سوال دیگری که مشرکین به کثرت از پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم میکردند نسبت به وقت وقوع قیامت بود. خداوند متعال این سوال آنها را جوابهای متعددی داده است، اما یک جواب که بیشتر در این خصوص در قرآن مجید ذکر شده این است که علم وقوع قیامت اختصاص به الله تعالی دارد و به هیچ احدی تاریخ دقیق وقوع آن اطلاع داده نشده است. البته در احادیث آمده است که قیامت در ماه محرم و روز جمعه واقع میشود اما اینکه کدام محرم و کدام جمعه، این را جز خداوند متعال کسی دیگر نمیداند. خداوند متعال در سوره اعراف چنین بیان فرموده است: «يَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبِّي لاَ يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لاَ تَأْتِيكُمْ إِلاَّ بَغْتَةً يَسْأَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللّهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ» [اعراف: 187]
(از شما میپرسند درباره آخرت که چه وقت به ثبوت میرسد. بگو علم وقوع آن نزد پروردگارم است. منکشف نمیکند آن را در وقت آن مگر او تعالی (یعنی وقت وقوع او را خداوند متعال میداند)، (هول و هراس آن روز بسیار سنگین و بزرگ است) بر کسانی که در آسمانها و زمین قرار دارند. و به شما نمیرسد مگر ناگهان، (روز وقوع قیامت بسیار هول و هراس دارد که فرشتگان آسمانها از آن بیمناکاند حکمت در آن است که وقوع آن نامعلوم باشد) از شما به کثرت سوال میکنند. گویا شما در تلاش آنید. بگو: جز این نیست که علم وقوع قیامت به خداوند متعال اختصاص دارد. لیکن اکثر مردم نمیدانند. (فکر میکنند که انبیاء و اولیاء از وقت وقوع قیامت اطلاع دارند. حال آنکه علم وقوع قیامت از صفات مختصه ربالعالمین است).)
در علم ماکان و مایکون شعرها هم داخلاند. خداوند متعال به پیامبر گرامی صلی الله علیه وسلم خودش اصلاً شعر تعلیم نداده است.
چنانکه در سوره یس فرموده است: «وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُّبِينٌ» [یس:69]
(ما به پیامبر گرامی شعر تعلیم ندادهایم و برایش مناسب نیستند، بلکه آنچه پیامبر میگویند همه نصیحت و قرآن واضح و روشن است.)
از این آیه شریفه واضح و روشن است که خداوند متعال به پیامبر گرامی صلی الله علیه وسلم اصلاً شعر نیاموخته است، بلکه شعرگوئی مناسب شأن رفیع پیامبر گرامی نبوده است. لذا خداوند متعال تعلیم شعر به او ندادند و همچنین خداوند متعال در رد مشرکین (که پیامبر را شاعر و قرآن مجید را شعر میگفتند) میگوید که ما پیامبر گرامی را اصلاً شعر نیاموختهایم و تعلیم ندادهایم. و شعرگوئی مناسب او نیست. این آیه شریفه ادعای کسانی را که میگویند به پیامبر گرامی صلی الله علیه وسلم علم ماکان و مایکون داده شده است رد میکند، چون که خداوند متعال صراحتاً میگوید که ما به پیامبر گرامی شعر تعلیم ندادهایم و شعرگوئی برای او مناسب نبود. پس آنچه پیامبر گرامی میگوید همه نصیحت و وحی الهیاند.
همچنین پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم از تمام آینده خودش و جهانیان اطلاع کاملی نداشتند و نمیدانستند که در آینده با او و دیگران در دنیا چه میشود؟ خداوند متعال این مطلب را در آیه 9 سوره احقاف چنین بیان کرده است: «قُلْ مَا كُنتُ بِدْعًا مِّنْ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلَا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ وَمَا أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُّبِينٌ» [احقاف: 9]
(بگو ای پیامبر، نیستم پیامبر جدیدی (که خلاف انبیاء چیزی بگویم). و نمیدانم با من و شما چه خواهد شد و اتباع و اطاعت نمیکنم مگر آنچه را که به من وحی کرده میشود و نیستم مگر آگاهکننده آشکارا.)
مشرکین به پیغمبر گرامی صلی الله علیه وسلم میگفتند که شما چیزهایی را مطرح میکنید که هیچ احدی آنها را مطرح نکرده است. خداوند متعال در جواب آنها گفت که ای پیامبر، به اینها بگوئید که من پیغمبر جدیدی نیستم، بلکه در مورد عقیده آنچه را که پیامبران خداوند متعال گفتهاند میگویم و مثل آنها از وحی الهی اتباع و پیروی میکنم. و از آنچه در دنیا بر من و شما میآید اطلاع کامل ندارم و در اجرای احکام الهی فقط آنچه را که وحی شده است اتباع میکنم. وظیفه من آگاهیدادن جهانیان (انس و جن) است.
مخلوق دیگری که مشرکین به علم غیب آنها عقیده دارند جنها هستند. بسیاری از مردم عقیده دارند که جنها غیب میدانند. کسانی از کلمهگویان هستند که کلمه شهادتین گفتهاند اما به محض اینکه مال یا متاع آنها دزدیده میشود برای کشف آنها به جنیها مراجعه میکنند و عقیده دارند که جنها به جنیها خبر میدهند که متاع دزدیده شده کجاست و با چه کسی است. درحالیکه تمام اخباری که جنیها تا الان ابلاغ کردهاند دروغ ثابت شدهاند. قطعاً و یقیناً جنها در ندانستن غیب برابر و مساوی انسانها هستند بلکه از آنها نیز عاجزترند. انسانهای مدرن و پیشرفته دنیای امروز اسباب و آلاتی را ترتیب دادهاند که به واسطه آنها بسیاری از اعمال و گفتار بندگان را ضبط و حفظ میکنند و صددرصد جنها از اختراع این اسباب و آلات عاجزاند و توانایی اختراعات بشری را ندارند. در حالی که آنچه از مصنوعات در عالم مشهوداند از اختراعات بشر میباشند و از مصنوعات جنها هیچ چیزی تاکنون مشخص نشده است.
خداوند متعال از نادانی و بیخبری جنها در قرآن مجید خبر داده است. خداوند متعال جنها را برای حضرت سلیمان علیه السلام مسخّر کرده بود که آنچه را او بخواهد به عنوان کارگر و نوکر انجام دهند. این مطلب را خداوند متعال در سوره سبأ چنین بیان فرموده است: «وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلْنَا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَن يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَمَن يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ*يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِن مَّحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَّاسِيَاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا وَقَلِيلٌ مِّنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ*فَلَمَّا قَضَيْنَا عَلَيْهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَى مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَن لَّوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ مَا لَبِثُوا فِي الْعَذَابِ الْمُهِينِ» [سبأ: 12-14]
(و مسخر ساختیم برای سلیمان باد را که رفتنش یک ماه و برگشتنش یک ماه بود و روان ساختیم برای سلیمان چشمهای از مس گداخته و از جنیان مسخر ساختیم کسانی را که کار میکردند به فرمان پروردگارش. و هر کدام از جنیان که از کار برای سلیمان خودداری کنند او را میچشانیدیم از عذاب آتش. میساختند آنچه میخواست از محرابها و اماکن عبادت و آنچه میخواست از صورتها و کاسههایی میساختند همانند استخر و حوض و دیگهایی که از بزرگی ثابت بودند. [این نعمتها که به داود و سلیمان ارزانی شد و نفعش به همه بستگانشان میرسید مقتضی است که] شما بستگان داود [هم به] شکر [آن نعمتها قیام] کنید و اندکاند از بندگان من آنهایی که بسیار سپاسگزارند. [و در حقیقت میدانند چقدر شکر در گردن آنها است.] موقعی که فرمان مرگ سلیمان را گذراندیم موریانه بود که عصای سلیمان را خورد و سلیمان به زمین افتاد و از وفات سلیمان آگاهشان نمود. موقعی که سلیمان به زمین افتاد برای جنیان روشن شد که اگر چیزی از علم غیب میدانستند آن مدت در عذاب خوارکننده نمیماندند و دست از کار میکشیدند.)
در روایات آمده است که سلیمان علیه السلام به قصد عبادت به عبادتگاه خود میرفت و مدتی در عبادتگاه میماند. تکیه بر عصا زده به نماز پرداخته بود تا اینکه درگذشت و همچنان بر عصا تکیه زده و جنیان سرگرم کار بودند تا اینکه موریانه عصا را خورد و سلیمان به زمین افتاد و از وفات او آگاه شدند و از بیخبری جنیان بر غیب پرده برداشته شد. [صفوة العرفان]
از آیات مذکور هویداست که جنها به عنوان نوکر و کارگر برای حضرت سلیمان علیه السلام خدمت میکردند و به واسطه فرشتگان الهی اداره میشدند و در صورت تمرد به عذاب آتش معذب میشدند و همه این عنایات از رب العالمین به حضرت سلیمان شده بودند که باد و آهن و مس و جنها مسخر بودند. با وجود این همه انعامها حضرت سلیمان علیه السلام از موت مبرّا نبود، بلکه مثل دیگران فیصله موت بر آن نیز شد و هنگامیکه جان به جانآفرین تحویل تسلیم کرد جنها که مسخّرش بودند از مرگ ایشان مطلع نشدند و در ادامه کارهای تفویضشده به آنها مشغول ماندند تا اینکه خداوند متعال به موریانه دستور داد که عصای حضرت سلیمان علیه السلام را بخورد و آنها را بر مرگ حضرت سلیمان علیه السلام مطلع گرداند.
آنهایی که عقیده به علم غیب جنها دارند و از جنیها خبر میگیرند از موریانه نادانتراند. زیرا مخبر و اطلاعدهنده جنها موریانه معرفی شد و کسانی که خبر اخبار غیبی را از جنها و جنیها میگیرند در حقیقت از دابة الارض (موریانه) جاهلتر و احمقتراند و کسانی که گوش به حرف جنها میدهند و حرفهای آنها را قبول میکنند و طبق دستور آنها عمل میکنند در حقیقت از موریانه هم جاهلتراند.
لذا ثابت شد که جنها مثل انسانها علم ما کان و ما یکون را ندارند و از علوم الهی چیزی را احاطه نکردهاند مگر به آن مقداری که الله تعالی خواسته است. علم ما کان و ما یکون به خداوند متعال اختصاص دارد و هیچ احدی از مخلوقات الهی علوم او را احاطه ننمودهاند مگر به آن مقداری که او تعالی خواسته است. این مقصود را خداوند متعال در سوره نمل چنین بیان فرموده است: «قُل لَّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ» [نمل: 65]
(بگو آنهایی که در آسمانهااند از (فرشتگان و غیره) و آنهایی که در زمیناند (از انسانها و جنها و غیره) نمیدانند غیب را به جز خداوند متعال و همه آنها شعور ندارند که چه زمانی حشر میشوند.)
آیه مذکور در ادای مقصودش خیلی واضح و روشن است که به جز خداوند متعال مخلوقات زمینی و آسمانی غیب نمیدانند.
قرآن مجید به عنوان نمونه، وقایع و داستانهایی از انبیا و اولیاءالله، که بیانگر عدم اطلاع آنها از عالم غیب می باشند، را ذکر می فرماید. یکی از این موارد داستان اصحاب کهف است؛ اصحاب کهف چنان گروهی هستند که ولایت آنها از قرآن مجید ثابت است و منکر ولایت آنها کافر میگردد زیرا انکار ولایت آنها مستلزم انکار قرآن مجید است.
اصحاب هنگامی که از پیش دقیانوس زمان متواری شدند و بعد از 309 سال خواب، بیدار گشتند و از یکدیگر در مورد مدت سپری نمودن در غار سوال کردند، این مدت را یک روز و اندی تصور نمودند، درحالی که 309 سال را در عالم خواب به سر برده و بدون تغییر باقی مانده بودند. اصحاب کهف 7 ولی بودند که از ترس دقیانوس، پادشاه ظالم و مشرک زمان خویش، به غار متواری شده بودند و خداوند متعال آنها را 309 سال به خواب فرو برده بود. آنها از احوال خویش اطلاعی نداشتند، پس چطور از احوال دیگران مطلع میشوند و به داد آنها رسیدگی میکنند. یهود و نصاری آنها را میخواندند و عبادت میکردند به امید اینکه آنها از فریاد آنها مطلع میشوند و رسیدگی میکنند. خداوند متعال در قرآن مجید سیرت آنها را بیان کرد؛ علم غیب را از آنها نفی فرمود و به آنها گوشزد فرمود که مشکلگشاهای آنها از احوال خویش اطلاع نداشتهاند چطور از احوال خوانندگان خود مطلع میشوند و به فریاد آنها رسیدگی میکنند؟ تفصیل داستان در قرآن مجید مذکور است.
اکنون به ذکر آیاتی که خداوند متعال در نتیجه داستان اصحاب کهف بیان فرموده است اکتفا میشود:
«وَلَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَازْدَادُوا تِسْعًا*قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ مَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَدًا» [کهف:25-26]
(اصحاب کهف 309 سال در غار خود مکث داشتند. بگو: خداوند متعال به مدت مکث آنها آگاهتر است چون که غیب آسمانها و زمین به او اختصاص دارد. خداوند متعال چه زیبا میبیند و چه زیبا میشنود. و این انسانها غیر از خداوند متعال هیچ کارساز و حاجتروایی ندارند و هیچ احدی را در حاکمیت و اداره کائنات شریک نگردانیده است.)
در آیه 26 و در پایان داستان اصحاب کهف به عنوان نتیجه بیان شده است که غیبدان در آسمانها و زمین فقط خداوند متعال است و دیگر هیچ احدی غیر از خداوند متعال بر غیوب آسمانها و زمین اطلاعی ندارد.
مشرکین عقیده داشتند که انبیاء و اولیاء در امور کائنات و اداره کارهای کوچک با خداوند متعال شریک و سهیماند و این اختیار و شرکت از طرف خداوند متعال انجام گرفته است. یعنی خداوند متعال به آنها چنان اختیاری داده است که آنها در امور بندگانش سهیم و شریکاند. خداوند متعال در تردید عقیده آنها فرمود: «وَلا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَداً» (هیچ احدی را در حاکمیت و اداره امور کائنات شریک نکرده است.) بلکه همه امور کوچک و بزرگ را فقط ذات اقدس او تعالی اداره میکند. انبیاء و اولیا و ملائکه فقط گوش به فرمان او تعالی هستند، آنچه به آنها دستور میدهد اجرا میکنند و از فرمان او تخطی نمیکنند. خداوند متعال در توصیف فرشتگان میفرماید: «لا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ» [التحريم: 6]
(در انجام ماموریت نافرمانی نمیکنند، انجام میدهند آنچه به آنها دستور داده شده است.)
عقیده مورچهها نسبت به عدم غیب انبیاء و اولیاءالله
خداوند متعال به حضرت سلیمان علیه السلام امکانات زیادی عنایت کرده بود. لشکر حضرت سلیمان علیه السلام از جن و انس و پرندگان تشکیل میشد. روزی همه لشکریان او از جنها و انسانها و پرندگان به دستور حضرت سلیمان علیه السلام گرد آورده شدند، تا اینکه به وادی مورچهها رسیدند. رئیس مورچهها خطاب به مورچهها گفت که در مساکن خویش داخل شوید تا سلیمان و لشکریانش شما را زیر پا له نکنند، زیرا آنها متوجه نمیشوند. خداوند متعال این سخنرانی را معجزتاً به گوش حضرت سلیمان علیه السلام رسانید و حضرت سلیمان با شنیدن سخنرانی رئیس مورچهها تبسم فرمود و از خداوند متعال در برابر این نعمت تشکر فرمود. چنانکه این را خداوند متعال در کلامش برای ما به عنوان یک درس عبرتآموز ذکر کرده است که مورچه با وجود کوچکی جثهاش و عدم عقل هم عقیده دارد که سلیمان و جنودش (که اکثر آنها اولیاءالله بودند) از هر چیز اطلاع و خبر ندارند، و امکان دارد که ندانسته زیر دست و پای آنها له شوید. خداوند متعال این مطلب را در سوره نمل چنین بیان فرموده است: «وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ*حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِي النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ» [نمل:17-18]
(جمع کرده شدند برای سلیمان لشکریانش از جن و انس و پرندگان آنها تقسیمبندی میشدند تا اینکه به وادی نمل رسیدند. (به سبب کثرت مورچهها “وادی نمل” گفته شده) رئیس مورچهها خطاب به مورچهها گفت: در مسکنهای خود داخل شوید تا سلیمان و لشکریانش شما را له و نابود نکنند در حالی که آنها متوجه نمیشوند.)
از سخنرانی مورچه، حضرت سلیمان کرامتاً و معجزتاً خبر شد و از خداوند متعال تشکر کرد. حضرت سلیمان علیه اسلام این نعمت بزرگ علمی را از آنِ خداوند متعال دانست. پس از تبسم شروع به مناجات کرد و از خداوند متعال مسئلت کرد که به او توفیق شکر نعمتها را عنایت فرماید؛ «فَتَبَسَّمَ ضَاحِكاً مِنْ قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحاً تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ» [نمل:19]
(با خوشحالی از سخن مورچه مراقب لبخندی زد و گفت: ای پروردگارم، به من الهام کن و مرا توفیق عنایت فرما تا که از نعمتهای تو که بر من و والدین من عنایت فرمودهای تشکر نمایم و اعمالی را که مورد رضا و خشنودی تو باشند انجام دهم و با لطف و رحمتت مرا در جمله بندگان صالحت قرار ده.)
انبیاء علیهم السلام همه چیز را فضل و قدرت خداوند متعال میدانند. حضرت سلیمان علیه السلام از فهم زبان مورچه دانست که خداوند متعال بر او چقدر فضل دارد. لذا رو به درگاه خداوند متعال آورده و از او تعالی خواست تا که شکر نعمت به او الهام فرماید و او را توفیق دهد که تا در برابر نعمتهائی که به او و پدر و مادرش عطا فرموده شکر و سپاسگذاری به جای آورد. چون که انعام بر پدر و مادر انعام بر فرزند است و انعام بر فرزند نیز انعام بر پدر و مادر است.
سپس حضرت سلیمان به جستجوی پرندگان و احوال آنها پرداخت. در این طلب و بررسی هدهد را نیافت و… در این مورد خداوند متعال فرموده است: «وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ» [النمل:20]
(حضرت سلیمان پرندگان را مورد تفقد و جستجوی قرار داد و گفت: چیست مرا که هدهد را نمیبینم یا اینکه او از غیبتکنندگان است.)
جستجوی حضرت سلیمان از هدهد به این خاطر بود که عمق آب را از او سوال کند، زیرا خداوند متعال به هدهد فراست و قدرت آگاهی یافتن از زیرزمین را عنایت کرده بود. میخواست برای لشکرش چاه آب حفر کند. بعد از جستجو و طلب هنگامی که هدهد را نیافت تهدید کرد که اگر او غیبت بدون جهت کرده باشد او را عذاب خواهم کرد یا اینکه سر او را از تن جدا خواهم نمود، و یا اینکه برای غیبت خود دلیلی موجه بیاورد؛ «لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ» (او را عذاب سخت دهم یا او را سر ببرم یا اینکه دلیل آشکار بر غیبت خود بیاورد.)
از این تفقد و بررسی و طلب حضرت سلیمان علیه السلام نیز به این نتیجه میرسیم که حضرت سلیمان از هدهد اطلاعی نداشت. حتی نمیدانست که هدهد غائب است یا حاضر. طولی نکشید که هدهد از مسافرت مُلک سبأ بازگشت و پرندگان دیگر او را اطلاع دادند که حضرت سلیمان نسبت به غیبت بدون اجازه و بدون عذر موجه، تو را تهدید به شکنجه و ذبح کرده است.
هنگامی که هدهد به محضر حضرت سلیمان علیه السلام حاضر شد و از احوال اهل سبأ و انحراف آنها از عبادت خداوند متعال به ایشان گزارش داد حضرت سلیمان علیه السلام در جوابش گفت: ما تحقیق میکنیم که درست میگویی یا اینکه گزارش نادرست جهت رهایی خود میدهی.
خلاصه کلام اینکه حضرت سلیمان علیه السلام هیچ اطلاعی از احوال اهل سبأ نداشت و گزارش هدهد را مورد تفقد و تحقیق قرار داد که در صورت صحت گزارش بر آنها که حق خداوند متعال (عبادت) را ضائع کردهاند لشکرکشی کرده و حقوق ضائع شده خداوند متعال را احیا گرداند، زیرا انبیا موظفاند که برای عبادت و پرستش خداوند متعال بندگان او را دعوت و تبلیغ کنند، و در صورت تمرد با آنها جهاد کنند. خداوند متعال این مطالب را در قرآن مجید چنین بیان فرموده است: «فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ*إِنِّي وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِن كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ*وَجَدتُّهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ*أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ*اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ*قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ» [نمل: 22-27]
(ماند نه خیلی دور – یعنی پس از آن گفته سلیمان طولی نکشید که هدهد حاضر شد (اما نگفت چرا غیبت کردهام بلکه سخنی آورد که مسئله غیبت او را تحتالشعاع قرار میداد) گفت: آگاه شدهام بر مسئلهای که تو بر آن آگاه نشدهای. از راه علم به مطلبی احاطه کردهام که تو آن را نمیدانی و در خصوص ملک سبا خبر یقین برایت آوردهام. یعنی به مُلک سبا (یمن در جنوب جزیرةالعرب) رفتهام. من یافتم زنی را که پادشاه ایشان است و این زن که ملکه ایشان است تخت و بارگاهی عظیم دارد و از هر چیز به او داده شده است. (یعنی این زن با تشکیلات پیشرفتهای بر آنها حکومت میکند.) من این زن و گروهش را یافتم که سجده میکنند برای خورشید، غیر از خدا، و شیطان اینگونه کارهایشان را در نظرشان زیبا ساخته است. و آنها را از راه عبادت خداوند یکتا مانع شده است و آنها از راه راست منحرفاند. سجده نمیکنند خداوند یکتا را که بیرون میآورد از آسمانها و زمین اشیای مخفی را- (مانند باران و گیاهان و حشرات) و میداند آنچه را که شما مخفی میکنید و آنچه را که شما ظاهر میکنید. [حضرت سلیمان پس از استماع این گزارش] فرمود: ما تحقیق و تفحص میکنیم که راست میگویی یا از دروغگویان هستی.)
هدهد در این گزارش مفصل حضرت سلیمان را تحریک و تحریض به تفحص و تحقیق کرد و قباحت شرک را با قوت و دلایل عقلی بیان کرد که اهل سبأ سجده را، که یک عبادت ویژه و حق احکم الحاکمین است، برای خورشید و ماه و ستارگان انجام میدهند و حق خداوند یکتا که انتظام رزق آنها را به صورت باران از آسمانها و به صورت آنچه که از زمین حاصل میشود به وجود میآورد ضائع کردهاند. خداوندی که همانطور که انتظام رزق آنها را به عهده دارد از اسرار و احوال آشکار آنها نیز اطلاع کامل دارد و غیر از او دیگر هیچ معبودی وجود ندارد و اوست مالک و اختیاردار عرش عظیم. او در همه اشیاء مدیریت و تصرف دارد. قبرپرستان و سجدهکنندگان بر قبور اولیاءالله باید از سخنرانی هدهد درس عبرت بگیرند. هدهد با وجود اینکه یک پرنده بدون عقل است عقیده دارد که سجده عبادت است و حق اختصاصی پروردگار است و آنهایی که خورشید و ماه و ستارگان را سجده میکنند از راه راست منحرف شدهاند و باید آنها را با قوت قهریه تذکر داد. با این سخنرانی و گزارش مفصل، حضرت سلیمان علیه السلام را علیه اهل سبأ تحریک و تحریض کرد و حضرت سلیمان تصمیم گرفت که در صورت صحت گزارش بر علیه آنها لشکرکشی کند.
هر عاقل و منیب و طالب حق میداند که حضرت سلیمان از احوال اهل سبأ اطلاعی نداشت. لذا آنهایی که عقیده دارند انبیاء و اولیاء هر جا حاضر و ناظراند و از احوال بندگان اطلاع دارند و آنها را به عنوان شفیع و حاجتروا میخوانند از این داستان زیبای حضرت سلیمان درس عبرت بگیرند. حضرت سلیمان علیه السلام پیامبری عظیم الشأن و دارای امکانات زیاد، و فرزند پیامبری عظیمالشأن، حضرت داود علیه السلام است. خداوند متعال به این پدر و فرزند علوم فراوانی عنایت کرده بود، حتی کلام پرندگان و مورچهها را میفهمیدند، اما هر چیز را در هر جا و هر وقت نمیدانستند. حضرت سلیمان علیه السلام از عقائد و اعمال اهل سبأ، که دارای مملکتی بزرگ و تشکیلات حکومتی گستردهای بودند، اطلاعی نداشت و هدهد گزارشگر صحیح و راستگو از احوال انحرافی آنها گزارش داد.
حضرت سلیمان علیه السلام به فکر تحقیق و تفحص افتاد و در این مورد به واسطه خود هدهد تحقیق را شروع کرد. نامهای تهدیدآمیز مکتوب و ممهور کرد و به هدهد دستور داد تا نامه را به ملکه سبأ (بلقیس) برساند و جواب نامه را از آنها برای او بیاورد. خداوند متعال این مطلب را در قرآن مجید بیان فرموده است تا کسانی که تصور میکنند انبیا و اولیاءالله عالمالغیب هستند بدانند که آنها آگاه بر هر کلی و جزئی نیستند. اهل بصیرت میتوانند از این داستان علوم بسیاری را استنباط کنند، منجمله اینکه زمامداران امور در گزارش گزارشکنندگان باید تحقیق و تفحص کنند؛ «قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ*اذْهَب بِّكِتَابِي هَذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ» [نمل: 27-28]
(حضرت سلیمان فرمود: اکنون تحقیق میکنم که تو در گزارش خود راست میگویی یا اینکه از دروغگویان هستی. این نامه من را به آنها برسان و منتظر جواب و عکسالعمل آنها باش و ببین که چه جوابی را ارجاع میدهند.)
خلاصه اینکه هدهد این رسالت را انجام داد و نامه تهدیدآمیز حضرت سلیمان علیه السلام را به بلقیس رسانید و راستگوئی هدهد به محضر حضرت سلیمان ثابت شد. اگر حضرت سلیمان علیه السلام با وجود اینکه پیامبر و پیامبرزاده هم بود، در هرجا حاضر و ناظر و مطلع بر احوال بندگان میبود چه ضرورتی داشت که این همه تحقیق و تفحص را انجام دهد. لذا همانطور که خداوند متعال در قرآن مجید فرموده است:
«يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء»
(علم ما کان و ما یکون را فقط خداوند متعال میداند و از مخلوقاتش هیچ احدی علوم او را احاطه نکرده است مگر به آن مقداری که او خواسته است.)
از داستان انبیاء و اولیاء هویدا و واضح شده است که آنها از تمام کلیات و جزئیات اطلاعی نداشتهاند مگر به آنچه که خداوند متعال به آنها عنایت نموده است و آنها را بر علوم غیبیه مطلع ساخته و به آنها دستور ابلاغ را عنایت فرموده است.
تمام آنچه بر انبیاء و خاتمالنبیین علیهم السلام وحی شدهاند از علوم غیبیهاند که خداوند متعال بر ایشان وحی کرده تا به بندگانش ابلاغ کنند و تمام داستانهای انبیاء و اولیاء و داستانهای امتهای گذشته از علوم غیبیهاند که خداوند متعال به صورت وحی متلو (قرآن) و غیرمتلو (حدیث) به خاتمالنبیین وحی کرده است، و به واسطه او برای جهانیان به عنوان علوم آسمانی باقی ماندهاند و امروز جهانیان از این داستانها و اخبار و تاریخ گذشتگان اطلاع دارند و از عقائد و اعمال و اخلاق آنها باخبر میشوند. لذا مصداق «إلا بما شاء الله» همان وحی الهیاند که به انبیاء وحی کرده است و به اولیاء الهام نموده است و به واسطه تعلیم انبیاء و اولیاء بشریت آن علوم را حاصل کرده است. پس به انبیاء و اولیاء آنچه خواسته ابلاغ نموده است، نه تمام علوم غیبیه و اخبار گذشتگان. حتی افضلالرسل و خاتمالنبیین از اخبار تمام انبیاء و اولیاء و داستانهای آنها اطلاع نداشته است. خداوند متعال این مطلب را در آیههای متعددی بیان فرموده است. در آیه 78 سوره المؤمنون فرموده است: «وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِّن قَبْلِكَ مِنْهُم مَّن قَصَصْنَا عَلَيْكَ وَمِنْهُم مَّن لَّمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذَا جَاء أَمْرُ اللَّهِ قُضِيَ بِالْحَقِّ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْمُبْطِلُونَ» [غافر:78]
(یقیناً پیامبرانی را قبل از تو ارسال کردهایم. داستان بعضی از آنها را برایت بیان کردهایم و داستان بعضیها را برایت بیان نکردهایم. و در اختیار هیچ پیامبری نبوده معجزه بدون اذن و فرمان خداوند متعال ارائه دهند. (یعنی برای اظهار معجزه نیز به خداوند متعال محتاج و نیازمند بودهاند).)
لذا علم ماکان و ما یکون از صفات مختصة ربالعالمین است، و او هیچ احدی را در این صفت شریک نکرده است. آنهایی که عقیده دارند انبیاء و اولیاء علم ما کان و ما یکون را دارا بودهاند در فکر اصلاح عقیده خود باشند و از این دلائل قاطعه قرآنی بدون تحقیق و تفحص نگذرند و فکر روز حساب را داشته باشند و با صفات الهی کسی را شریک نکنند.
«وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ»
(کرسی او تعالی از زمین و آسمان وسیعتر است.)
درباره معنی کرسی سه قول نقل شده است:
1- قدرت؛
2- علم؛
3- کرسی مخلوقی بسیار عظیمی است که به خداوند متعال نسبت داده شده است، البته بدون مثل و کیفیت. از آسمانهای هفتگانه و زمین وسیعتر است، و در برابر عرش رحمن کوچک است. چنانکه در روایات آمده است که هفت آسمان و زمین در برابر کرسی به مثابه هفت درهم در برابر سپر جنگی میباشندو کرسی در برابر عرش رحمن به مثابه یک درهم در برابر سپر است. خداوند متعال دارای قدرت و علم بسیار وسیع است که این مخلوقات بسیار بزرگ را آفریده است که کرسی از آسمانها، و زمین وسیعتر و عرش از کرسی خیلی وسیعتر است.
«وَلاَ يَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا»
([اداره و حفظ آسمانها و زمین] خداوند متعال را خسته و مانده نکرده است و اداره و حفظ آنها بر خداوند متعال سنگین و گران نیست.)
چنان قادر مطلق و توانایی است که بدون کوچکترین فتور و ناتوانی آنها را خلق کرده و حفاظت میکند.
«وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ»
(و او تعالی عالی شأن و عظیم الشأن در ذات و صفات خودش است. (و هیچ شریکی در ذات و صفات خودش نداشته و ندارد).)
خداوند متعال چنان ذات علیالذات و عظیمالصفاتی است که همه کائنات را آفریده و تنها اوست که آنها را اداره و حفاظت میکند.
خلاصه اینکه خداوند متعال در این آیه شریفه (آیة الکرسی) ذات و صفات عالیاش را به بندگان معرفی فرموده است، و در این صفات عالیه هیچ شریک و انبازی نداشته و ندارد.
پایان
دیدگاههای کاربران