در دو روز متوالی دو نشست و اجتماع برگزار شد؛ یکی روز پنجشنبه (9 شهریور 1402) در سالن اجلاس سران تهران با حضور رئیسجمهور و با عنوان «نشست بزرگ علما و نخبگان اهلسنت»، و دیگری روز جمعه (10 شهریور 1402) و با حضور گسترده مردم و سخنرانی مولانا عبدالحمید. یک نشست سیاسی و دیگری مذهبی و آگاه به مسائل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، یکی پر زرقوبرق و با هزینۀ فراوان، و دیگری ساده و بیآلایش و بدون هزینه. در یکی رئیسجمهور سخنرانی میکند و مخاطبش تعدادی بهاصطلاح نخبه و عالم اهلسنت، و در دیگری مولانا عبدالحمید سخنرانی میکند و مخاطبش نمازگزاران مصلای جمعه خونین زاهدان، ملت ایران و دولتمردان.
این دو اجتماع یک وجه مشترک دارند و آن این است که هر دو بیشتر پیرامون مسائل و مشکلات و مطالبات اهلسنت ایران هستند، اما در این دو نشست تفاوت دیدگاهها زیاد است؛ گویی تهران از مشکلات و مطالبات اهلسنت یا بیخبر است، یا اینکه ارادهای برای شنیدن و حل این مشکلات و مطالبات وجود ندارد.
در نشست تهران پیش از سخنان رئیسجمهور، ۹ تن از علما و نخبگان اهلسنت به نمایندگی از مردم اهلسنت نقاط مختلف کشور به بیان دیدگاهها، مسائل و مطالبات خود پرداختند که متاسفانه از سخنان این عزیزان خبر زیادی منتشر نشده و نمیتوان درباره آن قضاوت درستی کرد.
رئیسجمهور در این نشست ابتدا از اتحاد و انسجام امت اسلامی و حرکت دولت و ملت و علمای شیعه و سنی در جهت تامین منافع و عزت ملی سخن گفت و گذری هم بر آمار و ارقام مرتبط با اهلسنت داشت؛ ۱۵۰۰۰ شهید اهلسنت، ۱۷۰۰۰ مسجد اهلسنت، ۱۲۰۰۰ امام جمعه اهلسنت، صدها مرکز دینی اهلسنت، و در نهایت ۱۷۰۰ مدیر اهلسنت در دستگاههای اجرایی و…
مولانا عبدالحمید هم در روز جمعه به مهمترین مطالبۀ اهلسنت و جامعه؛ یعنی «عدالت و برابری» اشاره کرد و سپس از کمبود آزادی مذهبی برای اهلسنت، عدم رعایت شایستهسالاری در کشور، خالیبودن جای اهلسنت در نیروهای مسلح، نبود حتی یک وزیر اهلسنت بعد از انقلاب، نبود عدالت در استخدامها، عدم حضور اهلسنت در شورای تامین استان، نبود مسجد اهلسنت در تهران و دیگر کلانشهرها، نگرانی از دولتیشدن دین و مذهب، پذیرفتن نظارت بر مدارس دینی و نپذیرفتن مدیریت دولتی بر مدارس دینی، امنیتیشدن مساجد و نمازخانهها، عملنکردن دولت سیزدهم به وعدههایش در مورد اهلسنت، رعایت حقوق تمام اقوام و ادیان و مذاهب ایرانی، بهرهگیری از تدبیر بهجای خشونت در مورد زنان و حجاب، عدم ایجاد مزاحمت برای عبادت ادیان و مذاهب، تاکید بر برادری شیعه و سنی و پرهیز از مسائل اختلافی، وجود سیاستها و قوانین نانوشته در مورد اهلسنت، و… سخن گفت.
شاید دولت سیزدهم بهعنوان نماد جناح اصولگرا که برای اولینبار بعد از انقلاب چنین نشستی را تشکیل داده است، شناخت درستی از مطالبات اهلسنت و حتی نخبگان و علمای اهلسنت ندارد، یا اینکه میخواهد با جلسات اینچنینی به زعم خود ضمن تضعیف جایگاه علمای و نخبگان واقعی اهلسنت، بر مطالبات اهلسنت سرپوش بگذارد و همچنان نسبت به آنها بیتوجه باشد.
اگر ارادهای برای توجه به مطالبات و مشکلات اهلسنت وجود میداشت حداقل از بزرگترین و تاثیرگذارترین عالم اهلسنت ایران که در آخرین انتخابات ریاستجمهوری علیرغم انتقادات مردم و جریانات سیاسی اصلاحطلب با جناح اصولگرا همراه شد تا آنان را هم بیازماید و از آقای رئیسی حمایت کرد، برای حضور در این نشست دعوت میشد تا هم وزن نشست تهران سنگینتر شود و هم از مشکلاتی که برای اهلسنت در دولت سیزدهم تشدید گردید و بیشتر شد، اندکی کاسته میشد.
با بررسی این دو دیدگاه و تفاوت نگاهها به مسائل و مشکلات و مطالبات اهلسنت از تهران تا زاهدان، نمیتوان امید زیادی به آینده داشت، زیرا تهران هم درک درستی از نخبگان و علمای واقعی اهلسنت ندارد و شاید هم بر اساس همان «سیاستهای نانوشته»- به گفته مولانا عبدالحمید- تصمیمگیرندگان واقعی نهایی در مورد اهلسنت خارج از دولتها و جناحهای سیاسی و دارای قدرت بیشتر از دولتها هستند و دولتها نمیتوانند کار زیادی انجام دهند و فقط اقدام به برگزاری نشستهای فرمایشی و بیتاثیر میکنند.
مردم ایران و جامعه اهلسنت حتما این دو اجتماع و نشست و دو دیدگاه و تفاوتهای آنها را از طریق رسانهها پیگیری و قضاوت خواهند نمود، ولی تا تهران دیدگاه خود را نسبت به اقوام و مذاهب ایرانی در عمل، نه شعار، تغییر ندهد، باید نگران بود؛ نگران وحدت ملی و وحدت اسلامی، نگران بروز تنش و اختلاف داخلی و نگران اینکه امید زیادی به نزدیکشدن دو دیدگاه تهران و زاهدان حداقل در دولت سیزدهم نیست.
دیدگاههای کاربران