از حد تجاوز کردهاند باشیم. (گولن، محمد فتح الله (1391)؛ 194-195)
1ـ3. هدف از مشروعیت جهاد تهاجمی
جهاد تهاجمی اجبار غیرمسلمانان به احکام اسلام و پذیرفتن آن نیست، بلکه اقامه دستورات الهی بر روی زمین الله است. بدین منظور که اسلام نه تنها مجموعهای از عقاید و عبادات ـ مانند سایر امتهاـ نیست که حکم خداوندی در تمام مراحل و دستورات زندگی میباشد و دعوت آن دعوتی انقلابی نه بهسوی عقیده محض که عدالت خداوندی بر روی زمین است.
این اکسیر حیاتبخش هیچگونه مخالفتی با کسی که پایبند دین و آداب و رسوم خود باشد، ندارد اما تحمل اینکه گروهی افکار و عقاید باطله خود را بر دیگران تحمیل نمایند و بندگان خدا را بردگان خود بگمارند و بر اساس آرا و اندیشههای نفسانی، ظلم و فسق و فجور را حلال دانسته و منکر و فساد را رواج داده و سرشت انسانی را تغییر دهند و آنان را از شنیدن و قبول حق باز دارند، را ندارد. (عثمانی، مفتی محمدتقی (1424هـ)؛ 3/ 10-11)
باری! اسلام به قیادت و سالاری پیامبر اعظم به قصد تحقق بخشیدن به هدف والایی به میدان آمده بود. آنان جاه و پست و مال و منال و یا دنیای فانی را نمیخواستند؛ بلکه هدف آنان چنان والا و میمون بود که هر انسان عاقلی را به تأمل وا میداشت. آنان اعلای کلمةالله در چهارگوشه هستی را خواستار بودند؛ عبادت و بندگی الله و رهایی انسانها را از اسارت و بردگی نفس و شیطان و برچیده شدن ظلم و طاغوت را میطلبیدند. (گولن، محمد فتح الله (1391)؛ 2/ 274 )
و این همان هدفی است که ربیعة ابن عامر، رضیاللهعنه، در جواب رستم در فتح ایران که هدف آنان را می طلبد، میگوید: الله مبعوثمان کرده تا کسی را که بخواهد از عبادت بنده به عبادت الله سوق دهیم و از تنگی دنیا به فراخی آخرت رهنمون داریم و از جور ملل و مذاهب باطل به عدالت اسلام رهسپار سازیم. (ابن کثیر (1408 هـ – 1988 م)؛ 7/ 39)
و چنانچه کفار به حکم الهی گردن نهادند و جزیه را پذیرفتند، هدف و مقصود جهاد حاصل گشته و هرگز با زور و ارعاب، وادار به قبول اسلام نشوند تا رفتهرفته خود، حقانیت اسلام را درک و آن را در آغوش بگیرند.
4. عوامل به راهاندازی غزوات
1ـ4. قلع و قمع ظلم و ستم
داد حقخواهی مظلومان همواره فضای آسمان دنیا را طنینانداز کرده است و ظلم و ستم حاکمان جابر و مستبد و پایمالکردن حقوق انسانی مردمان بیگناه، طالب حس دادخواهی و همدردی شده است اما تا دردی در دل نباشد و قلبی احساس نورزد و رحمی در کار نباشد، داد هیچ مظلومی جواب داده نخواهد شد. (گولن، محمد فتح الله (1391)؛2/ 184)
برخی کوردلان که نعمت افزونشان رسیده، جایی که شکر برآرند ظلم و ستم روا دارند، چنانکه درصدر اسلام با تمام صبر و شکیبایی رسول خدا، صلیاللهعلیهوسلم، و صحابه کرام، رضیاللهعنهم، روز به روز بر ظلمها افزوده میشد و حقوق پایمال و بهای خون ارزان و باورها بیاساس خوانده میشدند و اینجا بود که الله، جلجلاله، ظلم را بر بندگان خود نپسندید و اجازه دادخواهی را صادر نمود؛
«أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى نَصرِهِمْ لَقَدِيرٌ*الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيَرِهِم بِغَيرِ حَقٍ إِلا أَن يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ …» [حج: 39-40]
(به آنها كه جنگ بر آنان تحميل شده اجازه جهاد داده شده است، چرا كه مورد ستم قرار گرفتهاند و خدا قادر بر نصرت آنها است*همانها كه به ناحق از خانه و لانه خود بدون هيچ دليلى اخراج شدند جز اينكه مىگفتند پروردگار ما الله است…)
باری! پیامبر ما صاحب شمشیر نیز بودند اما تا بدانجا که ممکن بود شمشیر از نیام برون نمیآوردند و رحمت و عطوفت به کار میبستند و چون کوردلی را، عطوفت کار نیاید شمشیر از نیام برآید. این الگوی رفتاری رسول خدا، صلیاللهعلیهوسلم، مدعای این شعار است که میگوید: شما هرگز نمیتوانید مانع آزادی فکر و اندیشه شوید و راههای منتهی به انسانیت را مسدود سازید. (گولن، محمد فتح الله (1391)؛ 2/ 190-191)
2ـ4. فراهمسازی زمینه دعوت
دین رحمت هرگز نمیپسندد که بندهای بر روی این کره خاکی بیایمان از دنیا برود و راه حق و حقیقت را نشناسد. در این بین اگر گروهی حقستیز و جاهطلب ممانعت ایجاد کنند و مانع از ایمان آوردن تشنگان راه حق شوند، حکم جهاد واجب خواهد شد. (گولن، محمد فتح الله (1391)؛2/ 186)
ادامه دارد…
امیرحمزه نورزهی
دیدگاههای کاربران