تاریکی و تیرگی همه جا پرده گسترانیده است، به هر سمت و سویی که نگاه بیندازی جز تیرگی چیز دیگری به چشم نمیآید.
مردم از تیرگی این پردهٔ کبود احساس دلتنگی میکنند و در آرزوی خورشیدی که مدتهاست طلوع نکرده است به انتظار نشستهاند.
گویی زمان طلعتش نزدیک شده است؛ علایم و نشانیها، ظهور او را تایید میکنند.
آری! زمان پیک موعود به سر رسیده است؛ پیامبری که همهٔ پیامآوران الهی ظهورش را بشارت میدادهاند. پیامآور رحمت، رأفت، مهربانی، روشنایی، زیبایی و نمادِ دلدادگی و دلبستگی ظهور کرده است.
آفاق در سُرور و خوشحالی به خود میبالد، زمین و زمان از قدوم آفتاب عالمتاب به خود مینازد. حرم مکی که سالها در غم انتظار رسیدن این مهمان مبارک و میمون نشسته بود، از فرط خوشحالی سراسیمه است.
آری، همه در انتظار فرارسیدن قدوم این مهمان، بیصبری میکنند.
ماه ربیعالأول است که به خود افتخار رسیدن این مهمان میمون و مبارک را میدهد.
با تجلی یافتن این آفتاب، در تمام آفاق، نور و روشنایی پرتوافشانی میکند؛ گویی تاریکی به یقین دریافته است که باید برای همیشه رخت سفر بربندد و دیگر ملجأیی برای خود نمیبیند.
کودک به جهان هستی چشم میگشاید؛ از هر سویی خبر بشارت میآید؛ سنگها و درختها زبان حال را گذاشته و به زبان قال آمده، سلام خود را تقدیم میکنند.
به غار حرا میرود، خدا را به بندگی یاد میکند، به توحید و یگانگی او اقرار میکند و جبین را در پیشگاه او میساید.
زمان وصال فرا رسیده است، فرشتهٔ وحی او را در آغوش میگیرد، قفسهٔ سینهاش نور تپش میکند و مرهمی برای تمام دلهای داغدیده میشود.
سیزده سال در مکه برای اصلاح جامعه همت میگمارَد، شرک و بتپرستی را که در عقیدهٔ مردم رسوخ یافته بود، با نور «قرآن» میزداید.
به مدینهٔ فاضله میآید، پایههای حکومتی خود را تشکیل میدهد، «قرآن» را بهعنوان قانون اساسی تصویب میکند.
آحاد جامعه در انسجام و همبستگی و عدالت اجتماعی کامل بهسر میبرند. ظلم و اجحاف، تبعیض و نابرابری و تعدی و تجاوز به حقوق دیگران در این حکومت معنایی ندارد. همه را از آدم و آدم را از خاک میداند؛ معیار برتری را تقوای الهی قلمداد میکند.
او پدری مهربان، همسری دوستداشتنی، حاکمی عادل، عابدی مخلص، مدیر و مدبری موفق است. شاگردانی را تربیت میکند، که دنیا مثل آنان را به خود ندیده است؛ بهگونهای عمل میکنند که جایزهٔ رضایتمندی خداوند را در همین دنیا نصیب خود میکنند و خداوند حکیم و علیم ایمان آنان را نمونهٔ کامل نشانهٔ مقبولیت اعلام میدارد.
شصتوسه سال از عمر خود را سپری کرده است، حال اهل آسمان در اشتیاق دیدار او لحظهشماری میکنند، او که کارنامهٔ خویش را به نحو احسن پایان داده است، مردم را در حجةالوداع گواه میگیرد، همگی با یک دل و زبان به «درستی کارنامهٔ» او گواهی میدهند. مردم را بعد از خود به دو شاهراه هدایت یعنی: «قرآن» و «سنت مطهرش» توصیه میکند.
لحظات پایانیست، دلها با او انس گرفتهاند، هزاران دیده در انتظار دیدن او – حتی برای یکبار هم که شده- حسرت میخورند، پیک وصالِ رفیق اعلی از راه میرسد، بعد از سالها تلاش و پشتکار، لبیک حق را اجابت میکند و جان را به آفریدگار عالم تقدیم میکند.
دیدگاههای کاربران