همانطورکه نزد بعضی جمع بین معنویت و عقلانیت غیرممکن است، همچنین جمع بین مطالبات ملی و فرامذهبی و فراقومی با مطالبات مذهبی و قومی ناممکن مینماید، اما اسلام این ظرفیت را دارد که همه را با فرق مراتب در کنار هم جمع کند و در خود جای دهد.
مولانا عبدالحمید نیز تمام این خواستهها را در خود جمع کرده و از هیچکدام غافل نمانده و نمیماند. البته هر کدام در جای خود و در شرایط مناسبش. ایشان در درجۀ اول یک انسانِ مسلمانِ ایرانی است، بعد سُنّی و سپس بلوچ.
جایگاهی که مولانا عبدالحمید کسب کرده نتیجۀ سالها زحمت و خدمت برای مردم و ملت و تعامل درست با رخدادهای اجتماعی است و این جایگاه- به اذن الله تعالی- تا آخر برایش محفوظ خواهد ماند و یکشبه فرو نخواهد ریخت.
شیخالاسلام جدید نشده و رویکرد جدیدی نیز در پیش نگرفته است، بلکه پیش از این، همین رویکرد و بهتر بگوییم همین ظرفیت بالا را داشته است، اما گاهی شرایط موجب میشود که زوایای پنهان یک شخصیت آشکارتر شوند. ایشان ادامهدهندۀ راه مولانا عبدالعزیز رحمهالله (مؤسس و بانی مسجد مکی و دارالعلوم زاهدان) است. مولانا عبدالعزیز در زمان خودش فراقومی و فرامذهبی عمل میکرد و تا جایی که در توانش بود برای رفع مشکلات تمام شهروندان ایرانی اعم از شیعه و سنی و سیک و غیره میکوشید. مولانا عبدالحمید برای خودش نیز از همان آغاز چنین خطمشی و رویکردی را برگزیده بود.
به نظر بنده نکتهای که از نگاه تحلیلگران پنهان مانده و در محاسباتشان نمیگنجد، این است که مولانا عبدالحمید در عینحال که یک عالم فقیه و رجل سیاسی است، یک دعوتگر نیز است و نگاهی داعیانه دارد و میکوشد تا حد امکان کسی را از دین و اهل دین فراری ندهد. لذا قاعدۀ «الأهمّ فالأهمّ» را همیشه مدنظر داشته و دارد و باوجود اینکه خودش به جزئیترین مسألهٔ دینی پایبند است، اما نسبت به دیگرانی که پایبند به دین نباشند یا هر ضعفی داشته باشند، سختگیری نمیکند و مهربانیاش را از هیچکس و هیچ طیفی دریغ نمیدارد، به این نیت که کسی از دین و اهل دین نهراسد و همه با اهل دین مأنوس شوند و نزدیک بیایند تا فرصت گفتوگو و درک یکدیگر فراهم آید.
دیدگاههای کاربران