در طول تاریخ اسلامی كتابهای بیشماری در زمینۀ مناسك حج و احكام آن نوشته شده است. برخی از نویسندگان و اندیشمندان اسلامی وقتی به این سرزمین مقدس سفر كردهاند، احساسات معنوی خویش را نیز در قالب سفرنامه بیان كردهاند.
علامه سید ابوالحسن ندوی رحمهالله ازجملۀ كسانی است كه خاطرات خود از این سفر میمون را در صفحاتی مختصر نگاشته است و علامه محمّدمنظور نعمانی رحمهالله این خاطرۀ ماندگار را در كتاب ارزشمند خود «چگونه حج كنیم؟» بهطور ضمیمه آورده است.
در این سفرنامه ضمن مطالب ارزشمند دیگر، یكی از مقاصد مهم بعثت حضرت رسول صلّیاللهعلیهوسلّم مورد توجه قرار گرفته است، یعنی اندیشیدن و برنامهریزی كردن برای اصلاح امت و دعوت آنان بهسوی خیر و صلاح دین و دنیا.
علامه ندوی در فرازهای مختلف این سفر مبارك ضمن آنكه بر بال شوق و محبت سوار است و با قلب و جان بهسوی سرزمین حرمین شریفین رهسپار است، همواره همسفران و همراهان این سفر معنوی را فراموش نمیكند و تا جایی كه میتواند برای اصلاح ضعفهای عملی و كاستیهای دینی آنان تلاش میكند و بدینمنظور با برنامهریزیهای منسجم و منظم برای برگزاری نمازها بهصورت جماعت و ایراد موعظههای هدفمند تحولی در جماعت همراه خود بهوجود میآورد و در طول سفر از اصلاح كل امت اسلامی لحظهای فراموش نمیشود.
این سفرنامۀ خواندنی و جذاب درواقع درس عشق و محبت، و موعظهای گرانقدر است برای آنانی كه میخواهند راهی دیار نور گردند و شایسته است كه مسافران این سفر معنوی و روحانی این سفرنامه را بخوانند و با چنین رویكردی خداپسندانه و انساندوستانه قدم در راه دیار محبوب بگذارند. خلاصهای از این را باهم بخوانیم.
آغاز سفر
اهل تجربه میگویند كه در این سفر وسایل و اسباب بسیار کم و در حد ضرورت برداشته شود؛ زیرا با داشتن وسایل زیاد آدمی از آزادی كامل برخوردار نمیشود و درنتیجه از نعمتهای بسیاری محروم میگردد و چهبسا دچار اشتباه نیز میشود که حسرت آن برای همیشه باقی میماند.
اگر وقت مکروه نباشد، مسنون است که هر سفری با دو رکعت نفل و دعا آغاز شود. بهویژه چنین سفر دورودراز، مبارک و مهم که هر لحظه امکان آسیبدیدن قلب و نیت و عمل انسان از رهزنان باطن وجود دارد.
این سفر بُردوباخت دارد، انسان یا میبرد یا میبازد. هیچ انسانی بازندهتر از آنکس نیست كه به خانۀ خدا برود و از نحوست اعمال و کردار زشت خود ازآنجا دستخالی برگردد؛ بلکه بدتر از این از آنجا با محمولهای از گناهان برگردد.
هیچ انسان پیروزمندی با آنکس برابر نیست كه از گناهان طوری پاک شود كه گویا تازه از مادر متولد شده است. «مَنْ حَجَّ اللهِ فَلَمْ یرْفُثْ وَلَم ْیفْسُقْ رَجَعَ كَیوْمِ وَلَدَتْهُ أمُّهُ؛ هركس بهمنظور رضایت و خوشنودی الله تعالی حج كند و از آمیزش جنسی و گناه پرهیز كند، او (از گناهان پاك شده) چنان برمیگردد كه گویا تازه از مادر متولد شده است.»(بخاری)
دعا، آمادگی و خدمت
برای این سفر هر قدر از خدا خواسته شود و با هرگونه فراخدلی خواسته شود، اندک است. لحظهای كه سوار شدم از همه با محبت خداحافظی کردم و برای کامیابی و مقبولیت این سفر خود از آنان درخواست دعا کردم. خدا بهتر میداند که در میان این انسانهای سادهدل، بسیاری مقبول بارگاه اویند و خیلیها جسمشان اینجا و قلبشان در دیار محبوب است و هستند افرادی كه از حاجیان و زائران افضلاند.
همه همراهانم بر این اتفاق کردند که این یك هفته را در آمادگی و خدمت به حجاج بگذرانند. همه شنیده بودند که هر نوع خدمتی به مسلمانان، پاداشی از همان نوع را از جانب خداوند فراهم میآورد. هر کس مسلمانان را نان دهد، خداوند در رزق و روزی او برکت میدهد. هر کس در فکر نماز مسلمانان باشد، خداوند او را در نماز ترقی و پیشرفت میدهد؛ بنابراین اگر ما در فكر درست كردن حج حاجیان و معنویت بخشیدن به مراسم حج آنان باشیم، امید است خداوند حج ما را نیز مقبول و از معنویت بهرهمند گرداند. «وَاللهُ فِى عَوْنِ الْعَبْدِ مَا كَانَ الْعَبْدُ فِى عَوْنِ أَخِیهِ؛ تا زمانی که انسان برای یاری برادر مسلمانش میكوشد، خداوند نیز او را مدد میکند.»(ترمذی)
برنامهریزی برای دعوت الیالخیر
با توجه به جمعیت انبوه حجاج امكان اینکه یک نفر همه را دعوتالیالخیر كند، نبود؛ بنابراین تصمیم گرفتیم جماعتهای مختلفی تشکیل بدهیم و بهصورت اجتماعی و با نظم و ترتیب، کار دعوت را آغاز كنیم. انسان وقتی وضعیت حاجیان را در مسافرخانهها و اقامتگاههای حجاج میبیند، بسیار آزردهخاطر میشود. در سفر عظیمالشأن و مقدس حج که سراسر عشق و محبت، و تصویری كامل از ایمان و تقواست، مردم را میبینی که به نماز چندان توجه نمیکنند. در داخل مسافرخانهها، مسجد وجود دارد که در اوقات پنجگانه در آنها با صدای بلند اذان گفته میشود و برای وضو و غسل نیز امکانات فراهم است، اما به خاطر نیازهای بسیار معمولی نماز با جماعت را ترک میکنند. منظرۀ آزاردهندهتر اینکه دیده میشود بسیاری از مردم بدون هیچگونه کار و مشغولیتی نمازها را قضا میکنند.
حجاج برای آماده کردن اسباب و اثاثیۀ خود خیلی اهمیت میدهند؛ اما از آمادگی برای كار و هدف اصلیشان بهطور کامل غافلاند. میکوشند تا از نیازهای مادیشان چیزی باقی نماند. (درحالیكه ممکن است در طول سفر نیز به آنها نیازی پیدا نشود) اما به مبادی و اصول دین اصلاً توجه نمیکنند و درحالیكه این امور مهمترین نیاز زندگی یك مسلمان و از اعمال بنیادین حج هستند.
دو بخش حج
حج دو بخش دارد؛ یک بخش همان ضوابط و قوانینی است که اطاعت و فرمانبرداری مؤمن از طریق آنها امتحان میشود، اما در بخش دیگر محبت و عشق و کیفیات درونی و شوق و اشتیاق والهانه مؤمن مورد ارزیابی قرار میگیرد. واقعیت آن است که روح حج و میراث حضرت ابراهیم علیهالسلام همین عشق و سوز درونی است. شعلهور کردن همین اخگرهای عشق و محبت مقصود حج است. عشق و محبت در سرشت و طبیعت برخی جای دارد. آنها بهصورت فطری با حج مناسبت دارند. همۀ مشکلات حج برای آنان آسان و مناسک و احکام حج غذای روح و دوای دردشان است.
البته میتوان بهطور كسبی نیز در خود محبت بهوجود آورد و آن به دو صورت است: 1. مطالعه و مراقبۀ جمال و جلال محبوب و احسانات و کمالات او؛ 2. همنشینی با اهل دل، و اگر چنین امری میسر نشود، مطالعۀ واقعات سوزوگداز آنان. از این دو طریق میتوان با حج مناسبت پیدا كرد. راه رسیدن به اولی، تلاوت و ذکر و تفکر است و راه رسیدن به دومی، خواندن واقعات تأثیرگذار عشاق و شهیدان محبت است که باوجود گذشت سالیان متمادی هنوز حرارت و گرمیشان باقی است و هنوز نیز سردی دلهای ما را گرمی میبخشند و دلهای خاموش را نهیب بیداری میزنند.
اگر گرمی و سوز این محبت بهطور طبیعی یا به هر طریقی دیگر وجود دارد، پس روزبهروز کشش بیشتری بهسوی منزل مقصود بهوجود میآید و هنگامیکه کوههای سوخته و ریگهای سوزان این سرزمین که زیبایی ظاهری و کشش مادی چندانی هم ندارند از دور نمایان میشوند، دل به حركت و جنبش درمیآید و انسان میخواهد صد جان را فدای آن کند. و در آن لحظه هر نقطۀ آن سرزمین، دلاویزی و محبوبیت دارد.
جلوههای محبت
هنگامیکه کاروان سید ندوی به شهر جده میرسد، مینویسد: سبحانالله، درودیوار اینجا دلاویز و عشقبرانگیز است. مکۀ مکرمه هنوز دور است و مدینۀ طیبه از آنهم دورتر است. جده از اماکن مقدسه نیست، نه اینجا بیتالله است، نه مسجد نبوی، و نه حرم ابراهیم، نه حرم رسول، لیکن آیین محبت چیز دیگری است، چهكار كنیم که با کوچههای جده نیز احساس محبت میشود. مسافر دور از وطن وقتی به اینجا میرسد احساس انس میکند. تشنگی سالها محبت در اینجا از بین میرود. محبت، مقید به هیچ فلسفه و قانونی نیست. در اینجا کارگر و رفتگر، سودانی سیاهپوست و بدویهای ژندهپوش نیز برای انسان زیبا جلوه میكنند.
شوق و بیقراری
به اطراف كه نگاه کنیم، در دو طرف دو رشتهکوه وجود دارد، شاید شتر پیامبر صلّیاللهعلیهوسلّم از همین راه گذشته است و بههمینعلت است كه فضای اینجا بسیار دلانگیز و هوا بسیار دلاویز است. اکنون به «مسجد» (یکی از منازل راه مدینه طیبه) رسیدیم و حال، نوبت «آبار علی» (ذوالحلیفه) است.
منزل دوست چون شود نزدیک / آتــــش شوق تیزتر گردد
درود و صلوات بر زبان جاری است، از شوق زیاد دل میتپد. رانندۀ عربزبان حیران است که این عجمی چه میخواند و چرا میگرید و گاهی به عربی و گاهی به زبانی دیگر اشعاری زمزمه میكند.
هوا مرطوب و نسیم دلکش است و هر چه مدینۀ طیبه نزدیکتر میشود، هوا سردتر میشود. آب نیز شیرین و سرد است، اما گرمای دل در حال افزایش است.
آداب ورود به مسجدالنبی
اکنون گنبد خضراء دیده میشود، بر احساسات خود مسلط شوید و کنترل خودتان را حفظ كنید و گام بردارید. حال در مدینه داخل شدیم، به شکرانه حضور در اینجا مقداری صدقه دادیم و وارد مسجد شدیم. نخست در محراب نبوی رفته دو رکعت خواندیم و چشمان گنهکار را با آب جگر شستشو دادیم، سپس وضو کردیم و باز به بارگاه نبوی حاضر شدیم و سلام عرض کردیم:
الصلوة والسلام علیک یا رسولالله، الصلوة والسلام علیک یا نبیالله، الصلوة والسلام علیك یا حبیبالله، الصلوة والسلام علیک یا صاحب الخلق العظیم، الصلوة و السلام علیک یا رافع لواء الحمد یوم القیامة…
آنگاه به دو رفیق و وزیر آنحضرت صلّیاللهعلیهوسلّم با سلام و دعا اظهار محبت و ارادت کردیم و به محل اسکان برگشتیم.
این موقعیت بهترین وقت و بهترین جا برای خواندن درود شریف است، اکنون اگر حضور قلب نباشد، پس کی خواهد بود. در باغچهای از باغچههای بهشت (رَوْضَۀ مِنْ رِیاضِ الجنة). نماز بخوانید، اما مواظب باشید کسی را آزار نرسانید، ایجاد مزاحمت برای دیگران و برای خود جا گرفتن و دویدن در مسجد همیشه و همهجا ناپسند است، اما درجایی که این احکام از آنجا صادر شدهاند بسیار ناروا و ناپسند است.
اینجا صدا را بلند نکنید؛ مبادا اعمالتان از بین برود. «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِی وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ»؛ اى مؤمنان، صداى خود را بلندتر از صداى پیامبر مكنید و ـ مانند بلند سخن گفتن باهمدیگر ـ با او بلند سخن مگویید. كه مبادا ـ درحالىكه شما نمىدانید ـ اعمالتان از بین برود.(حجرات:2) سخنان دنیوی بر زبان نیاورید، مسجد را محل عبور و مرور قرار ندهید، تا حد امکان از داخل شدن مسجد بدون وضو بپرهیزید و از خریدوفروش نیز خودداری كنید.
گاهی دل آدمی میخواهد که آهسته و پاورچین راه برود، بدون اینکه کسی او را ببیند. به هر صورت خواستههای دل را در این وادی برآورده کنید تا هیچ حسرتی باقی نماند. گاهی بهجای زبان از اشکها کار بگیرید. گاهی با زبان ذوقوشوق سخن بگویید. از میان درود طولانی و مختصر هر کدام را که ذوقتان پسند كرد بخوانید. البته باید این نکته را مدنظر داشته باشیم که از محدودۀ توحید قدم فراتر نگذاریم.
اقامت در مدینۀ منوره
اکنون در مدینۀ منوره اقامت داریم. جایی که اولیاء و سلاطین، خاکروبیاش را برای خود سعادت میدانند، مدتزمانی را كه آنجا حضور دارید، هر روز و هر لحظۀ آن را غنیمت بدانید. هر پنجوقت نماز را در مسجد نبوی با جماعت بخوانید. اگر گاهی میخواهید بیرون روید، در وقتی بروید که جماعت از شما فوت نشود. در تهجد حضور داشته باشید که وقت سکون و آرامش است.
الگوهای صدق و استقامت
به گنبد خضراء نظری بیفکنید، سپس به این وادی خفتگان مدینه (قبرستان مدینه) نگاهی بیندازید.آیا مثال روشنتری از صدق و اخلاص و استقامت و وفا در جایی غیر از اینجا یافت میشود؟ بیایید در جنتالبقیع عهد کنیم كه به اسلام خدمت كنیم، و با دعا و زاری از خدا بخواهیم که ما را بر راه اسلام زنده نگهدارد و با وفاداری بر اسلام از این جهان ببرد. پیام جنتالبقیع به ما همین است و درسی كه از اینجا باید گرفت، همین است.
كوه احد و جلوههای فداكاری
امروز نوبت حاضر شدن در كنار کوه احد است که در عرف عام آن را سیدنا حمزه میگویند و در فاصلۀ نهچندان دوری قرار دارد و در حال گفتوگو بودیم كه به آنجا رسیدیم. همین زمین است که با بهترین و باارزشترین خونهای اسلام سیراب شده است. حوادثی در این سرزمین پدید آمد که در تاریخ كل جهان پدید نیامده است؛ واقعاتی از صدق عشق و محبت و وفا در عالیترین درجه. در همین محل بود كه حضرت حمزه به خاطر محبت با رسولالله و وفاداریاش به اسلام قطعهقطعه شد و اعضای بدنش را بریدند و جگرش را جویدند.
عمارة بن زیاد در نزدیک قدمهای ایشان والهانه به دیار محبوب شتافت. از وادی همین کوه بوی بهشت به مشام حضرت انسبن نضر رسید و با بیش از هشتاد زخم این جهان را وداع گفت، دندان مبارک حضرت رسول اكرم صلّیاللهعلیهوسلّم همینجا شهید شد و در همینجا سر مبارک زخمی گشت. در همینجا بود که عاشقان خدا و رسول، سینهها و دستهای خود را برای حضرت رسول اكرم صلّیاللهعلیهوسلّم سپر قرار دادند. جوان نازپرودۀ مکه حضرت مصعببن عمیر در همینجا شهید شد و در یک چادر دفن گردید.
در اینجا شیرمردهای اسلام خفتهاند. همه این سرزمین، خاک پروانگان شمع نبوّت است، اینجا روستای عاشقان رسولالله صلّیاللهعلیهوسلّم و جاننثاران اسلام است.
هنوز از فضای اینجا و کوههای اینجا طنین «موتوا علی ما مات علیه رسولالله صلّیاللهعلیهوسلّم»1به گوش میرسد. بیایید دوباره عهد کنیم که بر اسلام زنده بمانیم و با اسلام از این دنیا برویم. هر ذرّۀ سرزمین مدینۀ طیبه را با دید محبت بنگرید، برای نگاه ناقدانه و زبان معترضانه جاهای دیگر بسیاراند.
دعوت، پیام مدینۀ منوره
مدینۀ طیّبه معدن دعوت اسلامی است، این دعوت را از معدنش اخذ كنید و بهعنوان سوغات مدینه به کشورهای خود ببرید. خرما، گلاب و پونه و نعناع و همه چیز این سرزمین محبوب است، اما تحفۀ اصلی این سرزمین و بزرگترین سوغات آن، دعوت اسلامی، تلاش و کوشش برای دین و ارادۀ فداکاری برای دین است. مدینۀ طیبه و هر قسمتی از مسجد نبوی، ذرّه ذرّۀ بقیع، و هرسنگریزۀ اُحُد همین پیام را دارد. چه کسی با آمدن به مدینه فراموش میکند که سنگ بنیاد این شهر بر دعوت و جهاد گذاشته شده است؟
افرادی از مکه آمدند و در این شهر زندگی کردند که در مکه برای آنها همه چیز فراهم بود، اما موقعیت دعوت و جهاد فراهم نبود.
ساكنان اینجا به دو گروه تقسیم شده بودند؛ یک گروه آنهایی که عهدشان را با خدا به پایۀ تکمیل رساندند و در راه اسلام جانشان را بهجانآفرین تسلیم کردند و هیچ خوف و یا تطمیعی آنها را از راه مقصد باز نداشت. و گروه دوم آنهایی که تمامی توانشان را در راه تكمیل عهد و شهادت در راه الله صرف کردند، اما خداوند میخواست از آنها کار دیگری بگیرد، وقت آنها با انتظار میگذشت و همواره در شوق شهادت بهسر میبردند.
البته گروه سومی نیز در این میان بود كه بر زندگی حریص، بر دنیا راضی، از مرگ ترسان، از خدمت گریزان و همه تن دربند زندگی دنیا بودند و در مشغولیتهای عارضی دنیا همه تن مستغرق، اینها در مدینه جایی نداشتند و در جهان اسلام هم نباید جایی داشته باشند.
مطالعۀ حدیث و سیرت
در دوران اقامت در مدینۀ طیبه اوقاتی را که از درود، اذکار و تلاوت باقی میماند، اگر به مطالعۀ حدیث، سیرت و شمایل اختصاص داده شود، بسیار بابرکت و تأثیرگذار خواهد بود، زیرا همه این واقعات در همین سرزمین پاک رخ داده است. مطالعۀ این واقعات در اینجا و مشغول شدن با کتابهای شمایل بسیار لذتبخش و باعث ترقی خواهد بود.
در مكۀ مكرمه
اکنون ما در شهر خدا، بلد الله الحرام و البلد الأمین داخل شدیم، شهری که از کودکی نام آن بر زبان هر مسلمان جاری است و شوق آن مانند بهشت در دل هر مؤمنی وجود دارد. شهری که میهن دینی و ایمانی هر مؤمن است و کشش این شهر همواره مشتاقان زیارت را از مسافت هزاران مایل، از لابهلای کوهها و عمق درهها بهسوی خود میکشاند.
آداب ورود به بیتالله
اکنون به مسجدالحرام رسیدیم. از باب السلام داخل شدیم، آن بقعهای که با پارچه پوشانده شده و در میان مسجدالحرام قرار دارد، بیتالله است. اللهم! زد هذا البیت تشریفا وتعظیما وتکریما و مهابة، و زد من شرفه وکرمه ممن حجه او اعتمره تشریفا وتکریما وتعظیما و برا، اللهم انت السلام و منک السلام، فحینا ربنا بالسلام؛ الهی! بر عزّت، عظمت، شرافت و هیبت این بیت بیفزا و از حجاج و معتمرین کسانی را که آن را تعظیم و تکریم کنند، نیز شرافت و عظمت و نیکی عطا فرما. خداوندا! نام تو سلام است و سلامتی از سوی تو است، پس بر ما سلامتی بفرست.
این همان بیتالله است که از فاصلۀ هزاران كیلومتر همۀ عمر بهسوی آن نماز خواندهایم و رخ به آنسو كردن در نماز فرض است، اکنون جلوی چشمان ماست، چند متر بیشتر با ما فاصله ندارد. ما میتوانیم با دستهای گنهکار خود غلافش را دست بزنیم و بر دیدهگان بنهیم.
بنده خیلی عمارتها و ساختمانهای زیبایی را كه از نظر معماری بسیار پیشرفته بودهاند، دیدهام، ولی خدا میداند که در این بیت ساده چه حسن و جمال و چه محبوبیتی وجود دارد که در دیده و دل جای میگیرد و انسان هیچگاه از دیدنش سیر نمیشود.
منظرۀ انابت و دعا
سپس به ملتزم آمدیم، این محل در میان حجر اسود و دروازۀ کعبه است. در اینجا بندگان خدا به دیوار بیتالله و غلافش چسبیده بودند و میگریستند و از طریق خانۀ خدا به بارگاه او روی آورده و از او حاجتهایشان را میخواستند؛ مانند کودکی که با خستگی و ناتوانی به مادر خود چسبیده و با گریه از مادرش طلب میكند.
در آنجا چنان منظرهای از انابت و رجوع الی الله دیده میشد که هیچ ملتی نمیتواند مانند آن را عرضه کند. و كاملاً واضح بود که در این دور و زمان انحطاط و تأسفبرانگیز نیز امت اسلام با پروردگارش چنان پیوندی دارد که یکصدم آنهم در امتهای دیگر یافت نمیشود. چنان بهنظر میرسید که دلها از سینهها بیرون میجهند و قلب و جگر ذوبشده میچکند و مردم بیهوش میافتند.
در این دوران که مردم غرق در افکار و پریشانیهای بیشماری هستند، باز هم بسیاری از بندگان نیک خدا بودند كه برای ایجاد محبت خدا، توفیق طاعت، عبودیت کامل، اخلاص، محبت رسولالله صلّیاللهعلیهوسلّم، عشق کامل، اتباع سنّت، خدمت دین و زنده ماندن و مردن برای دین دعا میکردند، بسیاری از بندگان خدا نیز برای نیازمندیهای دنیوی خود بدون تکلّف دعا میکردند؛ زیرا خداوند کریم است و اگر بر دروازه و آستانۀ او نیاییم و نخواهیم، پس کجا و نزد چه کسی برویم و از چه كسی بخواهیم؟
برنامۀ روزانۀ ما در مكه
روزانه برنامۀ ما این است که قبل از صبح صادق به حرم میآییم. گاهی نزدیك رکن یمانی، گاهی در کنار حطیم و گاهی هم در مقام ابراهیم به جانب راست یا چپ آن نوافل میخوانیم. گاهی پس از هر دو رکعت، یک طواف میکنیم، و گاهی پس از نوافل چند طواف باهم انجام میدهیم. خلاصه آنکه به هر صورتی که میسر شود، وقت خودمان را در نوافل و طواف صرف میکنیم.
در مکۀ مکرمه مشغولیتی بهتر از طواف نیست. انسان میتواند همۀ روز را طواف کند. بعضی از انسانهای باهمت روزانه بیست الی سی طواف انجام میدهند. در فضایل حج آمده است که کُرزبن وبرِة هفتاد طواف در روز و هفتاد طواف در شب انجام میداد و روزانه دو بار قرآن را ختم میکرد.(احیاءعلومالدین) در آخر شب و در فصل گرما هنگام ظهر جمعیت کم میشود. برخی از صاحبان ذوق منتظر چنین موقعیتهایی هستند. برخی پس از هر نماز طواف میکنند. بعضیها جمیعت زیاد را میپسندند. به این امید که معلوم نیست به برکت چه کسی طواف و دعاهایشان پذیرفته شود و رحمت الهی بهسوی کسی متوجه شده آنها و ما را نیز دربر گیرد. اما اگر در این انتظار هستید که چند نفر بیشتر نباشد و شما با آرامش و اطمینان طواف کنید، این آرزوی شما هرگز برآورده نخواهد شد.
اعمال روز عرفه
«الحج عرفة؛ حج، نام عرفه است و عرفه چکیدۀ حج است.» همین روز، روز فیصلهكن برای قبولیت حج است و همین روز، روز قبولیت دعاهاست و همینجا و همینوقت است که باید با تمام وجود از خدا بخواهیم.
بندگان خدا در ذکر و دعا مشغول شدند؛ بعضی قرآن میخواندند، بعضی «الحزب الاعظم» را میخواندند، بعضی به سجده افتادند، بعضی دعاهای منتخبی را که خود یادداشت کرده بودند میخواندند. و بالاخره آرزوهایی را که مخفی نگهداشته بودند، امروز همه را ظاهر کردند.
کسانی که از قبل برای دعا کردن ذوق و علاقهای داشتند، امروز این ذوق به كارشان آمد. خورشید بهسوی مغرب مایل شد و الآن تپش و حرارت آفتاب كمتر شده و انسانهای کمهمت نیز بهسوی جبل رحمت رفتند.
اهمیت استفاده از وقت
لذا هراندازه انسان در یاد الهی منهمک و به عبادت مشغول باشد کم است؛ اما افسوس که حقش بهطور کامل ادا نشد و کوتاهی زیادی صورت گرفت.
جمع شدن دوستان باهم بدون قید و بند، پرداختن زیاد به خوردونوش و عادت همیشگی به غفلت سرگرمی، باعث میشد وقت زیادی در خوردونوش و گفتوگو بگذرد و دلم میخواهد به خوانندگان محترم بگویم: «من نکردم، شما حذر بکنید.»
نکتهای که باعث افسوس و حسرتم شد، این بود که بسیاری از حجاج این وقت ارزشمند و مختصر را در جستوجوی کشتی و برنامهریزی برای سفر گذراندند و وقت خود را که باید از آن استفاده میکردند، در فکر و اندیشۀ سفر گذراندند.
اندیشۀ دعوت
روز سیزدهم قرار است از منی برویم، در این روزها بهشدت این احساس در دل بهوجود میآید که این سه روزِ من بهترین روزهای دعوت دین و تعلیم و تربیت هستند، زیرا هرگز چنین جمعیتی از مردم سراسر جهان اسلام درجایی دیگر گردهم نمیآیند. این جمعیت درواقع بهترین نمایندگان جهان اسلام هستند که در راه خدا بیرون آمدهاند و مجاهده، دوری از روابط و مشغولیتها و دوری از محیطهای فاسد در چنین روزهایی تأثیرپذیری از انوار و برکات حج و استعداد قبول و جذب حق را در آنها پدید آورده است و این برنامۀ حج نیز برای دین و عبادت است.
اگر از این موقعیت، خوب استفاده و بهرهبرداری شود، کار سالها در چند روز انجام میپذیرد و با پیمودن مسافتی كوچك فاصلۀ هزاران کیلومتر طی میشود. اگر در یک کشتی، کاروان یک کشور یا چند استان باهم یکجا هستند و اوقاتشان برای فراگیری دین و علم فارغ است، در میدان منا کاروان همۀ جهان اسلام منزل گرفته است و برای فراگیری دین فارغ هستند، اما جای بسی تأسف است که از چنین فرصتی برای آموزش دین و دعوت و تربیت اسلامی بهرهبرداری نمیشود. پایههای زندگی دینی ما چنان انحراف پیدا کرده است که از هیچ چیزی نمیتوانیم استفاده کنیم. تنها روزهای اقامت در منی و با این جمعیت بزرگِ حجاج، موقعیتی را فراهم آورده بود که بهراحتی میشد روح دین را در همۀ جهان اسلام دمید و جذبۀ دعوت را در همه بیدار کرد.
این جمعیت یک باد بهاری بود که میتوانست تخم اصلاح و دعوت دینی را در تمام جهان اسلام آبیاری کند و هزاران چمن دینی را رونق و شادابی بخشد. کاری که در منی یک گروه منظم دعوت و یک جماعت تربیتیافته میتوانست بکند، دهها حکومت، هزاران انجمن، صدها روزنامه و مجله و هزاران مبلغ و داعی نیز نمیتوانست انجام دهند.
حج، نیروی بزرگی برای اصلاح و انقلاب و دگرگونی است. اما بنابر نادانی و سستی ما بسیاری از این موقعیتها ضایع شدهاند و هر سال، بلكه سالهاست که ضایع میشوند. انعامات خداوندی اندک نیستند، اما ناقدری و ناشکری ما نیز کم نیست. اگر این موقعیت بهدست یک گروه زنده و کارآمد میافتاد، میتوانست بدون هیچ جَدّوجهد و ترغیب مادی بر اساس انگیزۀ دین و منفعت اخروی، در جهان انقلاب برپا کند و میتوانست پیام خود را به تمام دنیا برساند.
آموزش و تربیت، موعظۀ دین و دعوت فایدۀ ضمنی و ثانوی حج هستند که هرگز نباید نادیده گرفته شوند. بهویژه در این دوران که نیاز به آن بسیار افزونتر شده است.
اگر در مسلمانان یک کشور هم تا حدودی اراده و نظم پدید آید و آنها برای این کار مقداری آمادگی کنند و تعدادی اهل علم و داعی مخلص و دردمند با آنان همراه شود و چند زبان دنیا را هم بدانند، بهویژه بر عربی چندان تسلط داشته باشند که بتوانند با آن کار دعوت را انجام دهند، و اسباب ضروری دعوت نیز با آنان همراه باشد، میتوانند در دنیا تأثیر فراوانی داشته باشند، کارشان این باشد که برای جهان اسلام پیامی داشته باشند، بیماری اصلی و مصایب امت را تشخیص داده راه مداوای آن را بیان کنند، برای بازگشت بهسوی دین دعوت دهند، راه بیداری دوباره امت را هموار کنند، جایگاه اصلی امت را تبیین نمایند، هدف بعثت حضرت رسول صلّیاللهعلیهوسلّم و ظهور این امت را بیان کنند، رابطۀ انسانها باهمدیگر را تحکیم بخشند، برتری آخرت بر دنیا را واضح کنند و اوصاف و اخلاق صحابۀ کرام و انسانهای قرون اولیه و مسلمانان حقیقی را نیز بیان نمایند.
آنها خود برای این موارد آماده باشند و در نزد آنها کتابهای مختصر و مطالب چاپشدهای هم باشد تا این حقائق را بتوانند ذهننشین کنند و به دیگران برسانند. همچنین محل (موقتی) و جایی هم داشته باشند تا بتوانند با انسانهای زبده و وارسته بنشینند و گفتوگو کنند و آنان را بهسوی مطالعۀ این حقایق دعوت دهند؛ زیرا در این اجتماع بزرگ حج نمیتوان به همهجا رسید و باهمه ملاقات کرد. لازم است برای بهوجود آوردن زندگی دینی یک برنامۀ عملی هم داشته باشند و تا بتوانند در هر جا آن را تجربه کنند، آنگاه است که در این سه روز منا فواید شگفتانگیزی حاصل خواهد شد.
همه را بهسوی این هدف بزرگ فراخواندن و متوجه کردن کار بسیار بزرگی است و برای این کار موقعیت بهتری از مکۀ معظمه و منی فراهم نخواهد شد.
کاش مسلمانان این کار را در فهرست نیازهای زندگیشان شامل میکردند، کاش انسانهای اهل توفیق و اهل همتی برای این کار آماده میشدند.
در حریم حرم
در مکۀ معظمه داخل شدیم. در حرم نماز بخوانید و طواف کنید. بیتالله را همواره ببینید، هر بار جمال و شأن تازهای دارد. کعبه را هر دم تجلی میفزود/ این ز اخلاصات ابراهیم بود
چندین روز است که آن را میبینیم، اما از دیدنش سیر نمیشویم و نگاه خسته نمیشود. پس معلوم میشود که جمال خود آن ذات لایزال چقدر است و (دیدنش در آخرت) چه کیف و لذت و مسرتی دارد.
اکنون اگر صدای رحیل بلند شد و رفتن قطعی شد، طواف وداع بکنید و با بیتالله و حرم خداحافظی کنید، در جدّه اگر کشتی دیر آمد و نتوانستید دوباره به مکۀ معظمه برگردید، همانجا در میان حجاجی که در انتظار بهسر میبرند و کار خاصی ندارند، بگردید و با آنها دیدار کنید و آنها را بهسوی ضروریات و احکام متوجه کنید، اما حقوق خود آنها و احترامشان را نیز رعایت کنید. شما گرچه در حج با آنها شریک بودهاید، اما بااینحال احترام حج آنها از ذمۀ شما ساقط نشده است، هیچ کلمهای نگویید که در آن تحقیر و عیبگویی برای آنان باشد.
پینوشت:
1. این گفتار زیبای حضرت انسبن نضر است، ایشان در میدان احد مشاهده کرد که صحابه نشستهاند، پرسید: چرا نشستهاید؟ گفتند: رسول خدا شهید شده است، حال چرا بجنگیم؟ او پاسخ داد: شما هم برای همان چیزی که پیامبر جان خود را فدا کرده است جان خود را فدا کنید.
منبع: ندای اسلام- شماره 54
دیدگاههای کاربران