امروز :جمعه, ۷ اردیبهشت , ۱۴۰۳

نگاهی گذرا بر حدیث غدیر خم

نگاهی گذرا بر حدیث غدیر خم

  یکی از احادیثی که علمای اهل سنت و علمای شیعه در مورد آن اختلاف نظر داشته و هر کدام از پیروان فریقین آن را به روشی تفسیر  نموده و از آن برداشت می نماید “حدیث غدیر” است. اهل تشیع از این حدیث، بر خلافت بلافصل حضرت علی رضی الله عنه استدلال می نمایند، اما اهل سنت بر این عقیده است که شأن ورود این حدیث، رفع کدورتی بوده است که تعدادی از صحابه با حضرت علی داشتند.

شأن ورود حدیث غدیر
تمام محدثین و علما اتفاق نظر دارند که همان طور که آیات قرآن، شأن نزول دارند و بسیاری از آنها بنا بر اتفاق، رخداد و حادثه ای نازل شده است، احادیث نیز دارای شأن ورود هستند.
حدیث غدیر نیز دارای شأن ورودی است که خلاصه آنچه در مورد شأن ورود این حدیث در کتب معتبر تاریخ آمده است این است که آنحضرت صلی الله علیه وسلم که در سال دهم هجری عازم سفر بیت الله بود و گروهی از مسلمانان را به فرماندهی حضرت علی رضی الله عنه، در قالب “سریه”، به یمن فرستاد.
در سفر یمن هنگامی که حضرت علی رضی الله عنه غنائم را تقسیم می نمود، اختلافی بین ایشان با چند تن از صحابه به وجود آمد که همین اختلاف، سبب ایجاد کدورت بین این صحابه با حضرت علی شد.
پس از اینکه حضرت علی با همراهان خود به آنحضرت صلی الله علیه وسلم در مکه مکرمه ملحق شدند، رسول اکرم صلی الله علیه وسلم از جریان پیش آمده و کدورت به وجود آمده بین تعدادی از اصحاب با حضرت علی با خبر شد.
اما از آنجایی که این جریان در میان تعدادی دیگر از مسلمانان نیز پخش شده بود، و همچنین از خصوصیات آنحضرت صلی الله علیه وسلم این بود که خطاها و اشتباهات افراد را مستقیما به آنها تذکر نمی داد بلکه بدون اینکه نامی از افراد خاطی گرفته شود، مسأله را در مقابل عموم مطرح می فرمود تا علاوه بر اینکه افراد مورد نظر متوجه اشتباه خود می شوند، برای دیگران نیز درس آموزنده‏ای باشند، لذا آنحضرت صلی الله علیه وسلم خواستند به طور عمومی این مسأله را حل کنند و به همه گوشزد کنند که با حضرت علی رضی الله عنه محبت داشته باشند. به همین منظور در راه برگشت به مدینه منوره در مکانی به نام “غدیر خم”، که دو راهی یمن و مدینه در آن مکان قرار داشت، رسول الله صلی الله علیه وسلم دستور توقف کاروان را صادر نمود و قبل از اینکه مسلمانان یمن و مدینه از یکدیگر جدا شوند، در مقابل مسلمانان حاضر در این سفر حدیث «من کنت مولاه فهذا علی مولاه»؛(هر کس من دوست و محبوب او هستم، پس این علی هم دوست و محبوب اوست.) را ایراد فرمود.

اصل اختلاف در مورد حدیث غدیر
در مورد حدیث «من کنت مولاه فهذا علی مولاه»، که به حدیث غدیر مشهور است، دو نظریه متفاوت وجود دارد؛ یکی نظریه اهل تشیع است که این گروه از مسلمانان معتقدند که حدیث مذکور در مورد جانشینی رسول اکرم صلی الله علیه وسلم است، اما اهل سنت این حدیث را محمول بر رفع کدورت پیش آمده در میان حضرت علی با تعدادی از مسلمانان می‏ کنند.
اهل تشیع معتقد است که جانشین پیامبر مانند خود پیامبر از سوی خداوند انتخاب می شود، اما اهل سنت معتقد است که فقط تعیین و معرفی پیامبر و نبی مستقیما از سوی خداوند صورت می‏گیرد، و از آنجایی که تعیین جانشین پیامبر مربوط به سرنوشت مردم است، این کار توسط خود مردم انجام می گیرد، زیرا در این صورت مردم خودشان در مورد مسایل مذهبی و اجتماعی خویش تصمیم می گیرند و این عملکرد به دموکراسی و آزادی مردم نزدیکتر است و خودشان امیر و مسئول جامعه خویش را تعیین می کنند.   

عدم استناد حضرت علی و دیگر صحابه و اهل بیت از حدیث غدیر بر مسأله جانشینی
اگر چه واقعه غدیر و حدیثی که در این واقعه از زبان مبارک آنحضرت صلی الله علیه وسلم گفته شده است، فضیلت و تایید بزرگی برای حضرت علی رضی الله عنه محسوب می شود، زیرا آنحضرت صلی الله علیه وسلم اظهار محبت نسبت به خود را منوط به محبت داشتن با حضرت علی رضی الله عنه نمود، اما نکته قابل توجه این است که هیچ یک از صحابه و حتی خود حضرت علی این قضیه را به عنوان تعیین جانشینی برای خودش تلقی نکردند.
  اگر منظور از حدیث غدیر مسأله جانشینی می‏بود، حتما حضرت علی، اهل بیت و دیگر صحابه و یاران حضرت علی از این حدیث در مورد جانشینی استدلال می گرفتند.
اما تاریخ حیات حضرت علی و دیگر اهل بیت و یاران حضرت علی به خوبی نشان می دهد که نه خود حضرت علی، نه حضرت فاطمه و نه هیچکدام از فرزندان حضرت علی و طرفداران و یاران ایشان- که حضرت علی طرفداران و جانفدایان زیادی داشتند- از حدیث غدیر بر جانشینی و اثبات خلافت حضرت علی استدلال نگرفته اند، و اگر احیانا ذکری از این حدیث در محافل و مجالس به میان آورده اند فقط به منظور بیان فضایل حضرت علی بوده و به هیچ وجه آن را بر خلافت حضرت علی حمل نکرده اند.
همچنین چنانچه در نهج البلاغه آمده است؛ هنگامی که حضرت علی با حضرت معاویه اختلاف کردند، حضرت علی برای اثبات و مشروعیت خلافت خویش، روش تعیین خلفای پیش از خود را به حضرت معاویه یادآوری می کند که خلافت من نیز بر همان نهج و روش صورت گرفته است؛  در نامه ششم نهج البلاغه نامه‏ای از حضرت علی رضی الله عنه با این مضمون آمده است: «إنه بایعنی القوم الذین بایعوا أبابکر و عمر و عثمان علی ما بایعوهم علیه، فلم یکن للشاهد أن یختار ولا للغائب أن یرد، و إنما الشورى للمهاجرین والأنصار فان اجتمعوا على رجلٍ و سموه إماما کان ذلک لله رضی، فان خرج عن أمرهم خارجٌ بطعنٍ أو بدعه ردّوه إلى ما خرج منه، فإن أبى قاتلوهُ علی إتباعه غَیرَ سبیل المؤمنین…»
یعنی:«گروهی كه با ابوبكر و عمر و عثمان بیعت كردند به همان طریق با من بیعت كردند، (یعنی از طریق شورا و تعیین از سوی مردم) پس كسی كه شاهد بوده نباید دیگری را اختیار كند و كسی كه غایب بوده نباید منتخب آنها را رد كند، و جز این نیست كه شوری از مهاجرین و انصار است، بنابراین اگر آنها بر مردی اتفاق كردند و او را امام نامیدند این كار موجب رضای خداست، پس كسی كه به سبب طعن و بدعت از امر ایشان بیرون رفت او را بر می‏گردانند، اگر از برگشت خودداری نمود با او می جنگند، زیرا او غیر راه مؤمنان را پیروی كرده است.»
نکته دیگری که در این موضوع قابل توجه است این است که اگر منظور پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم از این اقدام تعیین جانشین و خلیفه می بود، باید آن را در صحرای عرفات یا منا و یا نهایتاً در مکه مکرمه که همه حجاج در آنجا حضور داشتند اعلام می فرمود، نه اینکه چنین امر مهمی را در جایی اعلام کند که فقط تعداد محدودی از حجاج در آن مکان حضور داشتند و اکثر آنان به مناطق خود بازگشته بودند.

اقامه نماز در ایام مریضی آنحضرت صلی الله علیه وسلم اشاره به خلافت ابوبکر صدیق است
در بسیاری از کتب معتبر سیرت و تاریخ ذکر شده است، که آنحضرت صلی الله علیه وسلم در آخرین ایام زندگی مبارکشان، دستور دادند تا حضرت ابوبکر صدیق به جای ایشان نماز را اقامه نموده و امامت نماز جماعت صحابه را بر عهده بگیرد، که این دستور رسول خدا صلی الله علیه وسلم اشاره به تمایل آنحضرت صلی الله علیه وسلم به خلافت حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه دارد، چنان که در روایات نیز آمده است که حضرت علی رضی الله عنه فرمودند: وقتی آنحضرت صلی الله علیه وسلم وفات کردند، در مورد امر (خلافت)‌ اندیشیدم، دیدم که آنحضرت در حیات خودشان ابوبکر را برای اقامۀ نماز انتخاب نمودند، ما هم در مورد امور دنیایمان همان کسی را انتخاب کردیم که آنحضرت در امور دین ما او را انتخاب نمود، لذا ابوبکر را به عنوان خلیفه انتخاب کردیم.
اما نکته ای که در این موضوع بسیار قابل توجه و تأمل است این است که با وجود اینکه آنحضرت صلی الله علیه وسلم به خلافت ابوبکر صدیق تمایل داشت، اما به هیچ وجه آن را به طور علنی اعلام نفرمود، و این عدم تصریح از سوی آنحضرت دلیل بر این است که ایشان تعیین خلیفه و انتخاب جانشین را حق مردم می دانستند.
لذا اهل سنت با وجود اینکه به جایگاه رفیع و بلند حضرت علی رضی الله عنه معترف بوده و محبت و دوستی با ایشان و دیگر صحابه و اهل بیت را جزو ایمان خود می داند، اما معتقد است که تعیین خلیفه و جانشین توسط مردم انجام می گیرد و حدیث غدیر به منظور تاکید محبت امت با حضرت علی ایراد شده است.

 

 

 


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید