
دکتر یوسف قرضاوی-
برگردان: دکتر احمد نعمتی
هنگام ظهور اسلام، برای ازدواج با بیش از یک همسر هیچ قید و شرطی وجود نداشت و مرد میتوانست هر چه را بخواهد با زنان ازدواج نماید و این شیوه در مورد امتهای گذشته شایع بود تا جایی که در کتب زمانهای قدیم روایت شده که داود (عليه السلام) یکصد همسر و سلیمان (عليه السلام) هفتصد همسر و سیصد کنیز داشت و هیچ شرط و قید و بندی برای محدود ساختن آن در بین نبود. هنگامی که اسلام ظهور کرد، ازدواج با بیش از چهار همسر را باطل کرد، مرد هنگامی که اسلام میآورد و بیش از چهار زن در اختیار داشت پیامبر به او میفرمود: چهار تن از این زنان را انتخاب کن و بقیه را طلاق بده، و در اختیار هر مرد بیش از چهار زن باقی نمی ماند.
بنابر این، تعدد زوجات منحصر در چهارتاست نه بیش از آن. همچنین، برای کسی که اقدام به تعدد زوجات نماید، شریعت عدالت را شرط قرار داده است. که اگر نتوانست میان آنان رعایت عدالت را نماید، باید به یک زن اکتفا کند؛ همانطور که خداوند متعال میفرماید:
{فَاِنْ خِفْتُمْ اَلاّ تَعْدِلوا فَواحِدَةً} [1]
«پس اگر بیم دارید که به عدالت رفتار نمیکنید به یک زن اکتفا کنید».
این است که برنامهای که اسلام آن را برای ما آورده است.
امّا، خداوند متعال پیامبر را به حکمی غیر از حکم تعدد زوجات برای مسلمانان اختصاص داد و آن اینکه برایشان لازم نگردانید که مازاد از چهار زن را طلاق دهد، و نیز نمیبایست زنانی را که در اختیار دارد با زنان دیگر تعویض یا جایگزین گرداند، و یا بر آنان اضافه نماید یا یکی را با دیگری عوض کند؛ خداوند متعال میفرماید:
{لَا یحِلُّ لَکَ النِّسَاء مِن بَعْدُ وَلَا أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ إِلَّا مَا مَلَکَتْ یمِینُکَ} [2]
«از این پس، گرفتن زنان و نیز اینکه بجای همسران فعلی همسران دیگری اختیار کنی، بر تو حلال نیست؛ هر چند زیبایی آنها برای تو مورد پسند افتد، به استثنای کنیزان.»
سرّ و رمز چنین حکمی این بود که همسران پیامبر دارای رتبه و جایگاه خاصّی بودند، و از حرمت و احترام شایانی برخوردار بودند که قرآن تمام آنان را به عنوان «امهاتالمؤمنین: مادران مسلمانان» به شمار آورده است. خداوند متعال میفرماید:
{النَّبِی أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ} [3]
«پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر و نزدیکتر است و همسرانش مادران ایشانند».
از نتایج اعتبار مادر بودن همسران پیامبر (صلی الله عليه وسلم) از جانب روانی این است که خداوند متعال، ازدواج را بعد از رسول خدا بر آنان حرام نمود آنجا که میفرمایند:
{وَمَا کَانَ لَکُمْ أَن تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَن تَنکِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَدًا} [4]
«و شما حق ندارید رسول خدا را برنجانید و مطلقاً نباید زنانش را پس از مرگ او به نکاح خود درآورید».
و این بدان معنی است که هر گاه پیامبر (صلی الله عليه وسلم) یکی از آن همسران خود را طلاق دهد، آن زن مادامالعمر از ازدواج با دیگری محروم خواهد شد، همانطور که از انتساب به اهل بیت پیامبر باز محروم میگردید و این یک کیفر برای او به حساب میآمد به خاطر گناهی که خودش مرتکب آن نشده است.
از اینرو، اگر ما تصوّر نماییم که آن حضرت میتوانست از میان نُه همسران خود چهار تا از آنان انتخاب کند، و بقیه را طلاق میداد، انتخاب چهار تن از آنان را به عنوان مادر مسلمانان و محروم ساختن پنجتن دیگر از این شرافت عملی ناخوشایند و مشکلزا بود، و پنج همسر دیگر از انتساب به خانوادهی پیامبر محروم میشدند و شرافت و کرامتی را که به خاطر ازدواج با پیامبر اکتساب نموده بودند، از دست میدادند و بیگناه این امتیاز از آنان گرفته میشد.
بنابر این، اقتضای حکم پروردگار چنین بود که تمام همسران حضرت نزد او باقی بمانند، و این از اختصاصات و ویژگیهای رسول گرامی است و مستثنا از قاعده، به حکم:
{إِنَّ الْفَضْلَ بِیدِ اللّهِ یؤْتِیهِ مَن یشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ} [5]
«بگو این فضل و کرامت در دست و قدرت خداست و به هر که بخواهد میدهد و خداوند گشایشگر و داناست».
اما، ازدواج نمودن پیامبر (صلی الله عليه وسلم) با این نُه زن در اصل برای چه بوده است؟ راز آن معلوم و فلسفهاش بر کسی پنهان نیست. این ازدواجهایی را که پیامبر (صلی الله عليه وسلم) انجام داده به خاطر آن اهدافی نبوده است که دروغبافان، مستشرقان و مبلغان مسیحی ساختهاند، و با افترا و دروغ، تهمتهای ناروایی را به ساحت مقدّس پیامبر (صلی الله عليه وسلم) روا داشتهاند. باید دانست که ازدواج پیامبر (صلی الله عليه وسلم) با هیچ یک از آن همسران به خاطر شهوت جنسی نبوده است. اگر آنچه مُفتریان و دروغپردازان نسبت به پیامبر (صلی الله عليه وسلم) روا داشتهاند، صحت میداشت مشاهده نمیشد که آن حضرت در بهار عمر و عنفوان جوانیاش با زنی ازدواج کند که پانزده سال از حضرتش بزرگتر باشد. پیامبر در سن بیست و پنج سالگی با خدیجه که چهل سال سن داشت ازدواج نمود، و خدیجه قبل از پیامبر (صلی الله عليه وسلم) دو بار ازدواج کرده بود و فرزندانی از غیر پیامبر داشت. پیامبر(صلی الله عليه وسلم) خوشایندترین دوران جوانی خود را با این زن بزرگسال گذرانید، و سالی را که در آن خدیجه وفات نمود، سال غم و اندوه (عام الحُزن) نامید و همیشه او را حتّی بعد از مرگش میستود و از ایشان با عشق شایان یاد میکرد، تا جایی که عایشه رضیالله عنها به خدیجه حتی بعد از وفاتش، رشک میورزید.
پیامبر (صلی الله عليه وسلم) پس از پنجاه و سه سال از عمر شریفش یعنی بعد از مرگ خدیجه و بعد از هجرت، شروع به ازدواج با زنان دیگر نمود، با سودهی بنت زمعه که زن سالمندی هم بود ازدواج نمود تا خانهدار حضرتش گردد.
سپس پیامبر (صلی الله عليه وسلم) خواست که روابط میان خود و دوست و رفیقش ابوبکر را محکم سازد.
{ثَانِی اثْنَینِ إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ}[6]«وقتی که در غار بودند او [ابوبکر] نفر دوم بود».
از این رو، با دخترش عایشه ازدواج کرد، و عایشه در آن هنگام، کوچک و خردسال بود و مورد شهوت مرد قرار نمیگرفت، امّا فقط به خاطر ابوبکر صدیق (رضي الله عنه) با ایشان ازدواج نمود.
پیامبر (صلی الله عليه وسلم) وقتی که دید، ابوبکر و عمر به عنوان دو وزیر درآمدهاند، لازم میدید که آن دو در نظرش همانند یک تن باشند؛ بنابر این، با حفصه دختر عمر بن خطاب نیز ازدواج نمود، همانطور که از قبل فاطمه دخترش را با ازدواج علی بن ابیطالب و رقیه و کلثوم دو دختر دیگرش را یکی پس از دیگری به ازدواج عثمان بن عفّان درآورده بود.
حفصه دختر عمر بیوه بود و از جمال و زیبایی بهرهای نداشت.
همچنین پیامبر (صلی الله عليه وسلم) با اُمّ سلمه ازدواج کرد. امسلمه زنی بیوه بود و شوهرش ابوسَلَمه مرده بود و چنان میپنداشت که از ابوسلمه مردی بهتر و فاضلتر نیست همراه شوهرش هجرت کرد و هر دوی آنان در راه اسلام مورد اذیت و آزار قرار گرفتند و به رنج و سختی زیادی گرفتار شدند، شوهرش از رسول اکرم (صلی الله عليه وسلم) شنیده بود که به امّسلمه یاد دهد، هنگامی که به مصیبتِ فوتِ شوهرش گرفتار آید بگوید:
{اِنّا للهِ و اِنّا اِلَیهِ راجِعونَ} «ما از آنِ خداییم و به سوی او باز میگردیم».
{اللّهُمَّ أجِرْنی فی مُصیبَتی وَ أخلِفْنی خیراً مِنها} « پروردگارا در مقابل مصیبتم مرا اجر و پاداش دِه و در عوض جانشین بهتری به من عطا فرما».
هنگامی که بعد از وفات شوهرش آن دعا را بر زبان آورد، از خود میپرسید که در میان مردم چه کسی ممکن است از ابوسلمه بهتر باشد؟ ولی خداوند متعال دعای ایشان را اجابت نمود و به ایشان شوهری بهتر از شوهر خودش داد و آن محمّد پیامبر خدا (صلی الله عليه وسلم) بود. پیامبر خدا (صلی الله عليه وسلم) ایشان را خواستگاری نمود تا مصیبتش را جبران کند و دلِ شکستهاش را آرام بخشد پس از آن همه سختیهایی که متحمّل شد. به خاطر اسلام هجرت کرد و از خانه و کاشانهی خود دور شد و به خاطر اعتلای اسلام با خویشاوندان بنای دشمنی گذاشت.
پیامبر (صلی الله عليه وسلم) با جویریهی بنت حارث نیز ازدواج کرد تا قومش به اسلام روی آورند و موجب تشویق آنان به سوی دین خدا گردد. وقتی اصحاب پیامبر (صلی الله عليه وسلم) در غزوهی بنیالمصطلق اسیرانی را گرفتند و چون آن اسیران منتسب به قبیلهی جویریه بودند که پیامبر (صلی الله عليه وسلم) با ایشان ازدواج کرده بود، اصحاب به خاطر ارج نهادن بدان مصاهرت تمام اسیران زن و مرد آن قوم را آزاد نمودند به دلیل اینکه آنان از خویشاوندان همسر پیامبر (صلی الله عليه وسلم) بودند، و چنین کسانی نمیبایست به بردگی در میآمدند. بنابر این، ازدواج رسول خدا با هر یک از همسران به اقتضای فلسفه و حکمتی بوده است.
یکی دیگر از همسران پیامبر (صلی الله عليه وسلم) امّحبیبه دختر ابوسفیان بود که با همسر قبلیاش به حبشه مهاجرت کرد و چون خداوند شقاوت و بدبختی را نصیب شوهرش کرده بود، لذا در همانجا مُرتد شد و از دین اسلام برگشت. امّحبیبه چون پدرش مخالف مسلمانان و از سردمداران مشرکان بود، از پدر خود جدا شد و به خاطر محافظت از دین خود، هجرت با شوهرش را بر اقامت ترجیح داد، و وقتی شوهرش به مصیبت ارتداد گرفتار آمد، در غربت تنها و بییاور ماند. در این هنگام رسول خدا(صلی الله عليه وسلم) به فکر افتاد که با ایشان چکار کند آیا بدون سرپرست و یاور، تنها بماند که با شخصیت ایشان منافات داشت. در این هنگام بود که پیامبر(صلی الله عليه وسلم) به خاطر جبران دل شکستهی ایشان و التیام آن جراحت عاطفی که بر او وارد آمده بود، کسی را نزد نجاشی حاکم حبشه فرستاد تا به وکالت از او، امّحبیبه را برایش خواستگاری کند و از جانب او مهریهاش را پرداخت کند.
در اینجا مشاهده میشود که رسول خدا با امّحبیبه که میان او و ایشان دریاها و صحراهایی فاصله دارد، به خاطر جبران و التیام غربت و رفع کدورت خاطرِ یک مسلمان ازدواج مینماید. و نیز، ازدواج رسول خدا با امّحبیبه دارای فلسفهی دیگری است و آن اینکه ازدواج پیامبر با دختر ابوسفیان امید میرفت که با این وصلت خویشاوندی جدید اثری در قلب ابوسفیان نهد و از دشمنی و کینهتوزی با رسول خدا دست بردارد و یا از شدّت عداوتش بکاهد.
اگر دربارهی همسران پیامبر خدا(صلی الله عليه وسلم) تحقیق و پژوهش نماییم، مییابیم که ازدواج با هر یک از آنان دارای فلسفه و هدفی بوده است، بنابر این هیچکدام از ازدواجهای پیامبر(صلی الله عليه وسلم) به خاطر آرزوهای شهوانی و یا لذایذ دنیایی نبوده است بلکه بخاطر حکمتها و مصالحی بوده تا به وسیلهی آن مردم را به دین خدا پیوند دهد، که مخصوصاً در ممالک عربی ارتباط خویشاوندی از طریق ازدواج از تأثیر و اهمیت شایانی برخوردار بود.
پیامبر(صلی الله عليه وسلم) خواست تا به وسیلهی این ازدواجها، دلهای آنان را جلب و جمع نماید و آنان را به دین اسلام تشویق و به دین الهی پیوند دهد و بدان وسیله بسیاری از مشکلات اجتماعی و انسانی را حل نماید.
یکی دیگر از فلسفههای تعدد زوجات رسول خدا(صلی الله عليه وسلم) این بود که آن همسران را به عنوان«امهاتالمؤمنین» بعد از خود در مسائل مربوط به خانواده و زنان، معلّمان اُمّت باشند و زندگی خانوادگی آن حضرت و حتّی خصوصی ترین اخلاق و رفتار آن حضرت را برای مردم روایت کنند؛ زیرا، پیامبر(صلی الله عليه وسلم) کسی نبود که در زندگیاش اسرار و رازهایی داشته باشد و بخواهد آنها را از امّت پوشیده بدارد.
در تاریخ بشر کسی نبوده است که رازها و اسراری نداشته باشد که آنها را از مردم پنهان نماید، ولی پیامبر(ص) می فرماید: (حَدِّثوا عَنِّی…) «به خاطر تعلیم امت و راهنمایی آنان از اخلاق و رفتار من برای مردم بگویید».
در تعدد زوجات پیامبر(صلی الله عليه وسلم) فلسفههای دیگری وجود دارد که شرح و تفصیل آنها در اینجا نمیگنجد که از جمله مهمترین و بارزترین آنها این بود که پیامبر اکرم(صلی الله عليه وسلم) در تمام آنچه مربوط به زندگی بود، خواه در امور دینی و یا در امور دنیایی، الگو و پیشوای خوبی برای مسلمانان بود، و از جمله موارد الگویی و قابل پیروی ایشان، رفتار ایشان با همسر و اهل و عیال خود بوده است.
انسانِ مسلمان، الگوی صالح و خوب خود را در رسول خدا (صلی الله عليه وسلم) میبیند. وقتی که میبیند ایشان با زن بیوه، دختر خُردسال، بزرگسال، زیبا، زشت، عَرب، غیرعرب و همچنین با دختر دوست و دشمنش ازدواج می کند، انسان تمامی این مناسبات و روابط همسرداری را در حیات پیامبر خدا به کامل ترین و بهترین و زیباترین شکل مییابد. بنابر این رسول خدا(صلی الله عليه وسلم) در حُسن معاشرت و رفتار نیک، چه با یک همسر و چه با چند همسر، هرگونه همسری که میبود الگوی خوبی برای هر شوهری میباشد، و هیچ شوهری از راهنماییها و ارشادات نیک در حیات آن حضرت در ارتباط با حُسن معاشرت با همسر، کم نمیآورد.
شاید این فلسفهای که بیان شد، یکی از مهمترین فلسفههای تعدّد ازواج رسول خدا باشد؛ برگرفته از: پایگاه اطلاع رسانی اصلاح
پاورقی و ارجاعات
——————————————-
[1]– البقرة: 3
[2]– أحزاب: 52
[3]– أحزاب: 6
[4]– أحزاب: 53
[5]– آل عمران: 73
[6]– توبة: 40
دیدگاههای کاربران