کمکم هوا آغشته به نمنم معطر رمضان میشود و نرمنرمک بوی ماه رمضان میآید. رمضان، ماه مهمانی خدا و موسم عبادت و بهار قرآن است، ماه مواسات و همدردی با همنوعان است، رمضان، ماه تجارت و کسب درآمد معنویت است. در این ماه، نوافل بهاندازۀ فرض ارزش و بها پیدا میکند و فرایض رتبهشان 70 درجه بالاتر میرود. رمضان، ماه دعا و نیایش و بندگی و کرنش است. انسانها با پروردگارشان آشتی میکنند، فاصلهها و شکافهایی که شیطان و نفس اماره بین او و پروردگارش ایجاد کردهاند، کم میشود. روزهدار دلش پاک و بدون کینه میشود. شیفتگان راه بهشت با اقامه نماز شب و تهجد، شبها را زنده نگه میدارند و آهستهآهسته به پروردگارشان نزدیک میشوند. رمضان ماه سخاوت و بخشش است. شوق بهشت و دیدار الهی در دلها زنده میشود. رمضان بهار قرآن است و قرآن شفای امراض روحی و روانی است. در این ماه میمون و خجسته بسیاری از بیماریهای ظاهری و باطنی مداوا میشوند. ماه مبارک رمضان ماه اوج دیالوگ و گفتوگوی بنده و معبود است؛ هرگاه بنده، قرآن بهدست میگیرد و بنا میکند به تلاوتش، پروردگارش با او همکلام میشود و هرگاه قامت بندگی میبندد، او با خدایش نجوا میکند، و چون از عبادت فارغ میشود و دست به دعا میشود و از ته دل نیازهای خود را از خدایش میطلبد، پروردگارش همۀ خواستههایش را اجابت میکند. شیفتگان الهی هر کدام با شیوهای برای این ضیافت و مهمانی پروردگارشان آماده میشوند و به استقبالش میروند و از لحظهلحظه بودن در کنار آن استفادۀ معنوی میبرند.
محمد 23 ساله دستفروشی میکند. او دربارۀ استقبال جوانان بازاری از ماه رمضان میگوید: هرسال چند روز قبل از رسیدن ماه مبارک رمضان جوانان در ساعتی مشخص جمع میشوند، یکی از آنها کتاب «فضایل اعمال» را برمیدارد و احادیث و فضایل ماه مبارک رمضان را میخواند و حاضرین با نیت و انگیزه عمل به آن احادیث گوش میدهند. او در ادامه اضافه میکند: جوانان بعد از تعلیم، برای کل رمضان مبلغی جمعآوری میکنند و در نمازخانه محل کسبوکارشان سفره افطاری پهن میکنند و به کسانی که بههر دلیلی نتوانستهاند، وقت افطار خود را به خانه برسانند، افطاری میدهند. باید به این دسته از جوانان خداقوت گفت، زیرا آنان از جان و مالشان مایه میگذارند و فقط بهخاطر اجر و پاداش اخروی اینکار را انجام میدهند.
مصطفی 40 ساله اهل زابل است، او هماکنون در یکی از محلههای حاشیۀ زاهدان زندگی میکند. مصطفی از مشاهدات خود از استقبال مردم از ماه رمضان میگوید: چند سالی است از زابل به زاهدان آمدهام. در موسم رمضان حضور مردم در مسجد پررنگ است، آنان پنجوقت نمازشان را در مسجد ادا میکنند، قبل از غروب آفتاب، سفرهای بزرگ در مسجد پهن میشود. او ادامه میدهد: کودکان، نوجوانان و جوانان قبل از غروب آفتاب با ظرف خرما و نان و آب و نوشیدنی بهسمت مسجد سرازیر میشوند و هر کدام بهاندازۀ توان خود به روزهداران افطاری میدهند.
یوسف 33 ساله است و مسافرکشی میکند. او دربارۀ برنامۀ روزانهاش در ماه مبارک رمضان میگوید: من در ماه رمضان دو سه ساعت بیشتر کار نمیکنم. نماز ظهر سعی میکنم خودم را به مسجد جامع مکی برسانم و در کلاس ترجمه و تفسیر قرآن مجید مولانا عبدالغنی بدری شرکت کنم. او میافزاید: در این ساعت مولانا بدری سورهها و آیاتی حول محور اخلاقیات، معاشرت و معاملات تفسیر میکند، بسیاری از مردم زاهدان از جاهای دور و نزدیک در این محفل قرآنی شرکت میکنند و با دستورات، پیامها و احکام الهی آشنا میشوند.
«نماز تراویح از دیگر برنامههای رمضان است. ماه مبارک رمضان ماه نزول قرآن است. هرساله در مساجد شهر زاهدان در نمازهای تراویح یکبار قرآن ختم میشود. مردم در این مراسم شرکت میکنند و بیست رکعت نماز را پشت سر حافظان قرآن ادا میکنند»؛ اینها حرفهای یکی از مغازهداران شهر زاهدان است. او اضافه میکند: من هنگام نماز تراویح کرکرۀ مغازه را پایین میکشم و در این عبادت دستهجمعی حاضر میشوم.
پیروک یارمحمد وقتی اسم ماه مبارک رمضان را میشنود، اشک از چشمانش جاری میشود. او دستهای خود را به سمت آسمان بالا میبرد و دعا میکند: خدایا ما را به رمضان برسان و در این ماه توفیق انجام اعمال نیک را به ما عنایت کن. او ادامه میدهد: من سواد ندارم و نمیتوانم قرآن تلاوت کنم. همیشه از علما میشنیدم تلاوت قرآن اجر و پاداش زیادی دارد. روزی از روزها در ماه مبارک رمضان به نماز جمعه آمدم، شیخالاسلام مولانا عبدالحمید برای آنانی که توانایی تلاوت قرآن را ندارند نسخه آسان و راحتی پیچیدند و گفتند: کسانی که نمیتوانند قرآن را تلاوت کنند، اگر سه بار سورۀ اخلاص را بخواند، به آنان ثواب یک ختم قرآن میرسد.
یارمحمد در ادامه میگوید: من از همان روز تصمیم گرفتم روزانه نودونه بار سورۀ اخلاص را تلاوت کنم و تا حال به این برنامه پایبند هستم.
ابراهیم 45 ساله راننده ماشین سنگین است. نوع آمادگی او برای رمضان متفاوت از دیگران است. او میگوید: من در طول سال هر ماه مبلغی از درآمدم را برای ماه مبارک رمضان پسانداز میکنم. چند روز مانده به رمضان با آن پسانداز تعدادی مرغ و یک کیسه عدس میخرم و یکشبدرمیان گوشت و عدس میپزیم و آن را برای افطاری روزهداران به مسجد محله میبریم. او ادامه میدهد: درواقع این عادت از مرحوم پدرمان به ما رسیده است. ابراهیم در پایان با احساس خاصی میگوید: واقعاً انسان وقتی در زندگی کار نیکی را بهخاطر خدا انجام دهد، شادی و سرور عجیبی در وجود خودش حس میکند.
دیدگاههای کاربران