جامعهشناس و مورخ مشهور جهان اسلام علامه ابن خلدون در تاریخش مينويسد: مناسب است اخبار متعلق به امیر معاویه رضیاللهعنه ذیل اخبار خلفای راشدین و خلافت آنها تذکره شود، زیرا ایشان از لحاظ فضیلت جایگاه «صحابی» را دارند و در برپایی عدالت و برابری نمونهای از خلفای راشدین هستند.
علامه ابن خلدون معتقد است مانعی برای اجتماع خلافت راشده با ملوكیت وجود ندارد و ملوکیتی منافی با خلافت راشده است که در آن زورگویی و ظلم بر رعیت چیره باشد؛ نه مطلقا هر مُلک و پادشاهی، چنانکه دو تن از پیامبران الهی؛ حضرت سلیمان و حضرت داوود علیهماالسلام، «پیامبر» و «پادشاه» بودهاند.
علامه ابن خلدون سپس به دو دلیلی اشاره میکند که مؤرخین نظر به این دو دلیل حضرت معاویه رضیاللهعنه را در زمره خلفای راشدین یاد نکردهاند. دلیل اول حوادثی هستند که در آن دوره به وقوع پیوست و برای نخستین بار پرچم افتراق برافراشته شد و اجتماع و اختیار گذشته بین امت در انتخاب حاکم تا حدودی کمرنگ شد.
دلیل دوم اینکه امیران خاندان بنیامیه که پس از امیر معاویه رضیاللهعنه بر مسند قدرت نشستند، با گذر زمان سلسلهای از حاکمان از یک خاندان، مشابه با سلسلههاى پادشاهی شکل گرفت، چون همهی آنها از بنیامیه بودند و معاویه اولین آنها بود، لزوما تذکره حضرت معاویه نیز در این سلسله انجام گرفت. [ر.ك: تاريخ ابن خلدون ج 2، ص۶۵۰].
سخن ابن خلدون در مورد قرار گرفتن حضرت معاویه رضیاللهعنه در زمرهی «خلفای راشدین» آنهم در لباس «ملوکیت»، در حقیقت رد شیوه نادرست بیان روایاتی است که از انتقال خلافت راشده به ملوکیت سخن میگویند. در این شیوه بسیاری از قلم بهدستان و نویسندگان تصریح میکنند که دوران « خلافت راشده» پس از 30 سال به پایان رسیده و پس از آن «مُلک عضوض» آغاز شد. آنچه از آن بهعنوان ملک عضوض یاد میشود، شيوهای از حكومتدارى است که انتقال قدرت در آن با تسلط نظامی بر خصوم، یا از طریق وراثت انجام میگرفت و ظلم بر رعیت در آن چیره و مشهود بود.
متاسفانه در بیان انتقال مرحله «خلافت» به «ملوکیت» هیچ اشارهای به نوعی از ملوکیت که در برخی از روایات از آن به «مُلک و رحمة» تعبير شده است نمىشود و تمام حاكمان تاریخ اسلام بعد از خلفای راشدین، از منظر پادشاهانی همچون کسری و قیصر نگریسته میشوند؛ نگرشی كه ظلمی آشکار در حق جمعی از پادشاهان و خلفای عادل، مهربان و نیکسیرت تاریخ اسلام محسوب میشود. چنین نگرش و برداشتی سبب شده است حتی تصوری نادرست از حکومتداری صحابی پیامبر، حضرت امیر معاویه رضیاللهعنه در اذهان بسيارى از معاصرين بهوجود بيايد.
این در حالی است که اگر منصفانه به حکومت حضرت معاویه رضیاللهتعالىعنه بنگریم، متوجه خواهیم شد که شیوه حکومتداری ایشان چندان قرابتی حتی با دیگر پادشاهان نیک پس از وی ندارد چه رسد به پادشاهان ستمگر، بلکه دوران حکومت ایشان بیشتر به دوران خلافت خلفای راشده نزدیک است، زیرا قدرت و حکومت به ایشان نه با تسلط نظامی و نه از طریق وراثت، بلکه با صلح منتقل شد. نکته دیگر آنکه در دوران حکومت امیر معاویه رضیاللهعنه از ظلم به رعیت هم خبری در آن نبود؛ نه در دوران 20 سال امارت، و نه پس از انتقال خلافت به ایشان، که این خود تاییدی بر سخن ابن خلدون و بیانگر قرابت کامل حکومت حضرت معاویه رضیاللهعنه با خلفای راشدین است.
در معجم طبرانی با سند صحیح آمده است: «ﺃﻭﻝ ﻫﺬﺍ ﺍﻷﻣﺮ ﻧﺒﻮﺓ ﻭ ﺭﺣﻤﺔ، ﺛﻢ ﻳﻜﻮﻥ ﺧﻼﻓﺔ ﻭ ﺭﺣﻤﺔ، ﺛﻢ ﻳﻜﻮﻥ ﻣُﻠﻜًﺎ ﻭﺭﺣﻤﺔ، ﺛﻢ ﻳﺘﻜﺎﺩﻣﻮﻥ ﻋﻠﻴﻬﺎ ﺗﻜﺎﺩﻡ ﺍﻟﺤﻤﻴﺮ.»
روایت فوق اشاره به این دارد که پس از خلافت راشده، ملوکیتی توأم با رحمت و عدالت خواهد آمد، و شکی در این نیست که مصداق این ملوکیت رحیمانه حضرت معاویه رضیاللهعنه است، زیرا حکومت وی همراه با عدل و بردباری و عطوفت و نرمی در تعامل با رعیت بود.
دیدگاههای کاربران