امروز :جمعه, ۷ اردیبهشت , ۱۴۰۳

واکنش فکری مسلمانان در مقابل تمدن غرب

واکنش فکری مسلمانان در مقابل تمدن غرب

Imageنهضت اروپا و تسلط یافتن آن درزمینه های- فکری و سیاسی و اقتصادی- بر جهان معاصر حادثه بزرگی نسبت به جهان اسلام تلقی می شد؛ و این در حالی بود که جهان اسلام خود را برای رویارویی با این حادثه بزرگ آماده نکرده، و هیچ گونه توجهی به طوفانهای فکری که از سوی غرب می وزید از خود نشان نمی داد، تا اینکه کار به جایی رسید که غرب با تمام نیروی خود به اسلام حمله ور شد و شهرهایش را زیر چکمه هایش له کرده و در مرکز شهرها لنگر انداخت.


علامه محمد حسنی ندوی- رحمه الله-
ترجمه: ابوفؤاد
 
 
نهضت اروپا و تسلط یافتن آن درزمینه های- فکری و سیاسی و اقتصادی- بر جهان معاصر حادثه بزرگی نسبت به جهان اسلام تلقی می شد؛ و این در حالی بود که جهان اسلام خود را برای رویارویی با این حادثه بزرگ آماده نکرده، و هیچ گونه توجهی به طوفانهای فکری که از سوی غرب می وزید از خود نشان نمی داد، تا اینکه کار به جایی رسید که غرب با تمام نیروی خود به اسلام حمله ور شد و شهرهایش را زیر چکمه هایش له کرده و در مرکز شهرها لنگر انداخت.
هنگامی که جهان غرب همراه با تمدن و جهان بینی خود وارد بلاد اسلامی شد که در همان ابتای ورود، با دو موضع گیری متفاوت از سوی مسلمانان مواجه شد.

موضع اول:
 موضع شخصی که کورکورانه به تقلید پرداخته، زانوی تلمذ را در مقابل آنها به زمین زده و کاملا تسلیم برنامه های آنان شود.

موضع دوم:
 موضع شخصی است که قلبش مالامال از کینه بوده و هیچ لذتی جز لذت انتقام را نمی شناسد و در وجود دشمن خود هیچ خیری ندیده، بلکه آن را نمادی از شرّ و بدی می داند.
هر یک از این موضع گیری و دیدگاه، طرفداران و پیروانی دارند که اندیشه ها و افکارشان آنها را معرفی می کند. در کل، طرفداران دیدگاه اول کسانی هستند که به طور کامل فریفته غرب شده و غرب و دستاوردهایش إلهه افکار و اندیشه هایشان گشته که خاضعانه جلوی آن سر تسلیم فرود می آورند.
و هواداران دیدگان دوم رهبران سیاسی و ملی گریان وطن پرست می باشند.
پس اگر با دیده تفصیل به این دو موضع و دیدگاه بپردازیم در خواهیم یافت که صاحبان اندیشه اول کسانی هستند که دارای فکری محدود و عقلانیتی که از حوزه تنگ خود گام فراتر نمی تواند بنهد می باشند که هرگز در صدد پرواز به سوی افقی وسیعتر و هدفی عالمی تر نبوده اند. این گروه با در نظر گرفتن سبقتهای غرب از رقیبانش درمیادین علمی و غیره به این نتیجه رسیده اند که باید غرب را به عنوان سکان دار بشریت پذیرفت و هرگز نباید در صدد مخالفت با اندیشه ها و نظریاتشان برآمد و پیروزی غرب به شرق را فقط با حساب حکم طبیعت و تقریر قرار داده و اینگونه هر نوع مبارزه ای چه با نیروی نظامی و چه فرهنگی را با آن بی فایده جلوه می دهند و همگان را به قبول کردن غرب به عنوان استاد و اختیاردار کل، دعوت می دهند.
و از سوی دیگر صاحبان اندیشه اول بر این باورند که  جهان غرب نه تنها در زمینه صنعت و تکنولوژی بر دیگران پیشی جسته است، بلکه در زمینه تمدن و فرهنگ نیز گوی سبقت را از دیگران ربوده است. لذا باید تمامی اهداف و مذاهب فکری، ادبی، سیاسی و اجتماعی آن را قبول نمود. اینجا بود که گروه اول دست خالی برگشته و منبع نیرو و زندگانی خویش، را از دست داده و از سوی دیگر نتوانستند منابع قدرت و ماشین آلات غرب را نیز به دست بیاورند ودر حالی که سرتا پا تقلید، پیروی و تسلیم کورکورانه بودند با دامانی تهی از علم و دین و هدف برگشتند.
این گروه مانند دانش آموزی که تنبیه استاد را تحمل کرده و با جدیت درس را آماده می کند تا آن را به موقع به استادش تحویل دهد، شب و روز زحمت می کشد، ولی ای کاش قدم را فراتر نهاده و به عنوان یک رقیب با غرب درمیدان تکنولوژی مسابقه می دادند و با عزت نفس به دین خود بالیده و از غرب سبقت می گرفت.

اما اگر بخواهیم اندیشه گروه دوم را در میزان نقد و بررسی بگذاریم درخواهیم یافت که صاحب این طرز تفکر با دید احساساتی وارد میدان شد و قاطبه زحمات و تلاشهای خود را روی جنگ سیاسی و حتی نظامی برعلیه غرب متمرکز کرده، و هرگز خواهان این نشد تا دشمن خود را شناخته و از اسرار آن سر دربیاورند و جوانب خوبیها و بدیهای آن راتشخیص دهد، این گروه به هیچ وجه حاضر نشد به پیشرفت غرب در زمینه های علمی، صنعتی، تکنولوژی و نظامی اعتراف کرده و از آن استفاده بکنند. صاحبان این ایدئولوژی نه تنها به فکر نجات غرب از فقر عقیدتی و سرانجام شومی که درکمینش بود نشدند، بلکه غرب را به آن به عنوان یک اشغالگر سرزمین ها و غارتگر ثروتهای اسلامی نگریسته و آن را مانعی بزرگ در مقابل دعوتی که هرگز تنزل و مساوات و تسلیم شدن را نمی شناسد می دانستند.
پس اینجا بود که غرب راهش را برای اشغال فکری و وارد کردن سم های خود در میان نسل جدید، جوانان دانشگاهی و فرهنگی، حرکت های علمی، صاحبان قلم و روشنفکران باز دید؛ بدون اینکه این طیف از مردم متوجه خطرش شده و نوع سلاحش را ارزیابی کنند چه برسد به اینکه درمقابلش ایستادگی کرده و مانند یک استاذ ماهر در پی نجات و امدادرسانی به غرب برآیند.

موضع سوم
در کنار این دو طرز فکر غیرمتعادل دیدگاه دیگری وجود دارد. این دیدگاه در عین حال که غرب و ایدئولوژی آن را کاملاً نمی پذیرد اما کاملاً آن را رد هم نمی کند؛ صاحبان این اندیشه بین آنچه که غرب تولید کرده از قبیل رفاهیات و وسایل زندگی و بین فرهنگهای سست و ایدئولوژیهایی که نابود کنند دین و اخلاق و باورهای زیبای انسانی و صفات نیک است فرق و تمییز قایل می شوند. به عبارت دیگر این گروه از اندیشمندان جهان اسلام دستاوردهای غرب را شرّ محض ندانسته و کاملاً آن را خیر نیز نمی دانند. لذا هرگز در مقابل آن سر تسلیم فرو نمی آورند و از سوی دیگر فقط در مقابل فشار سیاسی و اقتصادی و یا نظامی آن صف آرایی نکرده بلکه ابتداءً آن روح مادی و زیاده طلبی وعبارت معده و شکم را که در کیان غرب مانند روح و خون جریان دارند از بین می برند سپس آنچه را که نیک و صالح است می گیرند و آنچه که آلوده است را کنار می گذارند؛ از علوم، تکنولوژی و صنعت غرب که در احتکار هیچ کشوری نیست استفاده می کنند و از سوی دیگر از تمدن، فرهنگ و قوانین آن تبری جسته و از آن دوری می کنند.
صاحبان این اندیشه هرگز این تصور را ندارند که علت شکوفایی و رشد نهضت صنعتی غرب که سبب برتری آن بر سایرین شده، مادیتی است که هر نوع قید و قانونی را می شکند، بلکه می گویند دلیل پیشرفت نهضت صنعتی غرب سازماندهی اداری، صنعتی، علمی و تجاری آن می باشد.
صاحبان این تفکر معتدل از غرب می خواهند ضمن حفظ دستاوردهای خود، دین و اخلاق و تعالیم انبیا الهی را قبول کنند تا به این وسیله نیروی دیگر به نیروهای خود بیفزایند و به مدنیت و پیشرفت کامل برسند.
صاحبان این اندیشه ضمن  اینکه در مقابل غرب موضعی کاملاً خصمانه ندارند، هرگزنقش یک دانش آموز منظمی که خود را با تمام وجود در اختیار استاد می گذارد و به تمام برنامه ها و اعمالش ایمان دارد را بازی نمی کنند، بلکه با شجاعت کامل نقش یک قاضی عادل را ایفا کرده و حق را حق معرفی می کنند و اشتباهات را فوراً تذکر می دهند و برای ازاله آن اشتباه، راهکار مناسب نشان می دهند.
این موضع گیری از این جهت معقولانه است که؛ درستی عملکرد غرب در زمینه وسایل و صنعت تکنولوژی است که اگر انسان آن را از دست بدهد چندان متحمل ضرر نمی شود، ولی اشتباه غرب در اسلوب و روش به کارگیری دانش و تکنولوژی است که انحراف آن از جاده انبیا خسارات جبران ناپذیرو ضربه های مهلکی را برای جامعه بشری به دنبال دارد.[ لذا وجود چنان گروهی که قدرت تشخیص و راهنمایی صحیح را داشته باشد بسیار ضروری است.م]


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید