امروز :سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت , ۱۴۰۳

اگر آمران و عاملان جمعۀ خونین مجازات می‌شدند…

آنچه در دومین جمعۀ مهرماه 1402 در زاهدان گذشت
اگر آمران و عاملان جمعۀ خونین مجازات می‌شدند…

دومین جمعۀ مهرماه امسال در زاهدان مثل خیلی از جمعه‌های پس از حادثۀ تلخ جمعۀ خونین حاشیه‌ها و نکات قابل تأملی داشت که در این نوشته سعی کرده‌ام به چند مورد از آنها اشاره کنم.

خیلی از شهروندان زاهدانی که حوالی خیابان‌های خیام، مدرس، مدنی، رازی، مهر، آزادگان و بلوار خرمشهر زندگی می‌کنند، صبح دیروز وقتی از خواب بیدار شدند و از پنجرۀ خانه نگاهی به بیرون انداختند، چشم‌شان به مأموران پلیس با لباس‌هایی در رنگ‌های مختلف و خودروها و موتورسیکلت‌های گوناگون افتاد. حتی بعضی‌ها با صدای گفت‌وگوی مأموران از خواب بیدار شدند. برخی از مأموران لباس شخصی و برخی هم لباس محلی به تن داشتند. خیمه نصب شده بود و مأموران زن در خیمه‌ها به چشم می‌خوردند.

نمازگزاران هم مثل امام جمعه‌شان؛ شیخ‌الاسلام مولانا عبدالحمید با این سؤال بزرگ کلنجار می‌رفتند که این هفته چرا این بندگان خدا را فرماندهانشان زابه‌راه کرده‌اند. جمعه 7 مهر به 8 مهر نزدیک بود؛ یعنی سالگرد جمعۀ خونین بود و احتمال اینکه اتفاقی رخ دهد وجود داشت. این هفته چرا آمده‌اند و حلقه را تنگ‌تر هم کرده‌اند؟! این سؤال هنوز هم ذهن نگارنده و احتمالاً ذهن بسیاری از نمازگزاران را به خود مشغول دارد.

در محل نماز جمعه، این هفته هم مثل جمعۀ گذشته جمعیت بیش از حد معمول به نظر می‌آمد. شیخ‌الاسلام مولانا عبدالحمید بدون آنکه صراحتاً دربارۀ حضور پررنگ نیروهای نظامی در اطراف مسجد مکی و مصلا سخنی بگوید، خاطرنشان کرد: «توسل به زور هرگز جواب نمی‌دهد؛ تنها چیزی که می‌تواند جواب بدهد مردم‌داری و گفتمان و نشستن با مردم و شنیدن حرف‌ مردم است.» ایشان همچنین به حادثه‌ای که در متروی تهران برای یک دختر دانش‌آموز پیش آمده اشاره کرد و از مسئولان خواست این موضوع را «دقیق و بی‌طرفانه بررسی کنند».

سخن آخر امام‌جمعۀ اهل‌سنت زاهدان خطاب به نمازگزاران حاضر بود که مثل همیشه با لحنی پدرانه از آنان خواست «با آرامش» صحن مصلا را ترک کنند و «با ذکر و یاد خدا» راهی خانه‌هایشان شوند.

نمازگزاران هم مثل همیشه به توصیۀ امام جمعه‌شان توجه کردند و با آرامش صحن مصلا را ترک کردند. آنها با خونسردی از کنار نیروهای نظامی حاضر گذشتند و به خانه‌هایشان رفتند.

مردم با این کارِ خود پیام‌های زیادی دادند که به گمانم یکی از آن پیام‌ها را چنین می‌شود با کلمات بیان کرد: «با تمام وجود به سخنان امام‌جمعه‌مان توجه می‌کنیم. از ایشان نه یک گام جلو و نه یک گام عقبیم و این یعنی مبارزۀ مدنیِ خشونت‌پرهیز با هدف رسیدن به حق و حقوق خودمان و دفاع از خون‌هایی که جمعه 8 مهر 1401 مظلومانه به زمین ریختند. این مبارزه تا ایفای حقوق‌مان ادامه دارد.»

پس از نماز وقتی مردم راهی خانه‌هایشان شدند و همه‌جا خلوت شود، نیروهای نظامی در جاهای مشخصی با نظم بیشتری جمع شدند. حالت قابل‌ترحمی داشتند. مشخص بود که منتظر اعلام پایان مأموریت‌شان هستند. حال آنها برای خیلی از نمازگزاران خاطرات دوران مدرسه را زنده می‌کرد؛ زمانی که دانش‌آموز بودند و همیشه در لحظات پایانی با تمام وجود منتظر شنیدن زنگ خانه می‌ماندند. مردم انگار می‌خواستند با شتاب خودشان نشان دهند که دل‌شان می‌خواهد نیروهای نظامی حاضر بیش از این منتظر پایان مأموریت خود نمانند، اما مأموران تا یک ساعت پس از پایان مراسم نماز جمعه منتظر ماندند. حدود ساعت 14 بالاخره خبر خوش پایان مأموریت از راه رسید و آنها خیلی سریع خودروها و موتورسیکلت‌هایشان را روشن کردند و بی‌معطلی راهی پادگان‌ها شدند.

باید گفت عاملان و آمران حادثۀ جمعۀ خونین زاهدان آن روز تنها به نمازگزاران اهل‌سنت ظلم و اجحاف نکردند. ظلم و ستم آنها به این مأموران پلیس و نیروهای نظامی که بیش از یک سال است جمعه‌هایشان نه‌تنها تعطیل نیست که حساس‌تر از روزهای عادی هفته است، نیز مشهود و ملموس است. اگر مقصران آن حادثۀ خونین مجازات می‌شدند بدون شک شاهد این‌همه ماجرا نبودیم.


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید