امروز :جمعه, ۷ اردیبهشت , ۱۴۰۳

نگاهی به ماجرای هجرت

نگاهی به ماجرای هجرت

 هجرت پیامبر اسلام علیه السلام از مکه به مدینه به عنوان مبدأ تاریخ اسلامی (تاریخ هجری قمری) قرار داده شده است، و شروع سال قمری ابتدای ماه محرم است، لذا به همین منظور مناسب است ماجرای هجرت و چگونگی تعیین ماه محرم به عنوان ابتدای سال قمری در فرهنگ اسلام مورد بررسی قرار گیرد.

اگر به زندگی پرفراز و نشیب و مملو از رشادتها و جان نثاریهای حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وسلم بنگریم و حوادث و تحولات آن را مورد ارزیابی قرار دهیم، درخواهیم یافت که بزرگترین حادثه در حیات آنحضرت صلی الله علیه وسلم – گرچه ناگواریهای آن از خاطره ها بیرون نخواهد رفت- هجرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم از مکه، سرزمین آبا و اجدادی ایشان، به مدینه منوره می باشد، هجرتی که می توان آن را بزرگترین نقطۀ عطف تاریخ و آغاز تحول شگرف ملت نوپای اسلام در آن دوران نامید.
هجرت پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم گرچه از یک منظر جفاها و حرکتهای نابجای قوم ایشان را در اذهان ترسیم می کند، اما از جانبی دیگر درخشش نوین و فتحی بزرگ در تاریخ اسلام بشمار می رود، هجرت را می‏توان حرکت محوری و اساسی برای بقا و استمرار دعوت اسلام و نقطه آغازین حکومت اسلامی نامید.
هجرت پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم گرچه به ظاهر تصویری زیبا و دقیق از مجاهده با نفس، زیر پا نهادن دیو هوا و حب و طن و ترک مألوف و مأنوس ایشان بوده، اما در حقیقت استحکام پایه های ایمان و رمز بقای اسلام در آن نهفته بود، چنانکه علامه محمد زاهد کوثری رحمه الله می فرماید: «این هجرت سرآغاز دوران جدیدی بود که دستاورد آن، عزت کامل برای مسلمانان بود، تجاوزاتی را که در آن دوران علیه حق می شد رسول اکرم صلی الله علیه وسلم آنها را با نیرو دفع می کرد، بدان گونه که در میان مهاجرین و انصار مؤاخات و برادری برقرار نمود و بدون تردید این برادری در میان یاران پیامبر صلی الله علیه وسلم اولین هسته ای بود که قدرت و نیروی یکپارچه ای را در برابر ستمگران و متجاوزان به بار آورد، و بدون تردید جان نثاری و ایثاری که مهاجرین و انصار در آن دوران به خاطر اعلای کلمة الله از خود نشان دادند هیچگاه تاریخ برای هیچ ملتی از ملتها به ثبت نرسانده است. [محمد زاهد کوثری، مقالات کوثری، ص:426، ایچ ایم سعیدکمپنی]
آری، پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم سالیان درازی را در مکه مکرمه سرزمین پدری خویش سپری کرده و دعوت اسلام را به گوش مردم می رساند و در مدت زمانی که این کار در مکه ادامه یافت، عدۀ قلیلی از اهالی مکه به دین اسلام گرویده، اما اکثر آنان با تمام نیرو و امکانات به مقابله با این دعوت الهی پرداختند تا جایی که زیستن مسالمت آمیز برای پیامبر و یاران او در آن سرزمین امری دشوار به نظر می رسید، لذا هنگامی که آنحضرت صلی الله علیه وسلم مخالفتها و دشمنی‏ها را از هر طرف مشاهد کرد و امیدی به پیشرفت بیشتر در امور دعوت نیافت، عزم سفر (هجرت) بربست و بنابر درخواست بسیاری از اهالی یثرب، که عده ای از آنان نیز مسلمان شده بودند، به سوی آن دیار رخت سفر بست که ماجرای آن در کتابهای حدیث به کثرت آمده است.
علامه راحل، امام دعوت در عصر حاضر، مولانا سید ابوالحسن علی الحسنی ندوی رحمه الله در سلسله مقالاتی با عنوان “الطریق الی المدینة”، که در مورد فرازهای بلندی از سیرت است، در جایی پرسشهایی را بدین گونه مطرح کرده است: اگر بپرسیم آن چه روزی بیاد ماندنی- از ایام تاریخ- بوده است که از جانب انسانیت بالاترین احترام و اجلال را سزاوار است و شایسته آنست که هیچ گاه از خاطره‏ها محو نشود؟ و اگر بپرسیم آن چه روزی است که میلاد عالَم جدید، سرآغاز دوران نیکبختی رمز پیروزی نیکیها بر بدیها و نیروهای خیر بر نیروهای شر و روز پیروزی عدل و مساوات، رحمت و مواسات بر بدبختی و سنگدلی و جهالت و وحشیگری و روز پیروزی زندگانی منظم و شریعت کامل بر قانون جنگل و به طور اختصار پیروزی همیشگی علم و ایمان در برترین شکل آن بر جاهلیت می باشد؟ [الطریق إلی المدینة، ابوالحسن علی ندوی رحمه الله، دار ابن کثیر دمشق]
آری، در جواب این پرسشها باید گفت: همانگونه که میلاد با سعادت پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم چنین نتایج پرباری را برای جهانیان داشته است بدون تردید هجرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم از شهر مکه به شهر یثرب که بعدها به نام مدینة الرسول صلی الله علیه وسلم- شهر پیامبر- ملقب گردید نیز از شگفتیهای تاریخ به شمار می رود. روزی که سرآغاز دوران پیروزی حق بر باطل، نور بر ظلمت و علم بر جهل بود، و به گفتۀ مصطفی صادق رافعی: «هجرت پیامبر صلی الله علیه وسلم در حقیقت حرکت محوری جهان به شمار می رفت، قدمهای مبارک آنحضرت صلی الله علیه وسلم در اوان هجرت بر زمین در حرکت بود، اما معانی آن، تاریخ را رقم می‏زد؛ مسافت هجرت از مکه تا مدینه بود اما معانی آن مشرق و مغرب را فرا گرفته بود. [سید مصطفی صادق رافعی، وحی القلم: 19/2به نقل از مختارات:152/2]

درس‏هایی از هجرت پیامبرصلی الله علیه وسلم
1ـ به طور یقین بزرگترین درسی که می توان از ماجرای هجرت گرفت آن است که انسان به خاطر خداوند متعال و برای کسب رضای او از همه چیز باید بگذرد و برای بارور نمودن درخت شکوهمند اسلام و آبیاری صحیح آن و برای تحکیم بخشیدن به پایه های استوار دین و ایمان باید نفس و هوی را زیر پا بگذارد و برای تحقق بخشیدن به آرمان‏های حقیقی و الهی باید با شیطان و شیطان صفتان مبارزه کند.
آنکس که تو را شناخت جان را چه کند     فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی            دیوانه تو هر دو جهان را چه کند
آری، رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز برای رسیدن به اهداف بلند و آرزوهای متعالی خویش و برای پیوند برقرار نمودن با انسانیت و رساندن حکم و دستور الهی به آنان، وطن، قوم و خویشاوندان و بالاتر از همه خانۀ کعبه را رها کرد و برای به دست گرفتن مهار هدایت انسانها، به سوی شهر یثرب شتافت و این هجرت در حقیقت حامل این پیام بود که برای تعمیر جهان و رساندن جهانیان به سرمنزل مقصود، قدم نخست آن است که در صورت نامساعد بودن حالات و ناهماهنگی اوضاع و احوال باید هجرت نمود تا بنیاد دین استوار و تنۀ آن نیرومند گردد؛
«ومن یهاجر فی سبیل الله یجد فی الارض مراغما کثیراً و سعة» [نساء:100] (کسی که در راه خدا هجرت کند، سرزمینهای فراخ و آزادی فراوان می بیند.)
2- با مروری گذرا به واقعۀ هجرت و بررسی احادیثی که در این مورد آمده اند بر این امر اذعان خواهد شد که یقینا رسول الله صلی الله علیه وسلم و حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه که در این سفر همراه ایشان بود تکالیف و مشقتهای فراوانی را به جان خریدند و رنجهای بسیاری متحمل شدند، اما هیچگاه در ارادۀ آنان فتور و سستی راه نیافت، بلکه با تحمل رنجها و گذر از کوه مشکلات به اهداف بلند خویش نزدیکتر می شدند، و این واقعه این درس را به امت اسلام داد که برای رسیدن به اهداف دینی و عروج به بلندای عزت و سربلندی از هیچ کوششی نباید دریغ کرد.
3- درسی دیگر که می توان از این حادثه گرفت آن است که در راه دین و ایمان نباید مادیات و مال و متاع دنیوی را در نظر داشت. زمانی که مهاجرین و انصار در صف برابری و برادری منسلک شدند بزرگترن افتخارات را آفریدند. ایثار و از خود گذشتگی انصار در برابر برادران دینی و ایمانی‏شان هیچ گاه از صفحات تاریخ محو نخواهد شد و در حقیقت این عمل نمادی از ساختار درونی صحابه کرام رضوان الله علیهم اجمعین بود که با چنین اعمال زیبا و کردارهای شایسته ای زینت‏بخش صفحات تاریخ اسلام گشتند. پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم با ایجاد جو مواخات و برادری ای که در بین مهاجرین و انصار ایجاد کرد، در حقیقت شالوده نیروی مستحکم و متحدی را پی ریزی نمود که بعدها شاهکارهای بزرگی را از خود به جای گذاشتند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم با یک جمله بذر دوستی و محبت را در قلوب آنان کاشت و مهر و محبت درو کرد، آنجا که به انصار فرمود: «إن إخوانکم قد ترکوا الاموال و الاولاد و خرجوا الیکم»[ ابوبکر جزائری، هذالحبیب، ص:119، مکتبة العلوم والحکم، مدینه منوره] (همانا برادران شما مال و اولادشان را رها کرده و به سوی شما هجرت کردند.)
4- پیوند عمیق و ناگسستنی عشق و محبت، دوستی و برادری، جان نثاری و ایثاری که در میان رسول الله صلی الله علیه وسلم و یاران او بود، جلوه زیبایی از درسهای معنوی مکتب محمدی به شمار می رود. آنان در این مکتب صفا، صمیمیت و محبت را  آموختند و دوستی را تفسیر و تحلیل نمودند و برای رسیدن به نبی اکرم صلی الله علیه وسلم و یاران با وفا و با اخلاص ایشان همه چیز را رها کردند و راهی دیار محبوب گشتند.
5- گذشتن از خانۀ کعبه و فراق او چیزی نیست که بتوان به آسانی از آن گذشت. آن بنای مقدس و میعادگاه مبارکی که محبت آن با قلب پیامبر صلی الله علیه وسلم گره خورده بود، فراق او برای ایشان بسیار مشکل بود و هیچگاه تاب تحمل آن را نداشت، چنانکه خود پیامبر صلی الله علیه وسلم این عاطفه ایمانی و پیوند عمیق را در جایی ابراز می کند. اما باز هم می بینیم که پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم بر فراق و جدایی از آن رضایت می دهد تا خللی در امر مهم دعوت و اسلام ایجاد نشود. علامه ندوی رحمه الله در این باره می نویسد: «از هجرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم این درس آموخته شد که به خاطر دعوت و عقیده هر چیز محبوب و پسندیده و هر آنچه که فطرت سلیم به آن علاقمند است، می توان قربان کرد، اما برای هیچ چیز دیگر نمی توان عقیده و دعوت را فدا نمود.
نکتۀ دیگری که از هجرت می آموزیم این است که تاریخ دعوتهای بزرگ و ادیان گذشته توأم با حرکت بوده است، گاهی حرکت افراد، گاهی حرکت گروهها».
و چند سطر بعد درمورد رابطه وثیق پیامبر صلی الله علیه وسلم می نویسد: «آری همین احساسات و عواطف (عاطفه بشری و ایمانی) در گفتار رسول اکرم صلی الله علیه وسلم تجلی یافت، آنگاه که خطاب به مکه فرمود: «ما أطیبک من بلد و أحبک إلی ولولا أن قومی أخرجونی ما سکنت غیرک» (چه شهر خوبی هستی و چقدر محبوب من هستی، اگر قومم مرا از تو بیرون نمی کردند من هرگز جای دیگری را برای سکونت اختیار نمی کردم.) [ابوالحسن علی ندوی، نبی رحمت ، ص:156، ترجمه فارسی: استاد مولانا محمدقاسم قاسمی]
6- در جایی از این مکتب نبوی ابوبکر صدیق رضی الله عنه را می بینیم که پروانه وار گرد شمع وجود رسول اکرم صلی الله علیه وسلم می گردد و از آنجا که روح او با محبت رسول الله صلی الله علیه وسلم عجین گشته است برای یاری و خدمت ایشان از کوچکترین چیزی فروگذاری نمی کند، آری محبت و عشق خدمت به تمام معانی‏اش در وجود مبارک رفیق سفر پیامبر صلی الله علیه وسلم تجلی یافته است.
علامه ندوی می فرماید: «روایت شده که وقتی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم به سوی غار حرکت کرد ابوبکر صدیق رضی الله عنه همراهش بود، ابوبکر رضی الله عنه گاهی جلوی رسول اکرم صلی الله علیه وسلم و گاهی پشت سر آنحضرت صلی الله علیه وسلم راه می رفت تا این که رسول اکرم صلی الله علیه وسلم متوجه شدند و فرمودند: ای ابوبکر چرا گاهی جلوی من و گاهی پشت سرم قرار می گیری؟ ابوبکر رضی الله عنه عرض کرد: «یا رسول الله أذکر الطلب فامش خلفک، ثم أذکر الرصد فامشی بین یدیک» [مرجع سابق از البدایة و النهایة ابن کثیر:180/3] (یا رسول الله صلی الله علیه وسلم وقتی به یاد تعقیب دشمن می افتم پشت سر شما راه می روم، اما هرگاه به فکر می افتم مبادا کسی در جلو کمین گرفته باشد پیشاپیش شما قرا می گیرم.»

در اینجا این نکته نیز قابل ذکر است که یکی از دستاوردهای هجرت پیامبر صلی الله علیه وسلم آغاز تاریخ اسلامی از آن دوره می باشد که بنابر رابطۀ آن با هجرت نکاتی را در مورد آن می آوریم.

نگاهی به تاریخ اسلامی
تاریخ یکی از ضروریات هر قوم و ملتی به شمار می رود. از گذشته های دور تا به حال ملتها آثار، وقایع و حالات ملت خویش را با زبان یا با قلم برای آیندگان و نسلهای بعدی بازگو کرده اند. چنانکه از بررسی واژه تاریخ در لغتنامه ها و دایرة المعارف این امر عیان خواهد شد.
علی اکبر دهخدا می گوید: «کلیه امم و مللی که در سرزمین های مختلف پراکنده اند هر یک تاریخی مخصوص به خود دارند و مبدأ آن تواریخ از زمان پادشاهی بزرگ یا پیغمبران یا دولتهای ایشان یا یکی از عللی که در بالا ذکر شد، می باشد» [علی اکبر دهخدا، لغتنامه، مادۀ تاریخ]
در مورد تاریخهای گذشته روایات مختلفی وجود دارد، ابن جوزی با سند خویش از شعبی روایت کرده است که فرمود: وقتی جمعیت فرزندان آدم زیاد شد و منتشر شدند، آنها از فرود آمدن حضرت آدم علیه السلام تاریخ را آغاز کردند و تا وقت طوفان این تاریخ ادامه داشت. سپس تا آتش حضرت ابراهیم علیه السلام، پس از آن تا دوران حضرت یوسف علیه السلام، سپس تا خروج حضرت موسی علیه السلام با بنی اسرائیل از مصر، پس از آن تا زمان داود علیه السلام، سپس تا زمان سلیمان علیه السلام، و پس از آن تا زمان حضرت عیسی علیه السلام، و ابن سعد روایت کرده است که عربها تاریخ را با ایام مشهور می شناختند. مثل جنگ بسوس، داحس ،غبرا، روز ذی قار و غیره.[بدرالدین عینی، عمدة القاری: 654/11]
مسلمانان نیز از همان آغاز دعوت اسلامی بلکه قبل از آن واقعاتی را در اذهان داشته و طبق حادثه ثبت نموده اند و قبل از این که تاریخ اسلامی به طور رسمی آغاز گردد، نخست واقعات و حوادث را با نام همان واقعه نامگذاری می کردند چنانکه دهخدا آورده است: «مسلمانان در عهد پیامبر صلی الله علیه وسلم هر سالی را که میان هجرت و میلاد بود از واقعه ای که در آن سال روی داده بود نامی مشتق نموده و نامگذاری می کردند و نخستین سال پس از هجرت را (سنة الاذن) می گفتند و سال دوم را (سنة الامر بالقتال) و سال سوم را (سنة التمحیص) … نام گذاری کردند. [علی اکبر دهخدا، لغتنامه، مادۀ تاریخ]
 علامه عینی نیز در این باب چنین می نویسد: «در دوران رسول اکرم صلی الله علیه وسلم نیز این علم ادامه یافت اگر چه در وقت آغاز آن اختلاف است اما باز هم روایاتی وجود دارد مبنی بر داشتن تاریخ درعهد اول، چنانکه حضرت ابن عباس رضی الله عنه روایت کرده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم به مدینه منوره تشریف آورد در حالی که تاریخی وجود نداشت، البته آنها با ماه و دو ماه از مقدم ایشان به مدینه منوره، تاریخ را تعیین می‏کردند و تا وفات رسول اکرم صلی الله علیه وسلم بر همین منوال بود و پس از آن تاریخ قطع گردید و دوران حضرت ابوبکر رضی الله عنه نیز گذشت و چهار سال اول خلافت حضرت عمر رضی الله عنه هم بدین منوال گذشت تا اینکه پس از آن تاریخ را به طور رسمی آغاز کردند.[بدرالدین عینی، عمدة القاری 655/11]
به هر تقدیر، تاریخ از همان آغاز در میان مسلمانان رایج بوده است اگر چه نمی توان آن را تاریخ رسمی به حساب آورد.
اما در مورد پیدایش تاریخ اسلامی نیز عده ای معتقدند که از دوران خود آنحضرت صلی الله علیه وسلم تاریخ آغاز شده است، چنانکه علامه قسطلانی در شرح بخاری از “کتاب الاکلیل” حاکم روایتی را به رسول اکرم صلی الله علیه وسلم نسبت داده است که خود ایشان دستور دادند تا تاریخ را از هجرت آغاز نمایند. [قسطلانی، إرشاد الساری 233/6] اما با وجود روایات صحیحه مبنی بر اینکه تاریخ رسمی از دوران حضرت عمر رضی الله عنه آغاز شده است نمی توان به این روایت اعتماد کرد، و بویژه در چنین امر مهمی که اگر فرضا چنین حکم و دستوری از جانب رسول اکرم صلی الله علیه وسلم صادر می گشت، یاران با وفای ایشان حتما آن را ثبت نموده و هیچگاه کوتاهی را در مورد آن روا نمی داشتند و گذشته از آن در عصرهای بعدی در مورد تاریخ با مشکل مواجه نمی‏گشتند.
علامه زاهد کوثری در جواب این روایت می نویسد: «این روایت با روایات صحیحه از حضرت عمر رضی الله عنه نمی تواند برابری کند، چون آنچه که در کتاب اکلیل حاکم آمده است از بلاغیات زهری می باشد و گذشته از بلاغیات او روایات مرسل او نیز قابل اعتماد نیستند و در نزد بسیاری از اهل نقد مثل یحیی بن سعید و امام شافعی “باد آنها را می برد” (یعنی بسیار ضعیف هستند.) [محمد زاهد کوثری، مقالات، ص:427،ایچ ایم سعید کمپنی]

انگیزۀ پیدایش تاریخ هجری و فلسفه آغاز آن از هجرت
در بعضی از روایات آمده است: اولین کسی که از تاریخ استفاده کرد “یعلی بن امیه” بود. از یمن نامه ای برای حضرت عمر رضی الله عنه فرستاد که دارای تاریخ بود، حضرت عمر رضی الله عنه آن را پسندیده و تاریخ را آغاز نمود. [بدرالدین عینی، عمدة القاری 655/11]
اما در این باره روایات دیگری نیز وجود دارد، چنانکه صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آورده است: «سبب وضع تاریخ هجری آن است که ابوموسی اشعری رضی الله عنه به حضرت عمر رضی الله عنه نوشت که حواله پولی رسیده است از امیرالمومنین که تاریخ پرداختش ماه شعبان است، ولی نمی دانم کدام شعبان است، شعبان گذشته، یا شعبان آینده. پس حضرت عمر رضی الله عنه بزرگان را جمع نمود و از آنها برای ضبط ایام مشورت به عمل آورد، “هرمزان”، فرمانروای اهواز که در دست آنان اسیر بود، گفت: ما حسابی داریم که آن را ماه و روز می نامیم که حساب ماهها و سالها باشد و کیفیت استعمال آن را بیان کرد؛ سپس حضرت عمر رضی الله عنه به وضع تاریخ فرمان داد، عده ای از یهودیان به تاریخ روم اشاره کردند ولی این تاریخ به علت طولانی بودنش مقبول نیفتاد، گروهی تاریخ ایرانیان را پیشنهاد کردند این هم به خاطر نداشتن مبدأ معین مردود گردید، زیرا مبدأ تاریخ فارسی‏ها به وسیله پادشاهی برقرار می شد و تاریخ قبلی کنار افکنده می شد، پس عقیده آنان بر این قرار گرفت که روزی از سیرت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم را مبدأ تاریخ قرار دهند.
برای این کار زمان بعثت آنحضرت صلی الله علیه وسلم را به علت نامعلوم بودن آن، و تاریخ تولد را به علت وجود اختلاف در تاریخ آن صلاح ندانستند و زمان وفات را هم به علت ناخوشایندی طبع قبول نکردند، پس راه وسطی را انتخاب کردند و زمان هجرت از مکه به مدینه را مبدأ قرار دادند که از آن زمان دولت اسلامی پدید آمد و هجرت روز سه شنبه 8 ربیع الاول بود، و اول این سال روز پنجشنبه محرم بود.» [محمد تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون: 76/1، ابن کثیر؛ البدایة و النهایة:85/7؛ ابن جوزی، المنظم: 228/4]
در مورد این که تاریخ را باید از چه دورانی آغاز کرد، از صحابه کرام- رضوان الله علیهم اجمعین- مشوره گرفته شد. حضرت سعد بن ابی وقاص رضی الله عنه فرمود: از وفات رسول اکرم صلی الله علیه وسلم و حضرت طلحه رضی الله عنه فرمود، از بعثت ایشان و حضرت علی- کرم الله وجهه- – فرمود: تاریخ را از هجرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم آغاز نمایید، چون هجرت حق و باطل را از هم جدا کرد و در نتیجه بر قول حضرت علی- کرم الله وجهه- اتفاق نمودند. [بدرالدین عینی، عمدة القاری: 655/11]
البته در سالی که تاریخ اسلامی از آن آغاز گردید هم اختلاف وجود دارد؛ اکثر مورخین آن را سال شانزدهم هجرت گفته اند و بسیاری دیگر می گویند تاریخ اسلامی از سال هفدهم به طور رسمی آغاز گردید.
اما در مورد اینکه اصحاب کرام رضوان الله علیهم اجمعین با چه دلیل و مدرکی از شریعت، هجرت را سرآغاز تاریخ اسلامی قرار دادند نیز بحث وجود دارد. علامه سهیلی رحمه الله فرموده است: «صحابه- رضوان الله علیهم اجمعین- برای این عمل خود از این آیه استدلال کردند: «لمسجد أسس علی التقوی من أول یوم» چون همه می دانند که آن روز به طور مطلق اولین روز نبود، لذا متعین است که اضافتش به چیز مضمر دیگری می باشد و آن نخستین دورانی بود که اسلام در آن عزت یافت و پیامبر صلی الله علیه وسلم با امنیت کامل به عبادت پروردگارش مشغول گردیده بنای مسجد را آغاز نمود، سپس رأی صحابه رضوان الله علیهم اجمعین بر آن متفق گردید که تاریخ را از آن روز آغاز نمایند. [ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، شرح صحیح بخاری: 314/7]

فلسفه آغاز سال هجری از محرم
در اینجا این سوال پیش می آید که وقتی هجرت پیامبر صلی الله علیه وسلم در ربیع الاول صورت گرفته است پس چرا محرم را نخستین ماه از این سال قرار دادند؟
در جواب باید گفت که در مورد این امر در همان دوران صحابه رضوان الله علیهم اجمعین نیز اختلاف وجود داشت و پس از مشوره با اتفاق آراء، محرم را برای شروع تاریخ هجری انتخاب نمودند، چنانکه هنگامی که حضرت عمر رضی الله عنه در این باره مشوره گرفت، عده ای گفتند از ماه رجب و عده ای دیگر گفتند از ماه رمضان آغاز شود، سپس حضرت عثمان رضی الله عنه فرمود: از محرم آغاز نمایید چون محرم از ماههای حرام است و اول سال و هنگام بازگشت مردم از حج می باشد. [ابن حجر عسقلانی، فتح الباری:315/7]
و در روایت عمدة القاری آمده است که حضرت علی رضی الله عنه نیز ماه محرم را پیشنهاد داد. [بدرالدین عینی، عمدة القاری:655/11]
البته علامه ابن حجر عسقلانی می نویسد: «از مجموع روایات به این نتیجه می رسیم که حضرت عمر، عثمان، و علی رضی الله عنهم همه ماه محرم را مشوره دادند.» [ابن حجر، فتح الباری:315/7]
همچنین دلالیل دیگری نیز وجود دارد مبنی بر این که محرم سرآغاز سال هجری قرار می گرفت، چنانکه ابن حجر در شرح بخاری می نویسد: «آغاز سال هجری را از ربیع الاول به محرم موخر کردند چون ابتدای ارادۀ آنها برای هجرت از ماه محرم بود، زیرا بیعت در اثنای ذی الحجه واقع شد و این سرآغاز هجرت بود، پس اولین هلالی که پس از بیعت و ارادۀ هجرت آنان نمودار گردید هلال محرم بود، پس مناسب بود که ابتدای سال هجری قرار داده شود». [مصدر سابق]
علی اکبر دهخدا در مورد ماه محرم می نگارد: «محرم نخستین ماه از ماههای دوازده گانه قمری عرب است. محرم الحرام: وجه تسمیه آنست که در این ماه در ایام جاهلیت قتال بر مردم حرام بوده است، ماه اول سال عرب پیش از صفر و پس از ذوالحجه» [علی اکبر دهخدا، لغتنامه، مادۀ محرم]
ماه محرم از ویژگیهای بسیاری برخوردار است، یکی این که جزو ماههای حرام- یعنی ماههایی که قتل و غارتگری و فساد در آنها حرام و ممنوع قرار داده شده بود- به حساب می آمد و دو ماه قبل از آن (ذوالقعده و ذوالحجه) نیز جزو ماههای ممنوعه هستند، پس حکمت این که ماه محرم را سرآغاز سال هجری قرار دادند این بود که وقتی انسانها در این سه ماه از قتل و غارتگری و اعمال منافی انسانیت پرهیز کرده خلق و خوی خویشتن را آراستند پس همۀ سال را با همین اخلاق زیبا و به دور از هر گونه فساد و تباهی آغاز نمایند تا همیشه از بدیها و بدبختی ها به دور بوده پویندۀ شاهراه انسانیت و شرافت باشند.

نگارنده: عبدالرحیم امینی

منبع: فصلنامه ندای اسلام، شماره:8

 

 

 


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید