امروز :سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت , ۱۴۰۳
گزارشی از نشست «مسیر توسعه سیستان‌وبلوچستان؛‌ بایدها و نبایدها»؛

توسعهٔ سیستان‌وبلوچستان بدون عدالت و آب میسر نمی‌شود

توسعهٔ سیستان‌وبلوچستان بدون عدالت و آب میسر نمی‌شود

پیام ما| چیدمان شرکت‌کنندگان در نشست به شکلی نبود که سيستان‌وبلوچستانی‌ها یک طرف باشند و مسئولانی که از سایر استان‌ها سِمَتی در این استان دارند و داشتند یک طرف. با این‌حال گاه در سخنان شرکت‌کنندگان می‌شد این صف‌کشی را دید. آنها که به دنبال توسعهٔ سواحل «مکران» بودند از مزیت‌های آن برای مردم استان می‌گفتند و در مقابل، بومیان این استان از چند دهه محرومیتی گفتند که اعتباراتش کام دیگران را شیرین کرده است. کارشناسان مسائل سیستان‌وبلوچستان در نشستی مشترک حول محور توسعه «مکران» مسائل این منطقه را بررسی کردند. آنچه عموم کارشناسان این نشست بر آن اتفاق‌نظر دارند این بوده است که «برتری نگاه امنیتی بر نگاه توسعه‌مدار» سیستان‌وبلوچستان را دچار چالش کرده است و عمده ‌اعتباراتی که دولت صرف توسعه می‌کند را ناموفق. این مشکلات زمانی اضافه می‌شود که دولت ناچار به اتخاذ تصمیم‌های ویژه‌ای برای منطقه می‌شود؛ تصمیم‌هایی که معطوف به همسایگی با دو کشور افغانستان و پاکستان است. «موضوع آب و حقابهٔ هیرمند، دیوار امنیتی و کنترل مرزها، افزایش قاچاق و پناهجویان» نیز بر بار امنیتی این منطقه افزوده است.

«پیرمحمد ملازهی» نامش با سیستان‌وبلوچستان‌، هیرمند و دیپلماسی گره خورده است. او در نشست «مسیر توسعهٔ سیستان‌وبلوچستان؛‌ بایدها و نبایدها» ترجیح داد به‌جای آنکه در مورد مشکلات ریز و درشتی که این استان با آن دست‌وپنجه نرم می‌کند صحبت کند، سراغ منشأ این مشکلات برود: «تمام مشکلات را ذیل سه عنوان کلی می‌شود گنجاند. اولین مشکلی که الان حاد شده‌، نگاه ایدئولوژیک و مکتبی حاکمیت بر بخشی از جمعیت استان است. متأسفانه به‌لحاظ ایدئولوژیک و مکتب در مسیری رفتیم که هیچ راه‌حلی ندارد. اگر مشکلات سیاسی و اقتصادی باشد قابل مذاکره و حل است ولی وقتی بُعد ایدئولوژیک پیدا می‌کند، نمی‌شود دربارهٔ آن مذاکره کرد و برای آن راه‌حل یافت.»
از نظر ملازهی این چالش ناشی از ذات انقلاب اسلامی‌ است: «در همان روزهای اول انقلاب بحثی بین علمای دینی شکل گرفت که ساختار قدرت چطور باشد. در همین زمینه سه محور اختلاف‌‌برانگیز شد؛‌ علمای شیعه، انقلاب را فرصتی دیدند تا حکومت اسلامی‌ را براساس فقه شیعه پایه‌ریزی کنند، در مقابل، علمای اهل‌سنت می‌گفتند نگاه نباید امامتی باشد بلکه باید اسلام در کلیت آن مدنظر قرار گیرد و اگر قرار است حکومت اسلامی‌ باشد، نگاه خلافتی هم مدنظر قرار گیرد. مشکل دوم زمانی طرح شد که در قانون اساسی ماده‌ای گنجانده شد که رئیس‌جمهوری باید حتماً اهل تشیع باشد. علمای اهل‌سنت به این موضوع هم اعتراض داشتند و گفتند حق آنها نادیده گرفته شده است. سومین مشکل، ساختار قدرت بود. از نگاه اقلیت‌های قومی‌ و مذهبی باید ساختار غیرمتمرکز مدنظر قرار می‌گرفت؛‌ شعاری که چپ‌‌‌‌ها و اقلیت‌های قومی ‌داشتند هم مرتبط با همین ایده بود، ولی این‌هم در فرآیند قانون اساسی مورد قبول قرار نگرفت. در واقع بخش اصلی جامعهٔ فارس‌زبان حاضر نشدند زیر بار این ایده بروند.»

نگاه امنیتی جوابگو نیست
به گفتهٔ این تحلیلگرِ علوم سیاسی، اختلافات‌ها چند دهه پیش در مبانی شکل گرفت و باعث شد در مناطق اهل سنت، نگاه‌ها با حاکمیت متفاوت باشد. او اضافه کرد: «اگر صادقانه با مسئله برخورد کنیم،‌ می‌بینیم که ۱۴۰۰ سال است که دو خط فکری امامت و خلافت پیش آمد و آنها در دو فاز متفاوت پیش رفتند،‌ بهترین مقطع برای نزدیکی این دو خط فکری سال ۱۳۵۷ با دیدگاه امت واحد اسلامی‌ بود. با این‌حال در هفتهٔ وحدت شاهدیم که زمان نماز ظهر اهل تشیع و اهل تسنن هر کدام پیش‌نماز خود را دارند.»
ملازهی با اشاره به اینکه اگر از این دید ایدئولوژیک جدا شویم و از بُعد اقتصادی و سیاسی نگاه کنیم می‌توان راه‌حلی بر اساس منافع ملی یافت،‌ گفت: «برخورد امنیتی در این منطقه به نتیجه نمی‌رسد.» به گفتهٔ این تحلیلگر، جانشین حذف جریان میانه‌رو که ۴۴ سال حاضر بوده در چارچوب نظام، کنشگری کند چیزی نیست که حاکمیت انتظار دارد: «در سیستان‌وبلوچستان جریان به این سمت رفته که یا طیف کنشگر، درون نظام یا بیرون از آن است. دومین گزینه، مواردی مانند جیش‌العدل است و یا جریان‌هایی که با جریان جهادی بین‌المللی در ارتباطند. بنابراین اگر جریان میانه‌رو حذف شود به همان مسیری می‌رویم که کشورهایی مانند عراق و سوریه طی کرده‌اند.»
به گفتهٔ ملازهی، چالش دوم امنیتی است: «نگاه کلی نظام به این استان به‌جای نگاه توسعه‌ای،‌ رویکرد امنیتی است و اداره آن را قرارگاهی می‌بینند. این شیوهٔ عملکرد پاسخ نمی‌دهد. کما اینکه در این ۴۴ سال جواب نداده بلکه در عوض، مشکلات را افزایش داده است. بیشترین اعتبارات به استان اختصاص پیدا می‌کند ولی در مسیرهایی خرج می‌شود که خروجی ندارد و گرفتاری‌های اقتصادی،‌ اشتغال و آموزش را برطرف نمی‌کند. البته به واسطهٔ قرارگرفتن مرز این استان با دو کشور پرمشکل افغانستان و پاکستان، گرچه برخی رفتارها از نظر حکومت توجیه دارد اما اگر همهٔ تخم‌مرغ‌ها را ذیل رویکرد امنیتی بگذارد دچار مشکل می‌شود. در مرزها برجک ساختید که ویرانه شده،‌ کانال زدید که قابل استفاده نیست، مین‌گذاری کردید که بی‌فایده بود، دیوار کشیدید و نگفتید که این مرز نیست و دیوار امنیتی است و دچار مشکل شدید. بنابراین اگر بدون نظارت بخواهید تمام اعتبارات را هزینه کنید، هیچ عایدی برای جامعه نخواهد داشت.»
به گفتهٔ این تحلیلگر، چالش سوم را باید در موضوع جغرافیا و ایدهٔ توسعهٔ مکران دید: «نباید ساحل مکران و چند کیلومتری زمین‌های مرغوب ساحلی را به گونه‌ای دید که می‌توان آنها را تصاحب و بومی‌ها را اخراج کرد و در عوض حتی نگاهی به پس‌کرانهٔ ساحل نداشت. توسعهٔ ساحل به‌تنهایی امکانپذیر نیست و پس‌کرانه اهمیت دارد. می‌گویند پنج تا ۱۰ میلیون نفر جمعیت را به آنجا منتقل کنند. این مسئله از نگاه بلوچ این است که قرار است ما را در اقلیت نگه دارند،‌ شما هم نمی‌توانید به‌سادگی آنها را قانع کنید زیرا در عمل با همین نگاه اتفاقات می‌افتد. وقتی ارتش و سپاه ۱۰ هزار نیرو مستقر می‌کند و زمین به آنها اختصاص می‌دهند، یعنی قرار است مسکن‌سازی شود. علاوه‌بر آن در کوتاه‌مدت نمی‌توانید ۱۰ میلیون نفر را جابه‌جا کنید.»
ملازهی معتقد است در طرح‌های توسعه باید تجدیدنظر اساسی داشته باشیم: «در منطقه امکانات وجود دارد حتی می‌شود در پس‌کرانه کشت صنعتی سودبر داشته باشید، اما نه به این شکل که سرمایه‌گذار از امکانات منطقه استفاده کند و بعد پولش را هم به تهران ببرد، بومی‌ها در منطقه این اجازه را به شما نمی‌دهند. در سیستان است که می‌شود از آفتاب و از باد ۱۲۰ روزه برق تولید کرد و مشکل آب ایران و مناقشه با افغانستان را حل کرد. همین‌طور در چابهار هم امکانات زیادی وجود دارد، می‌توانید تجارت آسیای مرکزی محصور در خشکی را به چابهار انتقال دهید و میلیاردها دلار درآمد داشته باشید اما اگر برای مردم بومی ‌آنجا اتفاقی نیفتد، فایده‌‌ای ندارد. متأسفانه دربارهٔ طلای تفتان شاهدیم که منطقه را بسته‌اند و تخریبش سهم مردم است به‌جای آنکه سهامی از معدن به اهالی بدهند.»

آموزش؛ نیاز توسعه
«محمدباسط دُرّازهی»، نمایندهٔ دوره دهم مجلس شورای اسلامی از حوزهٔ انتخابیه سراوان، سیب‌وسوران و مهرستان با اشاره به اینکه بحث‌کردن دربارهٔ توسعه بدون انسان، آموزش، آب و عدالت معنا ندارد‌، گفت: «متأسفانه شاهدیم که آب سد را برای صنعت انتقال می‌دهند و آب دریا را برای انسان شیرین می‌کنند. ۲۰ درصد سرریز آب استان سیستان‌وبلوچستان از افغانستان به ایران، ۶۵ درصد به پاکستان و ۲۰ درصد به دریاست. ما این آب را دودستی و بدون کنترل، مدیریت، بستن کوچک‌ترین سیل‌بند و بند معمولی خاکی تقدیم می‌کنیم.»
به گفتهٔ او، علاوه‌بر اینکه آب ما هدر می‌رود، بزرگترین خطری که ما را تهدید می‌کند فرسایش خاک است: «تا ۲۰ سال دیگر حداقل قسمت بلوچستان، خاکی برای کشاورزی ندارد و تکه‌های کوهی لم‌یزرع خواهد شد. تأکید من روی آموزش و آبخیزداری است که کم‌هزینه‌اند و با فرهنگ مردم منطقه سازگارند.»
او با اشاره به اینکه توسعه چابهار و بارانداز باید همزمان با جاده‌سازی و… باشد، اضافه کرد: «یک کشتی گندم که برای افغانستان می‌آید، یک هفته جاده قفل است زیرا جاده‌های ما شبیه جاده‌های روستایی است. خیلی از روستاهای ما هنوز راه دسترسی ندارند و مالرو هستند. در این استان ما پتروشیمی‌ می‌زنیم اما وقتی مردم ‌آموزش ندیده‌اند چطور می‌شود از توان آنها برای استخدام و کار در این صنایع استفاده کرد.»
درازهی هم مانند ملازهی معتقد است جامعه،‌ دولت و حاکمیت تنها نوار ساحلی را مدنظر قرار داده و بقیهٔ استان را به فراموشی سپرده‌اند.

توسعه بدون اعتماد و رضایت مردم، شبه‌توسعه است
«محمود حسینی»، استاندار پیشین سیستان‌وبلوچستان با اشاره به اینکه ما در این خطه پیش‌نیازهایی را باید مدنظر قرار دهیم، گفت: «اول اینکه توسعه بدون حضور فعال نیروهای اجتماعی میسر نیست یا ناقص است و نمی‌توان نام آن را توسعه نهاد. نیروهای اجتماعی، روشنفکران و تحصیلکردگان در حال حاضر جمع کثیری را در قالب‌های افراد متخصص در ادارات، علمای دینی، روسای طوایف، نهادهای مدنی و شرکت‌های خصوصی تشکیل می‌دهند. لازم است این نیروهای اجتماعی حول گفتمان توسعه پایدار منسجم شوند و به وحدت نسبی برسند.»
او چنین مقوله‌ای را در سیستان‌وبلوچستان امکان‌پذیر دانست و افزود: «تعداد نشریاتی اعم از هفته‌نامه و روزنامه و… که در دهه ۷۰ و ۸۰ در استان پا گرفت، در مقایسه با بسیاری از استان‌ها وضعش بهتر بود. همین ظرفیت گفت‌وگو، تعامل و طرح مسائل است که باید از آن استفاده کرد، اما متأسفانه قشر تحصیلکرده باوجود تعداد زیاد، انسجام لازم را ندارند و یا به آنها اجازه تشکل‌یابی داده نمی‌شود.»
استاندار پیشین سیستان‌وبلوچستان معتقد است که تمرکز سازمان‌های مردم‌نهاد استان و کشور که به‌شکل داوطلبانه و خیریه همکاری می‌کنند باید روی ارتقای شاخص‌های توسعهٔ انسانی باشد: «ما دربارهٔ سه بحث آموزش، اقتصاد خانوار و سلامت (طول عمر) باید بیشتر کار کنیم و دولت هم باید این موضوع را در اولویت قرار دهد.»
نگرانی‌هایی که دربارهٔ توسعهٔ سواحل مکران و به‌هم‌خوردن ترکیب جمعیتی وجود دارد از نظر حسینی کاملاً بجاست و باید برطرف شود:‌ «البته برخی آمارها مثل مهاجرت پنج میلیون نفر واقعی نیست ولی کسانی که این آمارها را می‌دهند باید تکلیف مردم را روشن کنند. توسعه‌ای که در آن اعتماد و رضایت مردم نباشد توسعه نیست بلکه شبه‌توسعه است. ممکن است فولاد، پتروشیمی و خودرو هم به این استان برود ولی اگر مردم اعتماد نداشته باشند اتفاقات نگران‌کننده‌ای می‌افتد.»
به گفتهٔ استاندار پیشین سیستان‌وبلوچستان لازم است رویکرد تعریف‌شده‌ای از توسعه داشته باشد: «این رویکرد می‌تواند مبتنی بر تلفیقی از رویکرد درون‌زا و برون‌زا از توسعه باشد. اگر تنها روی توسعهٔ برون‌زا تأکید داشته باشیم همان اتفاقاتی را شاهد خواهیم بود که در عسلویه، خوزستان و نخل تقی و… افتاده است. در این راستا ما نیاز به رویکرد درون‌زا داریم، هرچند که تأکید صرف روی توسعهٔ درون‌زا جلوی خلاقیت و ورود متخصصان را می‌گیرد.»

سیستان‌وبلوچستان در قعر جدول شاخص توسعهٔ انسانی
«یارمحمد حسین‌پور»، فعال فرهنگی سیستان‌وبلوچستان هم در این نشست با اشاره به اینکه همهٔ ما تقریباً اجماع‌نظر داریم که توسعه بدون توسعهٔ انسانی امکان‌پذیر نیست، گفت: «۵۴ سال از زمانی که بحث توسعهٔ منابع انسانی مطرح شد می‌گذرد. در این بازهٔ زمانی دنیا دستخوش تغییرات اساسی شده است. سیر تحول تعریف توسعه نشان می‌دهد که مفهوم توسعه به‌سمت مسائل انسان‌گرایانه رفته است. در این زمینه گرچه در سیستان‌وبلوچستان در سنوات گذشته اتفاقات خوبی افتاده و ما تغییراتی را تجربه کرده‌ایم، اما با میانگین کشوری اختلافات جدی داریم.»
به گفتهٔ این فعال فرهنگی، میزان سال‌های تحصیل،‌ امید به زندگی و درآمد خانوار سه شاخص اساسی هستند که در توسعه به آنها استناد می‌شود: «در گزینهٔ اول نه‌تنها در کشور، آخر هستیم بلکه تفاوت معناداری هم با سایر استان‌ها داریم. تنها ۴۰ درصد دانش‌آموزان در این استان توانسته‌اند ۱۲ سال دورهٔ تحصیلی را بگذرانند و ۶۰ درصد بقیه از این گردونه خارج شده‌اند. علاوه بر آن ۱۰ درصد از بازماندگان از تحصیل کشور هم متعلق به استان سیستان‌وبلوچستان هستند. از نظر امید به زندگی، بر اساس آمار ۱۳۹۵ این عدد برای مردان ۷۲.۵ سال و برای زنان ۷۵.۵ سال است که برای مردان هفت سال و برای زنان پنج سال با میانگین کشوری اختلاف داریم.»
حسین‌پور میزان درآمد را در استان سیستان‌وبلوچستان وخیم‌تر دانست و گفت: «بر اساس آمار اعلام‌شده توسط مرکز آمار، درآمد سالانهٔ خانوارهای شهری ۱۶۷ میلیون تومان در سطح کشور بوده که در سیستان‌وبلوچستان به ۱۰۸ میلیون تومان می رسد و ما بعد از استان خراسان‌ شمالی رتبه ماقبل آخر را داریم. همچنین میانگین کشوری این رقم در روستاها ۹۸ میلیون تومان است که در استان ما به ۴۲ میلیون تومان می‌رسد. از این اعداد می‌شود نتیجه گرفت که درآمد خانوارهای شهری سیستان‌وبلوچستان با درآمد روستاییان سایر استان‌ها برابر است.»

منبع: روزنامۀ «پیام ما»- پنجشنبه 25 آبان 1402


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید