حاج امید شهبخش از معتمدین و چهرههای ماندگار و تأثیرگذار منطقۀ ما روز گذشته (جمعه 30 آبان 1399) به دیار باقی شتافت تا این سرزمین در این روزهای سخت یکی دیگر از بهترین سرمایههای خود را از دست بدهد.
شادروان حاج امید شهبخش محدود به یک طایفه نبود. او فرزند ایران بود که در بلوچستان به دنیا آمده بود و در این خاک بالیده بود. بزرگمرد بلوچی بود که خود را به یک قبیله و یک طایفه و یک خاندان یا بهقول ما بلوچهای سرحدزمین «پِسرَند» منحصر نکرد و کلمۀ ترکیبی «شهبخش» فقط در شناسنامهاش نام خانوادگی او بود. در دنیای واقع، همگان از مردم عادی گرفته تا علما و تحصیلکردگان و کارآفرینان و مسئولان دولتی و فرماندهان نظامی و انتظامی، حاج امید را به رادمردی و مردانگی و صداقت و شجاعت و تدبیرش میشناختند. او برای آبادانی این سرزمین و حاکم شدن صلح و صفا در استان و کشور و حتی آنسوی مرزها از هیچ تلاشی دریغ نمیکرد و وقتی نام مردم و کشورش به میان میآمد تا پای جان مخلصانه تلاش میکرد.
ما ایرانیها بهار 1393 را هنوز هم به یاد داریم؛ زمانی که حاج امید و چند نفر دیگر از معتمدین و ریشسفیدان بلوچ با استفاده از رهنمودهای شیخالاسلام مولانا عبدالحمید دست به کاری زدند که آن روزها دو دولت ایران و پاکستان از انجام آن عاجر مانده بودند. حاج امید و همراهانش آن روزها کار و زندگیشان را گذاشتند و به آنسوی مرزها به جایی به نام «برابچه» رفتند تا با کسانی که چند نفر از سربازان مرزبان کشورمان را گروگان گرفته بودند، مذاکره کنند و راهی برای آزادسازی آنها بیابند. اقدامی که به لطف خدا و تدبیر شیخالاسلام مولانا عبدالحمید و سایر علما و چهرههای دلسوز استان بالأخره نتیجه داد و حاج امید و یارانش از برابچه با سرافرازی، همراه با 4 تن از سربازان وطن بازگشتند.
شیخالاسلام مولانا عبدالحمید روز گذشته در مراسم نماز جمعۀ اهلسنت زاهدان به یکی از ویژگیهای بارز حاج امید شهبخش رحمهالله اشاره کرد که جا دارد این نکته قابل توجه تمام کسانی باشد که در بافت قومی قبیلهای منطقۀ ما جایگاهی دارند و حرفشان شنیده میشود. مولانا عبدالحمید روز گذشته گفت: «حاج امید شهبخش از خویشاوندان خود در مسئلهای که میدانست حق با آنها نیست، هیچ نوع طرفداریای نمیکرد. بعضی وقتها که اختلافی پیش میآمد و یکی از دو طرف دعوا از خویشاوندان حاجی بود، ایشان میآمد و به بنده میگفت که درست است یکی از طرفین از خویشاوندان بنده است، اما من بررسی کردهام و میدانم که حق با طرف مقابل است. با خویشاوندان من نیست و من از آنها طرفداری نخواهم کرد.» حاج امید همیشه و در هر شرایطی طرفدار حق بود و برای گرفتن حق مظلوم از هیچ تلاشی دریغ نمیکرد.
در کنار تمام این ویژگیها مرحوم حاج امید شهبخش کارآفرینی نمونه، خوشفکر و زحمتکش بود که تلاش میکرد هم خودش از راههای حلال کسب روزی کند و از دسترنج خودش بخورد، و هم فرهنگ کار و تلاش را در میان مردم استان بهینه کند تا جوانان این مرز و بوم بهجای پرداختن به شغلهای کاذب از راههای درست و پرثمر نان بخورند. حاج امید همیشه خودش را یک «کشاورز» میخواند و به کشاورز بودنش افتخار میکرد.
سخن آخر اینکه حاج امید شهبخش یکی از سرمایههای این سرزمین بود که ما او را از دست دادیم. در این روزها و ماهها ما در استان سرمایههای بیبدیل زیادی را از علما و تحصیلکردگان گرفته تا معتمدان و ریشسفیدان از دست دادهایم. یقیناً از دست رفتن این سرمایهها خلأهای بزرگی در جامعۀ ما ایجاد کرده که اگر لطف خدا شامل حال ما نشود، جبران نخواهند شد. باید همۀ ما بهویژه جوانان عزیز با جزئیات زندگی این بزرگان خوشنام بیشتر آشنا شویم و تصمیم بگیریم که برای ساختن فردایی بهتر برای این سرزمین مظلوم از هیچ تلاشی دریغ نکنیم. نباید فقط به تعریف و تمجید از این چهرهها بسنده کنیم، حق آن است که زندگی آنان را سرلوحۀ زندگی خود قرار دهیم و همان راهی را برویم که آنان رفتند و روزهای اندک زندگی را با خوشنامی به پایان رساندند. نویسندگان و اهل قلم این سرزمین هم وظیفه دارند زندگی این چهرههای ماندگار را بنویسند و ثبت کنند تا نسلهای امروز و فردای ما بدانند در این سرزمین چه شخصیتهایی چگونه زیستهاند و چه افتخاراتی را از خود به یادگار گذاشتهاند.
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز/ مرده آن است که نامش به نکویی نبرند
دیدگاههای کاربران