امروز :شنبه, ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۳

نگاهی به تحولات جاری افغانستان

نگاهی به تحولات جاری افغانستان

این روزها در شرایط خاصی به‌سر می‌بریم. تحولاتی که در کشور خودمان ایران و در جهان پیرامون ما رخ داده و رخ می‌دهد، نیازمند آگاهی بیشتر و تجزیه و تحلیل دقیق، واقع‌گرایانه و منصفانه است.
مهم‌ترین رویدادهایی که در ماه‌ها و روزهای اخیر ذهن ما را با خود درگیر کرده، یکی انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴٠٠ و چگونگی شکل‌گیری دولت سیزدهم و پیش‌زمینه‌ها و چشم‌انداز موجود و آینده آن در کشور خودمان است، و دیگری اتفاقات کشور همسایه‌مان افغانستان. برای تحلیل و درک بهتر از هر دو مورد، نیازمند حوصله و تضارب آرا و دیدگاه‌ها، در فضاهای مناسبی هستیم.
از بحث انتخابات و دولت سیزدهم اگر فعلاً بگذریم و به بحث داغ این روزها که با تحولات جاری افغانستان مرتبط است بپردازیم، به‌نظرم برای تحلیل بهتر این اتفاق بزرگ، نیاز باشد که اجازه دهیم صداها و دیدگاه‌های مختلف را در این زمینه بشنویم و از آنها اطلاع یابیم و از آنچه در خود افغانستان رخ داده و رخ می‌دهد نیز اطلاعات بیشتری کسب کنیم.
در افغانستان حداقل طی چهل سال گذشته اتفاقاتی افتاده که بر زندگی مردم کشورهای همسایه ازجمله ایران تأثیر گذاشته و در آینده هم تأثیر خواهد گذاشت. بر این اساس برای ما هم مهم است که چه افراد و جریان‌هایی، با چه رویکرد فکری و سیاسی‌ای در این کشور قدرت را به دست می‌گیرند.
برای فهم بهتر اتفاقات جاری افغانستان، نیاز است کمی به عقب برگردیم.
نکته اول اینکه، پس از تجربه موفق جهاد افغانستان و شکست و خروج ارتش اتحاد جماهیر شوروی در دهه شصت قرن جاری هجری شمسی، مجاهدان افغان در اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد، در عرصه دولت‌سازی و اداره افغانستان توفیق چندانی به دست نیاوردند و جنگ قدرت بین احزاب و گروههای مختلف سیاسی و جهادی، ثمره‌ای جز شروع جنگ داخلی، و گسترش هرج و مرج، ناامنی و فساد نداشت.
ظهور و قدرت‌گیری جنبش طالبان در چنین بستری و با قیام گروهی از علما و طلاب در جنوب افغانستان، جهت مبارزه با فساد و ناامنی صورت گرفت و سپس ابعاد گسترده‌تری پیدا کرد و به داعیه تشکیل حکومت در کابل توسط این جریان منجر شد.
در این وضعیت در کشور افغانستان فضای دوقطبی‌ای شکل گرفت که در دو سوی آن، مردان مبارز دوران جهاد با شوروی قرار داشتند. یک قطب (احزاب و گروههای موسوم به جبهه شمال) وقتی احساس کردند قدرت‌شان را دارند از دست می‌دهند، از سر اضطرار خودشان را به دامن برخی دولت‌های منطقه و قدرت‌های جهانی انداختند و اینگونه بار دیگر افغانستان عرصه دخالت برخی دولت‌ها و قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی شد.
تجربه دولت طالبان در دهه هفتاد پس از پنج سال حکومت، با حمله آمریکا و متحدینش به پایان رسید و آنان وارد نبرد چریکی با نیروهای این دولت‌ها در خاک افغانستان شدند.
با توجه به چنان پیشینه و تحلیلی، و البته با در نظر گرفتن بیست سال مبارزه با آمریکا و متحدینش توسط طالبان و اعتراف آمریکا به شکست سیاست‌ها و اقداماتش در این کشور و تندادن به پیمان صلح دوحه و تقویت اعتبار سیاسی و دیپلماتیک طالبان در جهان، دور از ذهن نبود که در آینده‌ای نهچندان دور، طالبان بخشی از قدرت و یا تمام قدرت را در افغانستان به دست خواهند گرفت. تحولات روزهای اخیر در این کشور، به‌قدری سریع اتفاق افتاد که همه و ازجمله خود طالبان را هم غافلگیر کرد.
با توجه به اینکه هنوز ساختار دولت آینده چندان مشخص نیست و قرار است در گفت‌وگوهای بین‌الأفغانی و با توجه به ملاحظات داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی تعیین شود، برای تحلیل بهتر باید تا مشخصشدن ساختار دولت و حاکمیت آینده این کشور صبر کرد.
اما آنچه در مواضع رسمی طالبان تا اینجا مطرح شده، آنها تلاش دارند هم به مردم افغانستان و هم به کشورهای همسایه و جهان اطمینان دهند که تهدیدی از طرف دولت آینده افغانستان متوجه هیچ کشور و ملتی نخواهد شد و آنان تلاش خواهند کرد روابط حسنه‌ای را با همه برقرار کنند.
ذهنیتی که در بخشی از نخبگان و تحلیلگران از طالبان وجود دارد، بیشتر بر سابقه و عملکرد آنان در دهه هفتاد تکیه دارد. دوره‌ای که آنها ضعف‌های بسیاری داشتند و شناخت‌شان از بسیاری از واقعیت‌های خود افغانستان و جهان بسیار کم بود و اشتباهاتی را مرتکب شدند که می‌شد از آنها اجتناب کرد.
به هر حال آن دوره با پنج سال حکومت گذشت و افغانستان بیست سال دوره جدیدی را زیر سایه اشغال و جنگ و حکومت تحت‌الحمایه غرب تجربه کرد. طالبان در این دو دهه ضمن مبارزه مسلحانه با آمریکا و متحدین و دولت تحت‌الحمایه‌اش، به تجدیدنظر در برخی رفتارهای گذشته خود پرداخته‌اند. اولین نکته اینکه سعی کردند که از اقوام مختلف افغانستان، هوادار و نیرو جذب کنند و در مناطق روستایی به ایجاد امنیت و اجرای قوانین مورد قبول خود و مردم هر منطقه بپردازند.
در بعد خارجی، برای ایجاد مشروعیت تلاش کردند و با برخی دولت‌های همسایه ارتباطات پنهانی و آشکاری برقرار نمودند. تأسیس دفتر سیاسی در دوحه قطر به آنها فرصت داد تا دیپلماسی و روابط خارجی را بیشتر جدی بگیرند و برای گسترش آن تلاش کنند.
در بعد رسانه‌ای و اطلاع‌رسانی هم فعالیت‌های گسترده‌ای کردند. از این طریق هم به تقویت روحیه نیروهای نظامی و هوادار خود پرداختند و هم مواضع خود را برای دیگران تبیین کردند.
در کنار ارتباطات سیاسی، به ارتباطات فکری و فرهنگی نیز تا حدودی توجه کردند و از شخصیت‌های مختلف نظر گرفتند و در برخی مواضع و دیدگاه‌های پیشین خود تجدیدنظر کردند.
خلاصه اینکه ما امروز با جریان نوطالبان مواجه هستیم و طی چند روز اخیر که نیروهای آنها شهرهای بزرگ افغانستان را به کنترل خود درآوردند و سرانجام به کابل وارد شدند، چهره متفاوتی را از خود به نمایش گذاشتند که نیاز است تحلیل‌ها با توجه به این چهره جدید از آنها صورت گیرد.


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید