تأثیر نقش جوانان در ساختن فردایی بهتر و آیندهای مطلوبتر، این مهم را در ذهن تقویت میکند که باید به آن توجه ویژه داشت؛ به کسانی که میتوانند تمام پلهای پشت سر و تمام دیوارهای قلعههای اطراف را با طغیانی از جنس هیجان و شور بهراحتی ویران کنند. سن حساس و دوران سراسر بحرانی که اگر در مسیر و کانال خود هدایت نشود، میتواند سونامی برپا کند و تهدید جدی آن، اشارهای به نابودی است.
آگاهی به مشکلات و موانع برای فراهمآوردن بستر شکوفایی و رشد آنان، مهمترین برنامهی یک جامعه برای رسیدن به مطلوب است و غفلت از آن، بازهم به همان اندازه خطرناک و تهدیدآفرین است.
دسترسی آسان جوانان به اطلاعات و آگاهی در هر زمینهای به فاصلهی لمس کردن مورد برای رؤیت، باید این خطر را محرز کند که این کنجکاوی اگر در کانال سالم و کد دادهشده نباشد، چهقدر میتواند ویرانگر باشد.
باورش شاید سخت باشد، ولی باید قبول کنیم که اتصال اینترنت به موبایلهای جوانان و ارتباط بیدردسر با هر آنچه بخواهد، خود همان مقدمه و نقطهی عطفی بود که برای آسیبشناسی و پردازش ما، اهم مینمود. دنیایی که میتواند جوانی را تا حد تخریب و فساد جلو بکشاند و به همان فاصله با کنترل درست، میتواند او را به دنیایی سرشار از سعادت راهنمایی کند.
نداشتن برنامهای برای جوان و رها کردنش در این برهوت، آنهم بی راهنما و مشاوره، تبعات خوفباری دارد. جهنم پیش رو، تنها با لمس یک گزینه و ورود جوان بیپشتیبان به آن، شاید راه بازگشت را سخت و گاه ناممکن کند. کمین خطرهای این تحریکات و تکرار آن بهدفعات، راه توقف و یا برگشت را با تردید مواجه میکند و تکرار مکرر آن میتواند خطری افزون بر همه باشد.
دنیای بیچراغ قرمز و بیپلیس راهنما؛ جدی انگاشتن این مورد و داشتن برنامه برای جوان، در مقابل تهاجم اینهمه ابزار که به سهولت هم قابل دسترسی است، باید از ترفندهای پرهزینه برای خانواده و جامعه باشد؛ اگر میخواهد جوانش این دوران حساس را بهسلامت به مسیر اصلی بگذراند.
جوان و جوانی، دو گزینهی اصلی پیش روست که باید برایش هزینه کرد. از وقت، برنامه، آموزش و… صرفهجویی در این موارد، خسارتبار است و بهراحتی قابل جبران نیست.
وقتی تمام خطرهایی که ذکر کردیم در دنیایی خارج از ذهن ما، برای جوان جنبه و گیرایی دارد و هرلحظه با تحریک و اغواگری او را بهسوی خود میخواند و ما برای پر کردن این چاه بزرگ هیچ در چنته نداریم، سقوط بیتردید و هبوط یقینی است.
خانواده و جامعهای که از جوان غافل باشد باید منتظر حوادث مهیبی گردد که گاه میتواند بنیانی را به فنا تهدید کند.
رقابت برای تسخیر میدانهایی که جوان را به خود میخواند، باید فشرده و حجیم باشد تا جایی برای گرایش به فریبهای خطرناک باقی نماند.
چاره چیست؟
تجهیز مدارس و مساجد و مکانهای تفریحی و ورزشی و تدارک برنامههای پرتحرک و شاد برای تخلیهی انرژی نوجوان و جوان، از ضروریاتی است که اگر از آن جا ماندیم، دیگر نباید منتظر روزهای آرام در مسیر پیش رو باشیم.
سیلاب برنامههای ماهوارهای، اینترنتی و گسترش دنیای دیجیتالی، امری بیرودربایستی است و باید اعتراف کرد که هیچ سد، بند و دیواری نتوانست و نمیتواند مهارش کند، مگر آنکه جوان را قانع کرد که در بهرویشان نگشاید و یا به دنیایشان وارد نشود؛ ولی آیا در برابر اینهمه فریبندگی و چراغهای چشمکزن، اینهمه نورهای رنگی و متنوع، ما هم به لحاظ فرهنگی قیام کردهایم تا قشر نوجوان و جوان را موقع بازداشتن به آن دعوت کنیم؟
جنس جنگهای کنونی، اسلحه و حتی جبهه، فرق کرده… باید به همان اندازه که آنان به جنگ آمدهاند، به همان اندازه هم در جبههی مقابل تجهیزات باشد و به همان اندازه تنوع و رنگارنگی، تا در این مسیر، مقابله برابر باشد و جا برای سرزنش باقی نماند.
منع جوانان برای ورود به دنیایی که خطراتش را ذکر کردیم، تنها در حد ارائهی یک تئوری قابل پیشگیری نیست، باید در مقابل آنچه او را از ورود به آن منع کردهایم، چیزی برای پرکردن داشته باشیم، وگرنه او نهتنها اعتمادش را از دست میدهد که دعوت دوبارهاش هم مشکل خواهد بود.
موعظه محض کافی نیست!
حالا نه پنجره، نه در که دروازهای به دنیای غریب پشت اینترنت آنچنان باز و بیدروپیکر است که یکلحظه خوفناکی را به جان انسان تزریق میکند.
آیا این جوان کنجکاو و پرسشگر که دروازهی دنیایی اینچنین به رویش گشاده است را میتوان با موعظه و نصیحت بازداشت؟
آیا جنس کهنهی نصیحتهای ما به درد دنیای مدرن و تازهی امروز میخورد؟
آیا حرفهای ما بیاثر نمیشود وقتی از ورود منعش کردیم و او جانشینی تازه خواست؟
چرا در ذهن او فروکردهایم که ما و آموزهها و تعالیممان جایی برای انگیزه و پرسش او باز نکرده؟
چرا شادی را در مغزش کشتهایم؟
چه بخواهیم چه نخواهیم، موعظهی محض در این دوران برای اصلاح جوانان و نوجوانان کافی نیست. معرفی تعالیم اسلامی و گرهزدن آنها با نیاز روز و اضافه کردن برنامههای شاد و مفرح و درعینحال موجه، میتواند جوان را سیراب کند تا از گنداب پیشرویش ننوشد.
میتوان الگوهای غریب و چهرههای کریه را زمانی از ذهن جوان زدود که در معرفی برجستگان خود، با هنرنمایی و تازگی و روشنگری، چهرهای مقبول بسازیم تا به داشتههایش چنان دلخوش شود که خلأ وجودیش را پر کند و از تعفن دیگران دور شود.
ذهن خلاق و روحیهی نقاد او را پروردهی چنان تعالیمی کنیم که بنبستها را بردارد و برای پرسشهایش پاسخ بگیرد. برای مجهولهای بیجواب، برای چهرههای عبوس، بهانهگیر، برای حرفهای تکراری و بیفایده، برای همهی آنچه گزینش کرده، جایگزینی جذاب فراهم آوریم.
باید مربیانی زبده تربیت کرد
وقتی دلیل میآورد «همهی پیشرفت غرب، بهخاطر دوری از دین است»، وقتی «تمام بدبختیهای دنیا را به عاملیت دین» برایش معرفی کردهاند، وقتی دین را «دشمن تجدد و پیشرفت و عامل گرفتاریهایش»، گزینهی رویمیز گذاشتهاند و آزادی اندیشه، تجدد و مدرنیته را در الحاد و بیدینی برایش تعریف کردهاند، باید توضیحدهندگان و مربیانی زبده بسازیم و تربیت کنیم تا بگویند: بیدینی و الحاد بهقول سید قطب برای غرب یک نیاز بود؛ وقتی تصویر ارائهشده از دین و به نام مسیحیت، سرکوب جنبش علمی، اشاعهی خرافات و شکنجه و سوزاندن دانشمندان بود، مادیگرایی و دینگریزی، عکسالعملی کاملاً درست در مقابل دین بود.
خدا و دینی که در اروپا و توسط کلیسا به مردم و جوانان معرفی میشد، خدایی بود که بندگی و بردگی و مالیاتهای سنگین، سرکشی و دیکتاتوری، خرافات و توهمات را بر آنان تحمیل میکرد. دینی که رهبانیت را هدیه میکرد و پشتکردن به دنیا، باید هم از آن دوری کرد و از آن متنفر شد.
امّا … اسلام ما؛ در سایهی تعالیمش نیازی به بیدینی نداریم. دینی که تحریفنشده و آسان است. تعالیمش با فطرت انسان سازگار است. نفی بردگی و بندگی است. آیا این توهمات از دین خود و تعلیم تحریفشدهی کلیسایی را به تفسیر نشستهایم تا جوان بفهمد که او با دینش، وارث چه شکوه و ابهت و عظمتی است؟
کسانی که دین را غلط به مردم معرفی کردهاند و هر آنچه خود خواستهاند را به آن افزودهاند تا دین را بدنام کنند، آیا در کنار این شبیخون، جلسات و برنامههای مدرن داشتهایم تا روشنش کرده و ابهامزدایی کنیم؟
اهمال ما و سستی علما و صاحبان قلم برای شناساندن صحیح اسلام و معرفی آنچه به نام "آزادی" به خورد جوان ما دادهاند، نتیجهاش همانی است که جوان با پرسشهایی غافلگیرکننده، پیش رویمان قد علم میکند که اگر برایش با دلیل و توضیح، روشنگری نکنیم، او را به سویی سوق دادهایم که خدا میداند!
دین را آسان و آسان و آسان به جوانان بنمایانیم تا بدانند و انتخاب کنند و تشخیص دهند که کدام راه به بنبست و کدام به رستگاری منتهی است.
دین آسان است با سختگیریهایمان، سختش نکنیم.
دیدگاههای کاربران