امروز :شنبه, ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۳

نبوت رسول اکرم قبل از نفخ روح در آدم

نبوت رسول اکرم قبل از نفخ روح در آدم

 حدیث:
عن أبی هریرة رضی الله عنه قال: قالوا یا رسول الله متی وجبت لک النُبوّة؟ قال: و آدم بین الرّوح و الجسد. [رواه الترمذی و قال هذا حدیث حسن. انظر: کتاب المناقب/باب ما جاء فی فضل النبی صلی الله علیه وسلم/3609]

ترجمه:
از ابوهریره رضی الله عنه روایت شده است که از رسول الله صلی الله علیه وسلم پرسیدند: چه زمانی به مقام نبوت نایل آمدی؟ در پاسخ فرمودند: زمانی که آدم علیه السلام هنوز در میان روح و جسد بود.

شرح:
حافظ سخاوی رحمه الله می گوید: الفاظ مشهور این حدیث: « کنت نبی و آدم بین الماء و الطین» در هیچ یک از کتاب‏های حدیث یافته نشد. حافظ سیوطی آن را به طور کلی رد کرده است؛ البته مضمون آن را قابل پذیرش دانسته است.
خفاجی در شرح «شفاء» نوشته است که از این حدیث چند نکته ثابت می شود:
1ـ سرافراز شدن ایشان به مقام نبوت در عالم ارواح؛
2ـ همان گونه که ایشان در صفت وجود بر همگان پیشی داشتند، در صفت نبوت نیز بر همه مقدم بودند؛ برای توضیح کامل این مطلب لازم است بحث مفصلی را که حافظ سبکی در تفسیر آیه میثاق ارائه کرده، نقل کنیم. آیه میثاق این است:
«و إذ أخذ الله میثاق النبیین لما آتیتکم من کتاب و حکمة ثم جاءکم رسول مصدق لما معکم لتومنن به و لتنصرنه» [آل عمران:81]
(و آن گاه که خداوند از پیامبران پیمان گرفت که چون کتاب و حکمت به شما دادم و سپس پیامبری به سویتان آمد  که آنچه را {از کتابهای آسمانی که} با شماست تصدیق کند، باید به او ایمان آورید و او را یاری کنید.)
حافظ سبکی در شرح این آیه رسالۀ جداگانه ای نگاشته است و آن را به «التعظیم و المنة فی معنی قوله تعالی: “لتومنن به و لتنصرنه”» نام گذاری کرده است. او می گوید: از این آیه معلوم می شود که در ازل از انبیا در حق پیامبر اسلام عهد و پیمان گرفته شده است، همان گونه که از امتها در حق پیامبران، و از رعیتها در حق خلفا پیمان همکاری و اطاعت گرفته می شود. از این جا ثابت می شود که جایگاه پیامبر اسلام در میان سایر انبیا همانند جایگاه پیامبران در میان امتهاست. به همین دلیل پیامبران دیگر فقط پیام آور امت خود بودند، اما پیامبر اسلام نبی الانبیاست. گرچه این حقیقت در عالم اجسام به طور کامل آشکار نشد، اما در عالم ارواح و خارج از این جهان، هر کجا با دیگر انبیا گردهمایی و دیداری میسر شده است، آشکار شده است.
این دیدار برای نخستین بار در شب معراج میسر شد و آنجا رسول اکرم صلی الله علیه وسلم برای امامت و پیش‏نمازی همه انبیا برگزیده شد. گویا حق اولویت امامتی که پیامبر در میان امت خود دارد، همان حق در میان انبیا برای رسول اسلام ثابت شد.
گردهمایی دوم در میدان محشر خواهد بود؛ آنجا نیز همه انبیا زیر پرچم و لوای ایشان خواهند بود؛ همان گونه که هر امت زیر پرچم پیامبر خود قرار خواهد گرفت.
مرحله سوم، مرحله شفاعت است. در آن جا نیز ایشان خطیب و امام همه هستند. به تعبیر دیگر همان مقام نبوت که ایشان در میان امت دارا هستند، همان مقام را نسبت به پیامبران دیگر نیز دارند، اما ظهور آن وابسته به گردهمایی و دیدار با اوست.
به طور کلی در تاریخ، سه جا دیدار ثابت است و درهر سه جا مقام عالی پیامبر آشکار شده است. اگر در این جهان نیز امکان گردهمای پیامبران وجود داشت، این حقیقت در این جا نیز آشکار می شد. چنان که در آخرالزمان وقتی حضرت عیسی علیه السلام فرود می آید، نسبت او با شریعت محمدی همان نسبت سایر امت خواهد بود و از این بابت هیچ گونه خللی در نبوت او پدید نمی آید. همچنین اگر ایشان در زمان پیامبران دیگر تشریف می آوردند، آنان ضمن باقی ماندن بر رسالت خویش، از او پیروی می کردند و به سبب این اتباع هیچ نقصی در رسالت آنها لازم نمی آمد.
اما درباره شریعت‏های متفاوت، باید دانست؛ همان گونه که نبوتهای مختلف زیر شعاع نبوت ایشان هستند، همچنین شرایع مختلف نیز، به لحاظ امتها و زمانه های مختلف، شریعت پیامبر اسلام به حساب می آیند، بنابراین شریعت حضرت محمد صلی الله علیه وسلم به اعتبار یهود و نصارا، تورات و انجیل بود و به اعتبار امت محمدی شریعت ایشان، قرآن است.اگر احکام، به اعتبار زمانه ها و اشخاص متقاوت باشد، اشکالی ندارد.
از تحقیق بالا مفهوم دو حدیث روشن شد؛
 حدیث نخست: «بعثتُ إلی الناس کافة» (من به سوی همه مردم جهان فرستاده شده ام.)
عموم مردم معنی فراگیر بودن بعثت نبوی را چنین فهمیده اند که ایشان به سوی همه مردم فرستاده شده اند، اما از این تحقیق ظاهر شد که نبوت ایشان فقط به مستقبل مربوط نیست؛ بلکه به گذشته و آینده ارتباط دارد. همه انبیا، از حضرت آدم علیه السلام گرفته تا حضرت عیسی علیه السلام زیر نبوت ایشان قرار دارند، هر چند نوعیت ماتحتی تغییر یابد.
حدیث دوم: «کنتُ نبیا و آدم بین الماء و الطین» (من زمانی پیامبر بودم که آدم هنوز بین آب و گل بود.)
مفهوم این حدیث را فقط چنین فهمیده اند که خداوند قبل از آفرینش حضرت آدم، نسبت به پیامبری حضرت محمد صلی الله علیه وسلم آگاهی داشت، اما در این تفسیر چه ویژگی ای برای ایشان وجود دارد؟ زیرا الله نسبت به پیامبری انبیای دیگر نیز آگاهی داشت.
مفهوم این حدیث بر اساس این تحقیق این است که قبل از آنکه در وجود آدم روح دمیده شود، ایشان به شرف پیامبری مفتخر بودند. توضیح اینکه به طورطبیعی برای آشکار شدن نبوغ و بزرگی، دو صورت وجود دارد؛ گاه دست قدرت، بعد از ورود به عالم وجود این کار را انجام می دهد، و گاه قبل از آن در عالم ارواح، کسانی را که ظهورشان در قالب انسانی مقدر شده است، به این شرف مفتخر می گرداند. خداوند نسبت به هر دو مورد به طور یکسان آگاهی دارد، اما بندگان از مورد اول زمانی آگاهی می یابند که آن برتری و نبوغ را مشاهده کنند و راه آگاهی از مورد دوم فقط این است که یک نیروی غیبی و مخبر راستگو خبر دهد.
در اینجا از طریق فرمودۀ رسول اکرم صلی الله علیه وسلم آگاه شدیم که ایشان زمانی به شرف پیامبری مفتخر بودند که آفرینش حضرت آدم علیه السلام هنوز کامل نشده بود و در همان زمان از سایر انبیا نسبت به همیاری و حمایت از ایشان عهد گرفته شده است تا آشکار شود که رسالت عامۀ ایشان، آنها را نیز شامل می شود. از این لحاظ، ایشان نخستین پیامبر هستند؛ اما به دلیل آنکه ظهور ایشان از لحاظ پیکر عنصری پس از همه بوده است، ایشان را آخرین پیامبر نیز می نامند، اما نه بدان معنا که بعد از همه به نبوت نایل آمده است؛ بلکه بدین معنا که از نظر ظهور، آخرین پیامبر است و گر نه به لحاظ مقام نبوت قبل از ولادت و بعد از ولادت ایشان و زمان پیش از چهل سالگی با زمان بعد از بعثت فرقی ندارد.
این معنا را در یک مثال این گونه بفهمید که فردی برای نکاح دخترش کسی دیگر را وکالت دهد، بدون شک این وکالت درست است و وکیل از همان لحظه، حق تصرف دارد، اما گاه این اقدام مدتها به ظهور نمی پیوندد، زیرا همتایی را که دارای شرایط موکل باشد، نمی یابد. بدین ترتیب وکالت در عمل، ظاهر نمی شود، اما نمی توان گفت که او از سِمَت وکالت برخوردار نیست، یا قبل از عمل، وکیل نبوده است. مسأله نبوت ایشان نیز این گونه است، در اینجا شرط پیکر عنصری فقط برای ظهور تصرفات (اقدام عملی) نبوت است نه سِمَت نبوت.
اصل این است که ارتباط یک حکم با یک شرط به دو صورت امکان پذیر خواهد بود؛ گاه به اعتبار فاعل متصرف و اقدام کننده، و گاه به اعتبار محل پذیرش اثر. در اینجا شرط پیکر عنصری برای نبوت آنحضرت به اعتبار فاعل متصرف نبود، زیرا خداوند ایشان را در عالم ارواح به سمت نبوت مفتخر گردانیده بود و شرط جسم ناسوتی فقط به این سبب بود که مخاطبان بدون از وجود جسم، صلاحیت استفاده از ایشان را نداشتند.
 اقدام عملی در حوزه نبوت، یعنی ابلاغ احکام الهی، موقوف بر این بود که ایشان در قالب جسم ظهور کنند و کلام الهی را به آنان تفهیم نمایند. اگر مخاطبان، پیش از آن توان بهره گیری داشتند، نبوت ایشان را درک می کردند. پس ظهور در قالب انسانی شرط تحقق نبوت نبود؛ بلکه به سبب ناتوانی مخاطبان بود. [قبل از «سبکی» (متوفای 756) حافظ ابو نعیم اصفهانی (متوفای 430) و شیخ محی الدین بن عربی (متوفای 638) در باب دهم، دوازدهم، چهاردهم، هفتاد و سوم و سیصد و سیزدهم کتاب «فتوحات مکیه» و امام رازی (متوفای 606) در تفسیر خود و سپس ابن حجر هیثمی (متوفای 973) و زرقانی (م 1122) و دیگران همین توجیه و تفسیر را انتخاب کرده اند.]
علامه خفاجی با این نظر تقی سبکی موافق نیست و این جایگاه ایشان در میان سایر انبیا را قبول ندارد و می گوید: فقط از پیمان تعظیم و یاری ایشان، این ارتباط مهم ثابت نخواهد شد. از نظر ما، امکان پاسخ علمی به توجیه های ایشان وجود دارد؛ اما بنابر احتیاط بهتر است از بحث در این مورد صرف نظر کرد. نه نیازی به اثبات آن وجود دارد و نه ضرورتی برای آنکار آن.
برای فهم مفهوم آیه، فقط اعتقاد به سیادت و رهبری حضرت رسول صلی الله علیه وسلم کافی است و این بحث که آیا سیادت ایشان در میان پیامبران به همان درجه ای بود که در میان امت اسلام است، بحثی غیر ضروری است.
علامه خفاجی با دومین بحث «سبکی» موافق است، یعنی اینکه ایشان درعالم ارواح، پیش از سایر انبیا به نبوت نایل آمده بودند، موافق است و مفهوم حدیث، تنها این نیست که خداوند نسبت به پیامبری ایشان علم و آگاهی داشت؛ زیرا این یک امر بدیهی و آشکار است. [خفاجی، نسیم الریاض، ج1، ص 304-300]
شیخ اکبر در این موضوع به تفصیل سخن گفته است که در اینجا فقط چند شعر را به منظور ضیافت طبع اهل علم نقل می کنیم.
ألا بأبی من کان ملِکاً و سیداً    و آدم بین الماء و الطین واقف
پدرم فدای کسی باد که آنگاه سرور و سید بود که آدم هنوز در میان آب و گل آرمیده بود.
فذاک الرسول الأبطحی محمد     له فی العلی مجد تلید و طارف
او رسول مکی است که نام نامی او محمد است؛ هرگونه بزرگواری و مجد کهن و جدید، مخصوص اوست.
أتی بزمان السعد فی آخرالمدی   و کانت له فی کل عصر مواقف
ایشان دورۀ خوشبختی را در مهلت پایانی به ارمغان آورد، ولی شهرتش در هر عصر فراگیر بود.
أتی لإنکسار الدهر یجبر صدعه    فأثنت علیه أَلسنٌ و عوارفٌ
برای ترمیم فروپاشی روزگار و اصلاح فساد زمانه تشریف آورد {و به گونه ای عمل کرد که} زبان خلق و بخشش ها ثناگوی او شدند.

منبع: منبع: ترجمان السنة،514/1، تألیف: علامه بدرعالم مهاجر مکی

 

 

 


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید