امروز :چهارشنبه, ۱۴ آذر , ۱۴۰۳

یادداشت‌های شفاهی سفر به تاتارستان(3)

یادداشت‌های شفاهی سفر به تاتارستان(3)

📎سومین و آخرین جلسۀ درس‌گفتار حضرت شیخ‌الاسلام مولانا عبدالحمید در آکادمی اسلامی بلغار طبق برنامه، صبح سومین روز سفر به جمهوری تاتارستان برگزار شد.
موضوع این درس‌گفتار به درخواست خود دانشجویان «تزكیه و اصلاح» تعیین شده بود. سخنان حضرت شیخ‌الاسلام در این جلسه هم بسیار تأثیرگذار بود. بسیاری از دانشجویانی که بنده با آنها ملاقات کردم، خیلی اظهار خرسندی می‌كردند. می‌گفتند ما از درس شیخ خیلی استفاده کردیم، ایشان از اولیای ممتاز الله است، و از این دست تعبیرهای پرمحبت و ارادتمندانه‌.
با برگزاری این جلسه برنامه‌های علمی حضرت شیخ‌الاسلام در شهر بلغار به پایان رسید و در تدارک بازگشت به قازان بودیم؛ اما عزیزان میزبان به حضرت شیخ‌الاسلام پیشنهاد کردند پیش از بازگشت بازدیدی از موزۀ بلغار داشته باشند. گفتند یک نسخۀ منحصربه‌فرد از قرآن مجید در این موزه وجود دارد که باید شما آن را ببینید. ایشان موافقت کردند و ساعت 2 بعدازظهر برای برنامۀ بازدید از موزۀ بلغار تعیین شد.
نکته‌ای که اینجا جلب توجه می‌کند، این است که به بانوان اعتماد شده و برخی از كارهای اجرایی حتی در آکادمی اسلامی به بانوان سپرده‌ شده است. یكی از این مدیران اجرایی خانم “گلناز” است؛ بانویی پرنشاط که مقرر شده به‌همراه دو نفر از همکارانش با سه دستگاه خودرو ما را برای بازدید از موزۀ شهر بلغار همراهی کنند. ساختمان موزه 6 طبقه است. در دو طبقۀ آثار اسلامی و در سه طبقه هم آثار باستانی تاتارها نگهداری می‌شوند. راهنمای موزه از مرزهای حکومت تاتارها كه از اقیانوس آرام و دریای چین تا دریای سیاه گسترده بوده می‌گوید و از مردمان این منطقه که تحت سلطۀ مغول‌ها بوده‌اند و خیلی مورد ظلم‌وستم قرار گرفته‌اند.
کنار ساختمان اصلی موزه، ساختمانی شبیه مسجد ساخته‌اند و در آن نسخه‌های خطی قدیمی و نفیسی از قرآن مجید را نگهداری می‌کنند. همچنین در این ساختمان بزرگترین قرآن چاپی دنیا نگهداری می‌شود که دارای 632 صفحه و 800 کیلوگرم وزن است. سفارش چاپ این قرآن را دولت جمهوری تاتارستان با صرف هزینه‌ای هنگفت به انتشارات معروف ایتالیایی «ACR Group» داده است. در چاپ این قرآن نفیس از کاغذ مخصوص اسکاتلندی استفاده شده است که در برابر پوسیدگی در طول گذشت قرن‌ها، مقاوم است. جلد این قرآن هم خیلی زیباست و در آن از فلزهایی چون طلا، نقره و سنگ‌هایی چون یشم و فیروزه استفاده شده است.
📎پس از بازدید از موزه به مسجدی که همان نزدیکی‌ها بود رفتیم. متأسفانه جز یكی دو نفر مقتدی، كسی دیگر را آنجا ندیدیم. علت را جویا شدیم، گفتند شهر بلغار با آن گذشتۀ درخشان اسلامی را مغول‌ها ویران کردند. این شهر بلغار جدید است و بیشتر شهروندان آن روس‌ها هستند. تاتارهای مسلمان در بلغار جدید اندک هستند، برهمین‌اساس شما در مساجد تعداد انگشت‌شماری نمازگزار می‌بینید.
به آکادمی بازگشتیم و نماز مغرب را ادا کردیم. بعد از نماز عشا یک زوج جوان خراسانی – تایبادی که در مسکو دانشجو هستند، به دیدار حضرت شیخ‌الاسلام آمدند. خانم دانشجوی داروسازی است و آقا دانشجوی دندانپزشکی. می‌گفتند کیلومترها راه آمده‌ایم فقط برای اینکه با حضرت مولانا عبدالحمید ملاقات کنیم. هر دو سرشار از عشق و احساسات عجیب دینی بودند. وقتی چهرۀ حضرت شیخ را دیدند صحنۀ ایمانی غیرقابل‌توصیفی خلق شد، اشک از چشمان‌شان جاری شد. انگار دور از وطن مدت‌ها در انتظار چنین لحظه‌ای بوده‌اند.
📎صبح روز یك‌شنبه 24 شهریور 1398 و چهارمین روز سفرمان به جمهوری تاتارستان، باید شهر تاریخی بلغار را به مقصد قازان ترک می‌کردیم. ساعت 10 صبح آمادۀ حرکت بودیم. خانم گلناز این بار مسئول تشریفاتِ بدرقه و تدارک خودرو برای بازگشت ما به قازان تعیین شده بود. به‌هرحال با میزبانان خود در آکادمی اسلامی بلغار خداحافظی کردیم و راهی قازان شدیم. جادۀ آسفالته‌ای معمولی مثل جادۀ زاهدان ـ خاش، شهر تاریخی بلغار را به قازان، پایتخت جمهوری تاتارستان وصل می‌کند. تقریباً دو ساعت در راه بودیم. دو طرف جاده مناظر بسیار زیبا و چشم‌نوازی وجود داشت و اصلاً جایی كه خشك و خاكی باشد به چشم نمی‌خورد. نکتۀ جالب اینکه ما در ایران برای پارك‌ و ایجاد فضای سبز هزینه می‌کنیم، اینجا مسئولان شهری همان تلاش را برای ساخت فضاهای خاكی و غیرسبز انجام می‌دهند، یعنی به‌دنبال خشكی هستند. اینگونه الله متعال این مناطق را سرسبز و آباد كرده است.
نکتۀ دیگر اینکه اینجا در طول سال فقط 50 روز آفتابی است، در 310 یا 315 روز دیگر هوا کاملا ابری است و خورشیدی در آسمان دیده نمی‌شود. وقتی ما آمدیم، گفتند به بركت قدوم حضرت شیخ‌الاسلام هوا این روزها آفتابی است! به شوخی گفتیم اگر در منطقۀ ما كسی آرزو کند هوا آفتابی باشد و باران نبارد، مردم با او برخورد می‌کنند. ما از خدا می‌خواهیم روزهایی که اینجا هستیم هوا ابری باشد و باران ببارد!
باری، مسیر جذاب و پر از چشم‌اندازهای زیبایی را به سمت قازان طی می‌کردیم. جاده از میان دشت‌های سرسبز و مزارع چشم‌نواز ذرت و گندم می‌گذشت. انبوه گل‌های زیبای آفتابگردان خیلی‌جاها نگاه‌های ما را متوجه خود می‌کرد. در تمام روستاهایی که میان راه بودند مساجد چون نگینی می‌درخشیدند و این خیلی خوشحال‌کننده است، در مناطقی که در گذشته برای سرکوب دین و اعتقادات و ارزش‌های دینی مردم خیلی تلاش شده، اکنون مساجد مرکز نور و روشنایی هستند. اینجا در کنار مساجد، كلیساها هم به چشم می‌خورد.
📎به قازان که رسیدیم مستقیم به مسجدی رفتیم که مردم آنجا به آن «مسجد عائله» می‌گویند. چون در این مسجد به احوال شخصیه و مسائل خانوادگی مسلمانان رسیدگی می‌شود، به چنین نامی مشهور شده است، مثلا عقد نكاح تمام زوج‌های مسلمان قازانی در این مسجد انجام می‌شود. در مدت کوتاهی که ما در این مسجد بودیم سه، چهار مورد عقد نكاح انجام شد. امام مسجد دفتری دارد كه در 24 ساعت شبانه‌روز آمادۀ ثبت است. همچنین وقتی بخواهند در گوش نوزادانِ مسلمان اذان گفته شود، به این مسجد مراجعه می‌كنند، اینجا در گوش نوزادان اذان گفته می‌شود و نامی اسلامی برای آنها انتخاب می‌شود. البته امام مسجد این نکته را هم یادآور شد و گفت: متاسفانه در تاتارستان 50 درصد ازدواج‌ها ناكام است و این معضل ما را پریشان كرده است. ما در اینجا برای بقای زندگی مشترک مردم و فرونپاشیدن خانواده‌ها فكر می‌كنیم.
رفت‌وآمد بانوان مسلمان به این مسجد زیاد بود. در محوطۀ داخلی مسجد پارک کوچکی برای بازی و سرگرمی كودكان ساخته بودند. مسجد زیبایی بود که حضرت شیخ‎الاسلام و ما همراهان ایشان در بدو ورود به قازان در آن نماز خواندیم.
📎برنامۀ بعدی دیدار با چهره‌های شاخص تاجیك بود که هم در زمینه‌های دینی فعالیت می‌کردند و هم سرمایه‌دار و فعال اقتصادی بودند. از قبل برنامه‌ریزی كرده بودند و جایی منتظر ما بودند. به آنجا که رسیدیم 30، 40 نفر از برادران تاجیك به استقبال حضرت شیخ آمدند. در این دیدار برادران تاجیک با محبت و ارادت و خلوص نیتی وصف‌ناشدنی سخنانی به زبان آوردند که به‌شدت ما را متأثر کرد. خیلی عجیب به حضرت شیخ و مسجد مكی و دارالعلوم زاهدان ابراز محبت و علاقه و وابستگی می‌کردند و جملات تأثیرگذاری به زبان می‌آوردند. جوان تحصیل‌كرده‌ای که هماهنگ‌کنندۀ این دیدار بود با چشمانی اشک‌بار به حضرت شیخ‌الاسلام گفت: «ما هیچ‌وقت گمان نمی‌كردیم كه بتوانیم شما را اینجا زیارت كنیم. شما در زاهدان هستید، اما قلب و ذهن ما با شماست، مركز ما شما هستید، ما فقه‌مان را از شما می‌گیریم، ما همه چیزمان را از زاهدان داریم و به زاهدان وابسته‌ایم. ما وابستۀ قلبی علمای آنجا هستیم، وابستۀ فكری و ذهنی شما هستیم.»
📎ناهار را در خدمت عزیزان تاجیک بودیم، با آش تاجیکی از ما پذیرایی کردند. پس از آن به هتل‌ رفتیم، هتل «كورستون» قازان، و چون یك روز زودتر از موعدی که برگزارکنندگان کنفرانس تعیین کرده بودند به قازان آمده بودیم هزینۀ اقامت این یک روز را خودمان پرداخت كردیم. سه روز دیگر را مهمان برگزارکنندگان كنفرانس بودیم. آنان اصول و ضوابطی داشتند و ما هم به اصول و ضوابط‌‌شان احترام گذاشتیم.
📎بعد از ظهر یکشنبه دوستان گفتند ما برنامه‌ریزی كرده‌ایم برای رفتن به مسجدی به‌نام «قازان نوری». به آنجا رفتیم. تقریباً تعداد 100 تا 150 نفر از برادران تاجیک آنجا جمع شده بودند، از برادران تاتار هم بسیاری حضور داشتند. حضرت شیخ‌الاسلام حدود نیم ساعت برای این عزیزان سخن گفتند. ایشان در سخنان خود تاکید کردند که شما دین‌تان را محكم بگیرید. توصیه كردند كه علم را دنبال كنید و اگر شما علم آموختید آینده با شماست. آینده از آنِ كسانی‌ست كه عالم هستند. دنیای اسلام در آینده به كسانی نیاز دارد كه علم داشته باشند، تقوا و پرهیزگاری داشته باشند. به کسانی نیاز دارد که نام مسلمانان را بلند كنند. پس از سخنان حضرت شیخ، دعا شد و برنامۀ بعد از دعا جلسۀ پرسش و پاسخ بود. در این بخش حاضران سؤالات متعددی با موضوع ربا، حکم نكاح با زنان اهل کتاب و موضوعات دیگر مطرح کردند و حضرت شیخ پاسخ دادند. اگر به توضیح بیشتری نیاز می‌بود ایشان از جناب مولانا بدری می‌خواست توضیحات بیشتری ارائه کنند.
به‌هرحال جایگاه حضرت شیخ‌الاسلام برای مردم اینجا مشخص بود و مردم ایشان را می‌شناختند، اما درعین‌حال شناخت‌شان از شخصیت مولانا بدری هم کم نبود و ایشان را هم خوب می‌شناختند؛ چون درس‌های تفسیر قرآن مولانا بدری را دنبال کرده بودند. به مولانا بدری هم می‌گفتند ما درس تفسیر شما را از طریق شبكه‌های ماهواره‌ای و فضای مجازی دنبال کرده‌ایم. شبكه‌های مختلفی را هم نام می‌بردند.
📎شب حضرت شیخ‌الاسلام مولانا عبدالحمید مهمان همین برادران بودند و این عزیزان با غذاهای ویژۀ تاتاری و تاجیکی از ایشان و همراهان‌شان پذیرای کردند. الحمدلله پذیرایی‌شان به‌تمام‌معنا کامل بود. الله تعالی جزای خیرشان دهد و در جان و مال و اولادشان بركت عنایت فرماید. الله تعالی به دیانت‌شان بیفزاید.

ادامه دارد…


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید