امروز :پنجشنبه, ۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳

قرآن كتاب هدايت، جامع و معجز

قرآن كتاب هدايت، جامع و معجز

qoran01قرآن کتاب هدایت است، و از بین صفات و خصوصیات قرآن این مهمترین ویژگی آن است. خداونى متعال برای هدایت انسانها پیامبران بسیاری را فرستاده که برخی دارای معجزه و برخی دیگر علاوه بر معجزه دارای کتاب نیز بودند.

پیامبران صاحب کتاب، دارای قوانین هدایتگر الهی بودند و کتب آنها وسیله‌ای برای هدایت مردم و بیان حدود و مقررات خداوندی بود، اما در عین حال این کتب آسمانی فاقد جنبه‌های اعجاز بودند؛ در این میان قرآن تنها کتابی است که ویژگی «اعجاز» و«هدایتگری» با هم در آن جمع شده است. قرآن کریم معجزه‌ جاودان نیز هست زیرا با مرگ هر پیامبری معجزه او نیز از بین بشر رخت برمی بست، اما قرآن معجزه‌ای باقی و ابدی است که برای همیشه سندی بر حقانیت پیامبر اسلام صلی ‌الله‌علیه‌‌وسلم به شمار می‌رود و هادی انسانها در همه اعصار و زمانهاست.
قرآن کریم در جاهای متعدد، خودش را کتاب هدایت معرفی می نماید و این از مهم‌ترین اوصاف آن است. به عنوان نمونه در آغاز سوره بقره می ‌فرماید: «ذَلِک الْکتَابُ لاَ رَیبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ» این کتاب بدون شک هدایت است برای پرهیزگاران.
قرآن مجید خود را کتاب هدایت معرفی نموده و به پیروانش تعلیم می دهد که چندین بار در شبانه‌روز همین هدایت را بجویید و بگویید: « إهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ ». این امر نشان‌دهنده شدت نیاز انسان به هدایت است و قرآن یگانه هادی کامل و جامع برای رفع این نیاز است. همین قدرت هدایت بود که بشر گمراه دوران جاهلیت را که در میان خرافه و اوهام غوطه می ‌زد و از علوم و معارف بهره‌ای نداشت و با مکتبهای دنیا آشنا نبود، حاکم بر ملل متمدن و مردم درس خوانده، کرد. این پیروزی و پیشرفت قبل از اینکه شمشیر و نیزه  در آن نقشی داشته باشند، حاصل هدایتگری قرآن در حق انسانیت بود؛ تاریخ گواه است که فاتحین اسلام مانند فاتحان و کشورگشایان امروزی نبودند، بلکه آنچه که کشورها را یکی بعد از دیگری در هم نوردید و تسلیم اسلام  و احکام الهی نمود و در دلها نفوذ کرد همان قدرت هدایتگری قرآن بود.
یکی از راههای هدایتگری قرآن، تشویق انسانها به تفکر در نظام  آفرینش و هستی کائنات است تا از این طریق بشر از غفلت درآید. در واقع که انسان با اندیشیدن و تعقل در جهان و پدیده‌های هستی پی می برد که جهان را آفریننده‌ای هست و گام بعدی را برای شناخت آفریننده بر می ‌دارد و این همان از غفلت درآمدن و به هستی بخش توجه کردن است.
قرآن مجید همواره ما را به تفکر در خلقت آسمانها و زمین دعوت می نماید. آیا از خود پرسیده ایم که این چه ارتباطی به ما و زندگی ما دارد؟
آری! قرآن می ‌خواهد ما از این طریق به وجود خداوند یکتا پی برده و در برابر عظمت و حکمت او سر فرود آوریم و از اعماق جان و  با صدق  و یقین اعتراف نماییم که؛ « ربنا ما خلقت هذا باطلاً »، و از  این تصدیق و اعتراف به این نتیجه برسیم که اگر بعد از تفکر  در کائنات دریافتیم که عالم بیهوده خلق نشده است، ما نیز بیهوده خلق نشده ایم و  برای هدف والائی که شناخت خدا و پیروی از دستورات اوست آفریده شده ایم. پس باید خود و دیگران را به سوی ربوبیت و کمال پیش ببریم و از خودخواهی و شهوت رهایی یابیم. و این همان تربیت و هدایت قرآنی است که تحولی در روح و فکر ایجاد می‌کند.
قصص قرآنی نیز جهت هدایت بشر است. پند و موعظه‌هایی که در  قرآن ذکر شده اند برای هدایت بشر به سوی خیر و سعادت و نشان دادن عواقب اموری است که فهم آن برای  عامه مردم مقداری مشکل می نماید.

قرآن، کتابی است کامل
قرآن مجید کتابی است کامل، زیرا مشتمل بر هدف کامل انسانیت می باشد و آنرا به کامل ترین وجه بیان می کند.
این کتاب عظیم الشان، پیروان خود را به صداقت در اعتقاد و عمل دستور می دهد و از مغایرت در بین عمل و اعتقاد به شدت برحذر می دارد. به طوری که اعتقاد عاری از عمل را به هیچ وجه نمی پذیرد.
اگر در مقام اعتقاد می گوید:« قل هو الله احد، الله الصمد، لم یلد و لم یولد، و لم یکن له کفواً أحد» ،  در مقام عمل نیز می فرماید «….ءأرباب متفرّقون خیر أم الله الواحد القهار» [سوره یوسف، آیه 39].
وقتی این کتاب شریف از هرگونه اختلاف و تناقض مبرّا است، آیا سزاوار نیست که خود را هدایت کننده به سوی حق و به سوی طریق و راه مستقیم معرفی کند و بفرماید:«یهدی إلی الحقّ و إلی طریق مستقیم»؟. [سوره احقاف، آیه 30].
پاسخ سؤال مثبت است، خود قرآن شروع به استدلال می کند و پاسخ بی استدلال نمی دهد. قرآن کریم برای اثبات هادی و کامل بودن خود به چند آیه شریفه استدلال می کند؛ «شرع لکم من الدّین ما وصّی به نوحا والذی أوحینا إلیک و ما وصّینا به ابراهیم و موسی و عیسی»[سوره شوری، آیه 13]؛ برایتان از دین، همان را تشریع کرد که نوح را بدان توصیه فرمود و آن چه، ما به تو وحی کردیم و به ابراهیم و موسی و عیسی توصیه نمودیم این بود که دین را برپا دارید و در آن تفرقه نیندازید…
در این آیه، چند کلمه قابل توضیح است:
الف- « شرع »: وقتی گفته می شود « شرع الطریق »، معنایش این است که راه را هموار و از بیراهه متمایز کرد. بنابراین «شرع » به معنای راه هموار و مطمئن است که اگر مسافر از این راه برود، گزندی به او نمی رسد. البته احتمال گزند رسیدن از راهزنها وجود دارد، چرا که هیچ راهی بدون راهزن نیست. اما گاهی خود راه، آنقدر ناهموار و دارای صعوبت و سختی است که آزار و اذیت و گزندهای راهزنان در مقابل آن ناچیز است.
ب- « وصیت »: به معنای آن است که دستورالعملی را همراه با اندرز و پند به کسی بدهی تا مطابق آن عمل کند.
ج- «أوحینا»: نکته جالب توجهی که در این آیه شریفه وجود دارد این است که؛ هنگامی که سخن از شریعت نوح است، از کلمه «وصینا» استفاده می کند و آنگاه که سخن از شریعت رسول گرامی اسلام به میان می آورد، کلمه «أوحینا» را بکار می برد.
این آیه شریفه، نکات شگرف دیگری را نیز که حاکی از« کامل بودن این کتاب مقدس» می باشد دربر دارد که اهم آنها به ترتیب ذیل است:
1ـ از سیاق آیه بالا این مطلب برداشت می شود که شریعت محمدی صلی الله علیه وسلم جامع همه شرایع گذشته است، زیرا شریعت رسول گرامی اسلام را بعد از شرایع گذشته یاد کرده و می فرماید:«برایتان از دین، همان را تشریع کرد که نوح را بدان توصیه فرمود و آنچه ما به تو وحی کردیم و به ابراهیم و موسی و عیسی توصیه نمودیم….»
این شیوه بیان، دال بر این مطلب است که آن شرایع کامل نبودند، زیرا در این صورت نیاز به شریعت جدید نبود و لازم نبود خدای حکیم به رسولش بفرماید:« شرع لکم من الدین….».
2ـ بنابر این تفسیر می توان گفت که: دین ابراهیم از دین نوح کامل تر بود و دین موسی از دین ابراهیم و دین عیسی از دین موسی، کاملتر است و دین نبی مکرم اسلام از دین عیسی و دینهای دیگر.
قرآن کریم این واقعیت را اینگونه بیان می کند، آنجا که می فرماید:«ما کان محمّد أبا أحد مّن رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النّبیین و کان الله بکلّ شیء علیماً».[سوره احزاب، آیه 40].
3ـ این آیه شریفه، این مهم را می رساند که شرایع الهی و آن ادیانی که مستند به وحی هستند، تنها همین شرایع مذکور در آیه اند. یعنی شریعت نوح، ابراهیم، موسی و عیسی و محمد- علیهم السلام-، چون اگر شریعت دیگری می بود، باید در این مقام که مقام بیان جایگاه شرایع است، نام برده می شد.
4ـ چون این آیه شریفه، شریعت را با رسالت نوح گره زده است، این مطلب نیز فهمیده می شود که قبل از نوح، شریعتی- یعنی قوانین حاکمه ای- در جوامع بشری آن روز وجود نداشته است تا در رفع اختلافات اجتماعی که پیش می آمده، به کار رود، و نیز، همه انبیایی که بعد از نوح و تا زمان ابراهیم مبعوث شده اند، پیرو شریعت نوح بوده اند و  انبیایی که بعد از ابراهیم و قبل از موسی مبعوث شده اند، تابع و پیرو شریعت ابراهیم بوده اند و انبیای بعد از موسی و قبل از عیسی، پیرو شریعت موسی و انبیای بعد از عیسی تا زمان حضرت رسول، تابع شریعت حضرت عیسی بوده اند.
اما با بعثت آخرین پیامبر، آخرین دین پا به میان اجتماع می نهد و بعد رشته رسالت قطع می شود و دیگر رسولی به رسالت برانگیخته نمی شود. آن گونه که قرآن رسولش را خاتم النبیین معرفی می کند و رسول الهی نیز می فرماید: « لا نبی بعدی ».
در آیه ای دیگر قرآن کریم خود را « مهیمن » معرفی کرده و می فرماید:«وأنزلنا إلیک الکتاب بالحقّ مصدّقاً لما بین یدیه من الکتاب و مهیمنا علیه »[سوره مائده؛48] “این کتاب را هم به حق بر تو نازل کردیم، تصدیق کننده کتب قبلی و مسلط به حفظ آنها است… .” این آیه کریمه دلیل واضحی است بر این که قرآن کامل است.
برای اثبات این مدعا توجه به چند نکته مهم، ضروری است:
1ـ قرآن کریم، در این آیه خود را با صفت « مهیمن » می ستاید. کلمه « مهیمن » از ماده « هیمنه » گرفته شده و به طوری که از موارد استعمال آن بر می آید، معنای « هیمنه چیزی بر چیز دیگر » این است که آن شیء «مهیمن» بر آن شیء دیگر تسلط داشته باشد. البته هر تسلطی را « هیمنه » نمی گویند. بلکه تسلط در حفظ و مراقبت آن شیء و تسلط در انواع تصرف در آن است.
2ـ  قرآن خود را “مهمین” بر سایر کتب می داند به دلیل این که از کتب آسمانی، آنچه که جنبه زیربنا و رشد دارد و قابل تغییر نیست، گرفته، و آنچه از فروع که قابل نسخ بوده و می باید نسخ شود، نسخ می نماید. چون اگر نسخ نمی کرد، آن احکام، احکامی بود که به مرور زمان، دستخوش تحول قرار می گرفت. ولی قرآن این دگرگونی را حواله به تجربه بشر نداد. بلکه خود متکفل این کار شد، تا مبادا بشر دچار ضرر و زیانی در حیات دنیوی و اخروی خود گردد، چرا که پر واضح است که نه تجربه بشر توانایی جرح و تعدیل امور هدایتی را دارد و نه عقل او .
قرآن کریم در آیات زیادی این کار خود را گوشزد می کند. از جمله:
الف- « ما ننسخ من آیة أو ننسها نأت بخیر منها أو مثلها »[سوره بقره، آیه 106]؛ ما هیچ آیتی را نسخ نمی کنیم مگر آن که مثل آن و یا بهتر از آن را می آوریم.
ب- « الّذین یتّبعون الرّسول النبّی الأمی الذی یجدونه مکتوباً عندهم فی التّوراة و الانجیل، یأمرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر و یحلّ لهم الطّیبات و یحرّم علیهم الخبائث و یضع عنهم إصرهم و الاغلال التّی کانت علیهم فالّذین آمنوا به و عزّروه و نصروه و اتّبعوا النّور الذی أنزل معه، أولئک هم المفلحون». [سوره اعراف، آیه 157].
خداوند در این آیه شریفه نکات زیر را برای بشر گوش زد می فرماید:
1ـ این پیامبر درس نخوانده و امی است.
2ـ  نام این رسول را که در کتب آسمانی قبل یعنی تورات و انجیل دیده بودند، اکنون نیز می بینند.
3ـ این رسول، انسان ها را به کارهای نیک امر و از هر کار زشت نهی می کند، هر پاکیزه ای را برایشان حلال و هر پلیدی را بر آنان حرام می کند.
4ـ احکام دست و پاگیری که بر دوششان سنگینی می کردند را لغو و بی اعتبار می سازد…
زیرا این دین، دین سهل و آسان و این کتاب، کتاب هدایت است. مگر نه این است که فرمود: « إنّ هذا القرآن یهدی للّتی هی إقوم…» [سوره اسراء، آیه 9].
آیه  دیگری که قرآن کریم را « کامل » توصیف می کند، آیه 89 سوره مبارکه نحل می باشد؛«و نزّلنا علیک الکتاب تبیاناً لکلّ شیء…»، این آیه، قرآن کریم را با صفات برجسته اش توصیف می کند، یک صفت عمومی آن این است که « تبیان » برای هر چیزی است.
“تبیان” به معنای ” بیان” است. چون قرآن کریم، کتاب هدایت برای عموم مردم است، لذا مراد از« کل شیء » که در آیه شریفه آمده است، همه آن چیزهایی است که ارتباطی با هدایت داشته باشند. از قبیل معارف حقیقی مربوط به مبدأ و معاد و اخلاق فاضله و شرایع الهی و قصص و مواعظی که مردم در اهتدا و راه یافتن به آن محتاجند.
این آیه شریفه، نظر خاصی به مسلمین نیز دارد. زیرا وصف خصوصی آن مخصوص مسلمین است که حاضر شده اند در برابر حق تسلیم شوند. این وصف خصوصی، هدایتی است که مسلمین به وسیله آن به سوی صراط مستقیم راه یافته و رحمتی است از ناحیه خدای سبحان به سوی ایشان که به وسیله عمل به آن، به خیر دنیا و آخرت رسیده، به ثواب خدا و رضوان او نایل می گردند و بشارتی است برای ایشان که به ایشان مغفرت و رضوان و بهشت های خدا را که در آن نعیم مقیم است، نوید می دهد.
این مسأله را، در آخر آیه شریفه می توان درک کرد. آنجا که بعد از معرفی خود با عنوان « تبیانا لکل شیء…» می فرماید: «… و هدی و رحمة و بشری للمسلمین » [سوره نحل، آیه 89].
خلاصه همه این استدلالاتی که بیان شد را می توان در موارد زیر خلاصه نمود:
الف- انسان در زندگی خود هرگز هدفی جز سعادت و خوشبختی و کامروایی ندارد.
ب- فعالیت زندگی انسان، هرگز بدون برنامه صورت نمی گیرد.
ج- بهترین راه و رسم زندگی آن است که آفرینش انسان به سوی آن هدایت می کند، نه آنچه از احساسات و عواطف فرد یا جامعه سرچشمه گیرد.
د- از آنجا که جز خدای متعال کس دیگری بر آفرینش انسان آگاهی ندارد، می توان نتیجه گرفت که برنامه زندگی نیز جز از ناحیه خداوند متعال برای بشر سودمند نخواهد بود.
و- خداوند حکیم این برنامه کامل را در آخرین کتاب خود برای بشر آورده است.

هـ- با توجه به کمال برنامه، که آخرین برنامه است، می توان گفت این کتاب که حاوی این برنامه کامل است نیز، خود کامل می باشد.

 

قرآن کتابی جامع
جامعیت قرآن مفهومی فراگیر دارد و همه علوم اجتماعی، سیاسی و تجربی را دربر می ‌گیرد. به عبارت دیگر قرآن مجید، جهت دهنده تمامی علوم و معارف خلقت جهان و آفرینش آسمان، زمین، انسان و حیوانات و علوم انسانی و تجربی است.
قرآن علاوه بر زندگی اخروی به زندگی دنیوی انسانها نیز توجه می نماید؛ حیات انسانی از دوبخش دنیوی و اخروی تشکیل شده است و از آنجایی که تقابل دین و دنیا بر خلاف بینش دینی و تعالیم اسلامی است، لذا اسلام و کتاب آسمانی آن- قرآن-، سعادت انسان را در هر دو زندگی خواسته و رهنمودها و دستوراتی که در قالب تکالیف به مردم داده است اخروی محض نبوده، بلکه در ساماندهی و تنظیم روابط و مناسبات دنیوی نیز نقش بسیار موثری دارد. بنابراین، تعالیم قرآن که سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت پیروان خود را تضمین نموده است هم شامل دستوراتی است که سبب رستگاری اخروی انسانها باشد و هم برای آبادانی و آرامش دنیوی آنها برنامه ها و ارشاداتی را دربر دارد.
این منصفانه ترین و واقع بینانه ترین قضاوتی است که در مورد قرآن این کتاب آسمانی می توان داشت. آیات فراوانی نشانگر دخالت دین اسلام در شئون زندگی دنیوی انسان در عرصه های مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی، قضایی، حقوقی و … است.
در اینجا تبیین این مطلب لازم است که برخی از جامعیت قرآن در تمام زمینه ها اینگونه برداشت می کنند که باید تمام مسایل ریز و جزئی زندگی مادی را به طور وضوح و با بیان صریح در قرآن بیابند. برای توضیح این طرز تفکر باید گفت که؛ هر چند قرآن یک دعوت کلی به کسب همه علوم و دانش ها کرده، به علاوه گاهگاهی به تناسب بحث های توحیدی و تربیتی، پرده از روی قسمت های خاصی از علوم و دانش ها برداشته است، ولی با این حال آنچه قرآن به خاطر آن نازل شده و هدف اصلی و نهایی قرآن را تشکیل می ‌دهد، همان مسأله انسان سازی است.
بنابر این با توجه به این نکته که قرآن یک کتاب تربیت و انسان سازی است که برای تکامل فرد و جامعه در جنبه های معنوی و مادی نازل شده است، روشن می‌شود که منظور از جامعیت قرآن، تمام اموری است که برای پیمودن این راه لازم باشد، نه اینکه قرآن یک دایرﺓ المعارف بزرگ است که تمام جزئیات علوم ریاضی، جغرافیایی، شیمی ، گیاه شناسی و غیره، در آن باشد.
جامعیت قرآن به معنای اشتمال آن بر مسائلی است که در سعادت و هدایت همه جانبه و معنوی انسان نقش حیاتی ایفا می ‌کند. اما چون کسب حیات معنوی و هدایت در گرو مسائلی است که در همین دنیا مطرح است و انسان با کمک داده های عقلی نمی‌تواند به آنها برسد، قرآن آنها را بیان می ‌کند و رابطه میان دنیا و آخرت را ترسیم می ‌نماید و خواسته های انسان را در جهت نیل به حیات معنوی و هدایتمندانه نشان می ‌دهد.
قرآن با گام نهادن در مسیر اعتدال و سفارش به عدالت و استقامت، نظام زندگی دنیوی را به زندگی اخروی مرتبط ساخته و اصلاح زندگی دنیوی و تامین سعادت اخروی را به عهده گرفته است. از اینرو، قرآن به عنوان قانون برتری است که پیامبر بزرگوار اسلام به منظور نیل بشر به سعادت هر دو جهان آورده است. قانون گذاری قرآن دنیوی محض نیست بطوریکه به زندگی اخروی بی توجه باشد، همان گونه که اخروی محض هم نیست تا به ساماندهی روابط و مناسبات دنیایی نپرداخته باشد.
با بررسی اجمالی آیات قرآن این حقیقت آشکار می ‌شود که یکی از اهداف انبیا و نزول کتاب‌های آسمانی، تنظیم روابط انسان با انسان‌های دیگر و ساماندهی زندگی دنیوی مردم بر محور صحیح و عادلانه و مبارزه  با روابط ناصحیح و ظالمانه بوده است، چنان که آیه 24 سوره مبارکه حدید به همین مطلب اشاره دارد؛ « لقد أرسلنا رسلنا بالبینات و أنزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط»؛ به راستی که پیامبران خود را با نشانه‌های آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و معیار فرو فرستادیم تا مردم به انصاف برخیزد.
این آیه مبارکه صراحتاً بیان می کند که یکی از رسالتهای مهم کتاب‌های آسمانی تنظیم صحیح و منطقی روابط و مناسبات اجتماعی بر محور قسط و عدل ارزیابی شده است. با این وصف نمی ‌توان پذیرفت که جهت دهی قرآن صرفا به چگونگی ارتباط انسان با خدا و فقط پرداختن به مسایل اخروی بوده و هیچ گونه نقشی برای نیل بشر به سعادت دنیوی ندارد.

 

قرآن کتابی معجز
قرآن، علاوه بر محتواى الهى،  یک معجزه آسمانى نیز می باشد، زیرا رمز تحدّى قرار گرفته و با نداى رسا و پرصلابت، مردم را به آوردن مانند آن دعوت می نماید، با آنکه مردم حجاز از لطافت ذوق و شیرینى بیان
بهره مند بودند و فصاحت و بلاغت آنها در جایگاهى بلند و مکانى عالى قرار داشت، قدرت رویارویى با قرآن را نداشتند، و گرنه هنگام بعثت و ظهور قرآن به جاى برخوردهاى خشن و مبارزات مسلحانه، می باید با الفاظ زیبا و ترکیب جملات زبان مادرى خویش، به میدان آمده و با قرآن مقابله می کردند، زیرا قرآن خود، مخالفین را به معارضه و مقابله از نظر گیرایى بیان، شیوایى جمله ها، برترى اسلوب و سطح عالى فصاحت و بلاغت دعوت می نمود، اما متخصصین فن ادب و شعراى بزرگ و خطباى نامى آن زمان که هنوز بر جهان ادبیات عرب سیطره اى شگفت آور داشته و از بزرگان و نوابغ این فن به شمار می آیند، پس از ملاحظه ترکیب زیباى قرآن که از حدّ و توان بشرى خارج بود، شبانه سندهاى افتخار خود را که با آب طلا بر پارچه هاى مصرى نوشته بودند از روی پرده های کعبه جمع آورى نمودند، چون به روشنى دریافتند که بلیغ ترین مردمان نیز قدرت ارائه نظیر آن را ندارند. دشمنان اسلام و پیامبر، حسرت گرفتن یک اشتباه و لغزش ادبى را با خود به گور بردند و به گواهى تاریخ، دانشمندان ادب و نویسندگان نامى هر زمان، جرأت برابرى با قرآن را نداشته و به اعجاز قرآن اعتراف نموده اند.
آرى، قرآن فروغى جاودانه است که راه هدایت انسان به سوى انسانیت، خوشبختى، سعادت و نجات را به استوارترین کیفیت نشان داده:« إن هذا القرآن یهدی للتی هی أقوم و یبشر المؤمنین الذین یعملون الصالحات أن لهم أجرا کبیراً» (این قرآن مردم را به درست ترین و استوارترین راه، هدایت می کند و نیکوکاران شایسته و با ایمان را به دریافت پاداشى بزرگ بشارت می دهد.)
از آنجایی که قرآن این معجزه جاوید پیامبر، تابشى است فروزنده و شعاعى است تابان و برخاسته از پرتو وحى و الهام خداوندى، این پدیده وحى هرگز به خاموشى نخواهد گرایید:« إنا نحن نزلنا الذکر و إنا له لحافظون»؛ (ما خودمان این قرآن را فرستادیم و به تحقیق ما نگهدار آن خواهیم بود).
همانگونه که می‌دانیم، معجزه امر خارق‌العاده‌ای است که همه افراد بشر از انجام دادن عملی مانند آن ناتوان هستند. کسی که ادعای پیامبری می‌کند با ارائه دادن معجزه، این ادعا را دارد که چون نوع بشر توانایی انجام عملی مانند عمل او را ندارد، بایستی عمل او به ‌واسطه ارتباطی که با قدرتی مافوق قدرتهای بشری دارد، انجام شده باشد و او آفریننده این عالم است. در واقع خدا خواسته است با دادن این قدرت به او، رابطه بین او و خود را تأیید کند.
قرآن نیز برای آنکه ادعای معجزه بودن خود را ثابت کند، اینگونه بیان می‌کند که هر کس در این موضوع شک دارد که این کتاب از جانب خداوند است و آن را ساخته و پرداخته پیامبر اسلام می‌داند، یک کتاب همانند آن بیاورد و آنگاه با صراحت تمام اعلام می کند که قطعا اگر تمامی انسانها با هم متحد شوند و بخواهند یک کتاب مانند قرآن پدید آورند، هرگز نخواهند توانست. سپس در مرحله بعدی برای اینکه بتواند ناتوانی بشر را در آوردن مثل خود اثبات کند و عجز مخالفین را آشکارتر سازد، مجال را برای مخالفین بازتر کرده و بیان می‌کند؛ حال که نمی‌توانید مانند قرآن را بیاورید حداقل ده سوره مانند آن را بیاورید. و باز مجدداً اعلام می کند که هرگز نخواهید توانست و در ادامه هشدار می‌هد که اگر نتوانستید، بدانید که قرآن از جانب خداست. و بالاخره آنجا که می‌خواهد نهایت عجز دیگران را در برابر خود آشکار کند، تنها به یک سوره بسنده می‌کند، این در حالی است که یک سوره می‌تواند تا حد یک سطر هم کوتاه باشد و در پایان اعلام می‌کند که هرگز نخواهید توانست حتی یک سوره مانند سور قرآنی بیاورید.
محققین اسلامی معتقدند که کل قرآن در مجموع دارای چندین وجه اعجاز می‌باشد، اما آن وجه از اعجاز که قرآن نسبت به تک تک سوره های خود نسبت به آن مبارزه طلبی می‌کند، همان فصاحت و بلاغت آیه‌های آن می‌باشد.
نکته بسیار مهم آنکه فهم این نوع از اعجاز قرآن توسط متخصصین این فن صورت می‌گیرد. به طور کلی نیز برای مقایسه مراتب گوناگون یک فن خاص، باید متخصصان آن فن اظهار نظر نمایند.
در مورد اعجاز قرآن نیز، از آنجا که کسی تا به حال نتوانسته است پاسخی مناسب و مورد تأیید ادیبان عرب ارائه دهد، بر مردمی که تخصصی هم در فن ادبیات عرب ندارند اثبات می‌شود که قرآن معجزه است. همچنین اگر کسی ادعا کند که توانسته است پاسخ مبارزه طلبی قرآن را بدهد برای اثبات ادعای خود باید بتواند عده‌ای از ادیبان عرب دنیا را نیز به همراه خود داشته باشد.

برخی از وجوه اعجاز قرآن
از آنچه تاکنون بیان شد به وضوح معلوم می‌شود که قرآن از لحاظ فصاحت و بلاغت معجزه است. اگرچه همین مقدار کافی است تا بتوانیم به این مطلب پی ببریم که قرآن کریم نمی‌تواند ساخته و پرداخته دست بشر باشد، اما همانگونه که بیان کردیم، محققین اسلامی معتقدند که علاوه بر اعجاز فصاحت و بلاغت قرآن که در تک‌تک سوره های آن مشهود است، برای کل قرآن در مجموع وجوه دیگری از اعجاز نیز وجود دارد. نکته بسیار مهم آنست که فهم این وجوه، مانند فهم اعجاز فصاحت و بلاغت، تخصصی نیست بلکه همگان با هر ملیت و هر نژادی قادر به فهم این وجوه از اعجاز می‌باشند. باید توجه داشت که محققان وجوه متعددی از اعجاز را ذکر کرده‌اند که ما به جهت اختصار تنها سه مورد از آنها را بررسی می‌کنیم:
1ـ قرآن و اسرار خلقت: گرچه قرآن کتاب علوم نیست و به منظور مسایل علمی نیز نازل نشده است و منظور و هدف قرآن هدایت و رهبری جامعه به سوی سعادت دنیا و آخرت است، ولی در عین حال قرآن در بسیاری موارد از این گونه مسایل در راه هدف خاص خود بهره برده است و از آنها به صورت نشانه‌هایی از قدرت لایزال الهی یاد کرده است. لذا در موارد متعددی، اشاره به بسیاری از اسرار خلقت نموده است. این امر خود نشان دهنده آن است که قرآن از سوی کسی نازل شده است که احاطه کامل به اسرار طبیعت داشته است و او کسی نیست جز آفریننده طبیعت. در زیر سه مورد از این اسرار را که در قرآن آمده است، به اختصار بیان می‌نماییم:
الف) اشاره به حرکت زمین؛ «الذی جعل لکم الارض مهدا»[سوره طه، آیه 53]؛ “آن خدایی که زمین را برای شما مانند گهواره قرار داد.”
در این آیه، قرآن با کنایه، اشاره به حرکت زمین می‌کند و آن را به گهواره‌ای تشبیه می‌کند و می‌دانیم به واسطه حرکت گهواره است که طفل در آرامش به سر می‌برد و بدینسان به حرکت زمین اشاره می‌کند. علت این امر که قرآن با صراحت به حرکت زمین اشاره نمی‌کند آن است که این جملات در زمانی نازل شده است که جز سکون زمین و حرکت افلاک به دور آن، چیز دیگری برای بشر مطرح نبود. توضیح بیشتر آنکه هنگامی که هزار سال بعد “گالیله” برای اولین بار اعلام کرد که زمین حرکت می‌کند او را محکوم به اعدام کردند. از همین جا می‌توان فهمید که اگر قرآن با صراحت مسأله حرکت زمین را مطرح می‌کرد برای بشر آن زمان به هیچ وجه قابل درک و برداشت نبود، بنابراین قرآن این مطلب را با لطافت خاصی بیان نموده است به طوری که هم با نظرات مردم آن زمان صریحاً منافات نداشته باشد و هم حقیقت را بیان کرده باشد.
ب) اشاره به عمل لقاح توسط باد؛«وأرسلنا الریاح لواقح»[سوره حجر؛ 22]؛  “و ما بادها را عامل لقاح قرار دادیم.”
قرنها پس از نزول قرآن بود که زیست‌شناسان پی به اثر بادها در انجام عمل لقاح در گیاهان بردند و این از معجزات قرآن می‌باشد.
ج)  «وأنزلنا الحدید فیه بأس شدید و منافع للناس» [سوره حدید، آیه 25]؛ “و ما آهن را که در آن صلابت و محکمی شدید و منافعی برای مردمان در آن است نازل نمودیم.”
تا قرن هجدهم یعنی دوازده قرن پس از نزول قرآن هنوز کارهای فلزی در نهایت ضعف بود و نه تنها ارزش آن شناخته نشده بود بلکه اساسا مهم و قابل توجه تلقی نمی‌شد، تا این که ناگهان چشم دنیا به آهن افتاد و رقابت عجیبی در میان دانشمندان برای استخراج و استفاده بهتر از آن به وجود آمد و به این ترتیب یکی دیگر از حقایق  اعجاز برانگیز قرآن برای جهانیان به اثبات رسید.
2ـ قرآن و اخبار آینده: قرآن در موارد متعددی شامل اخبار غیبی است که بعدها به وقوع پیوسته است. این امر حاکی از آن است که قرآن از طرف کسی نازل شده است که می‌تواند خبر از غیب بدهد و او کسی نیست جز خداوند متعال که تنها داننده غیب به صورت مطلق اوست.
3ـ آورنده قرآن کریم: یکی از مسایل مسلم در زندگی رسول اکرم صلی الله علیه وسلم  که بسیار روشن و غیر قابل انکار است “اُمی” بودن آن حضرت است. بدین معنا که آن حضرت نه خوانده بودند و نه نوشته بودند و نه اساسا معلمی دیده بودند. این مسأله آنقدر مسلم است که خاورشناسان معروف غربی نیز در کتب خویش به این حقیقت اعتراف دارند. بر این اساس صدور الفاظی مانند کلمات قرآن کریم که آن همه جنبه‌های اعجازی اعم از فصاحت و بلاغت و اسرار خلقت و اخبار غیبی و… در آن نهفته است از یک چنین شخصی، قطعا دلیل آن خواهد بود که این کار خدایی است و این علم علمی است که از طریق وحی کسب شده است. قرآن کریم خود در این مورد می‌فرماید: «و ما کنت تتلوا من قبله من کتاب و لا تخطه بیمینک إذا لارتاب المبطلون».[عنکبوت؛ 48]؛ “تو ای پیامبر، پیش از نزول قرآن کریم هیچ کتابی را نمی‌خواندی و هیچ نوشته‌ای را نمی‌انگاشتی که در آن صورت، افراد وسوسه‌گر در مورد صحت رسالت تو به تردید می‌افتادند.”

 

تفاوت های قرآن کریم با سائر کتب آسمانی
کتاب هاى آسمانى در مسائل اصولى با یکدیگر هماهنگى دارند، چون همه از جانب خداوند متعال و برای تربیت و تکامل انسانها در روی زمین نازل شده اند. ولى در مسائل دیگر به مقتضاى تکامل تدریجى بشر، باهم تفاوت هایى دارند و هر آیین تازه، مرحله بالاترى را مى پیماید و برنامه جامع ترى را برای جهان بشریت به ارمغان آورده است.
شاید در ذهن برخی این سوال پیش بیاید که کتب آسمانی چه تفاوتی با هم دارند در حالیکه همه از جانب خداوند متعال است و بر کسانی نازل شده اند که همه آنان به نام رسول و پیامبر یاد می شوند؟.
در جواب این سوال باید گفت؛ ذاتی که کتب آسمانی را نازل فرموده، خصوصیت هر کتاب را نیز ارشاد فرموده است؛ اگر همه کتاب ها یکسان می بودند دیگر لزومی به نزول کتاب دیگری بر پیامبری دیگر نبود، و از آنجایی که بعد از حضرت محمد صلی الله علیه وسلم کتاب دیگری نازل نشده است بیانگر این است که سلسله نبوت و رسالت ختم شده و ایشان- حضرت محمد صلی الله علیه وسلم- خاتم انبیا و قرآن آخرین و کاملترین کتاب منزل الهی است.
در مورد تفاوتهاى قرآن  با سایر کتب آسمانى باید دانست که  قرآن  داراى ویژگیهاى خاص و منحصر به  خود بوده که سائر کتب آسمانى فاقد آن ویژگی ها می باشند؛ از جمله این تفاوتها مى توان به طور نمونه به  موارد ذیل اشاره کرد:
1ـ معجز بودن قرآن : برخلاف دیگرکتب آسمانى، قرآن کریم یک معجزه است؛ معجزه در لفظ  و معنی، معجزه در داشتن احکام و قوانینی که در هر عصر و زمان بیشتر می درخشد، معجزه در قابلیت حفظ ، معجزه در بلاغت و فصاحب و سلیس و روان بودن آیات با وزن  و نظم بی نظیر. هر چند کتب دیگر نیز آسمانی اند، اما این اعجازی و صفت عدم تحریفی که در قرآن وجود دارد در آنها یافت نمی شود. قرآن این پیکر اکمل و جاویدان وحی الهی از لحاظ لفظ  و معنی دارای اعجاز و ویژگی هایی است که  کسى نمی تواند یک آیه مانند آیات آن بیاورد . کسانی که عربی را نمی دانند این امر برایشان تعجب برانگیز است ولی کسانی که به زبان عربی مسلط اند به خوبی درک می کنند که اگر چه الفاظ قرآن عربی است اما چنان بلاغت، فصاحت و معانی بیکرانی را در خود جای داده است که عربها هم برای فهم صحیح آن به تفسیر نیاز دارند.
علاوه بر آن، قرآن قابلیت ثبت در سینه ها را نیز دارد. امروزه صدها هزار نفر از مسلمانان قرآن مجید را به طور کامل حفظ نموده و آن را در سینه خود جای داده اند، اگر خدای نکرده همه نسخه های قرآن کریم سوزانده شوند بازهم بدون تغییر در حافظه مشتاقانش ثبت است. در حالی که هیچ یهودی و مسیحی ای کتاب های مقدسشان را حفظ ندارند، اینجاست که حوادث روزگار بر آنها تاثیر گذاشته و هیچ ضمانتی برای صیانتشان از تحریف وجود ندارد.
2ـ قرآن سند کامل و مؤید همه ادیان است؛ قرآن کریم در مورد ادیان و پیامبران گذشته نیز گاه به طور اجمال و گاه با تفصیل بحث نموده است و همه ادیان را مطابق با نیاز همان زمان، حق گفته است،  چنان که مسلمانان به تأسی از احکام قرآن مکلف به ایمان آوردن به همه انبیا و کتب آسمانی اند. مثلا در قرآن اسامی پیامبران، ادیان و کتب به ترتیب ذکر شده  به طوری که هیچ مسلمان متعصبی  نمی تواند بگوید به تورات وانجیل ایمان ندارد، بلکه  قبول داشتن تورات و انجیل به عنوان یک کتاب آسمانی جزو ایمان مسلمانان است.
قرآن مجید ادیان سابق را ادیان باطل نگفته، بلکه آنها را مطابق با وقت و زمانشان ادیان قابل قبول و آسمانی توصیف نموده است. اما آنچه در مورد قرآن در تورات و یا انجیل آمده است به مرور زمان توسط مدعیان و حامیان این ادیان حذف شده اند. کتاب کامل آن است که تاریخ ظهور و ختم همه ادیان در آن ذکر شده باشد و وجود ادیان دیگر را  نیز انکار نکند.
قرآن به قدسیت همه کتب آسمانی- در زمان خودشان- تأکید ورزیده، به طوری که برخی از احکام همان کتب در قرآن نیز موجود و قابل اطاعت است. خداوند عزوجل درقرآن می فرماید: «تورات را نازل کردیم که مایه هدایت مردم بوده و به همین تر تیب انجیل را نور و مایه هدایت مردم فرستادیم….» یعنی تورات و انجیل در همان زمان مایه هدایت بشریت بوده اند.
3ـ مصونیت قرآن از تحریف:  چنان که قبلا گفته شد این کتاب بدون هیچ کمی و کاستی در سینه ها ثبت است.
این قرآن در زمان پیامبر بزرگوار اسلام توسط کاتبان وحی نوشته شده وعده ای آن را حفظ کردند . اما کتب آسمانى دیگر، چنین ضمانتى را نداشته، بلکه بعد از پیامبران به رشته تحریر درآمده و متأسفانه  مورد تحریف قرار گرفته اند، چنانکه آیه  46 سوره نساء و آیات 75 و 159  سوره بقره بر این مطلب دلالت دارند .
اگر مقداری در مورد کتب دیگر آسمانی( تورات و انجیل) تحقیق و بررسی نماییم به وضوح در می یابیم که نسخه های این کتب در کشورهای مختلف و در زمانهای مختلف با هم تفاوت دارند. به عبارت دیگر برخی مفاهیم و معانی کتب آسمانی دیگر از طرف پیروانشان نوشته و صحیفه سازی شده اند، در حالی که قرآن مجید عبارت از لفظ و معنی و یا کلمات منزّل با معانی پربار خودش هست.هر کلمه قرآن با حکمت بالغه خود، بیانگر معانی فراوانی است که درک تمام آنها از توان علم بشری عاجز است.
4ـ جامع بودن قرآن: با توجه  به  تکامل بشر، قرآن به عنوان آخرین کتاب آسمانى و قانون کامل الهی  تمام برنامه هاى مورد نیاز بشر را از جوانب گوناگونى اعم از اعتقادیات ، احکام،  قوانین و اخلاقیات داراست و تا انقراض نسل بشر پابرجا و متکفّل هدایت انسانیت می باشد، برخلاف سایر کتب آسمانى که  اقتضاى دوام  و ابدیت را نداشته  و براى محدوده اى از زمان  و با توجه  به  شرایط فکرى و اجتماعى مردم عصر خود، فرود آمده و امرى مشخص داشته است و دارای احکام و قوانین بسیار محدود بوده اند.
5ـ نزول دو مرحله ای قرآن: اول نزول جمعی و بعد نزول تدریجی و تطبیقی قرآن؛ تفاوت دیگر قرآن با کتب آسمانی دیگر نزول دو مرحله ای آن است؛ این کتاب از سوى خداوند متعال اول یک جا بر قلب پاک پیامبراکرم صلى الله علیه وسلم در ماه مبارک رمضان و شب قدر نازل شده است و بعد به طور تدریجی و بر حسب شرایط و حوادث و نیازها  در طول 23 سال آیه آیه فرو فرستاده شده است، ولى تورات و انجیل به طور یکباره بر پیروان خود نازل شده است و احکام  و معارف آن نیزمطابق با سطح دانش انسانهای آن زمان، ساده بوده است. لذا  محتوا و معارف قرآن کریم با تورات و انجیل قابل مقایسه نیست؛ قرآن کتاب نظام زندگی و حاوی زمینه های گوناگون فکری، اعتقادی و مبتنی بر بینش های بنیادی شامل نظام  زندگی فردی و اجتماعی، مادی و معنوی، دنیوی و اخروی بوده که با فطرت و سرشت انسانها هماهنگ و از فرا گیری و تمامیت خاصی برخوردار است. اساس تعالیم اسلام بر جهل ستیزی وعقل انگیزی، تقلیدزدائی و تحقیق پروری، استوار است.
قرآن، از اختلاف و تناقض پیراسته است؛ در حالی که تورات و انجیل نه تنها هیچ یک از این ویژگی ها را ندارند، بلکه محتوای آن دو آمیخته با خرافات و نسبتهای ناروا به پیامبران الهی است، به عنوان نمونه:
* تورات گوساله سازی و دعوت به بت پرستی را به  حضرت هارون ( وزیر و جانشین حضرت موسی علیه السلام) نسبت می دهد، در حالی که شخصی از بنی اسرائیل به نام سامری اقدام به چنین کاری کرد، و قرآن، دامان این دو رهبر و پیامبر الهی (موسی و هارون) را از هرگونه آلودگی به شرک و بت پرستی پاک می داند.
*  قرآن،  حضرت سلیمان را پیامبری بزرگ با علم سرشار و تقوای بسیار می داند که با داشتن حکومت عظیم، هرگز اسیر جاه و مقام نشد و…؛ ولی تورات، در زمینه های گوناگون بدترین نسبتها را به او می دهد که نقل آنها شرم آور است.
*انجیل به خداوند سبحان نسبت تجسم داده و می گوید: خدا به صورت انسان مجسم شده و…، ولی قرآن می فرماید: «لیس کمثله شیء [شوری، 11]؛ هیچ چیز همانند او- الله- نیست.
قرآن کریم روایتی مستقیم از کلام الهی است که رسول خدا، به عنوان رساننده این پیام به سوی بشریت آنهم بدون هیچ گونه تغییر و تبدیلی است، این در حالی است که “عهد جدید” و یا اناجیل شامل چهار کتاب است که هر کدام روایتی از سرگذشت عیسی علیه السلام از زبان یکی از حواریون او است و هیچ کدام از نظر شکلی نیز مدعی آن نیست که کلام نازل شده خداوند بر عیسی علیه السلام است. این حقیقت در مورد عهد عتیق چهار کتاب یهود دشوارتر و پیچیده‌تر است. حتی از دیدگاه پیروان فعلی این دو آیین نیز ،”عهد جدید” مجددا نوشته شده است و نسخه نازل شده و اصل آنها وجود ندارد. شواهد تاریخى و ادلّه دیگر نشان مى دهد که تورات و انجیل اصلى از بین رفته و فقط قسمتهایى از آن دو کتاب آسمانى را پیروان حضرت موسى و عیسى(علیهما السلام)مدتها بعد از وفات آنها نوشته اند ، اما در مورد متن قرآن هیچ اختلافی میان مسلمانان نیست بلکه همه بر این امر متفق اند که این متن همان است که بر قلب محمد صلی الله علیه وسلم نازل شده است.

حقوق قرآن
حال که هدایت، اعجاز و جامعیت قرآن کریم در موارد متعدد بیان گردید، و اینکه این کتاب برنامه انسان سازی را در خود جای داده است، باید دانست که این کتاب آسمانی و عظیم الشان با این ویژگیها، چه حقوقی بر انسانیت مخصوصا بر گردن مسلمانان- پیروان حقیقی قرآن کریم- دارد. ذیلاً به چند مورد از حقوق قرآن کریم اشاره می شود:

1ـ ایمان و تعظیم
ایمان یعنی پذیرفتن و قبول کردن. قبول کردن یک چیز از دو جنبه قابل بررسی است: اقرار به زبان و تصدیق بالقلب. زمانی یک شخص مسلمان محسوب می شود که به زبان خود اعتراف کند که قرآن کتاب خدا است که توسط حضرت جبرئیل امین بر افضل انبیا محمد مصطفیصلی الله علیه وسلم نازل شده است و در قلب خود این چیز را باور داشته و در آن شک و شبهه ای نداشته باشد، هر اندازه ایمان انسان به قرآن محکم‌تر شود به همان میزان نسبت به قرآن احترام و اکرامش زیادتر می گردد، زیرا ایمان به قرآن و تعظیم و تکریم کتاب خدا لازم و ملزوم یکدیگراند.
علت این که پیامبراکرم صلی الله علیه وسلم و اصحاب بزرگوارش نسبت به قرآن مهر و محبت ویژه‌ ای داشتند و از تلاوت آن لذت می ‌بردند و با وجود خستگی و مریضی می ‌کوشیدند تا در نمازهای خود به خصوص در نماز شب آیات زیادی از قرآن را تلاوت کنند، این بود که ایمان آنها نسبت به ایمان و باور ما به قرآن مجید استورتر و یقینشان راسخ‌تر بود.
ما نیز اگر می خواهیم متصف به این خصوصیت صحابه بشویم بهترین راه، مجالست و معاشرت با اهل یقین (کسانی که باور راسخ به کلام خدا بودن قرآن دارند) می‌باشد، بر عکس معاشرت با کسانی که در باره قرآن شک دارند، و یا آن را صرف یک کتاب تاریخی مقدس می دانند، ایمان و باور بنده مؤمن را نسبت به کتاب الهی سست و ضعیف می گرداند.
داشتن عقیده موروثی که قرآن یک کتاب مقدس آسمانی است، برای اصلاح احوال کافی نیست. اولین حقی که قرآن بر ذمه ما دارد این است که یقین حاصل نماییم که قرآن کتاب الهی است و برای هدایت و راهنمایی ما نازل شده است و در این دنیا نعمتی بهتر و والاتر از قرآن مجید وجود ندارد.

2ـ تلاوت و ترتیل
“قرائت” و “تلاوت” دو واژه است که برای خواندن قرآن کریم به کار رفته است، ولی هر یک دارای مفهموم جدا ازهم می باشند؛ “تلاوت” مخصوص کتابی است که از روی تقدیس و تعظیم فوق العاده و به قصد پیروی و اتباع خوانده می ‌شود، اما “قرائت” عام است و شامل خواندن هر کتاب و نوشته ای می ‌شود. «تلاوت» لغتاً به معنای همراهی و دنباله‌روی است، ولی «قرآئت» عبارت از خواندن کلمات و جملات با صدای بلند است. در ابتدا «قرائت» برای آموختن قرآن و علوم مربوط به آن به کار می ‌رفت و کسی که عالم قرآن بود او را «قاری» میی گفتند، بعدها این اصطلاح برای کسانی رایج گشت که قرآن را با اهتمام خاص و با رعایت قواعد علم تجوید می ‌خواندند، و«تلاوت» خواندن معمولی توأم با خشوع و خضوع و به قصد کسب برکت و ثواب را می‌گفتند. تلاوت قرآن علاوه بر این که یک عبادت بزرگ است، وسیله مؤثری برای تجدید ایمان نیز می ‌باشد.
قرآن کتابی است که فقط یک بار خواندن و فهمیدن معنای آن کافی نیست بلکه باید مرتب خوانده شود، زیرا تلاوت قرآن مجید حکم غذای روح را دارد، و همان‌گونه که جسم انسان جهت بقای خود نیازمند غذا است، روح او نیز نیاز به غذای آسمانی دارد که تلاوت قرآن بخشی از همین غذا است؛«أتْلُ مَا أُوحِی إِلَیک مِنَ الْکتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ»[عنکبوت؛45]”هر چه را از این کتاب بر تو وحی شده است تلاوت کن و نماز بر پا دار”. خداوند متعال در آیه 121 سور بقره می فرماید:«الَّذِینَ آَتَینَاهُمُ الْکتَابَ یتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ أُولَئِک یؤْمِنُونَ بِهِ».”کسانی که کتابشان داده‌ایم آن چنان که سزاوار است آن را می ‌خوانند، آنها کسانی اند که به آن ایمان دارند”.
از این آیه برمی‌آید که تلاوت قرآن مجید شرایطی دارد که در غیر آن خواندن قرآن نه فایده ای دارد و نه پاداشی. لذا دانستن شرایط تلاوت قرآن چیزی است که هر مسلمان مکلف به فراگیری آن می ‌باشد که برخی از این شرائط عبارتند از:
الف) تجوید: تلاوت قرآن مجید طبق قواعد و ضوابط علم تجوید.
ب) تلاوت روزانه: طبق فرموده پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم هر مسلمان باید قرآن کریم را حداقل در یک ماه یک مرتبه ختم نماید و عادت بیشتر صحابه این بود که در یک هفته تمام قرآن را تلاوت می کردند.
ج) تلاوت با آواز زیبا: پیامبراکرم صلی الله علیه وسلم می فرمومایند:«زینوا القرآن بأصواتکم»؛ قرآن را با صدای خوش خود زینت دهید. لذا باید حتی الامکان قرآن را با آواز خوش تلاوت نماییم.
د) رعایت آداب ظاهری و باطنی: از جمله آداب ظاهری با وضو تلاوت کردن، رو به قبله نشستن و با أعوذبالله آغاز کردن است. و از جمله آداب باطنی این است که در هنگام تلاوت،عظمت صاحب کلام در قلب ممن نقش بندد و با خضوع و خشوع و تدبر قرآن را تلاوت نماید.
هـ) خواندن با ترتیل: بلندترین درجه تلاوت قرآن این است که آهسته آهسته و با اطمینان خوانده شود، تلاوت قرآن همراه با ترتیل اثرات مطلوبی بر قلب انسان می ‌گذارد؛ خداوند متعال خطاب بهآن حضرت صلی الله علیه وسلم می ‌فرماید:«وَرَتِّلِ الْقُرْآَنَ تَرْتِیلًا»[مزمل؛4] “و قرآن را شمرده شمرده بخوان”.

3ـ تذکر و تدبر
حق دیگر قرآن کریم این است که مطالب و مفاهیم آن به صورت درست و صحیح درک شود، زیرا هدف از تلاوت قرآن این است که مفاهیم و معانی آن به خوبی دانسته شود.
البته باید دانست که درک مفاهیم قرآن کار ساده و آسانی نیست، بلکه مراحل و مراتب زیادی را می ‌طلبد و هر کس طبق استعداد و سعی و تلاش و تدبر خویش از این خزینه بی ‌انتهای الهی بهره‌مند می ‌شود، پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم در ضمن حدیث مفصلی که در رابطه با قرآن ایراد نمودند، فرمودند:«گنجی است که هیچ وقت جواهر آن کم نخواهد شد، و غور و فکر درباره آن به پایان نخواهد رسید».

4ـ اطاعت و پیروی
چهارمین حق قرآن مجید بر مسلمانان دارد، اطاعت از اوامر و به کار بستن احکام آن است، زیرا هدف اصلی از تعظیم، تلاوت، تدبر و تفکر قرآن کریم عمل به ارشادات آن است. قرآن کتاب قصه، جادوگری و دم کردن ساحرانه نیست. قرآن مجید به صراحت می ‌گوید که اگر کسی احکام قرآن را به کار نبندد تنها تلاوت و تدبر در مفاهیم آن سودی نخواهد داشت؛«وَمَنْ لَمْ یحْکمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِک هُمُ الْکافِرُونَ»[مائده؛ 44]، “و هر که بر وفق آیاتی که خدا نازل کرده است حکم نکند، کافر است.”
پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم نیز می ‌فرمایند:«لایؤمن أحدکم حتی یکون هواه تبعاً لما جئت به»؛ هیچ یک از شما ایمان ندارد مگر این که خواهشاتش را تابع چیزی بگرداند که من آورده‌ام.

5ـ تبلیغ و تبیین
حق پنجم قرآن بر مسلمانان این است که طبق استعداد و صلاحیت خود اوامر، نواهی و مفاهیم آن را به دیگران برسانند.
تبلیغ و رساندن احکام قرآن کار اصلی پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم بود که بعد از رحلت ایشان به آحاد امت منتقل گردید و هر یک از افراد امت اسلامی به اندازة توان و استعداد خود در برابر این مسئولیت بزرگ جوابگو خواهند بود.
تعلیم و آموزاندن قرآن مجید نیز بخشی از تبلیغ آن است، ولی بلندترین مرتبه تبلیغ «تبیین» است؛ یعنی فقط رساندن احکام قرآن به دیگران کافی نیست، بلکه باید آیات آن را کاملاً توضیح داده و در هنگام تبلیغ سطح فکری مردم و شرایط زمانی و مکانی آنها در نظر گرفته شود و با اسلوبی حکیمانه و جذاب ارائه گردد و برای هر قوم و ملتی به زبان ساده خودشان و بدون تکلف بیان شود.
اینها حقوقی است که قرآن مجید بر هم ما دارد و ما به حیث مسلمان مکلفیم به فکر ادا کردن آنها باشیم، ما آن ملت خوش نصیبیم که کلام پاک خدای متعال، محفوظ و سالم نزد ما موجود است؛ این امر از یک لحاظ باعث افتخار ماست، ولی از جانب دیگر مسؤولیت بزرگی را به عهده ما می‌گذارد که بی‌توجهی به آن باعث خسارت دنیا و آخرت ما می‌شود. قبل از ما بنی اسرائیل حامل کتاب الهی بودند، ولی چون نتوانستند به خوبی از عهده این مسئولیت عظیم برآیند، خداوند متعال این افتخار را به امت حضرت محمد صلی الله علیه وسلم بخشید و آنان را چنین هشدار داد:
«مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یحْمِلُوهَا کمَثَلِ الْحِمَارِ یحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کذَّبُوا بِآَیاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا یهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ» [جمعه؛5]؛ “مَثَل کسانی که تورات به آنها داده شده و بدان عمل نمی‌کنند مَثَل آن خری است که کتاب‌هایی را حمل می‌کند. بد مَثَلی است مثل مردمی که آیات خدا را دروغ می‌شمرده‌اند. و خدا ستمکاران را هدایت نمی‌کند».
خداوند متعال ما را شامل هدایت یافتگان قرآن کریم و عاملان به دستوراتش و مبلغان احکامش بگرداند.

 


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید