سربازِ مُمِدِّ حیات و مُفَرِّح ذات
سنیآنلاین| وقتی کرونا دلتا به زاهدان آمد، مثل بمب ساعتی منفجر شد و به ریههای شهروندان چنگ انداخت و آنها را درگیر کرد و فعالیتشان را کُند کرد. نفسهای بیماران بهشماره افتاده بود و چشمهایشان از حدقه بیرون زده بود. آنان مرگ را بالای سرخود میدیدند. در آن روزها سیل عظیم مرگ در شهر زاهدان در راه بود. جنازهها پشتسر هم راهی بهشت محمد و آرامستانهای اطراف شهر بودند. شهر زاهدان آرایش بحرانی به خود گرفته بود. کمبود کپسولِ اکسیژن، کمبود نیروی درمان و افزایش هزینههای دارو به وخامت اوضاع افزوده بود. وضعیت موجود دلِ مردی را به درد میآورَد. هاتف غیبی او را صدا میزند: ای که دستت میرسد کاری بکن. او تصمیم میگیرد با تأمین و ارائۀ کپسولهای اکسیژن به بیماران کرونایی، آنان را به زندگی امیدوار کند. پایگاه اطلاعرسانی «سنیآنلاین» با مولوی عبدالقادر گرگیج؛ مدرس دارالعلوم زاهدان و فعال اجتماعی در زمینۀ شیوۀ فعالیت و تهیۀ کپسولهای اکسیژن برای بیماران کرونایی در شرایط فوق بحرانی شهر زاهدان گفتوگو کرده است، ماحصل این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
حملۀ سخت کرونا دلتا به زاهدان
مولوی عبدالقادر در گفتوگو «سنیآنلاین» با اشاره به روزهای فوق بحرانی شهر زاهدان اظهار داشت: تقریباً یک ماه پیش بزرگترین حملۀ پیک جدید کرونا دلتا در شهر زاهدان اتفاق افتاد. احساس کردم حملۀ سختی بر شهر زاهدان شده است، یا بهتر است بگویم زلزلهای با ریشتری بالا شهر زاهدان را به لرزه درآورده بود و تعداد زیادی کشته و مجروح بهجا گذاشته بود. اگر روزانه 30 جنازه به آرامستان بهشت محمدِ شهر زاهدان راهی میشد، حداقل 10 جنازه در قبرستانهای حاشیۀ شهر دفن میشدند.
بحران کمبود کپسوِل اکسیژن
وی در ادامه به بحران کمبود کپسوِل اکسیژن در روزهای کرونایی اشاره کرد و گفت: تعدادی از اساتید دارالعلوم زاهدان مبتلا به کرونا بودند. در یکی از گروههای واتساپی اساتید دارالعلوم بحث کمبود کپسولِ اکسیژن داغ بود، بدون اینکه هیچ کپسولی در اختیار داشته باشم، شمارۀ تماسم را در آن گروه به اشتراک گذاشتم و نوشتم: هرکسی به کپسولِ اکسیژن نیاز دارد با بنده تماس بگیرد، از هر جا شده برایش کپسول تهیه میکنم. شمارۀ تماسم در سطح شهر پخش شد.
مدرس دارالعلوم زاهدان به شیوۀ فعالیت و تهیۀ کپسولهای اکسیژن اشاره کرد و اظهار داشت: روزی بدجور اعصابم بههم ریخت. درخواست کپسول زیاد بود و هیچ کپسولی در دستم نبود. همان روز برای شهردار زاهدان پیام صوتی فرستادم که اگر در اختیار بنده کپسولِ اکسیژن گذاشته نشود، به استانداری و فرمانداری مراجعه میکنم و همانجا پیراهنم را پاره میکنم. پیام صوتیام در سطح گستردهای منتشر شد. از استان تهران یکی از مؤسسات خیریه بهواسطۀ خیّری 10 کپسول برایم فرستادند و در همان روزها 20 کپسول از جای دیگری به دستم رسید. سریع آنها را میان بیماران توزیع کردم. چند روز بعد از طرف مؤسسۀ خیریۀ محسنین با بنده تماس گرفته شد و قول همکاری داده شد. آنها هم خیلی زود به وعدهشان عمل کردند و یک وانت کپسولِ اکسیژن در اختیارم گذاشتند.
ماجرای کپسولهای هوای صافکاریها
این فعال اجتماعی در ادامه به ماجرای استفاده از کپسولهای هوای صافکاریها بهعنوان کپسولِ اکسیژن پرداخت و گفت: روزی یکی از فعالان اجتماعی با بنده تماس گرفت و آدرس داد تا چند کپسول اکسیژن ازآنجا تحویل بگیرم. به محل آدرس رفتم. مغازه صافکاری بود. خودم را به استا صافکار معرفی کردم. او به دو کپسولِ داخل مغازهاش اشاره کرد و گفت آنها را بردار و ببر. با تعجب پرسیدم: مگر اینها هم کار کپسولِ اکسیژن را انجام میدهند. به نشانه تأیید سرش را تکان داد و گفت: بله. در همان روز دو بیمار تماس گرفتند و هردو کپسول را در اختیارشان گذاشتم. بعدازآن در میان صافکاریها هم فراخوان دادم که خوشبختانه پنج کپسول از طرف آنها بهدستم رسید.
همکاری فروشگاهها و خیرین در تهیه و شارژ کپسولهای اکسیژن
ایشان به همکاری فروشگاههای کپسولهای اکسیژن اشاره کرد و گفت: تعداد بیماران زیاد بود و بهاندازه تقاضا کپسول در اختیار نداشتیم. مطلع شدیم بعضی از فروشگاهها کپسولهای اکسیژن را شبی 100 هزار تومان اجاره میدهند و 6 میلیون پول پیش میگیرند و اصلاً چک قبول نمیکنند و اجارهبهای دستگاه اکسیژنساز شبی 150 تومان و با 10 میلیون پول پیش بود. برای بیماران کرونایی پرداخت چنین هزینههایی سنگین بود. با بعضی از مسئولین فروشگاهها حرف زدم.
آنان قبول کردند بدون پول پیش، کپسولها را با شبی 50 هزار تومان در اختیار بیماران قرار بدهند و شرط گذاشتند که بنده مسئول برگرداندن کپسولها باشم. بنده هم شرطشان را پذیرفتم.
این فعال اجتماعی در ادامه به هزینه و تأمین شارژ کپسولها اشاره کرد و اظهار داشت: هزینۀ شارژ هر کپسول 40 کیلویی 90 هزار تومان بود و هزینه 10 کیلویی 40 هزار تومان بود. ما کپسولهای اکسیژن را بدون محدودیت در اختیار بیماران میگذاشتیم. یکی از بیماران کرونایی در یک شبانهروز هشت کپسول اکسیژن استفاده کرده بود. برای بیشتر مردم هزینۀ شارژ سنگین و توانفرسا بود. بعضی از خیرین را برای کمک به بیماران کرونایی تشویق کردم، آنها مقداری وجه نقد در اختیار بنده گذاشتند. با آن پول هزینۀ شارژ کپسولهای اکسیژن را پرداخت میکردم.
عدم همکاری نهادهای دولتی در تهیۀ کپسولِ اکسیژن
مولوی گرگیج به عدم همکاری نهادهای دولتی در تهیۀ کپسولِ اکسیژن اشاره کرد و گفت: وضعیت بیمارستانها حاد و بحرانی بود. شرایط اجازه نمیداد برای گرفتن کپسول به آنجا مراجعه کنیم. بعضی ارگانها قول همکاری داده بودند اما متأسفانه روی قولشان نماندند. آزمایشگاهها کپسولهای زیادی خریداری کردند، اما هیچ کپسولی در اختیار ما نگذاشتند. فقط یک کپسول از آزمایشگاه رزمجومقدم گرفتم و از آقای طباطبایی که به مردم شهر خدمترسانی میکرد، برای بیماری یک کپسول گرفتم.
نقش پررنگ علما، مؤسسات خیریه و فعالان اجتماعی
مولوی عبدالقادر به فعالیت و تأثیر مؤسسات و خیران و فعالان اجتماعی در رسیدگی به مشکلات و ایجاد آرامش روحی در مردم اشاره کرد و گفت: مؤسسۀ خیریۀ محسنین، مؤسسۀ خیریۀ سیدالمرسلین و مؤسسۀ خیریۀ رحمت و مؤسسههای برادران اهل تشیع شهر زاهدان و دیگر مؤسسات بیرون از استان و خیران فعالیتهای خوب و چشمگیری را ارائه دادند. آنها در روزهای اوج کرونا دلتا بهصورت خودجوش سبدهای غذایی میان بیماران و نیازمندان تقسیم میکردند و دارو و دوایشان را تهیه میکردند و در اختیارشان میگذاشتند. بهوسیله مؤسسۀ خیریۀ سیدالمرسیلین در اختیار ما دو دستگاه اکسیژنساز هم گذاشته شد.
وی اضافه کرد: وقتی بیماران احساس میکردند علما، مردم، امامان مساجد، فعالان اجتماعی، دارالعلوم زاهدان و مؤسسات خیریه در کنارشان هستند و از آنان حمایت و پشتیبانی میکنند و کپسول اکسیژن و دارو بهصورت رایگان دریافت میکنند، به آرامش روحی و روانی نسبی میرسیدند و فشار عصبی ناشی از کمبود کپسول اکسیژن و دارو از آنها دور میشد و روزنه امید به زندگی در مقابل چشمانشان باز میشد و برای زندهماندن امیدوار میشدند.
مدرس دارالعلوم زاهدان به اعتماد مردم به خدماترسانی علما اشاره کرد و اظهار داشت: عموم مردم در خدماترسانی به بیماران کرونایی به علما بیشتر اعتماد میکردند، آنان انگار سنگ صبوری پیدا کرده باشند بسیاری از بیماریهای خود و مریضشان را برای آنان میگفتند و برای درمان راهکار میخواستند. وقتی برادران اهل تشیع میدیدند یک عالم و مولوی به آنان رسیدگی میکند، خوشحال میشدند و اعلام رضایت میکردند.
خدمت خالصانه
وی به خدماترسانی تماموقتش به بیماران کرونایی اشاره کرد و گفت: در روزهای فوق بحرانی شهر زاهدان بنده با مشورت پزشکان بر بالین بیماران حاضر میشدم و آنها را معاینه میکردم و با آنها همصحبت میشدم. در این مدت گوشیام دائم در کنارم بود و در هرلحظه از شبانهروز هر کس تماس میگرفت جواب میدادم و در حد توان به مشکلش رسیدگی میکردم. گاهی اتفاق میافتاد مشغول نماز میبودم یا وضو میگرفتم، زنگ گوشیام به صدا درمیآمد سریع بعد از فارغشدن، با او فرد تماس میگرفتم و به کارش رسیدگی میکردم. روزی بهخاطر خستگی و کمبود خواب به دلم آمد که مبتلا به ویروس کرونا شدهام. برای اینکه از وضعیتم مطمئن شوم، رفتم تست کرونا دادم. الحمدالله به فضل الهی و برکت خدماترسانی به بیماران کرونایی تستم منفی بود.
صحنههای غمانگیز در دوران فعالیت و رسیدگی به بیماران کرونایی
مولوی عبدالقادر به بیان بعضی از صحنههای غمانگیز دوران فعالیتش پرداخت و اظهار داشت: روزی فردی ساعت 4:30 بامداد با من تماس گرفت، گوشیاش را جواب دادم. ناراحت و پریشان بود و با استرس و اضطراب میگفت: مولوی به داد ما برسید. گفتم صبر کنید. نماز صبح را ادا کردم. او دوباره تماس گرفت. سریع خودم را به او رساندم. هیچ کپسولی در دستم نبود. با او همراه شدم و به خانهشان رفتم و اندکی با او حرف زدم و آراماش کردم. بیمارشان دختری 23 ساله بود. نزدیکیهای ساعت 8 صبح کپسولی گیر آمد آن را در اختیار بیمارش گذاشتم.
وی اضافه کرد: روزی شخصی با من تماس گرفت و گریه کرد و کپسول اکسیژن خواست. هیچ کپسولی در اختیار نداشتم. او به چند ارگان مراجعه کرده بود، اما دستش بهجایی بند نشده بود. خودم با همان ارگانهایی که قول همکاری داده بودند تماس گرفتم. در جواب به من گفتند: برای دریافت کپسول اکسیژن باید روند اداری طی شود. وقتی شرایطش را شنیدم بیخیالش شدم و با خود گفتم: اگر فردی برای بیمار بدحال خودش به این ارگانها مراجعه کند و روند اداری را طی کند قطعاً قبل از رسیدن به کپسول، بیمارش وفات میکند. چنین اتفاقهایی هم افتاده بود. طرف نتوانسته بود برای بیمارش کپسول آماده کند و در نتیجه بیمارش وفات کرده بود.
مولوی گرگیج در ادامه افزود: یک شب فردی ساعت 12 با من تماس گرفت. گریه کرد و ضجه زد و گفت: نفس مادرم بهسختی بالا میآید، شدیداً به کپسولِ اکسیژن نیاز دارد، لطفاً به دادم برسید. همان لحظه با رئیس بیمارستان علیاصغر تماس گرفتم، ایشان یک کپسولِ اکسیژن در اختیارم گذاشت. از خوشحالی بال درآورده بودم. سریع آن را در اختیار بیماری گذاشتم که اصلاً نسبتبه او شناختی نداشتم.
خدماترسانی بدون توجه به قومیت و مذهب
مولوی عبدالقادر گرگیج با بیان اینکه «بههیچوجه در خدماترسانی به بیماران کرونایی به قومیت و مذهب توجه نشده است» اظهار داشت: هر کس به ما زنگ میزد و تقاضای کمک میکرد اصلاً نمیپرسیدیم که اهل کجاست و چه مذهب و زبانی دارد، چون این چیزها برای ما مطرح نبود. در لیست خدماترسانی ما اسامی چند تن از برادران سیستانی است. ما با افتخار بر بالینشان حاضر میشدیم و به آنان خدماترسانی میکردیم.
وی خدمت به خلق را بهترین عبادت عنوان کرد و اظهار داشت: همینکه آدم در کنار بیمار و دردمند مینشیند و به دردلهایش گوش میدهد، لذت خاص و ویژهای دارد که هیچچیزی در دنیا با آن برابری نمیکند. آدم هنگام مشکلات و سختی هر چه در توان دارد به همنوع خود کمک کند و از او دریغ نکند. گاهی برود کنار دردمندان حاضر شود و با آنها گریه کند. بهنظرم هر کسی که توان انجام کاری داشته باشد و در آن کوتاهی یا سهلانگاری کند، بهقول سعدی علیهالرحمه «نشاید که نامش نهند آدمی».
مدرس دارالعلوم زاهدان در پایان، تمام خدماترسانی به بیماران کرونایی شهر زاهدان را مدیون علمای دلسوز و فعالان اجتماعی و خیران عنوان کرد و خاطرنشان ساخت: بنده همۀ این خدمات را مدیون راهنماییها، توصیهها و رهنمودهای حضرت شیخالاسلام مولانا عبدالحمید و مولانا عبدالغنی بدری و همکاری مولوی محمد ذاکریفر و همسرش و حافظ عیدمحمد کبدانی و دیگر فعالان اجتماعی میدانم. الله تعالی به همه جزای خیر عنایت فرماید.
دیدگاههای کاربران