امروز :جمعه, ۳۱ فروردین , ۱۴۰۳

بررسی کارنامۀ اقتصادی و سیاسی عمربن‌عبدالعزیز [بخش نخست]

بررسی کارنامۀ اقتصادی و سیاسی عمربن‌عبدالعزیز  [بخش نخست]

عمربن عبدالعزیز رحمه‌الله یکی از شخصیت‌های جاویدان تاریخ است که سخن‌گفتن از ایشان نیاز به یک وقت کافی و طولانی دارد، اما به هر اندازه که در مورد این شخصیت بزرگ صحبت شود، خالی از رحمت و برکت و فایده نخواهد بود. علما در توصیف حضرت عبدالله بن مبارک رحمه‌الله که یکی از علما و اولیاءالله و از شخصیت‌های برجسته و‌ متفق‌علیه تاریخ اسلام است، گفته‌اند؛ «نستنزل بذکره الرحمة»؛ با تذکرۀ ایشان، نزول رحمت‌های الهی را طلب می‌کنیم. عمربن‌عبدالعزیز رحمه‌الله هم از همین تبار انسان‌هاست که جزو استثنائات تاریخی به‌شمار می‌روند.

دورنمایی از دوران خلافت بنی‌امیه
همۀ ما کم‌وبیش دربارۀ دوران خلافت راشده اطلاعاتی داریم که این دوران بعد از دوران رسالت، بهترین و درخشان‌ترین دوران تاریخ اسلام است. شاه‌ولی‌الله دهلوی رحمه‌الله در مورد دوران خلافت خلفای راشدین می‌فرماید که این دوران در واقع مکمّل طرح‌ها و پروژه‌های پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم است؛ یعنی پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم کارها و برنامه‌هایی را که می‌خواستند برای نسل‌های بعدی تا قیامت «نمونه و الگو» قرار بگیرند، انجام دادند و ارائه نمودند، اما آن‌مقدار از برنامه‌ها و پروژه‌هایی که باقی‌ مانده بودند توسط خلفای راشدین به پایۀ تکمیل رسید. به عبارت ساده‌تر و به اصطلاح علما و طلاب؛ اگر ما سیرۀ نبوی را به‌منزلۀ «متن» فرض کنیم، دوران خلفای راشدین «شرح» آن است، دوران پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم «اجمال» و دوران خلفای راشدین «تفصیل» و یا اولی «قانون و اصول» و دیگری «تطبیق و اجرا» است.
بعد از دوران خلفای راشدین، دورۀ حکومت امیر معاویه رضی‌الله‌عنه نیز با صلحی که انجام گرفت، توسط حضرت حسن رضی‌الله‌عنه تأیید و به امضا رسید، اما به‌مرور زمان پس از دوران خلافت راشده یک تراژدی پیش آمد و کم‌کم دوران انحطاط در تاریخ اسلام آغاز شد. بعد از سال 60 هجری تا اواخر قرن اول که دوران خلفای بنی‌امیه – «آل مروان» -بود، یک انحطاط اخلاقی، اقتصادی، ظلم و نابرابری، تبعیض‌ و… پدید آمد؛ البته نباید این نکته را فراموش کرد که این دوران علی‌رغم تمام مشکلات و ایراداتش، خالی از نقاط مثبت هم نبود و مانند عصر حاضر، فرهنگی مانند فرهنگ غرب وجود نداشت که به یک‌باره بیاید و تمام فرهنگ‌ و ارزش‌های اسلامی را تحت تأثیر قرار بدهد و آنها را زیر سؤال ببرد، بلکه شعائر دینی برقرار بود و درس و تدریس و جهاد و سایر خدمات دینی وجود داشت. در همین دوران شخصیت‌های برجستۀ جهان اسلام ازجمله حضرت علی‌بن‌حسین معروف به «زین‌العابدین»، حسن‌المثنی، عروةبن‌زبیر، سالم‌بن‌عبدالله‌بن‌عمر، قاسم‌بن‌محمدبن‌ابی‌بکر و سعیدبن‌المسیب (سیدالتابعین) می‌زیستند و بر جامعۀ آن زمان اشراف داشتند، اما دستگاه حکومتی بنی‌امیه نقاط منفی زیادی داشت.

نقاط منفی دوران خلفای بنی‌امیه
1ـ پررنگ‌شدن «خلافت ملی» به‌جای «خلافت اسلامی»؛
دوران خلافت بنی‌امیه را بیشتر می‌توان یک دورۀ «خلافت ملی» توصیف کرد تا «خلافت اسلامی»؛ به این معنا که در این دوران خلافت اسلامی درحال کمرنگ‌شدن بود و بعضی از گرایش‌ و ارزش‌های جاهلی تا حدودی در جامعۀ آن زمان رواج پیدا کرده بودند. پیش از این در دوران خلفای راشدین، محور حکومت «قرآن» و «سنت» بود، اما در زمان‌های بعدی مصالح ملی، حکومتی، منطقه‌ای و قومی غالب شد که اسلام این مصلحت‌ها را برنمی‌تابد و آن‌ها را قبول ندارد، از منظر دین اسلام همه‌چیز باید از قرآن و سنت الهام بگیرند و تمام امور در پرتو آموز‌های اسلامی پیش بروند.
2ـ تفاخر و غرور قومی و نژادی؛ در این دوران غرور و فخرفروشی‌های قومی و نژادی سر برآوردند.
3ـ اقرباءپروری؛ یکی از مشکلاتی که در دوران خلفای بنی‌امیه به‌وجود آمد و منجر به فساد اداری شد، موضوع «اقرباءپروَری» و خویشاوند‌پروری بود. به‌کارگماردن کسی که با حاکم و خلیفه نسبت خویشاوندی دارد فی‌نفسه ایرادی ندارد، اما مشروط بر اینکه دارای صلاحیت و اهلیت لازم باشد. اگر یک فرد صرفاً به این دلیل که با فلان وزیر و رئیس و فرمانده نسبت خویشاوندی دارد بر دیگری که صلاحیت دارد ترجیح داده شود، این «اقرباءپروری» است که دوران خلفای بنی‌امیه نیز به‌مرور با این مشکل دچار شد.
4ـ انحطاط اخلاق و ارزش‌های اخلاقی؛ در دوران خلفای بنی‌امیه اخلاق و ارزش‌های اخلاقی کمرنگ شده و جای آن را تملق و چاپلوسی گرفته بود و همین مسائل به‌عنوان معیار و ملاک محبوبیت در مقابل خلیفه و دستگاه حکومتی تلقی می‌شد.
5ـ استفادۀ اختصاصی از بیت‌المال؛ در این دوران از بیت‌المالی که حق مردم و متعلق به تمام مسلمانان در تمام مناطق تحت سیطرۀ حکومت اسلامی است، در سطح بسیار کلان و گسترده‌ای استفادۀ اختصاصی می‌شد. اختلاس‌های متعددی صورت می‌گرفت و پول‌های هنگفتی به افراد بیکار و کسانی که به تملق و مدح حاکم و دستگاه حکومتی می‌پرداختند، داده می‌شد.
6ـ افزایش فاصلۀ طبقاتی؛ ساز و آواز و آلاتی که انسان را گرفتار لهو و لعب و خوشگذرانی‌های افراط‌گونه می‌کنند در جامعۀ آن زمان ترویج و رونق یافته بود، به‌طوری‌که طبقه‌ای «مُترَف» که همواره دنبال خوشگذرانی و رفاه‌طلبی بودند در جامعه به‌وجود آمد که این امر منجر به یک فاصلۀ طبقاتی گسترده شده بود.

لزوم ایجاد تغییر و تحول در دستگاه خلافت بنی‌امیه
خلافت بنی‌امیه با مشکلات و نقاط ضعفی که در بالا بیان شد مواجه بود و این دستگاه حکومتی نیاز به یک تغییر و تحول بزرگ داشت، اما ایجاد این تغییر به این سادگی‌ها نبود، زیرا این دستگاه از یک پشتوانۀ مستحکم نظامی و لشکری برخوردار بود که این امر باعث شده بود تا صداها در گلوها خفه شوند. ضمن اینکه در گذشته و بعد از دوران خلفای راشدین، دو شخصیت بزرگ؛ یعنی حضرت حسین‌بن‌علی و حضرت عبدالله‌بن‌زبیر رضی‌الله‌عنهما نیز از لحاظ ظاهری در انقلابی که علیه یزید آغاز کرده بودند، موفق نشدند؛ لذا با توجه به این مسائل، کمترکسی جرأت می‌کرد از طریق کودتا یا مقابله و شورش درصدد تغییر دستگاه حکومتی برآید.

عوامل ظهور و شکل‌گیری خلافت عمربن‌عبدالعزیز
بسیاری از علما و مورخان ظهور شخصیتی مانند عمربن‌عبدالعزیز و خلافت ایشان را معجزه‌ای از معجزات اسلام می‌دانند، بنده ضمن تأیید این دیدگاه، در پرتو مطالعاتی که در این‌خصوص دارم، معتقدم علاوه بر این، دو عامل دیگر نیز در رابطه با ظهور شخصیتی مانند عمربن‌عبدالعزیز در دستگاه خلافت بنی‌امیه قابل توجه است. این دو عامل عبارتند از:
1ـ تلاش علما و مصلحین در بین توده‌ها؛ اگرچه در دستگاه حکومتی بنی‌امیه فضای رفاه‌طلبی بین طبقۀ خاصی از جامعه حاکم بود، اما در زمینۀ فعالیت علما و کلاس‌های علمی و اصلاحی ممنوعیتی نبود و فقط اظهارنظر علیه حکومت ممنوع بود، لذا علما و مصلحین از این فرصت استفاده ‌کردند و فعالیت‌هایی داشتند که نتیجۀ این فعالیت‌ها بیشتر در بین توده‌های جامعه ملموس بود، زیرا عموم مردم و توده‌ها دنبال علما بودند و در مجالس علمی و اصلاحی آنان شرکت می‌کردند.
2ـ دعا؛ علما و مصلحین در کنار تلاش‌های اصلاح‌گرانه، در دعاهای نیمه‌شبی و سحرگاهی خودشان نیز برای اصلاح امور دعا می‌کردند.
لذا علما و مصلحین با دعوت و دعا تلاش می‌کردند ارزش‌های اسلامی به‌طور کامل از جامعه برچیده نشوند، چنان‌که بر اثر همین تلاش‌ها و با مطالعه و مدارسۀ سیرت خلفای راشدین و تابعین، بسیاری از افراد جامعه بر این موضوع واقف بودند که آنچه حکومت مرتکب می‌شود، ظلم و تبعیض و فاصلۀ طبقاتی و خوشگذرانی است. در آن دوران اگرچه قلمرو حکومت اسلامی بسیار وسیع بود، اما در نقاط مختلفِ این قلمرو، افرادی بودند که حاضر نبودند هر اقدام و اشتباهی را که حکومت مرتکب می‌شود تأیید کنند و به هر سمتی که سیاست‌ها و فضای حاکم اقتضا می‌کند بروند.
البته این حکمت و سنت الهی‌ست که هرگاه فشارها و مشکلات افزایش پیدا کننند و زیاد بشوند، روزنۀ امیدی می‌گشاید. ما قاعدۀ فقهی داریم که با توجه به شرایط فعلی جهان تا حدودی بشارت‌دهنده است که می‌گوید: «الأمر إذا ضاق اتَّسَع»؛ وقتی در یک موضوعی تنگنا باشد، وسعت و گنجایش می‌آید.
لذا در بین تمام نگرانی‌ها و پریشانی‌هایی که وجود داشت، الله تعالی بر امت لطف و احسان کرد. در دوران خلافت سلیمان‌بن‌عبدالملک که خلافت موروثی بود قاعدتاً باید یکی از فرزندانش خلیفه می‌شد، اما به‌این دلیل که فرزندان سلیمان کوچک بودند و صلاحیت لازم را برای تصدّی خلافت نداشتند و از طرفی در دوران خلافت سلیمان‌بن‌عبدالملک مشاوران خوب و مخلصی از بین علما و مصلحین مانند «رَجَاءِ بنِ حَيْوَهْ» به دربار نفوذ کرده بودند، وقتی سلیمان بیمار شد، در آخرین روزهای زندگی‌اش فرزندانش را خواست و دستور داد که زره و شمشیر بر آنان بپوشانند، اما دید که آن‌ها هنوز برای این لباس و مسئولیت کوچک هستند. جملۀ معروفی از سلیمان‌بن‌عبدالملک منقول است که در این لحظه گفت: «خوشبخت کسی‌ست که هنگام مرگش، فرزندانش قابل جانشینی باشند.»؛ لذا رجاءبن‌حیوه به سلیمان پیشنهاد داد که عمربن‌عبدالعزیز را به‌عنوان جانشین خودش تعیین کند. سلیمان نیز از صفات و ویژگی‌های بارز و پسندیدۀ عمربن‌عبدالعزیز اطلاع و نسبت به او آشنایی کامل داشت.
داستان به خلافت‌رسیدن حضرت عمربن‌عبدالعزیز مفصل است و دکتر علی صلابی در کتابش این موضوع را به تفصیل بیان کرده است. به‌هرحال عمربن‌عبدالعزیز به خلافت رسید. در این اینجا نباید به راحتی از کنار این نکته گذشت که پیشنهادی که رجاءبن‌حیوه به سلیمان‌بن‌عبدالملک داد، یکی از کارنامه‌های درخشان این عالم و اندیشمند مسلمان محسوب می‌شود. دکتر صلابی این جمله را از علامه سید ابوالحسن ندوی رحمه‌الله نقل می‌کند که اگر رجاءبن‌حیوه هیچ خدمتی نمی‌‌کرد، همین پیشنهادی که به سلیمان‌بن‌عبدالملک مبنی بر جانشینی عمربن‌عبدالعزیز داد برایش کافی بود و این خدمتش بر تمام خدمات علمی که برای جهان اسلام انجام داده است، برتری دارد. لذا علمای ناصح و خیرخواه آنانی هستند که پیشنهادها و مشورت‌های خوبی به حکام و مدیران می‌دهند و حکام و مدیران نیز باید از این پیشنهادها و مشورت‌ها استقبال کنند.


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید