مقام و جایگاه اصحاب پیامبر بر همه مسلمانان واقعی و راستین واضح و مبرهن است. قاطبه امت اسلامی اتفاق نظردارند که صحابه پیامبر افضل الناس بعد از انبیا میباشند. صحابه اولین مخاطبان قرآن در توصیف انسانهای وارسته و نیکوکار هستند، آنان گروهی مقدس هستند که خداوند متعال در همین دنیا از آنان اعلام رضایت نموده است.
آنان تربیت یافتگان سردار انبیا حضرت محمد مصطفی صلیاللهعلیهوسلم میباشند. و شاگردان و مخلصان مکتب محمدی هرگز سه یا پنج یا هفت نفر نبودهاند، بلکه آنان جماعتی عظیم و فوجی بزرگ بودند که خداوند میفرماید: «اذا جاء نصرالله والفتح و رأیت الناس یدخلون فی دین الله افواجاً»، عاشقان مدرسه نبوی به هیچ وجه (العیاذبالله) غاصب و ظالم نبودند، بلکه دشمنان و بدخواهان صحابه برای همیشه نادان و مفسد معرفی شدهاند، چنان که خداوند متعال در ابتدای سوره بقره، در جواب اهانت کنندگان به شاگردان مکتب رسالت میفرماید: «الا إنهم هم المفسدون و لکن لایشعرون» و نیز میفرماید: «الا إنهم هم السفهاء و لکن لا یعلمون» و اینگونه علامت فساد و نادانی بر پیشانی بدگویان به ساحت مقدس اصحاب پیامبر، کوبیده میشود.
لذا به عقیده اهلسنت، صحابه گروه مقدس و مبارکی هستند که تمام انسانیت، مخصوصاً مسلمانان دنیا، سعادت، خوشبختی، دیانت و انسانیت خود را مدیون زحمات آنها هستند، زیرا آنها اولین و صادق ترین حاملان و ناشران قرآن و سنت در جهان بودند. این خلاصه اعتقاد مسلمانان راستین نسبت به صحابه میباشد. اما همانطور که انبیا [علیهم الصلاة] در میان خودشان دارای مراتب و منزلتهای متفاوت میباشند و قرآن هم به همین نکته اشاره میکند و میفرماید: «تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض» صحابه پیامبر نیز در میان خودشان، بنابر معیارهای معین، مقام و جایگاه خاص خودشان را دارند.
اهلسنت و جماعت بر این عقیدهاند که مقام ومنزلت خلفای راشدین از بقیه صحابه بالاتر است که در رأس خلفای راشدین، حضرت ابوبکر و حضرت عمر رضیاللهعنهما قرار دارند.
در مورد فضایل این دو صحابی جلیل القدر، علاوه بر آیات عمومی فضایل صحابه، آیاتی نیز وجود دارد که بنابر تفسیر مفسران معتبر اسلام، مخصوصاًٌَ بیانگر فضیلت و جایگاه ابوبکرصدیق یا عمر فاروق، میباشند.
احادیث و روایاتی که در مورد جایگاه این دو شخصیت عظیم، نقل شدهاند کاملاًٌ به تواتر رسیدهاند.
اما نکتهای که قصد داریم در این مقاله به طور اختصار به آن اشاره کنیم این است که متاسفانه با وجود همه این آیات و احادیث، گروهی از مسلمانان که همواره سنگ محبت اهل بیت را بر سینه میزنند و خود را پیروان راستین اهل بیت میدانند و دیگران رابه عنوان دشمنان آنان قلمداد میکنند، گاه به وسیله زبان و گاه به وسیله قلم، به مقام شامخ و جایگاه رفیع شیخین (ابوبکر و عمر) اهانتهایی میکنند و افتراء را به این دو بزرگمرد تاریخ اسلام نسبت میدهند و این نظریه و گفتار خود را به اهل بیت منسوب میکند و سعی میکنند تا شیخین را به عنوان دشمنان اهل بیت معرفی نمایند و اینطور وانمود کنند که اهل بیت همواره نسبت به این دو صحابی بزرگوار پیامبر صلیاللهعلیهوسلم کینه و کدورت داشتهاند و محبان خود را نیز به این کار تشویق میکردند! در حالی که این تفکر و دیدگاه کاملاً مغایر با مقام و منزلت اهل بیت و در واقع نوعی اهانت به ساحت مقدس آنها میباشد، زیرا اهل بیت پیامبر انسانهای پاک، مومن، متدین و صاف دل بودند که هرگز به خود اجازه نمیدادند تا با توهین به شاگردان پیامبراعظم، تربیت، پرورش و تعلیم زیبای آن حضرت صلیاللهعلیهوسلم را زیر سوال ببرند، بلکه آنچه از گفتار و اقوال و عملکرد ائمه اهل بیت مشاهده میشود بیانگر محبت، احترام و تجلیل شیخین از جانب اهل بیت میباشد.
نمونهای از محبت و تجلیل شیخین در نزد اهل بیت این است که بسیاری از ائمه اهل بیت، فرزندان خود را با نام "ابوبکر" و "عمر" نامگذاری کردهاند. به عنوان مثال: حضرت علی رضیاللهعنه یکی از فرزندانش را "ابوبکر" مینامد و این در حالی است که هیچ کس از بنیهاشم، قبل از حضرت علی، فرزندش را "ابوبکر" نام نگذاشته بود. همچنین حضرت حسن و حسین رضیاللهعنهما نیز فرزندانشان را به نام شیخین (ابوبکر و عمر) مسمی میکنند.
اینها همه، بیانگر محبت و مودت اهل بیت با شیخین بوده است، آیا امروزه، مدعیان محبت اهل بیت حاضرند از ائمه اهل بیت پیروی کرده و فرزندان خود را "ابوبکر "و "عمر" نامگذاری کنند؟
ذیلا ـ فقط به صورت تیتروار ـ چند مورد ا ز اقوال اهل بیت در توصیف شیخین خدمت خوانندگان تقدیم میشود، باشد که سبب بیداری و آگاهی محبان بیدار دل، محقق و حقیقت جوی اهل بیت قرار گیرد:
1- عن محمد بن علی (الإمام الباقر) قال: «أجمع بنو فاطمة علی أن یقولوا فی أبیبکر و عمر أحسن ما یکون من القول» از امام باقر رحمهالله منقول است که فرمودهاند: «فرزندان حضرت فاطمه (اهل بیت) اتفاق نظر دارند که در مورد ابوبکر و عمر بهترین کلام، گفته شود».
2- عن جعفربن محمد عن ابیه قال: جاء رجل إلی أبی – یعنی علی بن الحسین – فقال: أخبرنی عن أبی بکر، قال: عن الصدیق؟ قال: قلت: یرحمک الله، و تسمیه الصدیق؟! قال: ثکلتک أمک، قد سماه صدیقاً من هو خیر منی و منک، رسول الله صلیاللهعلیهوسلم و المهاجرون و الانصار، فمن لم یسمّه صدیقاً فلا صدّق الله قوله فی الدار الآخرة، إذهب فأحب أبابکر و عمر و تولّهما فما کان من إثم ففی عنقی.
امام جعفر صادق رحمهالله از پدرش (امام باقر) روایت میکند که فرمودند: مردی نزد پدرم (زین العابدین علی بن حسین) آمد و عرض کرد: از ابوبکر وعمر برایم بگو. ایشان فرمودند: از صدیق؟ [آن مرد] گفت: خدابه شما رحم کند، او راصدیق مینامید؟! امام فرمود: مادرت به عزایت بنشیند، کسانی او را صدیق نام نهادهاند که از من و تو بهتر بودهاند، [یعنی] رسولالله صلیاللهعلیهوسلم ومهاجرین و انصار، پس هرکس او را صدیق نداند خداوند قول او را در آخرت تصدیق نکند. برو و با ابوبکر وعمر محبت داشته باش اگر گناهی داشته باشد من بر عهده میگیرم.
3- عن سالم بن ابی حفصة قال: سألت اباجعفر محمد بن علی وجعفر بن محمد عن أبی بکر وعمر، فقالا لی: یاسالم! تولهما وتبرأ من عدوهما، فإنهما کانا إمامی هدی. قال سالم: وقال لی جعفر بن محمد یاسالم أیسب الرجل جده؟! أبوبکر جدی، لانالتنی شفاعة محمد یوم القیامة إن لم أکن أتولاهما، وأبرأ من عدوهما.
سالم بن أبی حفصة میگوید: از ابوجعفر محمد بن علی (امام باقر) و جعفر بن محمد (امام جعفر صادق) در مورد ابوبکر وعمر سوال کردم، آنها فرمودند: ای سالم! این دو نفر را دوست بدار و از دشمنانشان بیزار باش، همانا این دو نفر بر راه هدایت هستند. سپس امام جعفر صادق به من فرمود: ای سالم! آیا انسان جد خودش را ناسزا میگوید؟! ابوبکر جد من است، شفاعت محمد صلیاللهعلیهوسلم در روز قیامت نصیب من نشود اگر آن دو را دوست نداشته و از دشمنانشان بیزار نباشم.
4- عن کثیر النواء قال: قلت لأبی جعفر: أخبرنی عن أبی بکر وعمر أظلما من حقکم شیئا أو ذهبابه؟ قال: لا ومنزل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیرا، ما ظلمانا من حقنا ما تزن حبة خردل، قال قلت: فأتولاهما جعلنی الله فداک؟ قال: نعم یاکثیر، تولهما فی الدنیا والآخرة.
کثیر النواء میگوید: به ابوجعفر گفتم: آیا ابوبکر وعمر نسبت به حق شما ظلمی را مرتکب شده یا چیزی را غصب کردهاند؟ ایشان فرمودند: هرگز! به پروردگاری که قرآن را بر بندهاش نازل کرد تا بیم دهنده عالمیان باشد قسم که آن دو نفر به اندازه دانه خردلی هم در حق ما ظلمی نکردند. [کثیر] در ادامه گفت فدایتان بشوم، آیا آنها را دوست بدارم؟ [امام] فرمود: ای کثیر، آنها را در دنیا وآخرت دوست بدار.
5- عن بسام بن عبدالله الصیرفی قال: سألت أباجعفر: ما تقول فی أبی بکر وعمر؟ فقال والله إنی لأتولاهما واستغفر لهما وما أدرکت أحدا من اهل بیتی إلا وهو یتولاهما.
بسام بن عبدالله الصیرفی میگوید: من از ابوجعفر (امام باقر) سوال کردم که در مرد ابوبکر و عمر چه میفرمایید؟ ایشان فرمودند: به خدا قسم که نسبت به این دو نفر محبت دارم و برای آنها طلب مغفرت میکنم، هیچ یک از افراد اهل بیتم را ندیدم مگر اینکه با این دو نفر محبت میورزیدند.
6- عن محمد بن علی بن حسین [الإمام الباقر] عن أبیه قال: جلس إلیّ قوم من أهل العراق، فذکروا أبابکر وعمر فمسّوا منهما، ثم ابتدؤا فی عثمان، فقلت لهم: أخبرونی أنتم من المهاجرین (الذین أخرجوا من دیارهم وأموالهم یبتغون فضلا من الله ورضوانا وینصرون الله ورسوله اولئک هم الصادقون)؟ قالوا: لا، لسنا منهم. قال: فآنتم من الذین قال الله فیهم: (والذین تبوؤا الدار والإیمان من قبلهم یحبون من هاجر إلیهم ولایجدون فی صدورهم حاجة ممّا أوتوا ویؤثرون علی أنفسهم ولو کان بهم خصاصة ومن یوق شحّ نفسه فأولئک هم المفلحون)؟ قالوا: لا، لسنا منهم. قال: فقلت لهم: و أما أنتم فقد تبرأتم وشهدتم وأقررتم أن تکونوا منهم، وأنا آشهد أنکم لستم من الفرقة الثالثة الذین قال الله تعالی: ( والذین جاؤوا من بعدهم یقولون ربنا اغفر لنا ولإخواننا الذین سبقونا بالإیمان ولاتجعل فی قلوبنا غلا للذین آمنوا ربنا إنک رؤوف رحیم)، قوموا عنی، لا بارک الله فیکم، ولاقرّب دورکم، أنتم مستهزئون بالإسلام ولستم من أهله.
امام باقر(رحمه الله) از پدرش روایت میکند که ایشان فرمودند: گروهی از مردم عراق نزد من حضور داشتند، آنها ابتدا در مورد ابوبکر وعمر سخنانی گفتند، سپس از آن دو دست کشیده و زبان به طعن عثمان گشودند. من به آنها گفتم: به من خبر بدهید که آیا شما جزو مهاجرین هستید (آنهایی که از دیار و اموال خودشان خارج کرده شدند در حالی که طلب میکردند فضل و رضایت پروردگار خویش را ونصرت کردند [دین] خدا و رسولش را و آنها هستند راست گویان)؟ آنها [اهل عراق] در جواب گفتند: خیر، ما از جمله آنها نیستیم. باز ایشان فرمودند: پس آیا شما جزو کسانی هستید که خداوند در مورد آنان فرموده است «و کسانی که آماده کردند خانه و ایمان را قبل از آنها ( مهاجرین)، دوست میدارند کسانی را که به سوی ایشان هجرت کردهاند – یعنی مهاجرین را ـ و در درون احساس رغبت و نیاز نمیکنند به آنچه که به مهاجرین داده شده است و ایشان را بر خود ترجیح میدهند هر چند که خود سخت به آن نیازمند باشند. کسانی که از بخل نفس خود، مصون و محفوظ گردند ایشان قطعا رستگارند». آنها (اهل عراق) گفتند: خیر ما از این گروه هم نیستیم. امام فرمودند: حال که خودتان شهادت وگواهی دادید که از این دو گروه نیستید، من هم گواهی میدهم که شما از گروه سوم هم نیستید که خداوند در مورد آنها میفرماید: «کسانی که بعد از مهاجرین و انصار میآیند میگویند: پروردگارا! ما را و برادران ما را که در ایمان آوردن بر ما سبقت گرفتهاند بیامرز و کینهای نسبت به مؤمنان در دلهای ما جای نده. پروردگارا! تو رؤوف و رحیم هستی» [ سپس امام فرمودند:] از نزد من بروید، خداوند شما را برکت ندهد و خانههایتان را به هم نزدیک نکند، شما مسخره کنندهگان اسلام هستید و از اهل اسلام نیستید.
7- عن جابر قال: قال لی محمدبن علی ( الإمام الباقر): یا جابر، بلغنی أن قوما بالعراق یزعمون أنهم یحبوننا ویتناولن أبابکر وعمر ویزعمون أنی أمرتهم بذلک، فأبلغهم أنی إلی الله منهم برئ، والذی نفس محمد بیده لو ولیت لتقربت إلی الله بدمائهم، لانالتنی شفاعة محمد صلیاللهعلیهوسلم إن لم أکن أستغر لهما وأترحم علیهما.
جابر میگوید: امام باقر (رحمهالله) به من فرمود: ای جابر! به من خبر رسیده است که گروهی در عراق ادعای محبت مارا دارند و به ابوبکر وعمر طعنه میزنند و گمان میکنند که من آنها را به این کار دستور دادهام، [پیام من را] به آنها برسان که من در نزد خدا از آنها اعلام بیزاری میکنم. قسم به ذاتی که جان محمد در قبضه اوست اگر قدرت حاصل کنم با ریختن خون آنها (طعنه زنندگان) خود را به خداوند نزدیک خواهم کرد. شفاعت محمد صلیاللهعلیهوسلم شامل حالم نشود اگر من به آن دو ( ابوبکر وعمر) طلب مغفرت نکرده و بر آنها رحم نکنم.
8- عن جعفربن محمد عن أبیه قال: قال رجل لعلی بن أبی طالب (رضیاللهعنه ): نسمعک تقول فی الخطبة: اللهم أصلحنا بما أصلحت به الخلفاء الراشدین المهدیین، فمن هم؟ فاغرورقت عیناه فقال: هم حبیبای أبوبکر وعمر، إماما الهدی وشیخا الإسلام، ورجلا قریش المقتدی بهما بعد رسول الله صلیاللهعلیهوسلم من اقتدی بهما عصم ومن تبع آثارهما هدی إلی الصراط المستقیم، ومن تمسک بهما فهو من حزب الله.
امام جعفر صادق (رحمهالله) از پدرش امام باقر(رحمهالله) روایت میکند که مردی به حضرت علی رضیاللهعنه گفت: گاهی اوقات میشنویم که شما در خطبه این دعا رامی خوانید: «بارالها! همان طور که خلفای راشدین و هدایت یافته را اصلاح گردانیدی ما را هم اصلاح بگردان»، منظور از خلفا چه کسانی هستند؟! در این لحظه چشمان حضرت پر از اشک شد و فرمود: آنها دو دوست من ابوبکر وعمر هستند، آنها امامانی هدایت یافته، شیوخ اسلام و مردان قریش بودند که بعد از رسول خدا صلیاللهعلیهوسلم به آنها اقتداء میشد. هر کس به آنها اقتدا کرد حفاظت شد و هر کس بر نقش قدم آنها حرکت کرد بر راه راست هدایت شد و هر کس به [روش] آن دو نفر چنگ زد او از حزب خدا میباشد.
این بود خلاصهای از اقوال بزرگان اهل بیت که از طریق راویان ثقه و معتبر نقل شدهاند. در این روایات، ائمه اهل بیت صراحتاٌ محبت و اعتقاد خالص و صادق خود را نسبت به شیخین (ابوبکر وعمر) اعلام فرمودند و تمام اقوال و گفتاری که بیانگر طعنه و توهین به مقام شامخ آنان باشد را به شدت محکوم کرده و از این گروهها اظهار بیزاری و برائت نمودند.
همچنین چنان که از اقوال اهل بیت معلوم شد این گونه اظهار نظرها در مورد شیخین هرگز از روی " تقیه" نبوده است، زیرا تقیه وقتی در جواب سؤال شخصی انجام گیرد به معنای فریب دادن سائل و یا حداقل نوعی کتمان حق میباشد، اما چگونه دلیر مردانی مانند اهل بیت از اظهار حق خودداری میکنند و حقیقت را به پیروان خود نمیگویند در حالی که جدّ بزرگوارشان ـ پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم فرموده است: «الساکت عن الحق شیطان أخرس» سکوت کننده از حق مانند شیطان گنگی است.
به راستی آنانی که وقتی به بن بست میرسند، بلافاصله پرچم "تقیه" را بلند میکنند و آن را به بزرگان اهل بیت نسبت میدهند، نمیدانند که این عمل نوعی جسارت و زیر سؤال بردن ایمان وغیرت اهل بیت رابه دنبال دارد؟! [العیاذ بالله تعالی]
———————————————-
منابع
1- تاریخ دمشق
2- تاریخ یعقوبی
3- سیر أعلام النبلاء
4- النتیجة والإشراف
5- تاریخ الخلفاء (دکتر صلابی)
6- الصواعق المحرقة
7- الشیعة وأهل البیت
دیدگاههای کاربران