این مقاله صفحات مختصری از زندگی بزرگترین فرمانده و رهبر تمدن اسلامی در پنج قرن گذشته است؛ جوانی با بیست و اندی سال که رهبری بزرگترین امپراطوری اسلامی را به تنهایی مدافع اسلام و مسلمین بود، برعهده گرفته بود.
بعد از انکه اندلس سقوط کرد و خلافت عباسی رو به زوال و فروپاشی نهاد، ظهور عثمانی ها در این برهه از زمان به منزله نعمتی ویژه بود که خداوند متعال برای نجات امت اسلامی از بحرانهای موجود برانگیخته بود؛ این عثمانیها بودند که پرچمدار اسلام قرار گرفته و در مقابل اروپاییها، که بعد از سقوط غرناطه (سال 897 هـ.ق، 1492م) به طرف شمال آفریقا، تونس، الجزایر و مراکش لشکرکشی کرده بودند، ایستادگی کردند.
سلطان محمد ثانی فرزند مراد ثانی (855هـ 1451م)، معروف به سلطان محمد فاتح، سلطان هفتم سلسله آل عثمان است که ملقب به “فاتح” و “ابوالخیرات” بود، مدت حکومت وی قریب به 30 سال پر خیرو برکت برای مسلمانان بود. وی خلافت را در سال 16 محرم 855 هجری قمری، مطابق با 18 فوریه سال 1451میلادی، در حالی که 22 سال سن داشت بر عهده گرفت.
محمد فاتح دارای شخصیتی منحصر به فرد و جامع بین قدرت و عدالت بود.(1) او دوستدار و همنشین علما بود و به سبب همین مجالست بعضی از احادیثی را که بر تعریف فاتح قسطنطنیه پرداخته بود یاد گرفته بود. مانند حدیثی که رسول اکرم صلی الله علیه وسلم فرمودند: «لتفتحن القسطنطينية على يد رجل فلنعم الأمير أميرها، و لنعم الجيش ذلك الجيش.» [مسند امام احمد] ( شما حتما قسطنطنیه را توسط مردی فتح خواهید کرد که بهترین امیر، امیر آن لشکر و بهترین لشکر نیز همان لشکر خواهد بود.) (2)
تربیت محمد فاتح
در نتیجه مجالست و همنشینی با علما محبت اسلام و مسلمین و عمل به قرآن و سنت در قلب سلطان محمد فاتح نهادینه شده بود، به طوری که در همان دوران تصدّی سلطنت، شخصی متقی و پرهیزگار و پایبند به امور شریعت بود. وی در زندگی خود از علمایی که با دستور سلطان در صورت مخالفت با شریعت مخالفت می کردند و سلطان را با اسم کوچکش و بدون لقب یاد می کردند بسیار متأثر بود.
طبیعی است که از مکتب چنین بزرگانی انسانهایی همچون محمد فاتح با روحیۀ دینی و مقید به اوامر و نواهی اسلام و مدافع قوانین و دستوراتی که اول بر خود تطبییق داده و بعد به رعیت تفویض می کند، فارغ التحصیل شوند.
سلطان محمد فاتح علاقه وافری به مطالعه کتب تاریخ داشت و روش اجداد خود را در فتوحات در پیش گرفته بود، به همین دلیل خیلی زود با برگرداندن تنظیم ادارات به حالت اول پیشرفت و ظهور کرد. او به امور مالی اهتمام زیادی می ورزید، درآمد دولت را معین و مشخص کرد و راههای مصرف کردن آن را نیز تعیین نمود تا از اسراف و تبذیر در خزانه بیت المال جلوگیری کند، گردان های لشکر را گسترش و نظم و ترتیب داد، لیست مستقلی برای لشکریان ترتیب داد و بر دستمزدشان نیز افزود. اداره شهرها و روستاها را با عزل مسئولین کم کار و منصوب کردن والیان جدید تحول بخشید. دربار پادشاهان را با گماردن کارشناسان اداری و لشکری متبحر به سوی پیشرفت و ترقی سوق داد.
سلطان محمد به این افتخارات و ابتکارات اکتفا نکرد، بلکه با جدیت تمام می کوشید و برناممه ریزی می کرد. پیروزی هایش را با فتح قسطنطنیه، پایتخت امپراطوری روم و پناهگاه استراتژیکی مهم تحرکات صلیبی ها بر ضد اسلام، مزین کرد. او تلاش می کرد تا قسطنطنیه را که رومی ها، و به طور کلّی ملت مسیحی به آن می بالید، فتح کند و آن را به عنوان پایتخت دولت عثمانی قرار دهد. (3)
آمادگی برای فتح قسطنطنیه
سلطان محمد فاتح تلاش های زیادی به خاطر برنامه ریزی برای فتح قسطنطنیه و تقویت لشکرعثمانی با نیروی انسانی کرد، به طوری که تعداد نیروهای لشکرش به 250هزار نفر می رسید که دیگر این تعداد نیرو که با لشکریان سایر دولتهای آن زمان قابل مقایسه باشد، عددی است بزرگ برای یک لشکر نظامی در آن زمان. او همچنین عنایت ویژه ای به تمرینات و فنون مختلف جنگی داشت و توانست لشکرش را با اسلحه هایی که صلاحیت سربازان را داشته باشد مسلح کند. از طرف دیگر سعی داشت با بیان تعریف و ثنای رسول اکرم صلی الله علیه وسلم برای لشکر فاتح قسطنطنیه و کاشتن نهال جهاد و از خودگذشتگی در قلب سربازان، آنها را هم از لحاظ معنوی در آمادگی کامل قرار دهد و هم از لحاظ تاکتیک جنگی.
در بُعد آمادگی در زمینه تاکتیک جنگی بزرگترین گام را با تصمیم ایجاد قلعه “رومل حصار” در قسمت شمالی تنگه “بسفور” در مقابل قلعه ای که در زمان سلطان بایزید در آسیا درست کرده بود، برداشت.
امپراطور روم در صدد شد تا سلطان را با پرداخت مقداری پول از عزمش در ساختن قلعه مذکور باز دارد، اما محمد فاتح از آنجایی که از اهمیت جنگی قلعه آگاه بود، از اراده اش باز نیامد و قلعه ای محکم با ارتفاع 83 متر بنا کرد و دو قلعه طوری مقابل هم قرار گرفتند که بین آنها به اندازه 660متر فاصله وجود داشت که می توانستند بر عبور کشتی ها از شرق “بسفور” به طرف غرب اشراف داشته باشند و بوسیله آتش پاره های توپ مانع ورود کشتی به قسطنطنیه از مناطقی که شرق قسطنطنیه قرار دارند، مثل طرابزون و غیره بشوند. (4)
وی همچنین اسلحه لازم برای عملیات را نیز آماده کرد. از جمله این سلاحها توپ بود که اهمیت زیادی نزد سلطان داشت، به طوری که مهندس ماهری به نام “اوربان” را که مهارت خاصی در ساخت توپ داشت، استخدام کرد و تمام مایحتاج او را مهیا نمود. مهندس اوربان توانست توپهای زیادی درست کند، منجمله توپ مشهور سلطان که وزنش به صدها تُن می رسید.
محمد فاتح توجه خاصی نیز به ناوگان عثمانی داشت و سعی داشت با تقویت آن بتواند نقش موثری در هجوم بر قسطنطنیه که یک منطقه دریایی است و محاصره آن بدون نیروی دریایی کامل نمی شود، داشته باشد. در تاریخ آمده است که تعداد کشتی هایی که برای این کار آماده شدند 400 کشتی بود. سپس سلطان حمله را آغاز کرد و توانست در 27 ربیع الاول 857 هـ. ق، مطابق با 6 آوریل 1453میلادی، به آنجا برسد. او قسطنطنیه را از خشکی با 250هزار جنگجو و از دریا با 420 قایق جنگی محاصره کرد. رعب و وحشت بر مردم شهر سایه افکند زیرا آنها فقط 5هزار نیروی دفاعی داشتند که بیشترشان نیز نیروهای بیگانه بودند.
بدین ترتیب محاصره تا 53 روز که عثمانی ها به صورت پیاپی بر شهر توپ و آتش می بارانیدند ادامه پیدا کرد. (مصر والعالم المائة، 314و315، الهلال- مصر)
از دیگر اقدامات موفقیت آمیز سلطان محمد فاتح، هموار کردن راه بین “ادرنه” و “قسطنطنیه” بود تا از این مسیر بتواند توپهای سنگین را بدون مشکل از ادرنه به قسطنطنیه بکشد و همین اتفاق نیز رخداد؛ آنها توانستند طی 20 روز با حمایت قسمتی از لشکر و با فرماندهی سلطان به بلندای قسطنطنیه برسند. سلطان ابتدا لشکریان خود را که نزدیک به 250هزار نفر بودند جمع کرد و در نطقی آتشین با بیان فضایل جهاد به ترغیب و تشویق سربازان و طلب نصر و یاری از خداوند و آرزوی شهادت در راهش پرداخت. او همچنین احادیثی را که به فتح قسطنطنیه توسط مسلمانان و فضیلت لشکر فاتح وارد شده بود، یادآور شد.
سربازان شروع به گفتن تکبیر و تهلیل کردند و دست به دعا برداشتند و از طرف دیگر علما نیز با منتشر شدن در صفوف مسلمین و تبلیغ و تشویق آنها جهت اعتلا و بالا بردن روح و انگیزه جهادی باعث شده بودند تا هر سرباز مشتاقانه منتظر معرکه نبرد باشد.
سپس سلطان اقدام به تقسیم سربازان پیاه در اطراف دیوارهای خارجی شهر، متشکل از سه گروه اصلی و با پیشتیبانی نیروهای کمکی، جهت تنگ کردن حلقه محاصره در خشکی کرد. در ادامه نیز توپهای جنگی منجمله توپ مشهور سلطان را که در مقابل باب العثمانی نصب کرده بود به میدان آورد. عثمانی ها در ابتدا از رسیدن به تنگه “القرن الذهبی” (شاخ طلایی) عاجز ماندند، چرا که زنجیرهای بزرگ نصب شده در این تنگه مانع ورود کشتی ها به داخل تنگه می شد و کشتی هایی را که خواهان ورود بودند درهم می شکست.
این تنگه و مانع ورودی آن، بزرگترین مشکل برای عثمانی ها بود، چرا که با وجود تنگه مذکور محاصره همچنان ناقص بود، ولی با وجود این، حمله سربازان عثمانی به ویژه گارد موسوم به “انکشاریة” که بی محابا و بدون ترس برای مرگ سینه سپر می کردند، همچنان ادامه داشت.
بالاخره سربازان عثمانی توانستند در 18 آوریل با ایجاد شکافی در دیوارها در وادی “لیکوس” از طرف غربی دیوارها، حصار را بشکنند، با ایجاد سوراخ در دیوار، سربازان به سرعت شروع به داخل شدن در شهر کردند و همچنین تلاش می کردند تا با ایجاد حفره های دیگر، کار ورود به شهر را آسانتر کنند، ولی سربازان رومی در راه دفاع از شهر از خود فداکاری عجیبی نشان دادند که باعث شد درگیری بدون هیچ نفعی برای طرفین ادامه پیدا کند.
ولی خداوند به سلطان محمد فاتح راهکاری الهام کرد که توانست کشتی های خود را بدون درگیری با رومی ها از موانع گذرانده و به تنگه برساند؛ سلطان به همراهی کارشناسان دیگر، پروژه مذکور را مورد تحقیق و بررسی قرار دادند و تمام نیازهای مورد نظر و مسیر سه میلی خشکی را نیز در نظر گرفتند و بعد از پژوهش و کنکاش های زیاد و برنامه ریزی های دقیق و با تشویق متخصصین، عملیات بدون اینکه دشمن آگاه شود با صاف کردن راه آغاز شد و مقادیر زیادی چوب و روغن نیز تهیه شد.
بعد از تهیه مواد لازم برای اجرای عملیات سلطان در شامگاه 21 آوریل دستور داد تا سربازان رومی را در تنگه القرن الذهبی به بهانه عبور مشغول کنند و خود نیز مشغول قرار دادن الوارهای چوبی در راه مهیا شده قبلی و لغزنده کردن چوبها با روغن شد و بالاخره با استفاده از غفلت دشمن، عثمانیها توانستند کشتی ها را بر روی چوب از بسفور تا خشکی به حرکت درآورند و با پیمودن سه مایل و رسیدن به نقطه امن در تنگه القرن الذهبی سنگر بیندازند. بدین ترتیب آنها توانستند تعداد 70 کشتی را به روشی که قبل از سلطان به فکر کسی خطور نکرده بود به تنگه برسانند.
اهل شهر در صبح 22 آوریل در حالی از خواب بیدار شدند که صدای تکبیر ترکها تنگه را فرا گرفته بود و نبودن هیچ مانعی میان آنها و مدافعین شهر آنها را کاملا غافلگیر کرده بود.
عثمانی ها در مقابل عبور از حصار دیواری که بین آنها بود نیز ابتکارات زیادی به خرج دادند؛ آنها تونلهای عمیقی برای رسیدن به داخل شهر حفر کردند به طوری که ساکنین شهر و حتی شخص پادشاه با شنیدن صدای عجیب که از داخل زمین به گوش می رسید و یافتن مکان صدا بر ترفند عثمانی ها پی برده بودند. (5)
ساختن قلعه بزرگی از چوب با سه طبقه مجزّا یکی دیگر از ابتکارات عثمانی ها بود. این قلعه، که ارتفاع آن از دیوار مانع بزرگتر بود و جهت جلوگیری از احتراق آن توسط پارچه های خیس شده پوشیده شده بود و هر طبقه آن مملو از نیروی جنگی و سرباز بود، کمک کرد تا آنها بتوانند به راحتی هر کسی را که بر بالای حصار بود مورد هدف قرار دهند.
سلطان محمد فاتح علاوه بر تسلط دریایی که پیدا کرده بود، حملات پراکنده دیگری نیز داشت که در این حملات بیشتر اعتمادش بر توپ های جنگی بود به طوری که از کثرت استعمال توپها، توپ مشهور و بزرگ سلطان منفجر شد و تمام کسانی که با آن مشغول به جنگ بودند از جمله مهندس اوربان مجری طرح ساخت و استفاده از توپ، کشته شدند، که سلطان با وجود آمدن این وضعیت دستور داد جهت سرد کردن توپها از روغن زیتون استفاده شود. این فکر توانست مثمرثمر واقع شود و توپها بار دیگر به کار گرفته شدند.
سلطان محمد فاتح، روز یکشنبه 18جمادی الاولی، مطابق با 27 می، دستور داد تا سربازان به دعا و زاری و تقرب به خداوند مشغول شوند تا خداوند کار فتح قسطنطنیه را آسان کند. خودش نیز در همان روز به بررسی حصارهای شهر و وضعیت هجوم و حالات مدافعین شهر پرداخت.
در 29ماه می باران کمی شروع به باریدن کرد که باعث خوشحالی لشکر مسلمین شد و علما آنها را به یاد معرکه بدر و بارانی که بارید آوردند، اما رومی ها گمان می کردند که شاید باران شدیدتر شود و بتواند مانع مجاهدین شود، ولی چنین اتفاقی نیفتاد.
ساعت یک بامداد سه شنبه 20جمادی الاولی 857هـ. ق بود که دستور هجوم کلی به شهر داده شد، صدای تکبیر مسلمانان، در حالی که به طرف دیوارها می شتافتند، به آسمانها بلند شد و ترس بر ساکنین شهر مستولی گشت، به طوری که ناقوس های کلیساها را به صدا درآوردند.
حمله از دریا و خشکی به طورمنظم و برنامه ریزی شده انجام می گرفت، ولی بیشترین تمرکز سلطان بر منطقه “لیکوس” بود، که خودش نیز فرماندهی عملیات بر آنها را بر عهده داشت.
با طلوع خورشید در روز 30 می 1453مجاهدین با دقت بیشتر به تعیین مواقع دشمن می پرداختند، فشارها در این روز بیشتر و بیشتر شد به طوری که امپراطور قسطنطین به طور مشخص و با همکاری “جستنیان”- یکی از فرماندهان جنگی روم- به دفاع از دره لیکوس مشغول شد. عثمانی ها فشارهای خود را بر قسمت دیگر شهر از طرف دروازه “ادرنه” نیز مضاعف کردند و توانستند با سرنگون کردن مدافعین رومی بر تعدادی از برجها استیلا پیدا کنند و پرچم عثمانی را بر بلندای آنها به اهتزاز درآورند.
بقیه سربازان عثمانی نیز به طرف دروازه ادرنه شتافتند. امپراطور بیزانس وقتی پرچمهای به اهتزاز درآمده عثمانی ها را بر بالای قلعه های شمالی شهر دید، فهمید که دیگر دفاع بی فایده است و برای اینکه شناخته نشود لباسهای پادشاهی خود را بیرون کرد و از اسب خود پیاده شده به جنگ پرداخت تا اینکه کشته شد.
خبر کشته شدن پادشاه رومی باعث بالا رفتن روحیه مجاهدین و ایجاد تزلزل در صفوف رومی ها شد و باعث شد تا مدافعین پا به فرار بگذارند و کار فتح قسنطنیه به اتمام برسد.
ظهر همان روز، یعنی سه شنبه 20جمادی الاولی 857هـ.ق سلطان در وسط شهر در حالی که سربازانش گرداگرد او جمع شده بودند، به ایراد سخنرانی پرداخت و به آنها فتحی را که رسول الله صلی الله علیه وسلم خبر آن را داده بود تبریک گفت و دستور داد تا با مردم با نرمی برخورد کنند و آنها را از کشتن مردم به شدت برحذر داشت. سپس از مرکب خود پیاده شد و از روی تواضع و برای به جا آوردن شکر و سپاس الهی، بر زمین سجده کرد.
سپس در حالی که خلق کثیری از جمله کشیشهای مسیحی که اذکار و اوراد را می خواندند در آنجا حضور داشتند، به طرف کلیسا روانه شد. وقتی سلطان به دروازه کلیسا نزدیک شد مسیحیان ترسیده و پا به فرار گذاشتند، سلطان از کشیش خواست مردم را به آرامش و برگشتن به خانه هایشان دعوت دهد.
بعضی از کشیش ها در زیرزمین کلیسا مخفی بودند. وقتی گذشت و بخشش سلطان را دیدند از زیرزمین خارج شده و اسلام آوردن خود را اعلام کردند. (6)
سلطان محمد فاتح، پس از فتح قسطنطنیه، به نصرانیها آزادی کامل در برگزاری مراسم دینی و انتخاب بزرگان دینی که حق فیصله مسائل را داشتند، داد.
بدین ترتیب سلطان محمد فاتح توانست با یک کار افسانه ای و خارق العاده و با توکل بر خدا و عزم و اراده قوی و اصرار بر اینکه بتواند همان شخصی باشد که رسول اکرم صلی الله علیه وسلم به آن اشاره کرده بود، به پیروزی برسد.
به راستی که سلطان محمد فاتح، طبق شهادت و گواهی این فرموده آنحضرت صلی الله علیه وسلم، “بهترین امیر و فرمانده” و لشکر تحت امر او “بهترین لشکر” می باشند.
در بُعد آمادگی در زمینه تاکتیک جنگی بزرگترین گام را با تصمیم ایجاد قلعه “رومل حصار” در قسمت شمالی تنگه “بسفور” در مقابل قلعه ای که در زمان سلطان بایزید در آسیا درست کرده بود، برداشت.
امپراطور روم در صدد شد تا سلطان را با پرداخت مقداری پول از عزمش در ساختن قلعه مذکور باز دارد، اما محمد فاتح از آنجایی که از اهمیت جنگی قلعه آگاه بود، از اراده اش باز نیامد و قلعه ای محکم با ارتفاع 83 متر بنا کرد و دو قلعه طوری مقابل هم قرار گرفتند که بین آنها به اندازه 660متر فاصله وجود داشت که می توانستند بر عبور کشتی ها از شرق “بسفور” به طرف غرب اشراف داشته باشند و بوسیله آتش پاره های توپ مانع ورود کشتی به قسطنطنیه از مناطقی که شرق قسطنطنیه قرار دارند، مثل طرابزون و غیره بشوند. (4)
وی همچنین اسلحه لازم برای عملیات را نیز آماده کرد. از جمله این سلاحها توپ بود که اهمیت زیادی نزد سلطان داشت، به طوری که مهندس ماهری به نام “اوربان” را که مهارت خاصی در ساخت توپ داشت، استخدام کرد و تمام مایحتاج او را مهیا نمود. مهندس اوربان توانست توپهای زیادی درست کند، منجمله توپ مشهور سلطان که وزنش به صدها تُن می رسید.
محمد فاتح توجه خاصی نیز به ناوگان عثمانی داشت و سعی داشت با تقویت آن بتواند نقش موثری در هجوم بر قسطنطنیه که یک منطقه دریایی است و محاصره آن بدون نیروی دریایی کامل نمی شود، داشته باشد. در تاریخ آمده است که تعداد کشتی هایی که برای این کار آماده شدند 400 کشتی بود. سپس سلطان حمله را آغاز کرد و توانست در 27 ربیع الاول 857 هـ. ق، مطابق با 6 آوریل 1453میلادی، به آنجا برسد. او قسطنطنیه را از خشکی با 250هزار جنگجو و از دریا با 420 قایق جنگی محاصره کرد. رعب و وحشت بر مردم شهر سایه افکند زیرا آنها فقط 5هزار نیروی دفاعی داشتند که بیشترشان نیز نیروهای بیگانه بودند.
بدین ترتیب محاصره تا 53 روز که عثمانی ها به صورت پیاپی بر شهر توپ و آتش می بارانیدند ادامه پیدا کرد. (مصر والعالم المائة، 314و315، الهلال- مصر)
از دیگر اقدامات موفقیت آمیز سلطان محمد فاتح، هموار کردن راه بین “ادرنه” و “قسطنطنیه” بود تا از این مسیر بتواند توپهای سنگین را بدون مشکل از ادرنه به قسطنطنیه بکشد و همین اتفاق نیز رخداد؛ آنها توانستند طی 20 روز با حمایت قسمتی از لشکر و با فرماندهی سلطان به بلندای قسطنطنیه برسند. سلطان ابتدا لشکریان خود را که نزدیک به 250هزار نفر بودند جمع کرد و در نطقی آتشین با بیان فضایل جهاد به ترغیب و تشویق سربازان و طلب نصر و یاری از خداوند و آرزوی شهادت در راهش پرداخت. او همچنین احادیثی را که به فتح قسطنطنیه توسط مسلمانان و فضیلت لشکر فاتح وارد شده بود، یادآور شد.
سربازان شروع به گفتن تکبیر و تهلیل کردند و دست به دعا برداشتند و از طرف دیگر علما نیز با منتشر شدن در صفوف مسلمین و تبلیغ و تشویق آنها جهت اعتلا و بالا بردن روح و انگیزه جهادی باعث شده بودند تا هر سرباز مشتاقانه منتظر معرکه نبرد باشد.
سپس سلطان اقدام به تقسیم سربازان پیاه در اطراف دیوارهای خارجی شهر، متشکل از سه گروه اصلی و با پیشتیبانی نیروهای کمکی، جهت تنگ کردن حلقه محاصره در خشکی کرد. در ادامه نیز توپهای جنگی منجمله توپ مشهور سلطان را که در مقابل باب العثمانی نصب کرده بود به میدان آورد. عثمانی ها در ابتدا از رسیدن به تنگه “القرن الذهبی” (شاخ طلایی) عاجز ماندند، چرا که زنجیرهای بزرگ نصب شده در این تنگه مانع ورود کشتی ها به داخل تنگه می شد و کشتی هایی را که خواهان ورود بودند درهم می شکست.
این تنگه و مانع ورودی آن، بزرگترین مشکل برای عثمانی ها بود، چرا که با وجود تنگه مذکور محاصره همچنان ناقص بود، ولی با وجود این، حمله سربازان عثمانی به ویژه گارد موسوم به “انکشاریة” که بی محابا و بدون ترس برای مرگ سینه سپر می کردند، همچنان ادامه داشت.
بالاخره سربازان عثمانی توانستند در 18 آوریل با ایجاد شکافی در دیوارها در وادی “لیکوس” از طرف غربی دیوارها، حصار را بشکنند، با ایجاد سوراخ در دیوار، سربازان به سرعت شروع به داخل شدن در شهر کردند و همچنین تلاش می کردند تا با ایجاد حفره های دیگر، کار ورود به شهر را آسانتر کنند، ولی سربازان رومی در راه دفاع از شهر از خود فداکاری عجیبی نشان دادند که باعث شد درگیری بدون هیچ نفعی برای طرفین ادامه پیدا کند.
ولی خداوند به سلطان محمد فاتح راهکاری الهام کرد که توانست کشتی های خود را بدون درگیری با رومی ها از موانع گذرانده و به تنگه برساند؛ سلطان به همراهی کارشناسان دیگر، پروژه مذکور را مورد تحقیق و بررسی قرار دادند و تمام نیازهای مورد نظر و مسیر سه میلی خشکی را نیز در نظر گرفتند و بعد از پژوهش و کنکاش های زیاد و برنامه ریزی های به راستی که سلطان محمد فاتح، طبق شهادت و گواهی این فرموده آنحضرت صلی الله علیه وسلم، “بهترین امیر و فرمانده” و لشکر تحت امر او “بهترین لشکر” می باشند.
منابع:
1ـ الدولة العثمانیة، د. صلابی؛
2ـ الفتوح الاسلامیة عبر العصور، عبدالعزیر العمیری، ص: 358؛
3ـ الدولة العثمانیه، عوامل السقوط والنهوض، د. محمد الصلابی، ص:101،102؛
4ـ تاريخ الدولة العلية، محمد فريد، ص: 161، الفتوح الإسلامية عبر العصور، عبد العزيز العمری،ص: 359، 360، الدولة العثمانية، د. صلابی، ص:106؛
5ـ الفتوح الاسلامیة عبرالعصور، عبدالعزیز العمیری، صص:372،364؛
6ـ الدولة العثمانیة، د. صلابی، ص: 134.
دیدگاههای کاربران